آیت الله خزعلی: برخی با عملکرد غلط فرزندانشان برخورد نکردند
آیت الله خزعلی: برخی با عملکرد غلط فرزندانشان برخورد نکردند »
» نسخه قابل چاپ
» ارسال به بالاترین
» ارسال به فیس بوک »
به گزارش خبرگزاری فارس، آیتالله ابوالقاسم خزعلی عضو مجلس خبرگان رهبری در برنامه شناسنامه این هفته در مورد شروع دوران مبارزاتی خود علیه رژیم شاه اظهار داشت: از زمانی که آقای بروجردی به قم آمدند، من با حضرت امام خمینی(ره) آشنا شدم و از درس ایشان استفاده زیادی کردم. من در جاهایی که منبر می رفتم، به خصوص خوزستان در مورد کارهای شاه صحبت میکردم. سینمایی برپا کرده بودند که واقعاً نکوهیده بود و افرادی موذی در آن فعالیت داشتند که من با آن مخالفت کردم و گفتم شما با اینگونه امور میخواهید اسلام را تضعیف کنید. این موضوعات باعث تبعید من به گناباد شد.
وی ادامه داد: وقتی به گناباد رفتم، کسی از من حمایت نکرد. من باید در شهربانی میماندم مگر اینکه روحانی شهر بیاید و ضمانت کند که متاسفانه روحانی گناباد هم ترسید این کار را انجام دهد.
"سینمایی برپا کرده بودند که واقعاً نکوهیده بود و افرادی موذی در آن فعالیت داشتند که من با آن مخالفت کردم و گفتم شما با اینگونه امور میخواهید اسلام را تضعیف کنید"همینطور که داشتم در خیابان قدم میزدم، جوانی آمد و گفت شما آقای خزعلی نیستید؟ گفتم بله، گفت چرا اینجا دارید قدم می زنید؟ گفتم من باید در شهربانی بخوابم، مگر اینکه یک ضامن داشته باشم. آن جوان گفت من ضامن میشوم و در نهایت ضمانت من را انجام داد و مرا به خانه خود برد. بعد از مدتی هم در گناباد منزلی گرفتم و در این شهر مستقر شدم.
وی در بخش دیگری از صحبتهایش اظهار داشت: قصد من از ابتدای مبارزات نابودی شاه بود. این مرد ِ ناجور آمد به قم گفت و دوران مفت خوری گذشت، هزار سال است فکر این آدم ها (روحانیت) تکان نخورده، دهه اول یکی از محرمها که در خوزستان منبر داشتم، شب عاشورا به سیم آخر زدم و همه حرف هایم را بیان کردم. وقتی از منبر پایین آمدم رئیس شهربانی پایش را جلوی پایم دراز کرد و رئیس ساواک هم که همراه او بود به من گفت دیگر نباید منبر بروی، من هم گفتم باشه، منبر نمیروم.
در نهایت دیدند اگر من روز عاشورا منبر نروم، خیلی برایشان سنگین تمام میشود. رئیس شهربانی آمد و گفت میتوانید منبر بروید، گفتم، نمیروم، شما دیشب گفتید دیگر نباید منبر بروی، در نهایت یکی از بازاریها که معتمد من بود آمد و گفت من نمیگویم منبر بروید یا نروید ولی مردم منتظرند. من هم گفتم چشم به خاطر شما میآیم.
خزعلی در ادامه مصاحبه تلویزیونی خود گفت: وقتی فرزندم شهید شد، گفتم بدانید که اگر پسرم را با لباس دامادی در مراسم ازدواجش میدیدم، آنقدری که الان آرام هستم، آرام نبودم. حسین از مشهد به قم آمد و مشغول خوردن ناهار بود که متوجه صدای اعتراض مردم در خیابان های شهر شد. او ناهارش را ناقص گذاشت و به خیابان رفت تا در کنار مردم حضور داشته باشد که در جریان همین تظاهرات به او شلیک شد و حسین را به شهادت رساندند.
وی افزود: من خودم را نگه داشتم و خم به ابرو نیاوردم.
"این موضوعات باعث تبعید من به گناباد شد.وی ادامه داد: وقتی به گناباد رفتم، کسی از من حمایت نکرد"به همسرم هم گفتم اگر میخواهی جسد پسرت را ببینی نباید گریه کنی، او هم قبول کرد. امام هم از نجف نامه ای پرحرارت نوشت که مضمونش این بود که تو پشت دشمن را شکستی.
عضو مجلس خبرگان رهبری افزود: هنوز مردم امام خمینی(ره) را نشناختهاند، امام(ره) به معنای واقعی کلمه، مرد بود. زمانی که شاه میخواست به منزل آیتالله بروجردی بیاید، ایشان پیغام دادند که شما بیرون نیایید چون در این صورت باید جلوی پای شاه بایستید. شاه وارد شد و آقایانی که بیرون بودند همگی پشت سر شاه شروع به حرکت کردند به جز امام(ره)، شاه پرسید این خمینی خمینی که می گویند چه کسی است؟ گفتند همان شخصی که پشت سرت حرکت نکرد. امام(ره) مرد عجیبی بود و از این جهت به ایشان علاقه زیادی داشتیم و داریم.
آیتالله خزعلی در مورد مسولیتهای پیش از انقلاب خود هم گفت: پیش از انقلاب یک روز امام(ره) گفت برو و آیتالله گلپایگانی و آیتالله شریعتمداری را ببین و بگو یک اعلامیهای به امضای ما ۳ نفر (امام(ره)، گلپایگانی و شریعتمداری) منتشر شود.
آقای گلپایگانی از تدریس در فیضیه خسته بودند و مقداری هم کسالت داشتند، به همین دلیل گفتند فرصتی دیگر باهم ملاقات کنیم، وقتی به دیدار آیتالله شریعتمداری رفتم، ایشان مثل فردی که در غربت باشد بسیار خوشحال شدند و مرا به دیدار پذیرفتند. موضوع را با ایشان در میان گذاشتم که گفت این کار خطرناک است. وقتی نزد امام(ره) برگشتم و موضوع را برایشان تعریف کردم، امام خندیدند.
وی ادامه داد: آقای شریعتمداری روحیه خوبی نداشت. در همان دیداری که با او داشتم خدمتشان گفتم که اگر شما در این کار شرکت نکنید، آینده خوبی در انتظارتان نخواهد بود. طلبههای متقی صحبت نمیکنند اما طلبه های کوچک شروع میکنند و در موردتان صحبت میکنند.
"من باید در شهربانی میماندم مگر اینکه روحانی شهر بیاید و ضمانت کند که متاسفانه روحانی گناباد هم ترسید این کار را انجام دهد"از همان جا به بعد هم دیگر رابطه ما با آیتالله شریعتمداری قطع شد.
خزعلی در بخش دیگری از «شناسنامه» در مورد حضور در گروه تدوین قانون اساسی هم یادآور شد: آقای بهشتی مرد بسیار وارسته و دارای فکر و نفوذ بین مردم بود. ما قانون اساسی را نوشتیم، بعد از آن بود که امام(ره) من را به شورای نگهبان فرستاد و سپس در انتخابات خبرگان شرکت کردم.
عضو مجلس خبرگان رهبری در مورد الگوهای در نظر گرفته شده برای نوشتن قانون اساسی گفت: بنای ما استفاده از قرآن و سنت بود. الان هم اگر بخواهد از این مسیر خروجی صورت بگیرد با افراد عبور کننده از قرآن و سنت برخورد خواهیم کرد.
خزعلی ادامه داد: در شورای تدوین قانون اساسی بحثی در مورد کاندیدا شدن بانوان برای ریاست جمهوری ایجاد شد که من برای مشورت با امام(ره) نزد ایشان رفتم. امام(ره) به من فرمودند مبادا زن رئیسجمهور شود، این خوب نیست، ایشان همچنین فرمودند اموال را بین مردم تقسیم نکنند. نباید به اموال کسی که مال خود را از راه شرعی به دست آورده، دست زد.
مواظب باشید مبادا به بهانه کمک به فقرا به اموال افراد مسلمان و کسانی که ثروت خود را از راه درست به دست آوردهاند، دست درازی کنید.
آیتالله خزعلی در ادامه این برنامه تلویزیونی در مورد دولت موقت بازرگان هم اظهار داشت: بازرگان هم آدم خوبی بود و هم نبود، او به آمریکا اعتماد داشت. یک روز که همراه با هم به طرف منزل امام(ره) میرفتم به من گفت مگر میشود با آمریکا مبارزه کرد؟ همانجا بود که با خودم گفتم بازرگان یک مقدار وضعیتش ناجور است. برخلاف شهید چمران که شخصیت بسیار زبدهای هم بود. من در اهواز بودم که او از مصر آمد و گفت میشود به من وقت ملاقات دهید؟ گفتم میتوانم یک ربع شما را ببینم. وقتی آمدند به جای یک ربع، سه ساعت و سه ربع با هم صحبت کردیم.
من چمران را خیلی دوست داشتم و الان هم که عکسش را میبینم برای او طلب آمرزش و ترفیع درجه میکنم.
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران