چرا سینمای ایران «امید» ندارد؟ / روایت وحید جلیلی از سینمای دهه ۹۰

چرا سینمای ایران «امید» ندارد؟/ روایت وحید جلیلی از سینمای دهه ۹۰
خبرگزاری مهر
خبرگزاری دانشجو - ۲۴ آبان ۱۳۹۹

 به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو به نقل از روابط عمومی برنامه تلویزیونی «نقد سینما»، نوزدهمین قسمت از فصل جدید برنامه «نقد سینما» جمعه شب ۲۳ آبان روی آنتن شبکه پنج رفت. در این قسمت از برنامه علاوه‌بر آسیب‌شناسی تصویر «امید» در سینمای ایران و بررسی کارنامه سیدرضا میرکریمی از منظر نقش امید، تحولات سینمای ایران در دهه ۹۰ از منظر ورود چهره‌های تازه‌نفس به عرصه کارگردانی مورد بررسی قرار گرفت.

در بخش اول برنامه امیررضا مافی، میزبان محمدصادق باطنی کارشناس و آرش خوشخو منتقد سینما بود تا درباره تصویر «امید» در سینمای ایران به گفتگو بنشینند.

در ابتدای این بحث محمدصادق باطنی در تعریف «سینمای امید» گفت: قبل از سینمای امید، درباره کلمه «امید» باید به نکاتی اشاره کنیم. امروز در شرایطی هستیم که می‌توان گفت یکی از گمشده‌های مردم ما، همین کلیدواژه «امید» است. ما یا می‌توانیم به‌عنوان سینماگر، آینه‌ای در برابر مردم بگیریم و وصف این شرایط را پیش روی‌شان بگذاریم و بگوییم وضعیت چندان امیدوارکننده نیست. یا می‌توانیم افقی را مقابل روی‌شان باز کنیم و فضای تازه‌ای پیش روی‌شان بگذاریم.

" به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو به نقل از روابط عمومی برنامه تلویزیونی «نقد سینما»، نوزدهمین قسمت از فصل جدید برنامه «نقد سینما» جمعه شب ۲۳ آبان روی آنتن شبکه پنج رفت"از این منظر فکرمی‌کنم «امید» یکی از لازمه‌های امروز جامعه ما است.

آرش خوشخو نیز در این زمینه با اشاره به مباحث طرح شده در چند قسمت اخیر «نقد سینما» تأکید کرد: پیش از این نیز اشاره کردیم که «واقع‌گرایی اجتماعی» مثل یک پیچک دور سینمای ما پیچیده و نفس آن را گرفته، واقع‌گرایی فی‌نفسه خوب است و می‌تواند یکی از بخش‌های سینمای ما باشد، اما اینکه تمام سینمای ما را در اختیار خود گرفته، به آن آسیب زده است.

وی با اشاره به ارتباط خیال، رویا و امید در سینما تأکید کرد: وقتی صحبت از رویاسازی در سینما می‌کنیم، الزاماً معنای آن فانتزی و خیال نیست. سینمایی که بتواند دورنمایی بهتر و یا جهانی یک مقدار بهتر از امروز پیش روی ما ترسیم کند و خودش را محدود به واقعیت موجود نکند، سینمای امید است.

در ادامه مافی به ارتباط مفهوم «امید» و مفهوم «انتظار» اشاره کرد و گفت: یکی از مسائلی امید را از ادبیات، فرهنگ و سینما می‌گیرد، ما در مورد وضع آتی که قرار است منتظر آن باشیم، جاهلیم. وضع آتی ما وضعی مجهول است که اصطلاحاً به این وضعیت بلاتکلیفی اجتماعی می‌گوییم. وضع کنونی آنچنان فراز و فرود دارد که نمی‌توانیم برای وضع آتی برنامه‌ریزی کنیم. نبود این انتظار برای آینده، موجب فقدان امید شده است.

باطنی در ادامه بحث با اشاره به طرح استدلال «آینه بودن سینما» از سوی برخی فیلمسازانی که آثارشان فاقد امید است، بیان کرد: اتفاقاً اگر این مثال را هم بپذیریم، جای این سوال هست که آینه چگونه عیب و ایراد من را به من نشان می‌دهد؟ آینه یک ایراد را به همان اندازه و بدون سروصدا فقط به خود من می‌گوید، یک ایراد کوچک را تبدیل به یک موضوع لاینحل نمی‌کند و بدون بزرگ‌نمایی یا کوچک‌نمایی و خیلی روان و راحت با من صحبت می‌کند.

وی افزود: اتفاقاً پیامبر اسلام (ص) می‌فرمایند، مومن آینه مومن است.

این توصیف را در مباحث دینی داریم و فیلمساز می‌تواند چنین کاری را در سینما انجام دهد و مانند یک مومن آینه در برابر دیگر مومنان بگیرد، اما دیگر قرار نیست با نمایش عیب و ایراد دیگران به‌دنبال جایزه و تشویق باشد!

ادامه این گفتگو به بررسی مصداقی فیلم‌های کارنامه سیدرضا میرکریمی از منظر «امید» اختصاص داشت که در این زمینه آرش خوشخو تأکید کرد: در تمام فیلم‌های میرکریمی مفهوم «امید» وجود دارد. فیلم‌ها معمولاً پایان‌بندی متقاعدکننده‌ای دارد و مخاطب با حال خوب از سینما خارج می‌شود. در برخی فیلم‌ها این احساس پررنگ‌تر است و در برخی آثار کم‌رنگ‌تر.

وی ادامه داد: یکی از ویژگی‌های دیگر سینمای میرکریمی این است که سینمایی عمیقاً مذهبی است. به این معنا که دنیایی خودکفا، منطقی و منصفانه در آثارش ترسیم می‌کند و در این دنیا هر کس که در مسیر درست گام برمی‌دارد به نتیجه مثبت می‌رسد و کسی هم که راه را اشتباه می‌رود، امکان اصلاح و بازگشتش وجود دارد که نمونه شاخص آن «قصر شیرین» است. با شخصیتی مواجه ایم که در ارتباط با همه افراد خانواده و پیرامونش دچار معضلات رفتاری و اخلاقی است، اما در پایان فیلم تقریباً رستگار می‌شود.

امیررضا مافی هم با اشاره مصداقی به سیر عرفانی به تصویر درآمده در فیلم «خیلی دور خیلی نزدیک» درباره لحظاتی از جنس سکانس پایانی این فیلم در سینمای میرکریمی گفت: این لحظه‌ها در پایان فیلم‌های میرکریمی، گویی از جنس همان «انتظار» است که به آن اشاره کردم.

"امروز در شرایطی هستیم که می‌توان گفت یکی از گمشده‌های مردم ما، همین کلیدواژه «امید» است"به تعبیری همواره در پایان فیلم‌های میرکریمی، مخاطب منتظر یک اتفاق خوب است.

باطنی در ادامه مباحث مافی گفت: این پایان‌بندی همان چیزی است که سینمای اجتماعی ما از ترس اتهام کلیشه‌ای شدن، از آن فرار می‌کند. جالب اینکه مخاطب از این لحظات لذت می‌برد.

آرش خوشخو در ادامه بحث با نگاهی انتقادی نسبت به آثار متأخر میرکریمی اظهار کرد: به نظر می‌رسد آن حس رادیکال و آزادی که میرکریمی در فیلم «زیر نور ماه» داشت که فیلم تکان‌دهنده‌ای بود و مخاطب را مدام غافلگیر می‌کرد، در دهه هشتاد گرفتار فرمول‌ها شد. فیلم تحسین‌شده «خیلی دور خیلی نزدیک» هم به نظرم نمونه یک فیلم فرمول بندی شده برمبنای مفاهیمی، چون امید و رستگاری است. استفاده از فضای کویر، تابیدن نور، انتخاب تخصص مغز و اعصاب و… همه انگار چیده شده است و به همین دلیل آن فیلم هیچگاه من را راضی نکرد. فیلم بیش از حد یک اثر معناگرای تصنعی است.

امیررضا مافی، اما در مخالفت با خوشخو، «خیلی دور، خیلی نزدیک» را بهترین فیلم میرکریمی توصیف کرد.

خوشخو در پاسخ گفت: خیلی‌ها چنین اعتقادی دارند چرا که فیلم از نظر ساختاری فیلم خوبی است، اما از نظر محتوایی احساس می‌کنم همه چیز در آن چیده‌شده است.

باطنی در این بخش گفت: امثال رضا میرکریمی برای سینمای ایران الگویی قابل تحمل هستند.

آیا رضا میرکریمی وضعش از باقی سینماگران ما بهتر بوده؟ آیا در مسیری که تا به امروز پیموده، امکانات ویژه‌تری در اختیار داشته؟ به نظرم در این مسیر تجربه زیسته فیلمساز و زاویه‌نگاه به دنیاست که موثر است. چند درصد فیلمسازان ما به یک جهان‌بینی و نگاه عمیق به دنیا رسیده‌اند؟ چند نفرشان معنایی را با خود حمل می‌کنند که از آن‌ها انتظار «امید» داشته باشیم؟

وی در ادامه این سوال را پیش کشید که وقتی صحبت از «سینمای امید» می‌کنیم، منظورمان امید به چیست؟ و در ادامه گفت: به نظرم در سینمای میرکریمی، پاسخ‌های جذابی به این سوال می‌توان یافت؛ مثل امید برای رسیدن به یک وضع مطلوب.

مافی در ادامه ضمن تفکیک میان «امید فعال» و «امید منفعل» از آرش خوشخو درباره فیلم «به همین سادگی» پرسید که خوشخو در پاسخ بیان کرد: این فیلم، فیلم خاصی در کارنامه میرکریمی است. سینمای میرکریمی جایی میان سینمای مجید مجیدی و رسول صدرعاملی ایستاده، سبک خاصی از سینمای اجتماعی است که حرکتش میان این ۲ قطب را می‌توانید رصد کنید. از نگاه من هنوز بهترین فیلم میرکریمی «زیر نور ماه» است.

کیفیت کارگردانی میرکریمی سوال بعدی مافی بود که خوشخو درباره آن گفت: فیلم «یه حبه قند» کارگردانی عالی دارد و فیلم «خیلی دور خیلی نزدیک» هم از نظر کارگردانی فیلم قابل قبولی است. از نظر هدایت بازیگر هم حامد بهداد را نزدیک به ۱۰ سالی بود که به خوبی «قصر شیرین» ندیده بودیم.

مافی در ادامه بار دیگر به تشابه میان سینمای میرکریمی با مجید مجیدی و ناامید نبودن هر ۲ به رغم پرداختن به معضلات، اشاره کرد که باطنی درباره آن گفت: مجید مجیدی یک استثناء در سینمای ایران است که ثابت کرده است می‌توان در فضای بین‌المللی موفق بود، بدون بدبخت نشان دادن مردم ایران! و یا بدون حرکت به سمت تجربه‌گرایی افراطی که مطلوب برخی جشنواره‌های اروپایی است.

"ما یا می‌توانیم به‌عنوان سینماگر، آینه‌ای در برابر مردم بگیریم و وصف این شرایط را پیش روی‌شان بگذاریم و بگوییم وضعیت چندان امیدوارکننده نیست"فیلم‌هایی می‌سازد که داستان دارد، قهرمان دارد، مسائل و مشکلات را مطرح می‌کند، اما در پایان از زندگی و امید می‌گوید.

در این بخش آرش خوشخو هم درباره معرفی فیلم «خورشید» به کارگردانی مجید مجیدی به اسکار بیان کرد: در میان گزینه‌های موجود از نظر من دو شانس وجود داشت که «درخت گردو» محمدحسین مهدویان و «خورشید» مجیدی بود. انتخاب «خورشید» با توجه به بازخورد‌های مثبتی که در جشنواره ونیز داشت، به نظرم انتخاب خوبی بود.

وی افزود: فراموش نکنیم بخشی از شهرت مجیدی هنوز مدیون «بچه‌های آسمان» است. فیلمی که ایده درخشانی در پایان از نظر بصری دارد، همان سکانس ماهی‌ها، که آنقدر خارق‌العاده بود که مخاطب را غافلگیر می‌کرد.

امیررضا مافی هم «خورشید» را بهترین انتخاب برای نمایندگی ایران در اسکار دانست.

باطنی هم با اشاره به این «نوجوان» یکی از مولفه‌های «سینمای امید» است گفت: اینکه سینمای مجیدی همواره سرشار از امید است، به دلیل حضور پررنگ نوجوان در آن است

منابع خبر

اخبار مرتبط