از علوم انسانی تا کف جامعه

از علوم انسانی تا کف جامعه
خبرگزاری دانشجو

گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، محمدجواد سمیعی،* از کف جامعه تا علوم انسانی فاصله ای وجود دارد به اندازه عمق ریشه مشکلات اجتماعی. علوم انسانی می‌خواهد فکر انسان را تحلیل کند و به او یاد بدهد که به اندازه پول و جایگاه اجتماعی تفکر درست هم اهمیت دارد. جامعه ای که مبتنی بر مردم سالاری حداکثری است این حرف‌ها را باید جدی تر بگیرد. چرا؟ جامعه ای که قصد دارد به یک تمدن نوین اسلامی دست پیدا کند نیازمند قدرت است و هیچ قدرتی بالاتر از قدرت فکر و اندیشه نمی‌تواند بنیان‌های یک جامعه را تقویت کند. علوم انسانی نقش بسیار مهمی در ایجاد این قدرت دارد. جالب است که این جملات را به روش های گوناگون رهبر معظم انقلاب هم بارها فرمودند.

 

توقع بی جایی است، در دورانی که سلبریتی‌ها چه در فضای مجازی و چه حقیقی رکورد دار مخاطب اند، به دنبال منزلت اجتماعی برای نخبگان علوم تجربی و مهندسی باشیم چه برسد به علوم انسانی که از همان اول هم خیلی مورد اقبال نبود. یک دانش‌آموز واقعا ترجیح می‌دهد یک بازیگر، فوتبالیست یا هر مدل دیگری از سلبریتی‌ها باشد تا یک دانشمند. اگر هم می‌بینیم که بعضا تمایل به رشته های مهندسی یا تجربی بیشتر است، منصفانه است بگوییم جذابیت درآمدهای بالا و ثروت است که این انسان‌ها را به این سمت می‌کشاند؛ اما خواه یا ناخواه بار هدایت فکری جامعه بر دوش علوم انسانی است و شرایط به هر شکل هم باشد این واقعیت عوض نمی‌شود. پس طبیعتا پدیده ای با این اهمیت به نظر باید تحلیل و بررسی دقیقی روی آن صورت بگیرد.

 

علوم انسانی در کشور ما در واقع یک مزیت هم دارد. و آن اسلام است. دستانی پر برای تهیه نسخه برای جامعه ولی سالن‌های خالی برای سخنرانی! البته از این هم نمی‌توان غافل شد که پیشینه مردم ایران‌ به شکلی است که آن‌ها را به شنیدن خطابه و منبر یا سخنرانی بیشتر متمایل کرده است تا مدل های دیگر تاثیر پذیری. پس چرا الان احساس میشود که انگار دیگر چیزی به نام علوم انسانی در معادلات اجتماعی وجود ندارد؟ چرا نخبگان این حوزه پایگاه های اجتماعی قدرتمندی ندارد و هزاران چرای دیگر که باید به آن‌ها پاسخ داده شود.

 

مهم ترین نکته  در بررسی علوم انسانی که معمولا به آن توجهی نمی‌شود، در نظر گرفتن اقتضائات آن است. قطعا این علم همانند خم رنگرزی نیست که پدیده‌ها را داخل آن قرار دهیم و خروجی مطلوبمان را بگیریم. اول آن که علوم انسانی با موجود پیچیده و چند بعدی به نام انسان سروکار دارد و این به خودی خود کار را بسیار دشوار می‌کند. دوم؛ باید این نکته را در نظر داشت که علوم انسانی هم در زمینه پژوهش و هم تاثیرگذاری بسیار تدریجی است و این بخشی از ذات این علم است. درست برخلاف علوم تجربی که بر فرض شروع به پژوهش و تولید واکسن یک بیماری می‌کند. سوم؛ باید اقتضائات ساختار قدرت را در نظر گرفت. ساختار‌های حاکمیتی نیازمند تصمیمات فوری است، و نمی تواند منتظر پژوهش‌ها و نظریات علوم انسانی بماند. به همین سبب است که اگر شخصی انقلابی را هم رئیس شبکه سه سیما قرار دهید ناچار است برای مقابله با حجمه‌های رسانه‌های غربی و همچنین جذب مخاطب داخلی در برخی از موارد سلبریتی سازی کند و یا حتی مبلغ نجومی خرج کند برایشان. و این فضای عملگرایانه مانع تاثیر گذاری مستقیم علوم انسانی در ساختار قدر می‌شود. به طور مثال نخبگان و پژوهشگران حوزه علوم انسانی در شورای عالی انقلاب فرهنگی معمولا خنثی ترین افراد هستند به دلیل اینکه اساسا این ساختار ساختاری نیست که به دنبال تحول باشد و ترجیح بر پیگیری دقیق امور اجرای است. یا یک رئیس جمهور باید اولویت چندمش تغییر و تحول علوم انسانی در وزارت علوم باشد؟

 

محمدجواد سمیعی، فعال دانشجویی

انتشار یادداشت‌های دانشجویی به معنای تأیید تمامی محتوای آن توسط «خبرگزاری دانشجو» نیست و صرفاً منعکس کننده نظرات گروه‌ها و فعالین دانشجویی است.

منبع خبر: خبرگزاری دانشجو

اخبار مرتبط: از علوم انسانی تا کف جامعه