اصلاحطلبان اعتماد عمومی را حفظ کنند/ اصولگرایان اصولگرایی را نجات دهند
چکیده :کانون «اندیشه راه سبز» (ارس) با انتشار تحلیلی درباره انتخابات مجلس و خبرگان، با تذکر این نکته که هر رخداد سیاسی و اجتماعی، درسهایی برای همگان دارد که عدم توجه بدان میتواند در کوتاهمدت یا میانمدت، جای برندگان و بازندگان را عوض کند، به تشریح درسهایی که این انتخابات میتواند برای جامعه و فعالان داشته باشد، پرداخته است....
کانون «اندیشه راه سبز» (ارس) با انتشار تحلیلی درباره انتخابات مجلس و خبرگان، با تذکر این نکته که هر رخداد سیاسی و اجتماعی، درسهایی برای همگان دارد که عدم توجه بدان میتواند در کوتاهمدت یا میانمدت، جای برندگان و بازندگان را عوض کند، به تشریح درسهایی که این انتخابات میتواند برای جامعه و فعالان داشته باشد، پرداخته است.
به گزارش کلمه، نویسندگان این رساله تحلیلی با تاکید بر اینکه جریان اصلاحات باید بیش از همه در جستجوی درس گرفتن از پیام مردم باشد، یادآور شدهاند: باید در میان خطوط نانوشته رای مردم، در جستجوی پیامی بود که در سالهای اخیر مکرر تکرار شده است و راه چشمپوشی و گریز از آن بسته است: مردم تغییر میخواهند، چه در روندهای حکومتگری و چه در شیوههای تعامل با جامعه؛ مردم قیم نمیخواهند و به کسانی که متفرعنانه برایشان تصمیم بگیرند، پاسخی قاطع خواهند داد؛ مردم مطالبات خود را فراموش نمیکنند و تاریخسازی و جعل حقیقت آنها را به گمراهی نمیکشاند.
در بخشی از این یادداشت آمده است: حلقه بسته سیاستمداران کارکشته اگرچه میتواند در یک دوره زمانی خاص به اوجگیری یک جریان سیاسی خاص کمک کند، اما همزمان میتواند بذر بیطراوتی و کسالت را در زمانه بعدی بپراکند و در نتیجه، باعث سقوط ناگهانی آن جریان شود. اینک که چنین فرصتی برای روی آوردن به جوانان پیش آمده است و اتفاقا در اولین گام نیز با حمایت و همراهی مردم همراه شده است، بهترین اتفاق برای اصلاحطلبان میتواند آن باشد که جوانان را در تصمیمگیریها به شکل جدیتری مشارکت دهند و از ایدههای خلاقانه آنها، حتی اگر در نظر نخست دچار خامیهایی باشد، برای پیشبرد اهداف خود بهره گیرند.
مشروح این متن تحلیلی را در زیر بخوانید:
برگزاری انتخابات هفتم اسفند و نتیجه شگفتانگیز آن که پیام روشناش برای حاکمان خودمدار تا آن اندازه شفاف بود که در ظاهر نیز نتوانستند آنرا به نام خود ثبت کنند، رخداد شگرفی است که خدای را باید بر آن شکرگزار بود و در عین حال، قدردان مردمی بود که بارها نشان دادهاند در خواست خود برای تغییر راسخاند و هر تلاشی برای غیرسیاسی کردن یا بیتفاوت کردن آنها به سرنوشت کشور، تلاشی عبث خواهد بود و هر حاکمی در عصر حاضر، ناگزیر از تن دادن به خواست آزادی و کرامتی است که از انقلاب مشروطه تا کنون دغدغه محوری مردم ایران بوده است. این صبر، پیگیری و امید را گرامی میداریم و همانند هر انسان منصفی، در برابر این عظمت تعظیم میکنیم.
با این حال، باید توجه داشت که هر رخداد سیاسی و اجتماعی، درسهایی را برای همگان –اعم از برنده و بازنده- دارد که عدم توجه بدان میتواند در کوتاهمدت یا میانمدت، جای برندگان و بازندگان را عوض کند و شاید حتی در واکنشی به تبختر احتمالی برندگان، به روی کار آمدن کسانی منتهی شود که در ساختن روز مبادا برای ایرانیان نه از خدا شرم دارند و نه از رای و اعتماد مردم. بازخوانی تجربه انتخابات دومین دوره شوراهای اسلامی شهر و روستا که با قهر مردم روبرو شد و در نتیجه آن، جریان رقیب دولت اصلاحات ناگهان از امکان پیروز شدن در فرایندهای دموکراتیک باخبر شد، نکتهای نیست که به آسانی بتوان از آن گذشت. و البته تردیدی نیست که اگر از درسهای دوم خرداد ۷۶ و نهم اسفند ۸۱ (روز دومین انتخابات شوراهای شهر و روستا) و به ویژه رخدادهای سال ۸۸ و آن تقلب رسوا تغافل ورزیم؛ فرقی نمیکند در کدام جایگاه قرار بگیریم؛ بیتردید جز خسران و افسوس ارمغانی نخواهیم داشت.
درسهای انتخابات دهمین دوره مجلس شورای اسلامی برای ما چیست؟ جریان مخالف دولت باید به این نتیجه رسیده باشد که داغ و درفش و کینه و توهین و نفرت و حصر و زندان و رد صلاحیت و … هرگز تداوم قدرت را برای آنها ممکن نخواهد کرد.
"مردم به صراحت به کسانی که فریاد سقوط نظام را سر میدهند نشان دادند که انقلاب خود را همچنان دوست دارند و به راستی به دنبال رهایی آن از چنگال نامحرمان هستند"و اتفاقا خود این امر در سالهای اخیر به نقطه ضعف عمده این جریان بدل شده است. بدین صورت که آنها که نام اصولگرایی را یدک میکشند و بنا به بنمایههای دینی و فرهنگی اندیشههای خود، از پایگاه نسبتا قابل توجهی نیز در میان مردم برخوردارند، سالهاست با اتکاء به ابزارهای سوءاستفاده از قدرت –شامل شورای نگهبان، بسیج، سپاه و قوه قضاییه- تضمنات درک تحولات اجتماعی را فراموش کردهاند و در نتیجه، در زمانی که امکان حداقل اظهار نظر برای مردم فراهم میآید، با قهری سیلابگون مواجه میشوند. این جریان سیاسی باید این نتیجه تلخ را بپذیرد که برای ادامه حیات، راهی جز دگردیسی و بازگشت به قواعد بازی دموکراتیک ندارد؛ وگرنه اندک اندک از صفحه سیاسی روزگار محو خواهند شد و روزی که دوپینگ قدرت، حامی آنها نشود، دیگر نامی از آنان باقی نخواهد ماند. میتوان از سرنوشت سلطنتطلبانی درس گرفت که تا پیش از انقلاب عظیم اسلامی در سال ۱۳۵۷ فکر میکردند تا ابد عرصهگردان سیاست خواهند بود، ولی به طرفهالعینی چنان از سوی مردم مهجور ماندند که دیگر نام بردن از سلطنت در سرزمین ایران جز طعنهای و طنزی به شمار نمیرود. بزرگان و فرهیختگان جریان اصولگرایی را دعوت میکنیم که با طرد دوپینگیها، این جریان اصیل را از ورطه نابودی نجات دهند و امکان بهرهمندی آن از قدرت و سخنگویی بخشی از جامعه در ساختارهای سیاسی را تداوم بخشند.
اما این انتخابات علاوه بر اصولگرایان، برای دیگر جریانهای سیاسی نیز پیامهای روشنی داشت.
مردم به صراحت به کسانی که فریاد سقوط نظام را سر میدهند نشان دادند که انقلاب خود را همچنان دوست دارند و به راستی به دنبال رهایی آن از چنگال نامحرمان هستند. همچنین به بیگانگان نشان دادهاند که در نهایت، مسائل داخلی را مشکل خود میدانند و همواره چون آب در جستجوی راهی هستند که از چنگال سخت سنگها و صخرهها راهی به دریا بگشایند و میدانند که این سنگها در آخر شکسته خواهند شد: انهم یرونه بعیدا و نریه قریبا!
اما آنکه باید بیش از همه در جستجوی درس گرفتن از پیام مردم باشد، جریان اصلاحطلبی است. مردم باز هم به آنها اعتماد کردهاند و با وجود عدم آشنایی با بسیاری از نامهای ذکر شده در فهرست امید، صرفا بنا به دغدغه مشترک و فراگیر «ایجاد تغییر به شیوه مسالمتآمیز» به تمامی افراد این فهرست رای دادند. چنین رای منسجمی اگرچه مایه فخر و مباهات است، اما سرچشمه مسئولیتهای بزرگ نیز هست. باید در میان خطوط نانوشته رای مردم، در جستجوی پیامی بود که در سالهای اخیر مکرر تکرار شده است و راه چشمپوشی و گریز از آن بسته است: مردم تغییر میخواهند، چه در روندهای حکومتگری و چه در شیوههای تعامل با جامعه؛ مردم قیم نمیخواهند و به کسانی که متفرعنانه برایشان تصمیم بگیرند، پاسخی قاطع خواهند داد؛ مردم مطالبات خود را فراموش نمیکنند و تاریخسازی و جعل حقیقت آنها را به گمراهی نمیکشاند.
"آری! این پیام بیش از آنکه برای دیگران باشد، اصلاحطلبان را در کنه خویش مخاطب میدارد"آری! این پیام بیش از آنکه برای دیگران باشد، اصلاحطلبان را در کنه خویش مخاطب میدارد. همانگونه که در بالا ذکر شد، تجربه انتخابات دوم شوراها نشان میدهد که هر جریان سیاسی که خود را برتر از مردم بداند و بازیهای سیاسی و تقسیم قدرت را دغدغهای فراتر از مسئولیت در برابر رای مردم بیابد، مورد قهر واقع خواهد شد؛ حتی اگر نام اصلاحطلبی را یدک بکشد و حتی اگر با رقیبی روبرو باشد که سالهاست تحول و نوآوری را فراموش کرده است. برای پرهیز از تکرار تجربههای ناخوشایند، و برای تضمین خلاقیت و همگراییای که تداوم اقدامات اصلاحطلبانه را تضمین کند، لازم است در گامهای نخستین به شدت نسبت به پیام جامعه حساس بود و در برآوردن مطالبات آن، با دقت و جدیت تلاش کرد؛ هرچند چنین تلاشی دشواریهای متعددی با خود به همراه داشته باشد.
چه بود آنچه رخ داد؟
شکست سخت جریان تندروی اصولگرا در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۹۲، همانگونه که انتظار میرفت، با واکنش شدید آنها روبرو شد. در واقع، کمتر کسی در این تردید داشت که آنها در انتخابات مجلس دهم به ابزار نخنمای رد صلاحیت و نظارت استصوابی متوسل خواهند شد و تلاش خواهند کرد تا با خالی کردن میدان از حضور رقیب، دوباره در کوس رسوایی پیروزیهای دوپینگی خود بدمند. از همان روزها بسیاری از دلسوزان، خطر دل بستن به امکان «رافت» از جانب حاکمان را به بزرگان جریان اصلاحطلبی هشدار دادند و تاکید کردند که حتی تعداد زیاد نامزدها و فشارهای دولتِ نزدیک به اصلاحطلبان هم مانعی در برابر این اراده نخواهد بود.
از این جهت، تاکید بر آن بود که به جای تمرکز صرف بر پیدا کردن نامزدهایی که امکان تایید صلاحیت آنها بیشتر باشد، جریان اصلاحطلبی باید به تنظیم برنامههای روشن و واقعگرا برای اصلاح امور مملکتی روی آورد و هر نامزدی با سابقه قابل قبول که خود را متعهد به این برنامهها میداند را در فهرست کاندیداهای مورد حمایت خود قرار دهد.
تنها به این هم بسنده نشد و به عنوان نمونه، کانون ارس در سلسله یادداشتهایی پیش از شروع ثبتنامها برخی برنامههای ملموس و تخطیناپذیر را به عنوان الگویی برای رقابت برنامهمحور معرفی نمود. اصلاح قانون انتخابات و مطبوعات و یا پرداختن به دانشگاهها بهمثابه مهد تمرین دموکراسی و یا رفع مشکلات معیشتی معلمان و برنامهریزی جدی برای فقرزدایی و کاهش فاصله طبقاتی دهشتناکی که در سالهای اخیر در مویرگهای زندگی اجتماعی ایرانیان جولان میدهد از جمله محورهایی بودند که جریان اصلاحطلبی میتوانست با کاوشی پژوهشگرانه و بهرهگیری از نظرات کارشناسان متعهد، برنامههای روشنی برای آنها ارائه کند که البته متاسفانه این مساله در کوران انتخابات کمتر مورد توجه قرار گرفت و صرف تاکید بر ضرورت جلوگیری از ورود چهرههای تندروی رقیب به مجلسین، دلیلی شد برای آنکه قاطبه مردم به افراد پیشنهادی فهرست امید رای دهند. نتیجه کار البته برای جریان اصلاحطلب که در سالهای اخیر بدنه تشکیلاتی و نظام ارتباط اجتماعی آنها در هم شکسته شده است، پیروزی بزرگی است و نشان میدهد که سرمایه اجتماعی این جریان در ایران بسیار بالاست و میتواند با اتکاء به این سرمایه به اقدامات بزرگی دست یازد. اما این امر نیازمند هوشیاری و مراقبتی است که پیش از تشکیل مجلس باید بدان پرداخت.
باید توجه داشت که رای سلبی، اگرچه در این انتخابات کارایی خود را به نمایش گذاشت، اما نمیتواند به عنوان یک استراتژی و یا حتی یک تاکتیک متداوم در نظر گرفته شود. یادآوری مجدد انتخابات دوم شوراها نشان میدهد که جریان اصلاحطلبی که با اطمینان به عدم اقبال طبقه متوسط جامعه به جریان رقیب (همان رای سلبی)، حتی از پاسخگویی در قبال کارنامه شورای اول شهر طفره میرفت، ناگهان خود نیز با رای سلبی جامعه (عدم شرکت در انتخابات) روبرو شد و عرصه را در دموکراتیکترین انتخابات پس از انقلاب به رقیب واگذار کرد.
"بیتردید مذاکره با بزرگترین قدرتهای جهانی و رهانیدن کشور از احتمال جنگی خانمانسوز اقدام بزرگی است که در ذهن تاریخی ایرانیان بر جای خواهد ماند"تاکید بر تجربه ظهور احمدینژاد و نپرداختن به ضعفهای سازمانیافته جریان اصلاحطلبی، البته میتواند در عصر پس از احمدینژاد کارآمد باشد، اما باید توجه داشت که مردم در هر انتخابی همواره به ارزیابی کارنامه حاکمان میپردازند و اگر اصلاحطلبان و طرفداران دولت در مجلس دهم نتوانند نقش موثری را در ارتقای کیفیت زندگی مردم ایفا نمایند، بیتردید سرنوشت تلخ شوراهای دوم در برابر آنها خواهد بود.
همچنین است تاکید فراگیر بر دستاورد بزرگ دولت روحانی یعنی برجام. بیتردید مذاکره با بزرگترین قدرتهای جهانی و رهانیدن کشور از احتمال جنگی خانمانسوز اقدام بزرگی است که در ذهن تاریخی ایرانیان بر جای خواهد ماند. اما این رخداد اگر در زندگی روزمره مردم معنای وبژه خود را نیابد، خیلی زود در طبقه رخدادهای تاریخی جای خواهد گرفت. ارائه برنامههای اقتصادی روشن برای رهایی از رکود و ایجاد رونق اقتصادی و در کنار آن –که از اهمیت کمتری برخوردار نیست- پرداختن به زندگی اقشار محروم جامعه که متاسفانه در سالهای اخیر با فلاکت دست و پنجه نرم میکنند و با تاسف بیشتر، روز به روز بر تعداد آنها افزوده میشود، نکتهای است که میتواند ترجمان برجام در زندگی ملموس ایرانیان به شمار آید. علاوه بر اینها، دغدغه ضرورت ارتقای کیفیت محصولات وطنی، در توازن با باز کردن درهای اقتصاد به روی فناوریهای عصر جهانیشدن، باید در زمره مهمترین اهداف دولت و مجلسی باشد که عزت و شرافت ایرانیان را در عرصههای بینالمللی جستجو میکنند؛ صنعت خودروسازی –که کیفیت نازل آن خطر نابودی سرمایههای انسانی کشور را به دنبال داشته است- تنها یکی از نمونههای این نکته است.
از سوی دیگر، در عرصههای اجتماعی نیز رفع رکود و ایجاد انگیزه برای فعالیتهای مولد نیازمند عزمی راسخ برای مقابله با رانتخواری و فساد سیاسی و اقتصادی است. در این زمینه البته لازم نیست که با درغلطیدن در دام افشاگریها و عقدهگشاییهای باندی، تلاطم را در فضای سیاسی کشور ایجاد کنیم. برنامههایی برای تدوین قوانین شفافسازی فعالیتهای اقتصادی و اصلاح نظام مالیاتی و تعمیم آن به همه سازمانها و دستگاههایی که به نحوی از منابع بخش عمومی ارتزاق میکنند، میتواند برگ برنده جریان طرفدار دولت در مجلس دهم باشد. باید توجه داشت که در غیر این صورت، این خطر به راستی وجود دارد که حتی نامزدهای مورد تایید اصلاحطلبان نیز در هنگامه حضور در مجلس سازی دیگر کوک کنند و خود مانعی شوند بر سر راه تحقق اهداف اصلاحطلبانه –باز هم نمونه خانم راستگو در شورای شهر تهران تجربه آموزندهای است. در عرصه سیاسی نیز اصلاح قانون جرم سیاسی و ترسیم چشماندازی سالم و فراخ برای فعالیتهای سالم سیاسی از جمله مسائلی است که مجلس دهم میتواند با تعهد به آن، کارنامهای نیکو از خود به جای بگذارد.
"اما این رخداد اگر در زندگی روزمره مردم معنای وبژه خود را نیابد، خیلی زود در طبقه رخدادهای تاریخی جای خواهد گرفت"اینها تنها نمونههایی است از برنامههای ممکن و محتملی که عزم راسخ برای قانونگذاری در این جهت، میتواند ترجمان روشنی باشد بر عزم اصلاحگرایانه و اعتدالجوی دولت و مجلسی که –در عرصه داخلی همانند عرصههای بینالمللی- مذاکره و همدلی را به جای ستیزه و دشمنی برگزیده است.
باید توجه داشت که اقدام مخالفین دولت در رد صلاحیتهای گسترده و غیرقانونی، به فرصتی تبدیل شد برای چرخش نخبگانی در میان اصلاحطلبان که این فرصت را باید به فال نیکو گرفت. واقعیت آن است که حلقه بسته سیاستمداران کارکشته اگرچه میتواند در یک دوره زمانی خاص به اوجگیری یک جریان سیاسی خاص کمک کند، اما همزمان میتواند بذر بیطراوتی و کسالت را در زمانه بعدی بپراکند و در نتیجه، باعث سقوط ناگهانی آن جریان شود. اینک که چنین فرصتی برای روی آوردن به جوانان پیش آمده است و اتفاقا در اولین گام نیز با حمایت و همراهی مردم همراه شده است، بهترین اتفاق برای اصلاحطلبان میتواند آن باشد که جوانان را در تصمیمگیریها به شکل جدیتری مشارکت دهند و از ایدههای خلاقانه آنها، حتی اگر در نظر نخست دچار خامیهایی باشد، برای پیشبرد اهداف خود بهره گیرند. لازم است دوباره تاکید شود که جلب اعتماد مردم با اتکا به سرمایه اجتماعی انباشتهشده از پیش تا زمانی کارآمد خواهد بود که آن سرمایه همچنان در اوج باشد؛ اما هنگامی که از این سرمایه –با توجه به مصرف مکرر آن- کاسته شود، ظهور نیروهای سرمایهآفرین و دارای قابلیتهای لازم برای کسب مرجعیت اجتماعی، امری است که تداوم حیات و طراوت جریانهای سیاسی را به دنبال خواهد داشت. البته باید در این میان به دقت مراقب بود که انتقال مرجعیت به نسلهای بعدی مبتنی بر شایستهسالاری و جذب نیروها از طبقات و موقعیتهای متنوع اجتماعی باشد و نه اینکه در این مسیر نیز فرزندان و یا اقوام سیاستمداران، صرفا با اتکاء به روابط خانوادگی، جایگزین پدران شوند که در این صورت جریان اصلاحطلبی نیز مانند دیگر جریانهای سیاسی در طول تاریخ به سطح یک باند سیاسی تنزل خواهد یافت و از جلب حمایت مردم در سالهای آینده باز خواهد ماند.
نکته پایانی و البته مهمتر از نکات پیشتر ذکر شده، توجه به برتری اخلاق در سیاست است.
واقعیت آن است که بر خلاف ایده مشهور عدم نسبت سیاست با اخلاق، بازخوانی رویکرد مردم در مواجهه با سیاست و سیاستمداران به خوبی نشان میدهد که آنچه سیاستمداران را در میان مردم به مرجع تصمیمگیریها مبدل میکند، در درجه نخست پایبندی آنها به اصول اخلاقی است. مقایسهای ساده میان میرحسین موسوی –نماد وفای به عهد و پایبندی به مبانی اخلاقی در کنشگری سیاسی- با محمود احمدینژاد –نماد بیاخلاقی سیاسی- و میزان اعتماد و علاقه مردم به هر کدام از آنها نمونه روشنی است که نشان میدهد سرمایه اجتماعی و سیاسی در بنیان خویش سرمایهای اخلاقی است و از این جهت باید بسیار مراقب بود که رقابت، شکست و یا پیروزی سیاسی، موتور محرکی برای درغلطیدن جریان اصلاحطلبی به دام بیاخلاقی نباشد، چرا که همانطور که از سخنان میر محصور جنبش به خاطر داریم «سیاست برای سیاست، چاه ویلی است» که نه تنها اعتماد عمومی را دچار تزلزل میکند، که چونان هاویهای، و به نوبت، همگان را و حتی معتقدان به این تفکیک اخلاق از سیاست را در دام خود خواهد کشید. وفاداری عملی به وعدههای انتخاباتی و دغدغه جدی برای رفع مشکلات اعضای جامعه و تلاش برای درک ملموس آنچه در زندگی روزمره طبقات مختلف اجتماعی میگذرد و ایجاد پیوند میان این دغدغهها از یکسو و شیوههای قانونگذاری و اجرای قوانین از سوی دیگر از جمله مهمترین مشخصههایی است که جایگاه جریان اصلاحطلبی را در سطوح مختلف اجتماعی حفظ خواهد کرد. مردم البته مشکلات را به خوبی درک میکنند و میدانند که به عنوان نمونه ایجاد فضای باز سیاسی، آزادی زندانیان سیاسی و مهمتر از همه، رفع حصر از کسانی که به خاطر وفای به عهد خویش در زمینه پاسداری از رای و کرامت مردم، در چارچوب ساختار متصلب سیاسی موجود چندان کار آسانی نیست. اما از سوی دیگر، آنها به خوبی میتوانند میان دغدغه جدی برای عمل به این وعدهها از یکسو و استفاده ابزاری از آن برای جلب نظر وجدان عمومی جامعه از سوی دیگر، تمیز دهند.
"از سوی دیگر، در عرصههای اجتماعی نیز رفع رکود و ایجاد انگیزه برای فعالیتهای مولد نیازمند عزمی راسخ برای مقابله با رانتخواری و فساد سیاسی و اقتصادی است"اصلاح قانون مطبوعات و قانون جرم سیاسی و همچنین تلاش برای نظاممندسازی فعالیتهای شفاف احزاب سیاسی از جمله اقداماتی است که در ید اختیار مجلس شورای اسلامی است و در این صورت، برطرف کردن موانع موجود نیز چندان دشوار نخواهد بود.
قانون اساسی ظرفیتهای مغفول فراوانی دارد که تلاش برای احیای آن و اجرای بیتنازل قانون اساسی میتواند گرهگشا از بسیاری از مشکلات و تصلبهای موجود در ساختار سیاسی موجود باشد. لازم است به قانون اساسی بازگردیم؛ این میثاق بنیادین بدنه اجتماعی نیازمند توجه جدی است و در این زمینه به نظر میرسد حتی اکنون که تا زمان آغاز به کار مجلس دهم فرصت باقی است میتوان با کمک گرفتن از استادان و پژوهشگران متعهد در این زمینه و برگزاری کلاسها و کارگاههای جدی و هدفمند برای منتخبین مردم در مجلس آینده به منظور آموزش ظرفیتهای قانون اساسی و آموختن از تجربه کشورهایی که فرایند گذار از قانونگریزی به التزام به قوانین را طی کردهاند، به ویژه در جهت شکوفایی استعدادها و نوآوریها گامهای موثری برداشت. علاوه بر این، باید توجه داشت که مجلس نیز مانند هر نهاد دیگری نیازمند سازماندهی درست و شایسته است و از اینرو، از هماکنون باید برای مشارکت جدی و موثر در کمیسیونهای مختلف مجلس با توجه به تواناییها و تخصص افراد، برنامهریزی مناسبی داشت تا بتوان با چینش دقیق نیروها امکان سنگاندازی در مسیر تحقق وعدهها را از مخالفان دولت سلب کرد.
همگان میدانیم که مجلس شورای اسلامی دهم و مجلس خبرگان رهبری در این دوره تا چه اندازه از اهمیت برخوردارند. توازن شایسته نیروها و هدفگیری درست در جهت تحقق اهداف اصلاحطلبانه و مجبور ساختن جریان رقیب به تن دادن به قواعد دموکراتیک بازی و پذیرش رای مردم، نیازمند آن است که به جای غوطه خوردن در مستی پیروزی، از هماکنون گامهای موثر و واقعبینانهای برای حفظ اعتماد عمومی و ارائه کارنامهای فاخر به شهروندان ایرانی برداشته شود.
کانون ارس بهعنوان مجموعهای که خود را به آرمانهای مصلحانه جنبش سبز پایبند میداند و منشور این جنبش–که مورد اقبال قاطبه اعضای جامعه قرار دارد- را بهمثابه میثاق محوری در تصمیمگیریهای سیاسی و اجتماعی در نظر میگیرد، ضمن دعوت از جریانهای سیاسی اصلاحطلب و طرفدار دولت برای اولویت بخشیدن به جستجوی راههای تحقق عملی وعدهها و پاسداشت اصول اخلاق سیاسی در فرایندهای چرخش قدرت، آمادگی خود را برای همراهی دوستانه و نقد مشفقانه دولت و مجلس آینده اعلام میدارد و امیدوار است بهمثابه بخشی از پیکره بزرگ و فعال جامعه ایرانی، در ایفای نقش خود در مسیر تثبیت سیاست جامعهمحور و مبتنی بر قدرت اجتماعی –بهجای قدرت سیاسیِ متکی به زر و زور- گامهای موثری را بردارد.
کانون «اندیشه راه سبز» (ارس)


دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۱ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار