مقصود فراستخواه: ایدئولوژی دولتی بر نظام آموزشی غالب شده است/جامعه ایران در حالی طی کردن روندی فرسایشی در اعتماد اجتماعی است

چکیده :مشکل اساسی در نظام آموزشی ما، آموزش و پرورش ایدئولوژیک است. وقتی ایدئولوژی دولتی بر نظام آموزشی، غالب می‌شود، سیاست رسمی و حکومتی بر دانشگاه، مدرسه، برنامه درسی و آموزش و پرورش سیطره پیدا کرده و دانشگاه به مستعمره دولت، و مدرسه به قلمرو بوروکراسی حکومتی بدل می‌شود. غلبه ایدئولوژی و کنترل از بیرون، آموزش و تربیت را از سرشت واقعی خود تهی کرده و توان خودتنظیمی را از آن گرفته...


مرضیه حسینی

با توجه به اینکه این خلقیات، قرن‌ها است که در رفتار ایرانیان وجود دارد آیا می‌توان گفت ایرانیان بالذات، دارای خلقیات ناپسند هستند و ایرانی جماعت مثلا ذاتا خودمحور و منفعت طلب است یا ذاتا برای انجام گرفتن کارش دروغ می‌گوید یا تملق می‌کند؟ پروژه فکری ـ تحقیقاتی مقصود فراستخواه جامعه شناس و استاد دانشگاه در پاسخ به همین سوال است. مقصود فراستخواه در گفتگو با دیدارنیوز مبتنی بر پروژه فکری خود به این سوال که خلقیات و رفتار‌های ناپسند جامعه ایرانی چگونه شکل گرفته و چه تاثیری بر شکل گیری وضعیت نابسامان فعلی‌شان دارد، پاسخ می‌دهد. وی می‌گوید: «مشکل اساسی در نظام آموزشی ما، آموزش و پرورش ایدئولوژیک است. وقتی ایدئولوژی دولتی بر نظام آموزشی، غالب می‌شود، سیاست رسمی و حکومتی بر دانشگاه، مدرسه، برنامه درسی و آموزش و پرورش سیطره پیدا کرده و دانشگاه به مستعمره دولت، و مدرسه به قلمرو بوروکراسی حکومتی بدل می‌شود. غلبه ایدئولوژی و کنترل از بیرون، آموزش و تربیت را از سرشت واقعی خود تهی کرده و توان خودتنظیمی را از آن گرفته است.» در ادامه می‌توانید بخش نخست این گفتگو را مطالعه کنید.

در خصوص خلقیات و رفتار‌های ایرانیان، هم نخبگان جامعه و هم مردم معتقدند که خلقیات ما دارای ضعف‌هایی است. از جمله این خلقیات که به صورت تاریخی در ایرانیان دیده می‌شود، خودخواهی و خودمداری، عدم توجه به خیرجمعی و منفعت طلبی، انتقادناپذیری، عدم شفافیت و دروغ گویی، غلبه احساسات بر خردورزی، ضعف در کار جمعی، تملق و چاپلوسی است.

با توجه به اینکه این خلقیات، قرن ها است که در رفتار ایرانیان وجود دارد آیا می‌توان گفت ایرانیان بالذات، دارای خلقیات ناپسند هستند و ایرانی جماعت مثلا ذاتا خودمحور و منفعت طلب است یا ذاتا برای انجام گرفتن کارش دروغ می‌گوید یا تملق می‌کند؟

پروژه فکری ـ تحقیقاتی مقصود فراستخواه جامعه شناس و استاد دانشگاه در پاسخ به همین سوال است. وی در کتاب «ما ایرانیان» خود به این سوال اساسی پاسخ گفته است. فراستخواه بر این باور است که خلقیات منفی در ایرانیان، نه ذاتی بلکه نهادی و ساخته موقعیت‌ها و ساختار‌های کلان مانند عملکرد نهاد دولت و استبدادی بودن آن، نهاد مالکیت، مناسبات نهاد دین با مردم، نهاد فرهنگ و همچنین پرحادثه بودن تاریخ ما و کشاکش مدام نخبگان بر سر قدرت در طول تاریخ ایران است. وی همچنین معتقد است موقعیت‌ها هستند که خلق و خوهای خوب یا بد را می‌سازند، زیرا افراد و گروه‌ها در هر موقعیتی رفتار‌های متفاوتی از خود بروز می‌دهند. به عنوان مثال، تداوم قرن‌ها حاکمیت استبداد در ایران سبب شده ایرانیان برای بقای خود دست به تملق و چاپلوسی و یا دروغگویی از سر ترس یا منفعت بزنند و یا تاریخ و جغرافیای پرمصیبت ایران، ایرانیان را دچار غلبه احساسات و درون گرایی و انفعال کرده است.

مقصود فراستخواه در گفت‌وگو با دیدارنیوز مبتنی بر پروژه فکری خود به این سوال که خلقیات و رفتار‌های ناپسند جامعه ایرانی چگونه شکل گرفته و چه تاثیری بر شکل گیری وضعیت نابسامان فعلی‌شان دارد، پاسخ می‌دهد. در ادامه می توانید بخش نخست این گفتگو را مطالعه کنید.

مردم در هر موقعیت، رفتار‌های متفاوتی بروز می‌دهند

فراستخواه در ابتدای سخن، فرض ذات محور بودن خلقیات را نادرست دانست و گفت: نمی‌توان گفت ملت‌ها روح و ذاتی دارند که مختص به آنهاست و در مورد ایرانیان هم نمی‌توان بر اساس ذاتی بودن خلقیات، وجود عدم اعتماد در بین مردم و یا توجه نداشتن به منافع دیگران و خودخواهی آن‌ها را تحلیل کرد. از نظر من موقعیت‌ها و شرایط زیست تاریخی، موقعیت‌های ساختاری، رویداد‌ها و نهاد‌های موجود در تاریخ ایران مانند نهاد دولت و قدرت، مناسبات اقتصادی، محیط حقوقی و… شرایطی را فراهم آورده که ایرانیان توجه کمی به خیر عمومی داشته باشند؛ نه اینکه ایرانیان ذاتا خودخواه و منفعت طلب باشند. آن‌ها بر حسب شرایط، از خود روحیات متفاوتی نشان می‌دهند. برای مثال در زلزله کرمانشاه، مردم ۲۰۰ میلیارد تومان کمک مالی کردند، بنابراین مردم یک همبستگی اقتضایی دارند. یعنی بر حسب شرایط پیش آمده رفتار می‌کنند؛ بنابراین ویژگی‌های تاریخی یک سرزمین و وضعیت نهاد‌ها در این تاریخ تاثیر مهمی بر خلقیات افراد دارد، به ویژه اینکه تاریخ ایران، تاریخی بسیار طولانی است و یکی از دلایل عدم پیشرفت تاریخی ما نسبت به کشور‌های دیگر و همچنین دشواری حل تضاد‌ها و نابسامانی‌های ما در مقایسه با کشور‌هایی که تاریخ‌های کوتاه‌تر مثلا ۲۰۰ یا ۳۰۰ سال دارند، همین طولانی بودن تاریخ مان است.

وی افزود: در توضیح اثرگذاری موقعیت‌ها بر خلقیات ایرانیان می‌توان به مساله اهمیت جغرافیا و موقعیت ژئوپلیتیک و ژئوکالچر پیچیده ایران و همچنین بحث تراکم جمعیت و تاثیر آن بر ویژگی‌هایی چون واگرایی یا میل به نزدیکی و انسجام اشاره کرد. ایران از حیث موقعیت سرزمینی و تراکم جمعیت در هر کیلومتر مربع، بسیار کم تراکم و پراکنده بود؛ در حالی که مثلا در ژاپن در هر کیلومتر مربع چند صد نفر زندگی می‌کردند، این نزدیکی و تراکم، انسجام و گفت‌وگوی بین مردم را ممکن کرده، در حالی که در ایران، فاصله زیاد و پراکندگی روستا‌ها و شهر‌ها مردم را از هم دور کرده و مفهوم خیر عمومی را بی اثر می‌کرد.

فراستخواه ادامه داد: در کنار این پراکندگی، استبدادی بودن نهاد قدرت و زمینه قانونی و حقوقی که چنین ساخت و نهادی ایجاد می‌کند نیز تاثیر بسزایی در خلقیات ما و رغبت اندکمان به مشارکت اجتماعی دارد. در تاریخ ما همواره مشارکت، دشوار و پرهزینه بوده است.

ما ایرانیان بی اعتماد به‌هم!

مقصود فراستخواه در ادامه صحبت خود به ژانوسی بودن چهره جامعه ایران اشاره کرد و گفت: جامعه ایران دو چهره دارد: یعنی میل به زندگی، رشد، بقا و امید دارد اما در عمل می‌بینیم که به دلیل وجود ساختار‌های معیوب و ناکارآمد، امکان به دست آوردن آن‌ها را ندارد و دچار پس افتادگی و نشانه‌های نگران کننده شده است. به عنوان مثال، ریا یکی از آفت‌های جامعه ماست، این اخلاق ناپسند هرچند همواره در جامعه ما وجود داشته، اما در طول ۴۰ سال گذشته و به دلیل غلبه ایدئولوژی و حاکمیت دینی بر تمام شئونات زندگی اجتماعی سبب شده که افراد به آن چیزی که نیستند و یا حتی اعتقادی به آن ندارند تظاهر کنند، در چنین فضایی ریا، تزویر و مقدس مآبی رشد می‌کند.

فراستخواه در خصوص عدم وجود اعتماد در بین ایرانیان گفت: اعتماد در یک جامعه ارگانیک شکل می‌گیرد؛ زیرا مفهوم آن به معنی اعتماد یک فرد به فرد دیگر نیست، منظور اعتماد هر کسی به «دیگریِ» تعمیم یافته است یعنی مثلا من بتوانم با آسودگی و اعتماد، چک مبادله کنم، به پول ملی باید اعتماد کنم، به نشان استاندارد اعتماد کنم، و به نهاد انتخابات دلبستگی و اعتماد داشته باشم. در جامعه ما همدلی و اعتماد وجود ندارد و سرمایه اجتماعی پایین است. فقدان مدیریت صحیح و نظام تدبیر، ساخت قدرت غیردموکراتیک و توسعه نیافته و محیط حقوقی نامناسب از مهم‌ترین عوامل به وجود آورنده این بی اعتمادی هستند.

نقش آموزش و پرورش در تربیت افراد خودخواه

فراستخواه در بررسی تاثیر نهاد‌ها بر خلقیات افراد به واکاوی عملکرد آموزش و پرورش در ساخت جامعه‌ای بی اخلاق و افرادی با خلقیات ناپسند پرداخت و در این رابطه گفت: مشکل اساسی در نظام آموزشی ما، آموزش و پرورش ایدئولوژیک است. وقتی ایدئولوژی دولتی بر نظام آموزشی، غالب می‌شود، سیاست رسمی و حکومتی بر دانشگاه، مدرسه، برنامه درسی و آموزش و پرورش سیطره پیدا کرده و دانشگاه به مستعمره دولت، و مدرسه به قلمرو بوروکراسی حکومتی بدل می‌شود. غلبه ایدئولوژی و کنترل از بیرون، آموزش و تربیت را از سرشت واقعی خود تهی کرده و توان خودتنظیمی را از آن گرفته است.

وی افزود: تعجبی ندارد که بچه‌های ما خودخواه و خودمدار هستند؛ وقتی که با ورود به مدرسه خلاقیت از آن‌ها گرفته شده و صورت‌های خیال در آن‌ها سرکوب می‌شود. تخیل‌های خلاق، مرکز علم، هنر، معرفت، مشارکت‌های اجتماعی و اخلاق هستند و افراد با تخیل خلاق است که اخلاقی می‌شوند؛ یعنی وقتی بتوانند درد و رنج دیگران را تخیل کنند متوجه می‌شوند که نباید دیگران را رنج دهند؛ اما وقتی خیال سرکوب شود، نه محنت دیگران فهم می‌شود و نه هنر و اکتشاف علمی، امکان ظهور می‌یابد. وقتی که از نهاد‌ها تخصص زدایی شده و همه چیز در تسخیر سیاست قرار می‌گیرد، معلم و مدرسه نیز عرصه‌ای برای اثر گذاری مثبت ندارد. بچه‌های ما خودخواه‌اند، چون در شیوه‌های تدریس، نمره تنها به فعالیت فردی و حفظیات بچه‌ها تعلق می‌گیرد بنابراین از آنجا که افراد در سن رشد و در طی آموزش، اجتماعی می‌شوند، مناسک گرا شدن آموزش و پرورش و برگزاری مسابقات و مناسک مختلف نمره محور، شیوه‌های تدریس و نمره دادن ـ اینکه حفظ کن، نمره بگیر ـ افرادی تحویل جامعه می‌دهد که تنها به فکر کشیدن گلیم خود از آب هستند. وقتی بچه‌های ما تنها رقابت فردی انجام می‌دهند و هرکس تلاش می‌کند که خودش نمره عالی بگیرد و عکسش به عنوان رتبه برتر مسابقه یا کنکور و المپیاد آویزان شود، مشخص است که نوعی حافظه محوری با گرایش خود مداری و فردگرایی افراطی که افراد تنها به فکر منافع خود هستند به وجود می‌آید.

فراستخواه ادامه داد: اگر اسلوب آموزش ما به گونه دیگری بود، افراد بهتری تحویل جامعه می‌دادیم. ما در ایران دهه ۴۰ و ۵۰ مدرسه‌ای به نام فرهاد با مدیریت خانم توران میرهادی داشتیم. در این مدرسه رسماً اعلام شده بود رقابت وجود ندارد و آنچه مهم است و بچه‌ها آن را تمرین می‌کنند همکاری و ارزشمندی کمک به دیگران، گفت‌وگو با دیگران و فعالیت جمعی است.

وی افزود: در حال حاضر ما سبک‌های آموزشی در اسکاندیناوی، فنلاند، دانمارک، نروژ و سوئد داریم که گفته می‌شود «تربیت کودکی با صد زبان» یعنی شیوه آموزشی‌شان به گونه ای است که فردی با صد زبان تربیت می‌کنند ـ زبان هنر، علم، عشق، موسیقی، اسطوره و مهارت‌های اجتماعی ـ کودکانی که در سن رشد چنین آموزش‌هایی دریافت می‌کنند، کثرت گرا می‌شوند و می‌آموزند با هر کس به چه زبانی سخن بگویند، یاد می‌گیرند با قصاب و آهنگر و مادرشان به سه زبان مختلف صحبت کنند. این نوع آموزش به معنی وجود دموکراسی، توان گفت‌وگویی، توجه به خیرعمومی و پرهیز از منفعت طلبی، اعتماد و وجود سرمایه اجتماعی در جامعه است. به عنوان مثال فرد می‌داند که منافع فردی او در گرو نفع رساندن به دیگران است. یک معلم می‌داند اگر دانش آموزان خلاق، متفکر و مکتشف تربیت کند در واقع هم شأن و منزلت حرفه خودش را ارتقا داده و هم با تربیت دانش آموزانی که در آینده به جامعه خدمت می‌کنند، خود نیز منتفع می‌شود.

رتبه نگران کننده ایران در بررسی موسسه گالوپ

مقصود فراستخواه در توضیح دلایل وجود احساسات منفی در میان ایرانیان گفت: طبق نتایج تحقیقات صورت گرفته طی سال گذشته، جامعه ایران در حالی طی کردن روندی فرسایشی در مولفه‌هایی چون اعتماد اجتماعی، پیوند، همدلی و مشارکت است که این روند خود نتیجه فقر، افزایش خودخواهی و منفعت طلبی در بین مردم و بی ثباتی کشور در اثر رویکرد ایدئولوژیک نظام سیاسی است.

وی افزود: موسسه گالوپ که موسسه پیمایش بین المللی و مخفف کلمه Global Emotion Report است، در سال ۲۰۱۹ گزارشی با این پرسش که «هیجانات عاطفی، احساسی و هیجانات منفی و مثبت ملت‌ها طی ۲۴ ساعت در کشور‌های مختلف چقدر بوده» تهیه کرد. طبق این گزارش، در بین کشور‌هایی که طی ۲۴ ساعت بیشترین تجربه‌های هیجانی منفی را داشته‌اند، ایران پنجمین کشور است. مردم ایران علی‌رغم اینکه شادی طلب هستند، چنین رتبه نگران کننده‌ای از حیث تجربه احساسات ناخوشایند دارند. چنین رتبه‌ای نتیجه وجود بی ثباتی، فقدان امید به آینده، تنش‌های مدام ایران با کشور‌های منطقه و جهان و میل به مهاجرت است. کثرت این احساسات منفی به نوبه خود تولید خشونت، پرخاشگری، تلاش برای بیرون کشیدن گلیم خود به هر قیمتی و کلک و فریب در جامعه می‌کند. ملت کانادا با ملت آفریقای جنوبی، برزیل، کره جنوبی، مالزی، ژاپن و یا ایران، تفاوتی ندارد، آنچه عملکرد و خلقیات بهتر آن‌ها را رقم زده انباشت تربیت‌ها و مدیریت‌های صحیح و نهادینه شدن مفاهیمی مانند خیرجمعی در طول تاریخ آنهاست.

سیطره حاکمیت بر تمام ارکان زندگی مردم

فراستخواه ادامه داد: موسسه «گلوب» که شبیه گالوپ پیمایش‌های بین المللی انجام می‌دهد، شاخص «ملت‌ها چقدر می‌خواهند موفق شوند» را بررسی کرده است. نتیجه پیمایش‌های گلوب نشان داده که ملت ایران میل زیادی به پیشرفت دارد، اما شرایط این ترقی و پیشرفت برای مردم مهیا نیست. موفقیت اغلب ایرانیان در زمینه‌های مختلف در کشور‌های خارجی یکی از مصادیق این میل و توان پیشرفت ایرانیان است.

وی افزود: فقدان نظام تدبیر و عقلانیت و بازداشتن جامعه از ظرفیت‌هایش، امکان پیشرفت را از ایرانیان گرفته است. دولت به معنای حاکمیت به قدری در ایران بزرگ است که عرصه را برای فعالیت بخش غیردولتی و یا نهاد‌های مدنی تنگ و محدود کرده است. به عنوان مثال اگر کسی بخواهد در ایران NGO تاسیس کند و در قالب آن مثلا برای مادران سرپرست خانوار، جمع آوری زباله‌های شهر، حفظ محیط زیست و آب و آموزش کودکان فاقد سرپرست فعالیت کند، باید راهی بسیار دشوار با موانع عجیب و غریب را طی کند که در آخر هم این احتمال که به دلیل وجود سیستم‌های سخت مقرراتی و کنترلی موفق نشود زیاد است. خب وقتی انجام کنش مدنی تا این اندازه در ایران سخت است، مردم در کجا تمرین دوستی و محبت، همکاری، حفظ محیط زیست و خیرجمعی کنند؟!

این استاد جامعه شناسی ادامه داد: مردم ایران در گذشته، قدرت خودسازمان‌دهی داشتند یعنی محله‌های خود را با مکانیزم‌های مختلف اداره و مشکلات افراد را حل می‌کردند. در دوران جدید این نهاد‌های سنتی نابود و نهاد‌های مدرن نیز در ایران جایگزین نشد، متاسفانه با وجود سیطره نظام متمرکز حاکمیتی که در تمام مسائل زندگی مردم مداخله و سبک زندگی آن‌ها را کنترل می‌کند و همچنین فاعلیت اقتصادی مردم را محدود کرده است، دارای مقرراتی مبهم و دست و پا گیر و ساختارهایش نیز شدیدا بی ثبات است، انتظار تربیت چه ملتی و وجود چه نوع خلقیاتی از مردم را می‌توانیم داشته باشیم؟

در کدام سیستم، افراد خبرچین تربیت می‌شوند؟

مقصود فراستخواه در خصوص تاثیر سیطره دولت بر خلقیات مردم گفت: در ایران هر حوزه‌ای چندین متولی دارد. اگر شما بخواهید برای آینده این مملکت یک مدرسه بسازید باید برای گرفتن مجوز به چندین مرجع و متولی که هرکدام شروط و شرایط متفاوتی دارند، مراجعه کنید و در آخر شرایط‌شان به گونه‌ای است که نمی‌توانید در قالب آن فعالیت کنید. در چنین سیستمی که مدیر مدرسه از خود هیچ اختیاری ندارد و مجبور است مو به مو بر اساس بخشنامه‌های آموزش و پرورش عمل کند، وقتی که معلم‌ها در چهارچوب‌های ایدئولوژیک و با کنترل‌های شدید سیاسی و ایدئولوژیکی استخدام می‌شوند و از سوی دیگر امکاناتی برای نشان دادن خلاقیت و ابتکار در تدریس در مدارس وجود ندارد، وقتی مدرسه چنین ناکارآمد و از تربیت افراد عاجز شده، معلوم است که افراد حسود و خودخواه و خبرچین بار می‌آیند، وقتی که از طرفی ساختار‌ها در ایران غیرشفاف هستند و از طرف دیگر همین ساختار‌ها افراد خودخواه و منفعت طلب تربیت کرده‌اند، خبرچینی و زیرآب زنی عجیب نیست.

ادامه دارد…

منبع خبر: کلمه

اخبار مرتبط: جمهوری اسلامی بسترساز نفی هر گونه استبداد فکری و اجتماعی است / خودباوری و خوداتکایی ملی بزرگترین دستاورد جمهوری اسلامی