این است موقعیت ایران، کورش عرفانی - Gooya News
آن چه در این نوشتار می آید، دست چینی است از بحران ها و چالش های جدیی که کشور با آن روبروست. شمار کامل این موارد چندین برابر آن چیزی است که در این مقاله می بینید. به خوانندگانی که وقت یا حوصله ی خواندن این نوشتار طولانی را ندارند توصیه می کنم نگاهی به مقدمه و نتیجه گیری کنند. البته گذری بر تیتر مشکلات در حوزه های مختلف نیز خالی از فایده نیست.
**
مقدمه
گذر زمان به خودی خود معنایی ندارد، تغییراتی که در دل آن رخ می دهد، در قالب تاریخ، چنین می کند. وقتی صحبت از ۴۳ سال عمر جمهوری اسلامی می کنیم اشاره به ۴۳ بار ۱۲ ماه نیست، به آن چه بر ایران و ایرانی رفته است نظر داریم.
"آن چه در این نوشتار می آید، دست چینی است از بحران ها و چالش های جدیی که کشور با آن روبروست"این امر برای هر ایرانی در شرایط کنونی لازم است تا ببیند وقتی نیک به آن چه بر ایرانمان گذشته می نگریم شاهدیم که بسیاری از مواردی که در طول هزاران سال در ایران دوام آورده و عمر کرده بود، در عرض این چهل و سه سال از بین رفته است. از یاد نبریم که هر آن چه نابود می شود دو آینده دارد: در مواردی قابل جایگزینی است و در بعضی از موارد هرگز نمی توان برای آن جایگزینی یافت. آن چه در این چهل و سه سال بر میهن مان گذشته است می رود که به طور عمده شامل این شکل دوم باشد. آن چه را که از دست داده و می دهیم هرگز نمی توانیم جایگزین کنیم و باید آن ها را از تاریخ و تمدن و سرزمین ایران حذف شده تلقی کنیم.
در این نوشتار با ارائه ی کارنامه ای خلاصه از آن چه گذشته است خواهیم دید که بخش های قابل جبران و غیرقابل جبران رفته بر ما چیست و بر مبنای آن قضاوت خواهیم کرد که شانس تاریخی بقای تمدن ایرانی در چه حد است. داشتن یک چنین سیاهه ای از این نظر ضروری است که ببینیم آیا از این سرزمین چه مانده و اگر دیر بجنبیم از آن چه بر جای خواهد ماند.
فهرست زیر نه کامل است نه مشروح، دربرگیرنده برخی از نکاتی است که باید از یاد نبریم تا هم به موقع دست به کار شویم و هم بدانیم در فردای نبود این رژیم جهنمی چه خرابه ای را تحویل می گیریم و می خواهیم با آن چه کنیم.
الف: آسیب های سرزمینی
نخستین فاجعه ی رفته بر کشور مجموعه ی بلاهایی است که به دلیل حماقت یا خباثت یعنی حرص و طمع و دشمنی یا سوء مدیریت آشکار بر سر زیست بوم ایران آمده است.
الف-۱) تالاب ها: ایران در سال ۱۳۴۹ پیشگام یک معاهده ی بین المللی برای حفاظت از تالاب ها بوده است. کشورمان با داشتن ۱۴۳ تالاب الگویی بود از توانایی در حفظ و نگهداری درازمدت آنها. برخی برای چند هزار و بعضی برای قرن ها. در ظرف فقط چهار دهه که معادل چند ثانیه از تاریخ بلند ایران است، رژیم ضد ایرانی آخوندی مجموعه ی تالاب های کشور را یا نابود کرده و یا در معرض نابودی قرار داده است. در تاریخ ۱۳ بهمن ۱۴۰۰ یک خبرگزاری داخل کشوری می نویسد: « تقریبا تمام تالاب های ایران تخریب شده است.».
"به خوانندگانی که وقت یا حوصله ی خواندن این نوشتار طولانی را ندارند توصیه می کنم نگاهی به مقدمه و نتیجه گیری کنند"با در نظر گرفتن نقش این تالاب ها در تامین اکوسیستم های قابل زیست به ویژه در مناطق حساس مانند هامون صابوری در شرق کشور (سیستان و بلوچستان)، تالاب حله (بندر گناوه بوشهر)، تالابهای شادگان و هور العظیم در خوزستان و تالاب انزلی و تالابهای آلماگل، آلاگل و آجی گل در گلستان می توان به کاهش تنوع گیاهی و جانوری، تغییر آب و هوایی، ناممکن سازی کشت و زرع، عدم جذب توریست به عنوان برخی از آسیب های محو تالاب ها نگریست. « ۸۰ درصد تالابهای کشور خشکشده و تالابها در مناطق خشک و نیمهخشک شرایط بحرانی دارند.» ایران، بدون تالاب هایش چگونه ایرانی خواهد بود؟ آیا قابل زیستن خواهد بود؟
الف-ب) آب های زیرزمینی کشور. در این زمینه نیز میهن ما برای هزاران سال با شاهکار آبرسانی از طریق شبکه ی قنات های طولانی و پیچیده خود نمونه و الگویی در جهان بود. کشور ما پیش از استقرار آدمخوران عمامه به سر از ۱۳۰ میلیارد مترمکعب منابع آب زیرزمینی برخوردار بود اما در ۲۰ سال گذشته منابع آب تجدیدشونده به ۱۱۰ میلیارد مترمکعب و در ۶ سال گذشته به کمتر از ۱۰۰ میلیارد مترمکعب کاهش یافته است. بیش از ۳۰۰ دشت از ۶۰۹ دشت کشور به عنوان «دشت ممنوعه» اعلام شده است که در آنها بیش از اندازه از سرمایه ذخیره راهبردی آب استفاده میشود و به همین دلیل، سالانه نزدیک به پنج میلیون متر مکعب بیلان منفی را شاهدیم؛ بخش عمدهای از این دشتها در نواحی مرکزی و شرق ایران قرار دارند." بعد از آن که دشمن قسم خورده ی ایران، محمود احمدی نژاد، فرمان نابودی سفره های آب زیرزمینی را با اجازه ی حفر چاه صادر کرد تعداد این چاه ها در ایران به بالای ۷۶۰ هزار حلقه رسید که به سهم خود ۴۶ میلیارد متر مکعب از این کمتر از ۱۰۰ میلیارد متر مکعب آب زیرزمینی موجود را استخراج و مصرف می کنند.
نه فقط منابع آب زیرزمینی کشور از دست رفته است و فردایی سیاه را برای تامین آب کشاورزی، صنعتی و آشامیدنی ایران خبر می دهد بلکه «برداشتهای بیرویه، حفر چاههای غیرمجاز، عدم نظارت کافی بر میزان برداشتهای فراتر از میزان پروانه بهرهبرداری موجب افت سطح و کاهش کیفیت آب زیرزمینی، نشست زمین در تعدادی از دشتها و پایین آمدن محسوس آبدهی چاهها و در معرض نابودی قرار گرفتن تعدادی از آبخوانهای کشور شده است.» « تاثیر کاهش در ذخایر آب زیرزمینی با بیش-برداشت بیش از حد در ۷۷ درصد سطح زمین ایران، رشد شوری خاک در کل کشور و افزایش فرکانس و میزان فرونشست زمین در ایران آشکار شده است.» یک مطالعه نشان می دهد که بین سال های ۲۰۰۲ (۱۳۸۱) تا ۲۰۱۵ (۱۳۹۴) « همه حوضههای اصلی درجاتی از تخلیه و تحلیل آبهای زیرزمینی را تجربه کردهاند که نرخ آن از ۲۰ تا ۲۶۰۰ درصد کاهش در دوره ۱۴ ساله است.» به این ترتیب ایران دارای نامدیریت آخوندی « با جمعیت ۸۴میلیون نفر از نظر برداشت آبهای زیرزمینی در خاورمیانه رتبه نخست را دارد و ۳۴درصد کل برداشت آب در منطقه را به تنهایی انجام میدهد. این درحالی است که آبهای زیرزمینی منبع اصلی آب در ایران است و تقریباً ۶۰درصد از آبهای شیرین ایران را تشکیل میدهد.». مشکل بی آبی می رود که به زودی استان و شهرستان و شهر و روستایی را در ایران در امان نگذارد و تبدیل به مسئله ی نخست حیات دهها میلیون ایرانی شود چنان از حالا نمادهای آن را در استان اصفهان و سیستان بلوچستان می بینیم.
الف-۳) فرونشست زمین: به واسطه ی آن چه در بالا آمد، یعنی بهره برداری بیش از حد، سفره های زیر زمینی آب در ایران یا به پایان رسیده یا خشک شده اند و به همین دلیل جنس خاک تغییر کرده، زمین پوک شده در حال فرونشست است. «در کل دنیا اجازه دسترسی به منابع آبی بین ۳ تا ۲۰ درصد است و وقتی به ۴۰ تا ۶۰ درصد برسد، به عنوان تنش یاد میشود و بین ۶۰ تا ۸۰ درصد بحران است و این در حالی است که در ایران گاهی بالای ۸۰ درصد از منابع آبی استفاده» شده است. « هرساله فرونشست وحشتناک زمین به مقدار ۲۰ سانتیمتر که حدود ۱۰۰ برابر استاندارد جهانی است اتفاق می افتد.
"البته گذری بر تیتر مشکلات در حوزه های مختلف نیز خالی از فایده نیست.**مقدمه گذر زمان به خودی خود معنایی ندارد، تغییراتی که در دل آن رخ می دهد، در قالب تاریخ، چنین می کند"مقایسه میزان فرونشست در ایران با میانگین جهانی که دو میلی متر در سال است، دهشتناک است.» در حال حاضر مشخص شده است که « ایران رتبه چهارم فرونشست در دنیا را دارد و ۲۹ استان کشور درگیر آن هستند. اینها همه آمارهایی است که خبر از بحرانیشدن وضعیت فرونشست در ایران میدهد». ایران رکوردار فرونشست زمین در دنیاست و « طبق گزارش سازمان زمینشناسی ایران از ۶۰۹ دشت ایران حدود ۵۰۰ دشت دارای آب شیرین هستند که همه آنها با پدیده فرونشست مواجه اند». از این موقعیت به عنوان «فاجعه و زلزله ی خاموش» نام می برند. « در اتحادیه اروپا نرخ فرونشست ۴ میلیمتر در سال است و به عنوان نرم بحرانی شناخته میشود.
این در حالی است که میانگین فرونشست در ایران ۶ سانتیمتر در سال است.» براساس محاسبات «زمینسنجی و نقشهبرداری زمینی سازمان نقشهبرداری نرخ سالانه فرونشست در مناطق جنوبی استان تهران در حدود ۲۱ سانتیمتر در سال، در استان البرز ۲۹ سانتیمتر در سال، در استان گلستان، ۲۲ سانتیمتر در سال، در استان اصفهان ۱۳ سانتیمتر در سال و در قزوین ۱۸ سانتیمتر در سال و استان کرمان ۱۹ سانتیمتر در سال است». همه ی این رقم ها را مقایسه کنیم با استاندارد ۴ میلی متر. براین اساس، چه در انتظار کشور است؟ این ها برخی از آثار و عوارض آغاز پدیده ی فرونشست در ایران است:« افزایش خطر سیلاب، خسارت به ساختمانها، فونداسیونها و زیرساختها (جاده، خطوط ریلی، پلها و تونلها و ساختارهای زیرسطحی (شبکهها و خطوط انتقال آب، گاز و...)، اختلال در مدیریت آب و بخشهای مرتبط (افزایش هجوم آب شور در نواحی ساحلی، کاهش محصولات زراعی، تشدید پیامدهای خشکسالی و...)، افزایش دیاکسیدکربن خروجی به دلیل افزایش اکسیداسیون مناطق توربی و باتلاقی، کاهش تنوع زیستی و ارزش اکولوژیکی.» بیاندیشیم به زمانی که مانند چند هفته ی اخیر این فرونشست ها در اطراف شهرهای بزرگ به درون این شهرها مانند تهران برسد و شروع به پایین کشیدن ساختمان های مسکونی کند!
الف-۴) رودخانه ها و دریاچه ها: سرزمین ایران که قابلیت زندگی خود را مرهون دریاچه ها، رودخانه ها و تالاب هایش بوده است می رود که به یک برهوت خشک تبدیل شود. علاوه بر آن چه در مورد تالاب ها گفته شد، وضعیت دریاچه های ایران نیز فاجعه بار است. « دریاچه هامون بهصورت باتلاق درآمده، دریاچه جازموریان فقط دو ماه زمستان کمی آب دارد و به کویر تبدیل میشود، دریاچه بختگان بهکلی خشکشده است».
"وقتی صحبت از ۴۳ سال عمر جمهوری اسلامی می کنیم اشاره به ۴۳ بار ۱۲ ماه نیست، به آن چه بر ایران و ایرانی رفته است نظر داریم"در حال حاضر دریاچه ی ارومیه در استان آذربایجان غربی، دریاچه ی پریشان در جنوب شرقی کازرون، دریاچه ی بختگان در استان فارس از نمونه های محو دریاچه ها از روی نقشه ی طبیعی ایران هستند. فقط باید در نظر داشته باشیم که همزمان با خشک شدن دریاچه ی ارومیه طبق یک روایت ۴ میلیارد تن و طبق روایت دیگر ۸ میلیارد تن نمک باقیمانده می تواند با نخستین وزش بادهای تند یا توفان هایی که سر می گیرد به سوی مناطق کشاورزی و مسکونی اطراف خود حرکت کند و فاجعه ای به بار آورد که تاریخ طبیعی ایران هرگز به خود ندیده است. برخی متخصصین می گویند: «اگر دریاچه ارومیه خشک و طوفانهای نمک گسترش یابد؛ نمکی که از این غول خفته بر میخیزد تا شمال شرق کشور خواهد رسید». باید یادآور شویم که پدیده ی مشابه ای در فاصله ی سال های ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۰ به واسطه ی خشکی دریاچه ی آرال در آسیای میانه تجربه شد.« ساکنان ازبکستان و قزاقستان از همان زمان طوفانهای شن و ماسهای را شاهد بودند که باعث کم خونی، آسم، سل، ورم مفاصل، اختلالات غدد درون ریز، بیماریهای چشمی، سرطان حلق و حنجره، سرطانهای گوارشی، هپاتیت، تب مالت و حصبه میشد». اگر می خواهیم بدانیم که همین امر چه اثراتی بر ساکنان ایران خواهد شد کافیست یادآور شویم که «در این میان ناقصالخلقهزایی و مرگ و میر نوزادان، تولد کودکانی با عقب ماندگی های ذهنی یا بلوغ زودرس ماندگارترین میراثی بود که مرگ دریاچه آرال برای بازماندهها گذاشت؛ امروز نیز گزارشهای وزارت بهداشت این کشورها نشان میدهد که حدود ۷۰ درصد از زنان ساکن در این منطقه از بیماری کم خونی رنج میبرند.» از قول مدیر کل حفاظت محیط زیست آذربایجان غربی، با اشاره به اینکه ریزگردهای نمکی خطری بزرگ برای اکوسیستم منطقه محسوب میشود، اظهار می شود:«ریزگردهای نمکی به هرگونه جاندار که سر راهشان باشند، آسیب میزنند.»
الف-۵) توفان های گرد و غبار: به تدریج توفان های شنی سراسر کشور را فرا گرفته است.
«طوفان هایی که در ابتدا جنوب غربی ایران را فرا میگرفت حالا مدتیست که به شمال و پایتخت رسیده است.» ۲۸ تالاب خشک شده ی کشور به منشا گرد و غبار بدل شده و« ۴۰ تا ۹۰ درصد از پهنه این تالاب ها موجب تولید گرد و غبار در ایران میشود». براساس برخی از پیش بینی ها به واسطه ی استمرار و شدت توفان ریزگردها بعضی از مناطق مسکونی کشور غیر قابل زیست و باید «تخلیه» شود. وضعیت زندگی از این روی ناممکن می شود که به طور مثال در جریان یکی از این هجوم ریزگردها « در قصر شیرین در استان کرمانشاه دید به تنها ۲۰ متر کاهش پیدا کرد که در حالت عادی حدود ۱۰ هزار متر است». به گفته ی رئیس سازمان زمینشناسی ایران «۷۰ درصد ریزگردهای کشور منشأ داخلی دارند. به گفته منتقدان، احداث بیرویه سد و ندادن حقآبه تالابها توسط وزارت نیرو و خشک شدن متعاقب آنها، در کنار مصرف ۸۹ درصدی آب کشور در بخش کشاورزی و با الگوی کشت ناصحیح که توسط وزارت جهاد کشاورزی ترویج میشود کانونهای گرد و غبار جدیدی را در کشور به وجود آورده است.» در کنار این موضوعات « خشکسالی، بیابانزایی، کاهش میزان بارندگی، از میان رفتن پوشش سبز نواحی شهری و حاشیه شهری به این مشکل دامن زده است.» « ۲۰ میلیون هکتار از اراضی کشور (۱۲ درصد) در معرض فرسایش بادی و استعداد تولید گردوغبار را دارند.
نسبتی که در مقایسه با متوسط جهانی آن بیش از ۶ برابر را نشان می دهد.» آیا این گرد و غبارها قرار نیست بسیاری را وادار به مهاجرت اجباری اقلیمی کند؟

اخبار مرتبط
آخرین اخبار
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۳ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران