جنبش سبز: دیروز، امروز، فردا/ قسمت چهارم: جنبش سبز و مساله هویت
چکیده :آنچه میخوانید، چهارمین بخش از سلسله مباحثی است که دکتر سعید مدنی در کلاسهای خود در بند ۳۵۰ زندان اوین با موضوع «جنبشهای اجتماعی» و تاکید خاص بر جنبش سبز مطرح کرده است. این درسگفتارها بهطور هفتگی در کلمه منتشر میشود و از این قسمت، مدنی به بحث جایگاه هویت و ایدئولوژی در جنبشهای اجتماعی وارد میشود....
اتاق ۱۱ بند ۳۵۰ زندان اوین محل برگزاری کلاسهایی در زمینه مسائل اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فکری و همچنین آموزش زبانهای خارجی و مباحثی درباره علوم پایه بوده است. دکتر سعید مدنی نیز تا پیش از تبعید به سالن ۱۲ زندان رجاییشهر کرج، طی یک سالی که در آن بند حضور داشت، کلاسهایی در زمینه مسائل اجتماعی به خصوص جنبشهای اجتماعی برای زندانیان سیاسی برگزار کرد.
تقریر سلسله مباحث ایشان در این کلاسها که توسط سیامک قادری، روزنامهنگار و از فعالان جنبش سبز، تهیه شده و برای انتشار در اختیار کلمه قرار گرفته، از این پس بهطور هفتگی -و انشاءالله منظم- منتشر خواهد شد.
پیشتر قسمتهای اول، دوم و سوم از درسگفتارهای ایشان با موضوع «جنبشهای اجتماعی» و تاکید بر وضعیت خاص جنبش سبز در ایران و شرایط دیروز، امروز و فردای آن در کلمه منتشر شده بود.
آنچه میخوانید، چهارمین قسمت از این سلسله مباحث است:
با عرض سلام و به یاری حق، در ادامه بحث مساله هویت در حنبش سبز آغاز میکنیم. به دلیل اهمیت این موضوع و همچنین بحثهای جدی که در مورد آن مطرح شده، شاید در این باره کمی بیشتر تمرکز کنیم.
«دیانی» یکی از نظریهپردازان معاصر که پژوهشهای مهمی درباره جنبشهای اجتماعی داشته، این جنبشها را به مثابه شبکه از روابط غیررسمی بین افراد و سازمانهای گوناگون میداند که از هویت جمعی مشخصی برخوردارند و منابع را در ارتباط با مسائل مورد مناقشه بسیج میکنند. همینطور که ملاحظه میکنید وی در این تعریف، هویت را یکی از مولفههای اصلی جنبشها قلمداد کرده است.
قبلا نیز گفتهایم که یکی از چهار فصل مشترک تعاریف درباره جنبشهای اجتماعی «اعتقادات مشترک و همبستگی است».
واژگان، ایدهها و حتی اعمال و نمادهایی که در فرآیند پدیدآیی و تحول جنبش به تدریج مطرح میشوند، درنهایت هویت جنبش را شکل میدهند.
"چکیده :آنچه میخوانید، چهارمین بخش از سلسله مباحثی است که دکتر سعید مدنی در کلاسهای خود در بند ۳۵۰ زندان اوین با موضوع «جنبشهای اجتماعی» و تاکید خاص بر جنبش سبز مطرح کرده است"«بلومر» یکی دیگر از صاحبنظران جنبش اجتماعی نیز جنبش اجتماعی را پویشی میداند که برپایه یک عقیده به بازتعریف کنش اجتماعی میپردازد. بلومر در تعریف خود عقیده (Idea) را جای هویت (Identity) نشانده، و ما با بررسی آرای او متوجه میشویم که مفهوم مورد نظرش از عقیده همان هویت است، گرچه عقیده، مفهومی موسعتر از هویت است و میتواند ایدئولوژی را نیز شامل شود.
در تعریفی دیگر از جنبش اجتماعی گفته شده: «بسیج جنبش اجتماعی به معنای فرآیندی است که در جریان آن، یک جمع و گروه اخلاقی به نمایندگی از منافع و آرمانهای جمعی خود سیاسی میشوند. در این تعریف آرمانهای جمعی عنوان اعتقادات مشترک جنبش شده است. ما در جلسات بعدی و در تفکیک جنبشهای قدیم یا کلاسیک و جنبشهای جدید نشان خواهیم داد یکی از تمایزات جدی این دو نوع جنبش با مفهوم اعتقادات مشترک و قبض و بسط آن ارتباط دارد و به همین لحاظ در جنبشهای قدیم از واژه «ایدئولوژی» برای تبیین و توضیح اعتقادات مشترک استفاده میشد، اما امروز در جنبشهای جدید واژه «هویت» را به کار میبرند.
شناخت تفاوت «ایدئولوژی» و «هویت» برای شناخت جنبش سبز اهمیت جدی دارد و کلید پاسخ به بسیاری از ابهامات و سوالات درباره ماهیت جنبش و توضیح و تبیین روابط درون آن است. لذا! اگرچه بنا داشتم این بحث را موکول به جلسات آینده و ذیل جنبشهای جدید مطرح کنم اما ظاهرا ناچاریم همین جا توضیحاتی در این زمینه ارائه دهیم.
جنبش سبز بنابر برخی خصایص و ویژگیهایی که دارد یک جنبش قدیم یا کلاسیک نیست بلکه جنبش اجتماعی جدید محسوب میشود.
یکی از مهمترین دلایل این ادعا برخورداری جنبش از هویت است و نه ایدئولوژی.
در منشور جنبش سبز ذیل عناوینی همچون گنجینه ایرانی اسلامی، حق حاکمیت مردم، احترام به کرامت انسانها و پرهیز از خشونت، عدالت، آزادی و برابری تلاش شده تا این هویت بر مبنای گرایشات درون جنبش تعریف و تببین گردد. برخی از مهمترین رئوس مورد اشاره در این زمینه عبارتاند از:
- پذیرش تکثر درون جنبش
- تحکیم پیوند میراث دینی و ملی و تاکید بر تقویت ارزشهای والای فرهنگ ایرانی
- نفی تبعیضات قومی، جنسیتی، طبقاتی و مذهبی
- نفی اجبار مردم به پایبندی به مرام و مسلک خاص
- تاکید بر فعالیت احزاب، رسانههای مستقل، دسترسی آزادانه به اطلاعات و آزادی زندانیان سیاسی
- تاکید بر پرهیز از خشونت، فعالیت مسالمت آمیز و توسل به راههای غیر خشونت آمیز
- نفی هرگونه خودمداری و خودخواهی
- احترام به حق حاکمیت مردم بر سرنوشت خویش و اجرای بدون تنازل قانون اساسی
- تاکید بر صیانت از آرای مردم تا زمان استقرار نظام انتخاباتی آزاد، رقابتی، منصفانه و نفی نظارت استصوابی
- نفی هر اقدام برخلاف منافع ملی و ناقض اصل استقلال
- دفاع از کرامت انسان و حقوق بنیادین بشر فارغ از مذهب، جنسیت، قومیت و موقعیت اجتماعی
اینها فقط فهرست کوتاهی از سرفصلهایی است که در منشور جنبش سبز مورد تاکید قرار گرفته است. مطالعه کامل منشور میتواند همه ما را بیشتر با هویت جنبش سبز آشنا کند. به گفته یکی از صاحبنظران «مفهوم ایدئولوژی دقیقا در شرایط ایدئولوژیک پا به عرصه وجود نهاد.» مقصود این محقق (تری ایگلتون) از شرایط ایدئولوژیک انقلاب فرانسه است، انقلابی که با تلاش برای تحقق آزادی، برابری و برادری برپا شد.
«دوتراسی» که اولین بار واژه ایدئولوژی در نوشتههای او به کار رفته و خود پس از انقلاب فرانسه و در دوران وحشیت به زندان افتاد، تصورش از ایدئولوژی در حوزه سیاست و جامعه کاملا شبیه علم در حوزه علوم دقیقه بود. یعنی اگر نیوتن قانون جاذبه را کشف کرد، ما نیز میتوانیم قوانین حاکم بر ذهن و رفتار انسانها و جامعه را بیابیم و بر آن عنوان «ایدئولوژی» قرار دهیم.
"«بلومر» یکی دیگر از صاحبنظران جنبش اجتماعی نیز جنبش اجتماعی را پویشی میداند که برپایه یک عقیده به بازتعریف کنش اجتماعی میپردازد"بعدها ناپلئون برای رد افکار آزادیخواهانه و جمهوریخواهانه به مخالفان خود برچسب ایدئولوگ زد. بنابراین ایدئولوژی واجد دو مفهوم متضاد شد، علم عقاید و عقاید کاذب و مخل.
اما مارکس و انگلس مفهوم ایدئولوژی را دگرگون کردند. این مفهوم تا پایان قرن بیستم هنوز هم مفهوم غالب ایدئولوژی است. از دیدگاه آنها ایدئولوژی محصول شرایط تاریخی و به خصوص روابط کار و سرمایه در هر عصر و زمانی و تبیینکننده منافع طبقاتی است. در واقع چنین منافعی یک رشته عقیده و ایدئولوژی بنا مینهد.
چندی بعد این مفهوم ایدئولوژی مورد نقد قرار گرفت، چنان که «بل» یکی از منتقدان ایدئولوژی گفت: « ایدئولوژی عنوانی است که از آن تقریبا هر مکتب فکری که فرد میل دارد به آن معتقد باشد، مراد میشود.» همین صاحبنظر بعدها نوشت: «تعهد به ایدئولوژی یعنی آرمان یا ارضای احساسات عمیق معنوی، لزوما بازتاب منافع در قالب عقاید نیست.»
در تمامی این فرآیند و در میان شکاف عمیق بین حامیان و مخالفان ایدئولوژی، به هرحال مفهوم ایدئولوژی از زاویه معرفتشناسی عبارت بود از علم به حقیقت. به این ترتیب همانطور که گروهی مدعیاند حقیقت در دستان آنهاست چون به ایدئولوژی مسلحاند، مخالفان آنها نیز تصور میکنند حقیقت را کشف کردهاند، ایدئولوژی دارند، بنابراین به قول «وینسنت» «ما گرفتار ایدئولوژی هستیم. اما از دست ایدئولوژی عذاب بیحد نمیکشیم.»
تمامی ایدئولوژیها اعم از مارکسیست، لیبرالیسم، سوسیالیسم، فمینیسم، فاشیسم، ناسیونالیسم و … مدعیاند که برپایه حقیقت بنا شدهاند.
برخی مثل «آلتوسر» تلاش کردند تا با جدایی مفهوم «علم» از «ایدئولوژی» این تناقض را حل کند، برخی دیگر نیز برای گریز، مساله نسبی بودن ایدئولوژیها را مطرح کردند. به هرحال ایدئولوژی زاییده نیاز انسانها برای معنا بخشیدن به جهان پیرامونشان است، اما اگر این ایدئولوژی نسبی، قابل بازبینی و اصلاح، زمانمند و مکانمند یعنی نیازمند بازیابی در زمان و مکان بوده و مدعی نباشد شاه کلید باز کردن همه قفلهای جامعه بشری در همه عرصههای علمی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی است، ما را به مفهوم هویت نزدیک میکند. گذار نقش اعتقادات از جنبشهای قدیم به جدید تحت تاثیر تحول مورد اشاره بود که به تدریج مفهوم «ایدئولوژی» در جنبشهای قدیم را کمرنگ و مفهوم «هویت» در جنبشهای جدید را جایگزین آن کرد، زیرا اساسا ایدئولوژی با خصایصی که به آن اشاره شد، دیگر ایدئولوژی نبود.
تمامی آنچه گفتم هرگز به معنای صحه گذاشتن و تایید نظریاتی مثل «پایان ایدئولوژی» فوکویاما که در نهایت بازگشت و ارتجاع به دنیای مطلقانگارانه ایدئولوژیک قرن ۱۹ و نیمه اول قرن بیستم بود، نیست؛ که چندان هم به بحث اصلی ما یعنی «اعتقادات مشترک» یا «هویت» به عنوان یکی از مؤلفههای مشترک در تعریف جنبشها مربوط نمیشود.
بحث را در جلسه آینده با بررسی مفهوم هویت دنبال میکنم و تا حدی به واکاوی هویت جنبش سبز میپردازم.
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران