سخت ترین سکانس سریال شهید شهریاری از نگاه کاوه خداشناس

سخت ترین سکانس سریال شهید شهریاری از نگاه کاوه خداشناس
خبر آنلاین
خبر آنلاین - ۱۱ خرداد ۱۴۰۰

کفه ترازوی کارنامه کاری اش در تلویزیون سنگینی می کند. در سال‌های اخیر علاوه بر بازیگری، کارگردانی و اجرا را هم تجربه کرده است. کاوه خداشناس با سریال «صبح آخرین روز» در نقش دانشمند اتمی، شهید مجید شهریاری، مهمان خانه هاست که بهانه گفت و گوی ما با او شد.

وقتی نقش شهید شهریاری در سریال «صبح آخرین روز» به شما پیشنهاد داده شد، دلیل انتخاب تان را پرسیدید؟

محبت تیم تهیه و کارگردانی به من بود و در همان جلسه اول گفتم که اگر نقش دیگری در قصه دارند، به من محول کنند، فقط به این دلیل که بتوانم تجربه متفاوت تری داشته باشم، چون قبل از این در این گونه نقش ها بازی کرده بودم، ولی آن ها حرف شان این بود که نقش شهید «شهریاری» را ایفا کنم. خدا را شکر در طول کار هم واقعاً لذت بردم، همه چیز درست و سر جای خودش بود و به شخصیت پردازی واحدی درباره این شخصیت رسیدیم.

خانواده شهید شهریاری چه کمکی برای رسیدن شما به نقش کردند؟

تلاشم این بود که بتوانم به خیلی از ریزه کاری های شخصیت این بزرگوار برسم، با خانواده اش خیلی گپ زدم، حتی درباره تکیه کلام هایش، این که در خلوتش چه می کرد و اوقات فراغت او چگونه پر می شد ، سعی کردم ساده نگذرم و با همین ریزه کاری ها به شخصیت درست شهید شهریاری برسم.

سخت ترین سکانسی که در سریال بازی کردید، کدام بود؟

برای بازی در نقش شهید شهریاری اذیت نشدم. در تک تک سکانس ها به لحاظ حسی و روحی کاملاً در آن موقعیت قرار گرفتم و خیلی لذت بردم.

"بخش عمده سکانس شهادت را بدلکاران انجام دادند و در بخشی که خودم بودم، گریم سنگینی داشتم و سکانس سختی بود"بخش عمده سکانس شهادت را بدلکاران انجام دادند و در بخشی که خودم بودم، گریم سنگینی داشتم و سکانس سختی بود. در لحظاتی که به جای این شهید بازی می کردم، به لحاظ حسی واقعاً از یک میزان بالاتر بودم. شهید شهریاری شخصیت خاصی بود و در قصه می بینید که وجهه انسانی اش غالب است.

بیشتر به سمت نقش های مثبت سوق داده شده اید و خطر کلیشه شدن شما در این گونه نقش ها وجود دارد. دوست دارید ساختارشکنی و نقش متفاوتی را بازی کنید؟

اندکی شاید این گونه نقش ها در خاطره ها بماند، و الا نقشی که در سریال «پدر» داشتم، کاملاً خاکستری و حتی نیمه تاریک شخصیت خیلی بیشتر بود. نقشم در سریال «پناه آخر» هم شخصیت خلافکاری بود یا در سریال «برادر».

این ها نقش هایی بود که به لحاظ سر و شکل متفاوت بودند. ‌تلاشم این است که نقش های متفاوتی را بازی کنم.

با وجود نیمه تعطیل و تعطیل بودن فعالیت های هنری در شرایط کنونی، شما پیشنهاد خوب کاری داشتید؟

در یک سال گذشته با همه فراز و نشیب های کاری، سعی کردم با این موج جلو بروم تا کم کم روی غلتک بیفتم، در «شب های مافیا» و همزمان در سریال «بوم و بانو» بازی کردم و سریال شبکه نمایش خانگی «آقازاده» فیلم برداری شد، تلاشم این است که بتوانم در سر و شکل های مختلف حضور مفیدی داشته باشم.

به تازگی سریال «می خواهم زنده بمانم» به دلایلی توقیف شد، در حالی که سریالی همچون «آقازاده» با توجه به مضمون حساس آن توقیف نشد.

از اتفاقات پخش سر در نمی آورم و جهان ناشناخته و عجیب و غریبی است. امیدوارم سریال «می خواهم زنده بمانم» رفع توقیف شود، چون مردم آن را دوست دارند، نه تنها برای این سریال بلکه برای دیگر آثار هم امیدوارم از این قبیل مشکلات پیش نیاید و بتوانیم راحت تر حرف مان را بزنیم.

فلاش بکی به گذشته بزنیم، اولین بار به واسطه چه کسی وارد این حرفه شدید؟

نخستین بازی ام در تلویزیون در سریال «پدر خاک» بود و ایرج نوذری و بیتا فرهی نقش پدر و مادرم را بازی می کردند. ورودم به این حرفه در دوران دانشجویی اتفاق افتاد. مشغول بازی در اثری حرفه ای به نام «حسرت، آرزو، رویا» کاری از مهدی هاشمی بودم که یک شب دوستی آمد و خودش را دستیار کارگردان پروژه ای معرفی و برای بازی در سریال از من دعوت کرد، فردای آن روز رفتم، نقش جذابی بود که خوشم آمد و بازی کردم.

قبل از ورود به این حرفه در دوره های بازیگری هم شرکت کردید؟

خیر، واقعیت اش این است که دایی ام «منصور خلج» سال ها رئیس کتابخانه مرکز هنرهای نمایشی و استاد دانشگاه بود و در حوزه تئاتر کتاب های زیاد پژوهشی دارد.

"در لحظاتی که به جای این شهید بازی می کردم، به لحاظ حسی واقعاً از یک میزان بالاتر بودم"حرف های او روی من تاثیر می گذاشت و الگوسازی می کردم. سال ۷۸ یک تجربه تئاتر کودک با نام «هدهد» را با دایی ام داشتم که زیربنای ورودم به این حرفه شد. بعد به تهران آمدم و در همین رشته در دانشگاه تحصیل کردم.

برخی جوانان معتقدند که نمی توانند به این فضا ورود کنند چون باندبازی است و خیلی ها در این فضا به شکل گروهی کار می کنند.

در سینما از همان ابتدا حرف و حدیث هایی وجود داشت، ولی همیشه فردی که ورود کرده، وقت گذاشته، مطالعه کرده، خاک صحنه خورده و پشتکار داشته و اکنون کار می کند. این که می گویند یک بخش آن باندبازی است قبول دارم، ولی به نظرم نمی توان همه چیز را به گردن باندبازی انداخت، بخش عمده آن به تلاش خود فرد برمی گردد که چقدر زمان گذاشته است.

آرزوی تان در این حرفه چیست؟

پرونده پرباری داشته باشم، خیلی از پیشنهادها را نمی پذیرم و دوستان می گویند برو، ولی می گویم کیفیت حرف اول را می زند و همیشه یکی از هدف هایم این بوده که وقتی به کارنامه کاری ام نگاه می کنم، سرم بالا باشد.

با نگاهی به کارنامه تان، کفه ترازوی بازی در آثار تلویزیونی بر فیلم های سینمایی سنگینی می کند، چرا در سینما کمتر حضور دارید؟

شاید پیشنهاد زیادی در سینما نداشتم و نقش هایی پیشنهاد شده که احساس کردم برای ورود به سینما خوب نیست و دست نگه داشته ام.

در نظر عموم مردم، هنرمندان درآمد خوبی دارند.‌ آیا دستمزدتان کفاف زندگی‌تان را می دهد؟

هر کسی طاووس خواهد، جور هندوستان کشد. این حرفه نیاز به صبوری دارد و هر بازیگری که اکنون کار می کند، شاید سال ها از جیب خورده و سختی خودش را در این حرفه کشیده.

مشکل الان این است که کسی حوصله سختی کشیدن و صبوری کردن ندارد، و الا مثل هر فردی که در حرفه اش متخصص می شود حقوق قابل توجهی خواهد داشت و می تواند رفاه نسبی داشته باشد. البته نمی توان گفت دغدغه مالی ندارم، ولی سعی می کنم این بخش را تامین کنم.

۲۳۲۳

منابع خبر

اخبار مرتبط