اعتماد اجتماعی، کلید اثربخشی حکمرانی
چکیده :اعتماد شهروندان خاورمیانه به دولتهایشان در حال فروپاشی است. در زمان سقوط رژیمهای مصر، تونس و لیبی در سال ٢٠١١، پیمان اجتماعی نابود شد و اعتماد اجتماعی عمیقاً از بین رفته بود. بهعلاوه، به دلیل میراث حاکمیت استبدادی، برای کمک به مدیریت روابط اجتماعی یا فعال کردن سیاستهای صلحآمیز، تقریباً چیزی باقی نمانده بود. این شرایط باید درس عبرتی برای حکمرانان...
مهدی مقدری
(بخشی از پژوهشی درباره حکمرانی و دموکراسی در خاورمیانه)
اعتراضهای خیابانی در کشورهای خاورمیانه سوای از علل و ریشههای مختلف آن، یک عامل مشترک و اصلی دارد: رشد احساس بیاعتمادی مردم نسبت به حکومتشان.
بیاعتمادیِ رو به رشد نسبت به رهبران و نهادهای نظام، ساختار اجتماعی را تهدید میکند. کاهش شدید در انسجام اجتماعی و اعتماد به نهادهای عمومی عواقب بسیار نگران کنندهای دارد.
"در زمان سقوط رژیمهای مصر، تونس و لیبی در سال ٢٠١١، پیمان اجتماعی نابود شد و اعتماد اجتماعی عمیقاً از بین رفته بود"این دو عامل برای یک حکمرانی و دموکراسی سالم بسیار حیاتی است.
اعتمادسازی بسیار فراتر از یک الزام قانونی است. این امر در مورد همه نهادهایی که جوهر آنها مردم هستند، صدق میکند. حکمرانی بد، فساد، بحرانهای مالی، ناکارآمدی، بیثباتی و فقدان حاکمیت قانون و پاسخگویی، مردم خاورمیانه را نسبت به حکمرانان بیاعتماد کرده است.
برابر نظرسنجیهای اخیر، تنها یکپنجم مردمان منطقه احساس میکنند که نظامشان برای آنها کار میکند، تقریباً نیمی از جمعیت تودهها اعتقاد دارند که حکومتشان، آنها را شکست میدهد. در نتیجه، میلیونها نفر نسبت به نظام خود، بیگانه میشوند. این یک ویرانی نهایی است.
بیاعتنایی عمومی به سیاستمداران و احزاب سیاسی و بیاعتمادی به دولتها باعث عدم حضور رایدهندگان در انتخابات به ویژه در میان جوانان شده است.
بخشی از بیاعتمادی به ویژه در جوانان و زنان که بخشهایی از احزاب سیاسی را در منطقه تشکیل میدهند از احساس تبعیض و محرومیت میآید.
اعتماد شهروندان خاورمیانه به دولتهایشان در حال فروپاشی است. در زمان سقوط رژیمهای مصر، تونس و لیبی در سال ٢٠١١، پیمان اجتماعی نابود شد و اعتماد اجتماعی عمیقاً از بین رفته بود. بهعلاوه، به دلیل میراث حاکمیت استبدادی، برای کمک به مدیریت روابط اجتماعی یا فعال کردن سیاستهای صلحآمیز، تقریباً چیزی باقی نمانده بود. این شرایط باید درس عبرتی برای حکمرانان باشد.
آنچه که مانع اصلی انسجام اجتماعی و بیاعتمادی در کشورهای منطقه است، نه مردم است و نه لزوماً مشکلات موجود؛ بلکه روندها معیوب و ناکارآمد است. آنچه ما به مثابه فقدان حکمرانیخوب یاد میکنیم.
با آنکه روشهای مناسبی برای تعامل حکمرانان با مردم وجود دارد، اما طبقه حاکم تمایل به تقسیمبندی و قطبیسازی مردم دارند و در بسیاری از موارد شاهد شهروندان درجه دوم و امثال اینها هستیم که در واقع مخالف سیاستهای رسمی دولتهای منطقه هستند.
مردم به دنبال راههای جایگزین برای شرکت در فرآیندهای تصمیمگیری کشور خویش و ادعا و اعمال آزادیهای خود هستند.
"بهعلاوه، به دلیل میراث حاکمیت استبدادی، برای کمک به مدیریت روابط اجتماعی یا فعال کردن سیاستهای صلحآمیز، تقریباً چیزی باقی نمانده بود"با نوع مناسبی از تعامل، میتوان مشکلات پیچیده را حل کرد و راهحلهایی از این دست، انسجام و اعتماد را دوباره احیا میکنند.
سطح بالای اعتماد منجر به درآمدهای پایدار، حمایت بیشتر مردم و افزایش حس تعلق به کشور میشود. اعتماد یک دارایی بنیادین برای نظامهاست که باید آن را درک کنند، به ویژه در دنیای به هم پیوسته و جهانی که خبرهای بد به سرعت منتشر میشود.
تقویت سرمایه اجتماعی برای ثبات سیاسی، کارآمدی حکمرانی و حتی پیشرفت اقتصادی ممکن است از سرمایه مادی یا انسانی مهمتر باشد. این سرمایه اجتماعی از هنجارها و شبکههای مشارکت مدنی حاصل میشود.
فقدان اعتماد اجتماعی بدان معنی است که حکمرانی پایدار در خاورمیانه، آینده بسیار غیرمتمرکزتر از گذشته خواهد داشت؛ نه فقط به دلیل اختلافات موجود، بلکه به دلیل نیاز گستردهتر به ایجاد حکمرانی، به گونهای که شهروندان بتوانند آن را ببینند، احساس کنند و بپذیرند.
خلاصه اینکه، فراموش نخواهیم کرد که ایجاد سرمایه اجتماعی کار آسانی نخواهد بود، اما کلید اثربخشی حکمرانی و دموکراسی است.
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران