چرا سازمان‌ها روز مبادا برای خودشان تصویر نمی‌کنند؟

چرا سازمان‌ها روز مبادا برای خودشان تصویر نمی‌کنند؟
خبر آنلاین

هر سازمانی نقطة بحرانی دارد

مدیریت بحران در سازمانها یکی از انواع و شاید مهم ترین نوع مدیریت در دنیای پرماجرای امروزی باشد. زیرا در جهان امروز حوادث بسیار زیاد و غیر قابل پیش بینی است. چه کسی باور، یا پیش بینی می کرد که ویروسی کوچک این چنین در جهان امروز ترکتازی کند، همه ارکان دنیا را به چالش بکشد، فناوری را از کار بیندازد، همه را اسیر خود کند و با بشری که مدعی بود که هیچ چیز نمی تواند اورا از پای در آورد و هر چیز را می تواند با سر پنجه علم و فناوری حل کند، در بیفتد. در اینکه این ویروس طبیعی، یا دست ساز بشر باشد بحثی دیگر است و باید به گونه ای دیگر در باره آن سخن گفت. اما برخورد با آن چه به صورت فردی یا سازمانی مسئله ای است که باید یا قبل از شیوع آن پیش بینی می شد یا ابزار و لوازم به گونه ای فراهم بود تا در اسرع وقت بتوان خود را برای مقابله تجهیز کرد. در شرائط بحران است که درجه ضرورت وجود یک سازمان، نیاز مردم به آن و در مقابل آمادگی آن سازمان برای پاسخگویی و چیستی وظائف واقعی کارکنان آن معلوم می شود.

همه دیدند که بسیاری از مشاغل تعطیل و تعطیلی بسیاری از آنها مساوی با بیکار شدن عده ای و گرفتار شدن بسیاری از مردم شد. اجتماعات حتی اجتماعات مذهبی در ماه شعبان و رمضان بالضروره تعطیل گردید.

بحران کرونا بر روی فعالیت بسیاری از مراکز مهم عام المنفعه تأثیری عمیق گذاشته و آن را تقریباً به-تعطیلی کشانده است. اما باید پرسید چه آمادگی ای برای روز بحران داشته اند و آیا در شرایط فعلی می توانند خود را برای مقابله آماده کنند؟

در زمان جنگ نیروهای نظامی و بسیجی خط مقدم بودند و سازمانهای آنها بحران را با همه وجود لمس کردند. در ماههای اخیر وزارت بهداشت و درمان نقطه کانونی بود. اما در کنار آنها بسیاری از مراکز هم حالت فوق العاده پیدا می کنند که اگر نه مثل سازمانهایی که مستقیماً درگیرند ولی چه بسا شرایط برای بسیاری از آنها هم بحرانی باشد.

یکی از این مراکز کتابخانه ها است. بدیهی است اینکه کتابخانه ها تعطیل شوند و همه را به مرخصی بفرستند درست نیست، و یا کار را به داد و گرفت کتاب محدود کنند که بخشی از آن را اداره پست به عهده بگیرد به منزلة سقوط است. سؤال این است که آیا لازم است برای کتابخانه های عمومی هم شیوه نامه (پروتوکل) نوشته شود؟ آیا کسی ضرورتی در این امر می بیند؟

دورکاری و بهره گیری از فضای مجازی دو واقعیتی بود که در این دوران بیش از هر چیز خود را نشان داد. سازمانهایی که دوراندیش بودند و از امکانات بهره ای داشتند به سرعت خود را تطبیق دادند و خسارات ناشی از تعطیلی را به حداقل رساندند. کتابخانه های عمومی هم باید در این دو مورد وضعیت خود را روشن کند تا بتواند به حیات خود ادامه و در صورت ادامه بحران خود را در عرصه فعالیت های اجتماعی نشان دهد. به نظر می رسد موارد زیر از اهمیت بیشتری برخوردار است که عبارت اند از:

فراهم آوری زیرساخت ها. برای کتابخانه عمومی زیرساخت عبارت است از فراهم بودن فناوری الکترونیکی و آمادگی کارکنان در سایه آموزش قوی برای بهره برداری از آن جهت خدمت به مردم. اگر قدری در این زمینه غور شود معلوم می شود که این آمادگی اگر در سطح مدیریت مرکزی نهاد تا اندازه ای فراهم است اما کتابخانه ها فاقد آمادگی لازم اند و باید در این زمینه در ایام غیر بحران تدارک لازم می شد تا در ایام سخت بتوان با مجاهدت بیشتر برای پاسخگویی آماده شد. فضای مجازی دیگر مجازی نیست بلکه از حقیقت ویژه ای برخوردار است. دنیای جدیدی است که همه باید با آن آشنای کامل باشند.

اما مهمتر تولید محتوا است. تولید محتوا هم به دو عامل مهم وابسته است: دانشوری کتابداران و علاقمندی آنها برای تهیه مطالب مناسب در قالبهای مشخص مورد علاقه کاربران بالقوه و بالفعل. به نظر نمی رسد در دوره های عادی به این مهم توجه خاصی شده باشد تا انتظار این باشد که در دوران بحران بتوان از آن استفاده کرد. این همه سرمایه (منابع)، حقیقی و الکترونیکی،که در اختیار کتابداران است، فارغ از اینکه تا چه اندازه درست انتخاب صورت گرفته است اغلب عاطل و باطل می مانند. آنها سرمایه های راکدی هستند که به ندرت کسی به سراغ آنها می رود. افزون بر این، کسی از وجود آنها اطلاع ندارد. اگر سرمایه ای پویا و در جریان باشد باید دائماً در دست کاربران بچرخد و کتابداران از میزان کارآیی آنها با خبر باشند. و نیز آیا ما کتابدارانی صالح برای این کار تربیت کرده ایم و اصلاً در وظائف آنها چنین انتظاراتی را گنجانده ایم و در انتخاب اولیه، یا آموزش پس از انتخاب، تحلیل منابع و ارتباط با مخاطب و تجزبه و تحلیل خواستها و نیازمندیهای مخاطبان در ایام غیر بحرانی از وظائف آنان بوده و هست؟ اگر غیر از این است سالبه به انتفای موضوع است و باید وظیفه کتابدار را فارغ از این موضوع دانست.

تهیه کتابهای گویا را اغلب برای روشندلان تعریف می کنند در حالیکه امروزه این فناوری مورد توجه اغلب مخاطبان است. مردم بسیار علاقمند به شنیدن متن کتابهای مورد علاقه خود هستند تا در خانه، وسایط نقلیه و ایام فراغت و زمانی که حوصله خواندن ندارند و یا نیازمند عینک اند به سادگی از آنها استفاده کنند. کتابخانه عمومی تا چه اندازه در انتخاب کتابهای مناسب در ابعاد و موضوعات گوناگون و برای سنین مختلف تلاش کرده و تا چه میزان در آماده سازی نیروهای خود، یا شناسائی کاربران یا غیر آنها برای تهیه کتابهای گویا فعالیت داشته است؟ ضمن اینکه فناوری لازم برای آن را هم باید پیش بینی می کرد.

در این ایام کرونا کلیپی در فضای مجازی دست به دست گشت که کتابخانه ملی فهرستی از کتابهای گویا را که اغلب کتابهای ترجمه به اضافه چندین متون شعری و عرفانی قدیمی بود برای ایام بیکاری مردم در خانه در اختیار گذارده است. من بلا فاصله آن را برای بعضی مسئولین کتابخانه ملی و عده ای دیگر از مسئولان فعلی و قبلی این کتابخانه یا کتابخانه های بزرگ کشور و دانشگاهیان فرستادم و ابراز تأسف کردم از اینکه چرا کتابهای معرفی شده اغلب ترجمه اند و از آثار ایرانی - اسلامی در آن به ندرت به چشم می خورد. من با ترجمه مخالف نیستم ولی معتقدم ترجمه صِرف رمانهای خارجی بدون انتخاب، بی سر و صدا تغییر، تضعیف، یا تخریب فرهنگ ملی و جایگزین کردن سبکی دیگر از زندگی است برای ملتی که داعیه تاریخی بزرگ دارد، این چنین برخوردها صحیح نیست. بعضی پاسخ هایی که برایم رسید هم جالب بود: کتابخانه ملی اظهار کرد که این کلیپ مربوط به آنها نیست! در حالیکه لوگوی کتاب کودک کتابخانه ملی بر بالای اطلاعیه (کلیپ) بود. دیگرانی که قبلاً در آنجا مسئولیت داشتند اظهار کردند که ما فعلاً مسئول نیستیم. یکی نوشت کتابهای ایرانی در چنبرة ممیزی وزارت ارشاد می ماند (اما ترجمه کتابهای خارجی سانسور نمی شود). یکی گفت بدبختی ما از این ها بیشتر است! دیگری نوشت تا آنجائیکه من بودم و می دانم کتابهای گویا همین کتابهای ترجمه است!

اما سؤال اصلی این است که  چرا کتابهای گویا فقط باید آثار ترجمه ای باشد یا از آثار ترجمه ای باید شروع شود. درست است که در کتابفروشها هم غالباً شما کتابهای ترجمه می  بینید ولی مگر کتابخانه ملی و وزارت ارشاد رسالتی در این باره ندارند؟ این مورد اگر چه مربوط به کتابخانه ملی بود ولی باید دانست که کتابخانه ملی هم به نوعی کتابخانه عمومی است و اینکه هر توصیه ای برای کتابخانه ملی باشد کتابخانه های عمومی هم می توانند مشمول آن باشند.

 اگر بگوئیم چرا از داستانهای خود ما در بین کتابهای گویا نیست حتماً میگویند نداریم باز سؤال این خواهد بود که چرا نداریم؟ شما چگونه در فرهنگ کشور برنامه ریزی کرده اید که به این روز افتاده-ایم؟ یا داریم ولی آنقدر از آنها بدگویی شده و گرفتار خودتحقیری و خودکم بینی شده ایم که دیگر خودمان هم از شنیدن آثار خودمان بدمان می آید.

قصه خوانی یکی دیگر از فعالیتهایی است که اگر در زمان عادی با آن خوب برخورد شده باشد و از صحنه های خوب فیلم تهیه کرده باشند در این ایام می تواند برای مردم و به ویژه جوانان و نوجوانان توزیع شود.

فیلمهای مناسب آموزشی و کمک آموزشی برای این دوره بسیار لازم و کمک کننده است به شرط اینکه در دوران عادی به فکر روز مبادا باشند. خوشبختانه صدا و سیما که به داد آموزش و پرورش رسید و پخش زنده کلاسهای آموزشی به مقدار زیادی گرفتاری تعطیلی اجباری را برطرف کرد.

 برنامه های مشاوره ای در حوزه های مختلف از دیگر فعالیتهایی است که چنانچه در ایام عادی خوب برگزار شده باشد می تواند تجربیاتش در دوران بحران مورد استفاده قرار گیرد. حتی اگر هم اکنون هم شروع کنند بی فایده نیست و می توان از راه دور برنامه را به خوبی اجرا کرد. البته بسیاری از اطلاعات باید در ایام عادی جمع آوری و ساماندهی می شد تا در این زمان بی دغدغه مورد استفاده قرار گیرد.       

اگر کتابداران در ایام جنگ تحمیلی به وظائف خود در قبال رزمندگان عمل میکردند چه بسا اکنون کتابداران و نیز کتابداران پزشکی نقش عمده ای را در انجام وظیفه بر عهده داشتند.

اخلاق برخورد در این دوران مهارت های خاصی را طلب می کند. اگر در دوران عادی اخلاق جذب جزو خصائص ذاتی کتابداران بوده باشد اکنون و در شرائط بحرانی این اخلاق به طور مضاعف خلاقیت ایجاد می کند و آنان با استفاده از ترفندهای مختلف و با استفاده از فناوری در فضای مجازی به جذب و جلب مخاطبان بالقوه و بالفعل می کوشیدند. بدیهی است ناگهان معجزه رخ نمی دهد و علاوه بر عشق و شور آمادگی قبلی لازم است تا کار به نحو احسن انجام شود. درهرحال، به قول معروف ماهی را هر وقت از آب بگیرند تازه است. در بسیاری از موارد بحران ها خود ایجاد کننده خلاقیت و نوآوری هستند. پس نهاد باید در این مورد کتابداران مستعد و داوطلب را آتش به اختیار کند تا ببیند چه می کنند و خلاقان را هم تشویق کند. مثلاً در این زمان که حرکتی خودجوش برای خدمت به مردم در هر کوی و برزن شروع شد چه مانعی داشت که اگر در بین این گروهها کتابدارانی هم می بودند، یا نهاد به بعضی آنهائی که داوطلبند مأموریت می داد تا هم با آنها همکاری کنند و هم به موقعیت های محلی آشنا شوند تا زمینه عرضه کتاب یا کالاهای فرهنگی را بررسی، و برای اقدامات بعدی خود را آماده کنند. اصلاً حضور کتابدار خود حاوی پیامی فرهنگی بود که موضوعیت دارد.

و سخن آخر اینکه چرا سازمانها روز مبادا برای خودشان تصویر نمی کنند؟ هر سازمانی بالاخره روزی ممکن است در چارچوب وظائف خود در برابر بحران قرار گیرد و لذا همه سازمانها باید برای بحران-های نیامده همواره مجهز باشند.  

منبع خبر: خبر آنلاین

اخبار مرتبط: چرا سازمان‌ها روز مبادا برای خودشان تصویر نمی‌کنند؟