بسترهای برسازنده دانش فقه(۱۴)؛ فقه در کشاکش عقل و نقل

چکیده :براز درک این موضوع باید به بستر اجتماعی که شافعی در آن قرار دارد، توجه کنیم. او در دورانی زندگی می کرد که اختلاف نظرها در میان نخبگان مسلمان فزونی یافته بود. این اختلاف ناشی از ورود علوم دیگر به این سرزمین بود. این دانش ها باعث ایجاد تفسیر از منبع اصلی یعنی قرآن و سنت نبوی شده بود. جامعه علمی مسلمانان به گروه هایی با نام های مشخص چون معتزلی، اشعری و...تبدیل شده بود. در این میان جریانی هم در اعتراض به شرایط تکثر و اختلاف نظر، خواستار بازگشت به دوران سلف صالح...


محمد عثمانی

عباسیان بغداد را مرکز خلافت خود قرار دادند. انتقال این مرکزیت از دمشق ناشی از نفوذ ایرانیان بوده است. بغداد سرزمینی تحت حاکمیت ساسانیان بوده که در نزدیکی آن مدائن مرکزیت حکومت آخرین پادشاهی ایرانی بوده است. این انتقال، برمکیان و خاندان عباسی را در انتقال تجارب ایرانی و بارگیری از نخبگان آن سرزمین آسان تر می کرد. پایتختی که در کوچه و برزن آن در کنار بازار و مسجدش، مراکز آموزشی و ترجمه برپاشد. محافل علمی و دیوان ها مرکزی برای گفتگوی عالمانه شد. آزادی اظهار نظر و خواندن منابع ادیان دیگر و علوم سرزمین های متمدن آزاد بود. این ویژگی بغداد را ره دارالسلام تبدیل کرد.علوم از کانال ایرانیان و با توجه به فهمی ایرانی از منابع یونانی، رومی و هندی به هین سرزمین می آمد. البته در پیش از این عصر در زمان امویان، انتقال علومی چون نجوم، کیمیا و طب شروع شده بود. اما آن چیزی که این دوره را متمایز می سازد، انتقال دانش هایی بود که برای برسازی دانشی بومی در ذیل گفتمان قدرت در حال شکل گیری بود. یعنی معرفتی که قدرت برای برسازی نظم نوین بدان محتاج بود، در این بستر در حال نمود بود.

یکی از مهمترین این دانش ها فقه بود. این دانش در اواخر اموی توسط ابن مقفع با ترجمه منطق ارسطویی بستر روش اجتهادی آماده شده بود. حال وقته زایش می بود. امام شافعی که خود ایرانی بود و از ظواهر امر چنین فرمائید که از تجربه زرتشتی در برسازی فقه زرتشتی آگاهی یافته و یا می توان این ادعا را کرد که دینکرد را دیده و مطالعه کرده است. این ادعا از این جا ناشی می شود که در همین زمان است که در بیت الحکمه دینکرد در حال جمع آوری و ترجمه به عربی است. شافعی منطق ارسطویی عقل گرا را بر منابعی چون وحی و سنت نبوی در بخش قانون مسلط ساخت. اما به خوبی می دانست، اگر صورت عقلانی این دانش بر وجه نقلی و وحیانی آن چیره شود، امکان شرعیت از آن سلب می شود. لذا در میان روش عقلانی و منابع وحیانی و نقلی، شافعی با قداست به نقل برآمده از سنت نبوی به مثابه منبعی همطراز وحی، وزنه نقلی این دانش را فزونی بخشید.

براز درک این موضوع باید به بستر اجتماعی که شافعی در آن قرار دارد، توجه کنیم. او در دورانی زندگی می کرد که اختلاف نظرها در میان نخبگان مسلمان فزونی یافته بود. این اختلاف ناشی از ورود علوم دیگر به این سرزمین بود. این دانش ها باعث ایجاد تفسیر از منبع اصلی یعنی قرآن و سنت نبوی شده بود. جامعه علمی مسلمانان به گروه هایی با نام های مشخص چون معتزلی، اشعری و…تبدیل شده بود. در این میان جریانی هم در اعتراض به شرایط تکثر و اختلاف نظر، خواستار بازگشت به دوران سلف صالح بودند. یعنی دوره ای که همه از منابع اصلی یک چیز را می‌خواندند و می فهمیدند.

شافعی اعتراض به جریان عقلگرای معتزلی و عاقبت امر آنان را دیده بود؛ از این رو در آن چه می کاوید و می ساخت، خطوط حذر را رعایت می کرد. یعنی بستر پنهان عقل گرایی متجلی در دانش اصول را لباسی نقلی پوشانید و دانش فقهی را برای قدرت مهیا ساخت تا توان شرعی، مقبولیت پیدا کند. عقل مولفه تشخیص موضوع و مواجه با واقعیت بود و نقل کاشف حکم برای موضوع می نمود. عقل عنصر تشخیص موضوع بود که نقل بر آن حمل می شد.

البته این دوگانگی عقل و نقل با سلطه نقل، پدیداری بود که در عصر ساسانی در ذیل ورود نگرش افلاطون گرایی برساخته شده بود. بیت الحکمه با ترجمه آن منابع و کتب افلاطون، سلطه این نگرش را بر گفتمان دانش تحکیم ساخت.( نویسنده این سطور در مقاله ای چرایی عدم سلطه آراء ارسطو در جهان زیست اسلامی را کاویده است) به طور کلی شافعی و شاگردانش و دیگر کسان که به این عرصه بعدها ملحق شدند، با ترکیب دوگانه عقل و نقل به برسازی دانش فقه دامن زدند.

دانش فقه بر خلاف علوم و دانش های دیگر، رنگ و بوی قدرت و حکومت در آن پر رنگ است. زیرا این حکومت است که به مثابه دستگاه تنظیم کننده مناسبات فردی و اجتماعی عمل می کرد. حال با توجه به ایدئولوژی آن حکومت قانون در مسائل کوچک و بزرگ، فردی و اجتماعی را برای ایجاد نظمی جدید در جامعه ای متنوع و متکثر برمی ساخت. با این منطق و با توجه به این کارویژه دانش فقه برساخته شد. فقه در حاشیه حکومت اسلامی، قانون مورد نیاز را برایش تامین می ساخت. البته این رویکرد به قانون را از زمان حکومت مدینه، تبارش را می توان ردیابی کرد. یعنی نیاز جامعه به قانون را پیامبر در مقام حاکم از عرف برمی گرفت و با توجه به حساسیت آن از وحی تا نفوذ خود را برای نهادینه سازی استفاده می کرد. حال در این دوران شافعی با سلطه نقل از سنت و کتاب قرآن ، شرعیت لازم جهت نهادینه سازی قانون را مهیا ساختند.

با این جستار، نکات مهمی تاریخی، فکری و فرهنگی منتهی به شکل گیری دانش فقه را با شما کاویدیم. در جستار پایانی ما به جمع بندی این پاره ها خواهیم پرداخت تا جزایر از هم گسیخته بر پایه یک منطق واحد، انتظام یابند.

منبع: کتابخانه و مرکز اسناد قلم

منبع خبر: کلمه

اخبار مرتبط: بسترهای برسازنده دانش فقه(۱۴)؛ فقه در کشاکش عقل و نقل