اگر کی‌روش نبود تاحالا با یک جعبه شیرینی ماجرا را فیصله می‌دادند

تابناک - ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۳

فوتبال ما صحنه‌های آشتی‌کنان کم به خود ندیده. آشتی‌کنان‌هایی که با یک جعبه شیرینی، یک شام یا پادرمیانی یک ریش‌سفید مقابل دوربین‌های تلویزیونی برگزار شد اما چندی بعد باز دو نفر جای دیگری روبروی هم قرار گرفتند و حسابی از خجالت هم درآمدند. به گزارش تابناک، در جامعه مصلحت اندیشی که تصویر بیرونی دروغین از واقعیت کریه المنظر درونی دوست داشتنی‌تر است و غالبا واقعیت فدای مصلحت می‌شود عجیب نیست که هر ازگاهی صحنه‌های این‌چنینی برگزار شود تا دل مردم در «برهه‌های حساس» قرص شود که دو یا چند دستگی وجود ندارد. اما غافل از اینکه کمی بعد تشت رسوایی از بام می‌افتد و صدای آن به همه جا می‌رسد.
مرور حافظه تاریخی‌مان نشان می‌دهد که در ساحت ورزش‌مان از این صحنه‌ها کم نداشتیم. ای‌بسا شام‌های صلح و دوستی که مدیران محافظه کار استقلال و پرسپولیس شب پیش از دربی ترتیب می‌دادند تا نشان دهند که بازی فردایشان مثل همه بازی‌ها فقط سه امتیاز دارد و در مقابل لنز عکاسان تا توانستند به هم گل و شیرینی هدیه دادند و فردا این استوک‌های بازیکنانشان بود که با ردی که روی کمر بازیکن حریف می‌گذاشت واقعیت بزرگتری را فریاد می‌زد. اینکه چه اصراری است که همیشه نشان دهیم اوضاع در موقعیت «همه چی آرومه» قرار دارد.
اینکه چرا این اتفاق رخ می‌دهد از یک سو به ساده اندیشی جامعه ایرانی برای فیصله دادن ساده بحران‌هاست و دیگری عدم پایداری روی اصول و ارزش‌هاست.

"آشتی‌کنان‌هایی که با یک جعبه شیرینی، یک شام یا پادرمیانی یک ریش‌سفید مقابل دوربین‌های تلویزیونی برگزار شد اما چندی بعد باز دو نفر جای دیگری روبروی هم قرار گرفتند و حسابی از خجالت هم درآمدند"همین است که موجب می‌شود خطای فاحش یک بازیکن را با یک جعبه شیرینی ماست مالی کرد و آن وقت است که با سقوط ارزش‌های اخلاقی مواجه‌ایم. همین چند وقت پیش بود که دروازه‌بان استقلال در یک بازی لیگ برتر یک حرکت غیر‌اخلاقی را انجام داد. نتیجه‌اش چه شد؟ در سکوت و بی‌خبری ماجرا را به فراموشی سپردیم. یا دو بازیکن پرسپولیس در یک بازی دوستانه چنان از خجالت هم درآمدند که حتی تلویزیون هم نتوانست صحنه‌های آن را پخش کند. اما نتیجه‌اش چه شد؟ فردای آن روز در جلسه تمرین با هم عکس یادگاری گرفتند و گفتند که به هم از برداران خونی هم نزدیکترند.

همین عدم پایداری روی اصول، به درست یا غلط بودن آن کاری نداریم، موجب افول اخلاقی آن جامعه می‌شود.
شاید در میان مربیان داخلی این تنها محمد مایلی کهن بود که سفت و سخت روی مواضع خود ماند. شاید خیلی از ماها حرف‌ها و عقاید او را قبول نداشته باشیم و خیلی وقت‌ها با او مخاف باشیم اما او تنها کسی بود که در مواقع لزوم روی حرف خود پافشاری می‌کند و از مواضع‌اش کوتاه نمی‌آید. روزی که روابط او و فیروز کریمی شکرآب شد پافشاری روی همین اصول موجب شد تا در جریان آشتی‌کنان صوری سازمان لیگ روی فیروز کریمی را نبوسد و به وضوح اعلام کند که از او دلچرکین است و عملکرد او را در فوتبال سالم نمی‌داند.
حالا و نزدیک به یک ماه مانده به جام‌جهانی هنوز سید مهدی رحمتی راهی به ترکیب تیم ملی ایران ندارد و در آستانه اردوی سرنوشت ساز اتریش حتی سوگلی پرسپولیسی‌ها هم از اردوی تیم ملی خط خورده و برزیل را از دست رفته میبیند.
واکنش تند پیام صادقیان به خط خوردنش و آن «بر باعث و بانیش لعنت» معروفش موجب شده تا شایعاتی در بگیرد که جواد نکونام عامل خط خوردن پیام صادقیان از اردوی تیم ملی است. اخبار غیر‌رسمی در این زمینه حکایت از این دارد که کاپیتان سابق آبی‌ها از اتفاقات دربی گذشته و درگیری‌اش با صادقیان حسابی از هافبک پرسپولیس شاکی است و برای همین هم موجبات حذف او از اردوی تیم ملی را فراهم آورده است.
این عده حتی داستان پلیسی جذابی هم برای اثبات ادعای خود دارند و آن اینکه نکونام در جریان اختلافاتش با قلعه‌نویی مدارکی را در اختیار حجت‌الاسلام علیپور قرار داده و در ازای در اختیار قرار دادن این مدارک این تضمین را گرفته که صادقیان در تیم ملی جام‌جهانی جایی نداشته باشد.
حتی اگر این داستان تخیلی را باور هم کنیم که برخی از اجزای آن، مانند گروکشی حتی در عرصه ملی، به واقعیت هم نزردیک است تصور اینکه کسی مثل کارلوس کی‌روش بتواند با القات علیپور صادقیان را از اردوی تیم ملی حدف کند هم خنده‌دار به نظر می‌رسد.
آدمی که حتی به سختی مواضع سینوسی رئیس فدراسیون و اطرافیان آن را می‌پذیرد چطور می‌تواند با حرف‌های حجت‌الاسلام علیپور یا جواد نکونام بازیکنی را از تیم ملی خط بزند. به نظر خط خورد صادقیان کاملا به خودش باز می‌گشت و اینکه او در تفکرات کی‌روش جایگاهی ندارد.
مثال مشابه‌ای برای سید مهدی رحمتی هم رخ داده و علی‌رغم اینکه کی‌روش به او احتیاج دارد اما به دلیل زیر پاگذاشتن اصول و عقایدی که برای کی‌روش مهم و حیاتی بود از حضور در تیم ملی محروم شده و این محرومیت به بزرگترین فقدان زندگی ورزشی او تبدیل شده است.

اگر هرکس دیگری الان سرمربی تیم ملی بود شک نکنید که ماجرا را با یک جعبه شیرینی و چند عکس یادگاری حل و فصل می‌کردند اما برای سرمربی پرتغالی تیم ملی پشت کردن به پیراهن تیم ملی به منزله خداحافظی همیشگی با آن پیراهن است.

منابع خبر

اخبار مرتبط

دیگر اخبار این روز

فردا - ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۳
جهان نیوز - ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۳