بررسی دلایل فراگیر شدن زبالهگردی در ایران در گفتگو با علیرضا شریفی یزدی/ آزاد محمدی
خانه > slide, سایر گروهها > بررسی دلایل فراگیر شدن زبالهگردی در ایران در گفتگو با علیرضا شریفی یزدی/ آزاد محمدی
- خبر اختصاصی
- تاریخ : ۱۴۰۰/۱۱/۱۳
- دسته : slide,سایر گروهها
- لینک کوتاه :
- کد خبر : ۳۰۰۶۰۹
بررسی دلایل فراگیر شدن زبالهگردی در ایران در گفتگو با علیرضا شریفی یزدی/ آزاد محمدی
ماهنامه خط صلح – دکتر «علیرضا شریفی یزدی» معتقد است که «در حال حاضر زبالهگردی فاجعهبارترین رخداد جامعهی ما از نظر اقتصادی نیست، بلکه صرفاً یکی از مرئیترینِ آنهاست». این کارشناس حوزهی روانشناسی اجتماعی در گفتگو با خط صلح اذعان داشت که مهمترین عامل فراگیری مشاغل کاذبی چون زبالهگردی و جمعآوری ضایعات در سالهای اخیر، مشکلات و معضلات اقتصادی است که امروزه در ایران وجود دارد. او البته باور دارد که چون بازیافت زباله سودهی دارد، باندهایی هم حول محور آن تشکیل شده است که زبالهگردها را جذب و از این افراد به نحوی سوءاستفاده میکنند. مشروح گفتگوی خط صلح با علیرضا شریفی یزدی را در ادامه میخوانید.
به نظر میرسد که زبالهگردی و جمعآوری ضایعات که تا همین چند سال پیش منبع درآمد جمعیت خاص و اندکی بود (اغلب تحلیلهای جامعهشناختی آن را محدود به بیخانمانها یا برخی از حاشیهنشینها میدانست) امروز به پدیدهای فراگیر تبدیل شده است. نظر شما در این خصوص چیست؟ علت را چه میدانید؟
رشد اقتصادی ایران در دههی نود شمسی -یعنی از سال ۹۱-۱۳۹۰ تا ۱۴۰۰ که مربوط به دورههای دولتهای دهم، یازدهم و دوازدهم بوده- بعضاً بین منفی ۶ تا منفی ۳ درصد و در دورههایی هم مثبت یک تا مثبت ۲ درصد بوده.
"او البته باور دارد که چون بازیافت زباله سودهی دارد، باندهایی هم حول محور آن تشکیل شده است که زبالهگردها را جذب و از این افراد به نحوی سوءاستفاده میکنند"با این ارقام به طور خوشبینانه رشد اقتصادی کشور طی دههی گذشته را میتوان صفر در نظر گرفت. وقتی رشد اقتصادی کشوری صفر باشد، شاهد گسترش فقر، افزایش اختلاف طبقاتی، کاهش جمعیت طبقهی متوسط و به همان نسبت رشد طبقهی فرودست در آن جامعه خواهیم بود. این مسئله همراه با پیامدهایی است که امروز به طور عریان شاهد بخشی از آنها هستیم؛ از جمله حاشیه نشینی، بیکاری، ظهور و بروز انواع جرایم و آسیبهای اجتماعی و مشاغل کاذب. یکی از نمودهای عینی آن در سطح شهر مسئلهی زبالهگردی است که شما نیز به آن اشاره کردید. در حال حاضر زبالهگردی فاجعهبارترین رخداد جامعهی ما از نظر اقتصادی نیست، بلکه صرفاً یکی از مرئیترینِ آنهاست؛ به این معنا که قابل رویت است و در نتیجه حساسیت برانگیز میشود.
این در حالیست که زیر پوست شهر آسیبهای دیگری وجود دارد که بعضاً هم عمیقتر و هم اثرگذارترند.
دلیل دیگر، مسئلهی مهاجرت است که خود عوامل مختلفی دارد؛ مهاجرت از مناطق روستایی به شهری، از شهرهای کوچک به شهرهای بزرگتر و از شهرهای بزرگتر به کلانشهرها. چنین مهاجرتهایی خود موجب حاشیهنشینی وسیع به ویژه در کلانشهرها شده است. بسیاری از افرادی که مهاجرت میکنند سواد کمی دارند و مهارت خاصی ندارند. در واقع افرادی هستند که از جا کنده شده بودند و در جای جدید هم استقرار چندانی نیافتهاند. این افراد برای تامین مایحتاج روزانهی خود مجبور به انجام سادهترین کارها هستند که زبالهگردی یک از آنهاست.
"با این ارقام به طور خوشبینانه رشد اقتصادی کشور طی دههی گذشته را میتوان صفر در نظر گرفت"دلیل دیگر را میتوان افزایش جمعیت معتادان در جامعه دانست. مطالعات نشان میدهد که بخش بزرگی از زبالهگردها کسانی هستند که اسیر اعتیادند و برای تامین مخارج اعتیادشان این شغل کاذب را برمیگزینند. عدهای دیگر از زبالهگردها اتباع خارجی هستند؛ یعنی کسانی که از مرزهای شرقی به صورت غیر قانونی وارد کشور میشوند. این مهاجران معمولاً اجازهی اقامت قانونی و اجازهی کار ندارند. در نتیجه جذب باندهای بازگرداندن زبالهها میشوند و به این شکل همین جمعیت، جمعیت دیگری را نیز همراه خود میکند.
در نظر داشته باشید که بخشی از دم و دستگاه زبالهگردی اساساً قابل مشاهده نیست. در واقع مسئله فقط مربوط به کسی که کیسهای در دست میگیرد و داخل سطلهای زباله را وارسی میکند، نیست. کسانی هم هستند که خودروهای سنگین و امکانات دارند، به دیگران حقوق پرداخت میکنند و اتفاقاً ممکن است درآمد نسبتاً بالایی هم داشته باشند.
تکتک مواردی که ذکر کردم، میتواند بخش مهمی از دلایل فراگیر شدن زبالهگردی در سالهای اخیر باشد. اما همانطور که در ابتدا اشاره کردم، به نظر من مهمترین عامل، مشکلات و معضلات اقتصادی است که امروز بر جامعهی ما عارض است.
یکی از عوامل فراگیر شدن زبالهگردی به زعم شما حاشیهنشینی و مهاجرت و به خصوص مهاجرت به کلانشهرهاست. آیا فکر نمیکنید افرادی که مدت زیادی است در کلانشهرها زندگی میکنند و یا کسانی که به اصطلاح بومی آنجا هستند نیز ممکن است بخشی از زبالهگردهای امروز را تشکیل دهند؟
با توجه به مطالعات اکتشافی بخش زیادی از افرادی که سالیان طولانی در کلانشهری استقرار پیدا کردهاند، توانستهاند حداقلی از امکانات زندگی را برای خودشان فراهم کنند.
"وقتی رشد اقتصادی کشوری صفر باشد، شاهد گسترش فقر، افزایش اختلاف طبقاتی، کاهش جمعیت طبقهی متوسط و به همان نسبت رشد طبقهی فرودست در آن جامعه خواهیم بود"به این صورت که با مهارتی که کسب کردهاند، در کارگاه، شرکت یا موسسهای شغلی پیدا کرده و مشغول به کار هستند. دستکم این است به عنوان کارگر فصلی شغلی دارند. البته این به آن معنا نیست که این افراد غیرممکن است شرایط اقتصادیشان به جایی برسد که زبالهگردی کنند. ممکن است برخی نیز مجبور به زبالهگردی شوند، اما تعدادشان نسبت به مهاجرین و حاشیه نشینها بسیار کمتر است. معمولاً بیشتر زباله گردها کسانی هستند که یا شبها به مناطق حاشیهای شهرهای بزرگ برمیگردند یا این که در فصلهای مناسب مثل بهار و تابستان در پارک و خیابان و داخل اتوبوس شب را به صبح میرسانند و در طول روز زبالهگردی میکنند.
به این معنا که محل استقرار مشخصی ندارند. معتادین کارتنخواب که زمستانها بیشتر از گرمخانههای شهرداریها استفاده میکنند، از این جملهاند. در این بین گروهی هم هستند که علیرغم سکونت داشتن در داخل شهر، به دلایل مختلف اعم از اینکه از کار بیکار شدهاند و یا درآمدشان کفاف دخل و خرجشان را نمیدهد، زبالهگردی میکنند.
این نکته را هم در نظر داشته باشید که وقتی امروز صحبت از حاشیهنشینها میکنیم، دیگر نباید یک جمعیت مطلق و خاص را مبنا قرار دهیم. هزینهی زندگی و اقامت در داخل کلانشهرها به شدت بالا رفته است. همین مسئله باعث شده که روزبهروز به جمعیت آنهایی که از مرکز شهر فاصله میگیرند و به سمت حاشیهها رانده میشوند، افزوده شود.
شما پیشتر در گفتوگویی از رابطهی مشاغل کاذب و تشدید معضلات اجتماعی سخن به میان آورده بودید.
"این مسئله همراه با پیامدهایی است که امروز به طور عریان شاهد بخشی از آنها هستیم؛ از جمله حاشیه نشینی، بیکاری، ظهور و بروز انواع جرایم و آسیبهای اجتماعی و مشاغل کاذب"تاثیر این زبالهگردی بر جامعه چیست؟
اثرات، متعدد و متفاوت است. از یک سو باید به روان فرد زبالهگرد نگاه کنیم. زبالهگردی طبیعتاً باعث میشود که فرد زبالهگرد در درجهی اول عزت نفس و اعتماد به نفس خود را از دست دهد. یعنی به جای اینکه شغلی با وجههی اجتماعی مناسب (و یا اصطلاحاً آبرومند) داشته باشد، برای تامین نیازهای زندگیاش ناچار است که در طول روز بارها سرش را درون سطل زباله خم کند؛ بماند که گاهی با واکنش تند مردم و البته رقبا نیز مواجه میشود. همهی اینها باعث از بین رفتن اعتماد به نفس و عزت نفس این افراد میشود که اثرات روانی خود را نیز به جای میگذارد.
اگر فرد زبالهگرد سرپرست خانواده باشد، این اثرات میتواند بدتر باشد. دلیل هم این است که وقتی چنین فردی -که بار سنگین تامین مایحتاج خانوادهاش را نیز بر روی دوش خود احساس میکند-، با شرایط روحی-روانی نامساعد خود جوی آشفته برای خانه و خانواده پدید میآورد. خانوادهی آشفته نیز فرزندانی را تحویل جامعه میدهد که میتوانند پذیرای انواع آسیبهای اجتماعی باشند.
از سوی دیگر باید اثر روحی-روانی جمعی را مدنظر قرار داد. امروزه وقتی که یک شهروند معمولی صبح به قصد رفتن به سرِکار از خانه بیرون میآید، تا زمانی که به محل کارش برسد به احتمال زیاد چندین بار با گروهی زبالهگرد مواجه میشود که تا کمر درون سطل زباله خم شدهاند و در حال جستجوی لقمهای نان در بین زبالههای سایر مردماند. طبیعتاً آن شهروند از دیدن زبالهگردان خوشحال نمیشود و در نتیجه حس و حال روانی خوبی برای چنین کسی باقی نمیماند که بخواهد در طول روز کارش را به نحو احسن انجام دهد.
"یکی از نمودهای عینی آن در سطح شهر مسئلهی زبالهگردی است که شما نیز به آن اشاره کردید"این دو پدیده که علت و معلول یکدیگرند، پیام نهفتهای را به جامعه منتقل میکند. پیام این است که جامعه ناایمن و امید به زندگی نسبت به آینده کم است. اینها همه نشانههای آسیبهای اجتماعی است.
گفته میشود که شهرداریها در بستن قرارداد با پیمانکاران در جهت جمعآوری زباله سود ضایعات را لحاظ میکنند. نظر شما در این خصوص چیست؟ اساساً رویکرد شهرداریها به خصوص در تهران را به این پدیده چگونه ارزیابی میکنید؟ این سوال را بیشتر از این جهت مطرح میکنم که در بخشی از صحبتهایتان از افراد یا باندهای پشت جریان زبالهگردی گفتید…
بله، به نظر من باندهایی وجود دارند که خوب چنین باندهایی در همه جا هم هستند؛ هر جا نفعی و سودی وجود داشته باشد و گروهی از این نفع و سود بیشتر بهرهمند شوند، باند تشکیل میدهند. البته من معتقد نیستم که این باندها به شهرداریها وصل هستند.
حداقل مسئله مستقیماً به شهرداریها ارتباطی ندارد. بسیاری از این تشکیلات خصوصیاند و پشت پرده هستند. مثل آنهایی که صاحب کودکان کار میشوند و آنها را به کار میفرستند. شهرداریهای در جایی ورود میکنند که بر حسب قاعدهی کاریشان با یک سری از شرکتها و موسسات برای بازیافت زباله قرارداد میبندند که اتفاقاً شرکتهای شناخته شده و اسمورسمداری هم هستند. این مسئله به نظر من نامطلوب نیست و ربطی به زبالهگردی ندارد.
"در حال حاضر زبالهگردی فاجعهبارترین رخداد جامعهی ما از نظر اقتصادی نیست، بلکه صرفاً یکی از مرئیترینِ آنهاست؛ به این معنا که قابل رویت است و در نتیجه حساسیت برانگیز میشود"باندهایی که در موردشان گفتم، به صورت غیر قانونی افراد زبالهگرد را به کار میگیرند یا ضایعاتی را که این افراد جمعآوری میکنند، با قیمت بسیار ناچیز از آنها میخرند و دپو میکنند تا بهصورت کلان به فروش برسانند و سود خودشان را به جیب بزنند. وگرنه شهرداریها که در همه جای دنیا بازیافت زباله یکی از منابع مهم تامین مالیشان است. شرکتها و موسسات واسطه هم کارشان کاملاً قانونی است و شهرداریها صرفاً به دلیل برونسپاری، موسسات خصوصی را دخیل و بخشی از کار را به آنان واگذار میکنند.
برخی مسئولان اجرایی و شهرداریها گاهی با این ادعا که زبالهگردها چهرهی شهرها را زشت میکنند، با آنها برخورد میکنند. شما هم به نحوی در صحبتهایتان به این مسئله اشاره کردید. اما با یک نگاه کارشناسانه به مدیریت شهر، آیا واقعاً راهحل مسئله و ساماندهی به این وضعیت برخورد با زبالهگردها است؟
ببینید، در این خصوص دو راهحل وجود دارد؛ یک راهحلِ کوتاهمدت و یک راهحلِ بلندمدت.
راهحل بلند مدت این است که باید وضعیت اقتصادی کشور را به جایی برسانیم که بتوانیم از بحران کنونی خارج شویم. باید شرایط طوری شود که هیچکس مجبور نباشد زبالهگردی کند و یا دستکم مسئله اینقدر فراگیر نباشد. در حال حاضر نرخ تورم در ایران یکی از بالاترین سطوح در میان کشورهای جهان است و یا به قول آقای رئیسجمهور که گفته تورم چند سال اخیر در هفتاد سال گذشته سابقه نداشته. در نتیجه در وهلهی اول ما باید این مسئله را سامان دهیم تا کشور به یک شرایط نسبتاً عادی برگردد. اقدامات آن را هم قاعدتاً باید اهل فن و متخصصان و مسئولان انجام دهند که حتماً به فکرش هستند.
"در واقع افرادی هستند که از جا کنده شده بودند و در جای جدید هم استقرار چندانی نیافتهاند"اما در کوتاه مدت به نظر من راهحل این است که شهرداریها، بهزیستی و کمیتهی امداد به نحوی به مسئله ورود کنند. شهرداریها میتوانند این زبالهگردهای پراکنده را زیرمجموعهی یک شرکت یا موسسهی قانونی و با قرارداد کنند. اگر این اتفاق بیفتد، زبالهگردها میتوانند با رعایت نکات بهداشتی و استفاده از ابزارآلات مناسب، شغلی داشته باشند و درآمدشان هم بیشتر شود. همچنین ورود دستگاههای حمایتی زیربط مانند کمیتهی امداد میتواند شرایطی را ایجاد کند که مشکلات معیشتی عدهای که به دلیل فقر زبالهگردی میکنند موقتاً مرتفع شود. بهزیستی نیز قاعدتاً وظیفهی جمعآوری و ساماندهی زبالهگردهای کارتنخواب و معتاد را دارد؛ کسانی که در اصطلاح به آنها متجاهر گفته میشود.
اینکه فکر کنیم با برخورد کردن یا جمع کردن چهار زبالهگرد، چهرهی نازیبای چهر زیبا میشود، خیال خام است.
چهرهی شهر اینگونه زیبا نخواهد شد. چنین رویکردی راه به جایی نمیبرد چرا که اولاً با جمعآوری ضربتی یک عده، عدهای دیگر جای آنها را پر خواهند کرد و ثانیاً اینکه فقط صورت مسئله پاک شده است. واقعیت این است که خیل وسیعی از انسانها امروزه نیازمند هستند و برخی از طریق این کار کسب درآمد میکنند. این مسئله ریشه در فقر عمومیای دارد که امروز بر جامعهی ایران حاکم شده و فاصلهی سنگینی بین اغنیا و فقرا افتاده.
از زبالهگردی به عنوان یک شغل کاذب نام برده میشود. تعریف جامعهشناختی شما از مشاغل کاذب چیست؟
مشاغل به سه دسته تقسیم میشوند، یا «تولیدی و صنعتی» هستند، یا «خدماتی» و یا «کشاورزی»اند.
"این افراد برای تامین مایحتاج روزانهی خود مجبور به انجام سادهترین کارها هستند که زبالهگردی یک از آنهاست"هر شغلی که در این چارچوب قرار نمیگیرد، طبیعتاً شغل کاذب محسوب میشود. شغل کاذب الزاماً هم محدود به زبالهگردی نمیشود. بسیاری از بنگاههای معاملات ملکی و یا بنگاههای خرید و فروش ماشین هم شغل کاذباند. شغل کاذب حتی گاهی میتواند همان بیکاری پنهان درون ادارات و سازمانها باشد؛ یعنی یک اداره یا سازمان که میتواند با پنجاه پرسنل اداره شود، دویست نفر در آن به اصطلاح کار میکنند. این در حالیست که در چنین شرایطی اغلب افراد، روزی نیم تا یک ساعت بیشتر کار نمیکنند و اساساً بیش از این نمیتوانند کارایی داشته باشند.
در نتیجه باقیِ زمان روزشان شغل کاذب دارند.
ضمن اینکه زبالهگردی اگر شکل مکانیزه و حرفهای داشته باشد، به شکلی که فردِ مشغولِ به کار، قرارداد و مزایا داشته باشد، به معنی بازیافتکنندهی پسماند است که کاملاً یک کار خدماتی و ضروری برای جامعه است. حتی از منظر محیطزیستی هم وجود چنین شغلی ضروری است.
به عنوان سوال آخر، آیا جنس مشاغل کاذب در ایران را نسبت به سایر نقاط جهان و خصوصاً کشورهای توسعهیافته متفاوت میدانید؟
با توجه به مقتضیات اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی خاصِ خودمان، مشاغل کاذبمان نیز طبیعتاً با بسیاری از کشورهای دیگر متفاوت است. مثلاً در همین تهران شغلِ کاذبی وجود دارد که در هیچکجای دنیا نظیر ندارد؛ مقصودم کسانی است که در خیابانها میایستند تا با گرفتن مقداری پول پلاک خودروی رانندگانی را که قصد دارند بر خلاف قانون وارد طرح ترافیک شوند به نحوی تا حدود صد متر فاصله از دوربین بپوشانند. از این شغل، به عنوان ده شغل عجیب دنیا نام برده شده است! زبالهگردی نیز در بسیاری از کشورها به شکلی که در کشور ما وجود دارد، مشاهده نمیشود. مثال دیگر دلالی مسکن و ماشین در ایران است.
"مطالعات نشان میدهد که بخش بزرگی از زبالهگردها کسانی هستند که اسیر اعتیادند و برای تامین مخارج اعتیادشان این شغل کاذب را برمیگزینند"تقریباً در همه جای دنیا وقتی شما ماشینی را از شرکتی میخرید و یک ماه بعد تصمیم به فروش آن میگیرید، متحمل ضرر خواهید شد. اما در کشور ما افرادی خودروهای صفر را میخرند و با وارد کردن آنها به مسیر دلالی، سود کسب میکنند. همچنین بازار خرید و فروش مسکن و دلالان این حوزه که مسکن را به یک کالا با سودهی خالص تبدیل کردهاند. این قبیل شغلها، شغلهای کاذب مختص ایران و پیامد ساختار معیوب و ناقص اقتصادی ما است.
با تشکر از فرصتی که در اختیار خط صلح قرار دادید.
مطالب مرتـبط
- صدوبیستونهمین شماره از ماهنامهی خط صلح منتشر شد
- پدید آمدن مشاغل جدید در پی گسترش فقر در کشور/ افزایش فروش اعضای بدن
- در کنار گورخوابی و کارتن خوابی، اتوبوس خوابی سرپناه دیگر افراد کم درآمد در تهران
- صدوبیست و هشتمین شماره از ماهنامهی خط صلح منتشر شد
- صدوبیست و هفتمین شماره ماهنامهی خط صلح منتشر شد
برچسب ها: بیکاری خط صلح خط صلح 129 زباله گردان زباله گردی علیرضا شریفی یزدی فقر کارشناس صدا و سیما ماهنامه خط صلح مشاغل کاذب
بدون نظر
نظر بگذارید
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران