(زمین لرزه در آذربایجان شرقی)
از وبگاهی به وبگاهی دیگر می روم.
نگاه می کنم:
تابوتی در کار نیست.
بازماندگان، رفته گان را در پتوها پیچیده اند
و مرثیه ای خاموش همراهی شان می کند.
. .
" نگاه می کنم: کالسکه ای کنار دیوار نیمه ویران: گاری کوچکی که از این پس نه کودکی، که خرت و پرت های بیوه زنی را از گوشه ای به گوشه ای دیگر خواهد برد". .
نگاه می کنم:
کالسکه ای کنار دیوار نیمه ویران:
گاری کوچکی که از این پس
نه کودکی،
که خرت و پرت های بیوه زنی را
از گوشه ای به گوشه ای دیگر خواهد برد.
. .
. .
از درون تصویرها می گذرم؛
از درون لرزه های روانی.
در آوار خانه
پیراهنی گلدار و جفتی چشم کودکانه ی آبی
ویرانم می کند.
.
" درنگی بایدم تا استخوان های شکسته ام را در پتویی بپیچم و بازگردم به سوی خودم و بگویم : " آنا " ! زلزله معجزه ی مرگ است، آنا! فرصتی بایدم تا در گزارشی بنویسم: امدادگران ، خسته در تکاپویند". . .
درنگی بایدم تا استخوان های شکسته ام را
در پتویی بپیچم و
بازگردم به سوی خودم
و بگویم : " آنا " ! زلزله معجزه ی مرگ است، آنا!
فرصتی بایدم تا در گزارشی بنویسم:
امدادگران ، خسته در تکاپویند.
خاکسپاران، چون تندیس ها،
در گذرگاه ها نشسته اند.
صدا و سیمای بسیاری از قربانیان،
زیر آوارها مدفون شده است.
من، تنها یک جفت چشم آبی باز دیده ام.
مرگ، میان خبرها چادر زده است.
مرگ، هویتش را پنهان نکرده است.
ما ویران شده ایم.
" اگر عضو یکی از شبکههای زیر هستید میتوانید این مطلب را به شبکهی خود ارسال کنید:"
ما، به سوگواری ها عادت کرده ایم.
یکشنبه ، ۲۲ مرداد ۱۳۹۱ / ۱۲ اوت ۲۰۱۲
● به " مادر" در زبان آذری " آنا " می گویند.
اگر عضو یکی از شبکههای زیر هستید میتوانید این مطلب را به شبکهی خود ارسال کنید:
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران