چالش دولت روحانی با کرونا

چالش دولت روحانی با کرونا
فردا
فردا - ۲۲ آبان ۱۳۹۹

خبرگزاری فارس: سعید آجرلو طی یادداشتی نوشت: چه سیاست را علم و دانش قدرت دولتی بدانیم و چه در تعاریف معطوف به جامعه شبکه‌ای برای آن سیالیت قائل باشیم و وجه اجتماعی و عمومی ‌قدرت را مساوی با سیاست بدانیم و چه آن را دانش تدبیر امور منزل شهروندان بپنداریم در سه حالت، کووید۱۹ بر سرشت و ماهیت سیاست تاثیر گذاشته و مباحث جدیدی را در حوزه رابطه میان دولت- ملت ایجاد کرده و فراتر از نقش کارکردی دولت به مسائل ماهیتی و فلسفه سیاسی هم دریچه‌های تازه‌ای گشوده؛ بر همین اساس، با عنایت به رابطه کرونا سیاست به نکاتی اشاره می‌کنم:

۱- کرونا به ایده دولت کوچک نئولیبرال‌ها و لیبرتارین‌ها با تمام قدرت حمله کرد. در میانه نزاع میان کینزیسم و نئولیبرالیسم که از جنگ جهانی دوم تاکنون ادامه یافته، کرونا در راستای تضعیف ایده «دولت کوچک» قدم بزرگی برداشت. «شر لازم» بودن دولت از نگاه لیبرالیسم و ترویج «دست نامرئی» آدام اسمیت و «نظم خودانگیخته» ‌هایک که با رویکردهای فلسفه سیاسی و اقتصادی لزوم وجود دولت را زیر سوال می‌بردند و برای آن شأن اضطراری و مصنوعی قائل می‌شوند، اکنون این واقعیت چهره نمایانده که ایده دولت کوچک توانایی پاسخ به مشکلاتی از جمله کووید را ندارد و زیربار این‌گونه فجایع توان تاب‌آوری نخواهد داشت. برعکس آنچه نئولیبرال‌ها می‌پندارند هزینه ناشی از عدم دخالت دولت یا دخالت حداقلی بیشتر از دخالت کردن دولت در سامان دادن به امور است؛ به تعبیری می‌توان گفت اکنون دوباره دولت‌های سوسیال و مسئول در زمینه‌های اجتماعی و اقتصادی از اقبال بیشتری نسبت به قبل برخوردارند. همچنین است اقبال مردم به دولت‌های مقتدر و توانا در مواجهه با بحران‌های عمومی.

کووید۱۹ علاوه بر برجسته کردن وجهه عمومی ‌دولت در حوزه فلسفه سیاسی مباحث جدیدی از جمله رابطه عدالت و دولت، رابطه امنیت و دولت و سلامت و دولت را می‌گشاید.

۲- کووید۱۹ از آن جهت که ایده جهانی شدن را با چالش جدی مواجه کرد به دستاویزی برای ملی‌گرایان و حتی راست افراطی تبدیل شد.

"در میانه نزاع میان کینزیسم و نئولیبرالیسم که از جنگ جهانی دوم تاکنون ادامه یافته، کرونا در راستای تضعیف ایده «دولت کوچک» قدم بزرگی برداشت"واقعیت این است که واحد دولت- ملت به واسطه گسترش و بسط جامعه شبکه‌ای و سرمایه‌داری جهانی، به کم‌رنگ شدن مرزها منجر شد و راست افراطی را در غرب برای زیرسوال بردن ایده‌های شمول‌گرایانه و لیبرال پیش انداخت. از این جهت کرونا را باید اسباب رونق تفکرات سنتی و محافظه‌کارانه در حوزه انسان‌شناسی و هستی‌شناسی بدانیم که برخلاف اندیشه‌های برگرفته از رواقیون، جهان‌شهری را به نفع وطن‌شهری و ملت‌محوری منکوب می‌کند. از نگاه ملی‌گرایان، این بیماری نشان داد که حقیقت ذات انسان خودپسند در سطح فردی و ناسیونالیست در سطح ملی است و بین‌الملل‌گرایی نوعی عارضه بر این ماهیت است. مانند آنچه ترامپ در آمریکا می‌گوید و آن میلی که بریتانیا را به برگزیت کشاند و لهستان و مجارستان را به راست‌کیشی. طبیعی است که حرکت به سمت ملی‌گرایی در روابط بین‌الملل کشش به سمت رئالیسم را بیشتر و بیشتر خواهد کرد.

۳- کووید۱۹ این گفته میشل فوکو که «دانش، قدرت است» را جان و روح تازه‌ای بخشید.

اساس هژمونی غرب به‌ویژه در دو قرن اخیر که در شکل استعمار، امپریالیسم و نواستعمار بازتولید شده متکی به دانش و تکنولوژی غرب است. اکنون زمان مناسبی است که دریابیم که نگاه خوش‌بینانه به دانش غربی مغایر با ایده قوی شدن است. همان‌گونه که نگاه بدبینانه به دانش غربی و تکنولوژی به چیزی فراتر از سنت‌گرایی نمی‌انجامد. رونق مباحثه و گفت‌و‌گو و پژوهش و نگاه مداراجویانه به دانشگاه مولد تولید علم و دانش خواهد بود. البته این گمان اشتباهی است که می‌توان ساحت علوم انسانی را از پیشرفت در علوم طبیعی و فنی جدا کرد.

"از نگاه ملی‌گرایان، این بیماری نشان داد که حقیقت ذات انسان خودپسند در سطح فردی و ناسیونالیست در سطح ملی است و بین‌الملل‌گرایی نوعی عارضه بر این ماهیت است"ارتقا در دو علوم طبیعی و فنی بدون زیرساخت علوم انسانی اگر هم مقدور باشد، مطلوب نیست و در نهایت به انحراف می‌انجامد.

کرونا از جهت دستیابی به فرمول مواجهه با این بیماری و تلاش برای پیشگیری به‌وسیله واکسن، وابستگی سیاست به دانش را یادآوری کرد.

۴- کووید۱۹ مناقشه بر سر نقش دولت‌ها در سیاستگذاری را به سود نهادگرایان مغلوبه کرد و به گرایش سیاستگذاری در علوم سیاسی ارج و قرب بیشتر داد. دولت به‌عنوان ناظر بر تقسیم «خیر عمومی» ‌باید قبل از هر چیز از منافع عامه در مقابل خواص حمایت کند و حتی براساس فلسفه فایده‌گرایی باید بیشترین خیر برای بیشترین تعداد افراد جامعه را تضمین کند؛ از همین رو همان‌طور که گفته شد این بسط ید در دوران کرونا برای دولت ایجاد شد که با تصمیم‌های خود حداکثر منفعت را برای جامعه تامین کند. تعریف چنین نقشی برای دولت، نقطه آغاز اهمیت سیاستگذاری در «دفع شر» و «کسب خیر» است. از همین زاویه اکنون مصلحان و روشنفکران، سیاست «ایمنی گله‌ای» در بریتانیا یا بی‌مسئولیتی دولت ترامپ را نقد می‌کنند و از سیاست‌های دولت چین تمجید می‌کنند. کرونا با این توصیف در راستای تقویت مساله سیاست‌گذاری دولت‌ها فراتر از نقش هدایتی، نگرش دخالتی و نظارتی جدی را مطرح می‌کند و به آزمونی برای انعطاف‌پذیری دولت‌ها در سیاستگذاری در مواقع بحران تبدیل شد.

۵- کووید۱۹ بین ۴ تا ۵ درصد اقتصاد جهان را کوچک کرد.

به فقرا ضربه‌ای اساسی وارد کرد و طبقه متوسط را در مضیقه قرار داد. با این توصیف، گرچه در ظاهر کرونا را ویروسی دموکرات می‌دانند اما واقعیت این است که این دموکراسی در نهایت به ضرر فقرا و طبقه متوسط عمل کرده و تعبیر بهتر آن است که آن را ویروسی غیردموکراتیک بدانیم. چرا که آسیب آن بر فقرا و طبقه پایین بیشتر از طبقات بالا بوده. این حجم کوچک شدن اقتصاد در کشورهای جنوب یا درحال‌توسعه ممکن است به تضعیف روابط خانوادگی، گسترش فساد و ناامنی اجتماعی بینجامد. از این جهت نقش دولت‌ها در بسط سیاست‌های خدماتی و معیشتی بیشتر از قبل اهمیت می‌یابد.

۶- کووید۱۹ به تولد شکل جدیدی از سرمایه‌داری می‌انجامد که طبیعتا در فرآیند تولید قدرت در آینده تاثیرگذار خواهد بود.

"مانند آنچه ترامپ در آمریکا می‌گوید و آن میلی که بریتانیا را به برگزیت کشاند و لهستان و مجارستان را به راست‌کیشی"«سرمایه‌داری کرونایی» به‌صورت ویژه سهم بیشتری از اقتصاد به حوزه‌های دیجیتالی و استارت‌آپی، بهداشت و سلامت خواهد داد و اقتصاد مشاغل خدماتی و توریستی را با چالش مواجه کرده است. چنین تغییری جهت تولید و فعالیت خرده‌بورژوازی را تغییر خواهد داد و درعین‌حال نسل جدیدی از سرمایه‌داران را در سراسر جهان بر امورات حاکم خواهد کرد که با نسل قبلی سرمایه‌داران متفاوت خواهند بود. سرمایه‌داران برخوردار از رانت کرونا ادامه سرمایه‌داری دیجیتالی و آنلاین هستند که رفته‌رفته در سیاست‌های مالی و بانکی نقش ویژه پیدا خواهند کرد. در این میان سرمایه‌داری وابسته به صنعت پزشکی هم در زمره تعیین‌کنندگان سیاست‌های اقتصادی قرار می‌گیرند و بیش از قبل سرمایه‌داری متکی به مدیران و فن‌آوران و پزشکان خواهد شد و سیاست را تحت‌تاثیر خود قرار خواهند داد.

۷- تاثیر کرونا بر روابط اجتماعی بیش از آنچه گمان می‌کنیم زیان‌آور و مخرب است. کووید موجب دور تازه‌ای از تنهایی انسان و افسردگی و بیماری‌های روانی می‌شود که طبیعتا از سویی ممکن است به نوعی پوچ‌گرایی منجر شود و از سوی دیگر، افراد و جوامع را به سمت معنا و قهرمان سوق دهد.

از این بابت دانش روانشناسی سیاسی که نقش فراوانی در قرن بیستم داشته و تا حدودی توانست به تبیین شرایط کمک کند اکنون باید بار دیگر به میدان بیاید تا مسائلی چون خودکشی، طلاق، افسردگی، ناامیدی را توضیح دهد و فراتر از علوم اثبات‌گرا در مقام بیان راه و چاره برآید. پیوند میان روانشناسی و سیاست در دوران کرونا بیش از قبل اهمیت دارد تا از پیشروی ناهنجاری‌های فردی و جمعی به حوزه سیاسی جلوگیری شود. در این میان دانشگاهیان و نخبگان ایرانی می‌توانند با تمرکز بر واقعیت‌های جامعه ایران نقش مهم و سازنده‌ای داشته باشند.

۸- کرونا برای دولت روحانی، بدترین اتفاق ممکن در بدترین زمان ممکن بود. این دولت به واسطه آنکه مشروعیت خود را در روابط بین‌الملل می‌بیند و در سطح نیروهای اجتماعی دولتی پیمانکار و پروژه‌ای است و از حمایت ایدئولوژیک نیروهای سیاسی برخوردار نیست و حتی می‌توان آن را به تعبیر پولانزاس، دولتی استثنایی حاصل تعادل میان نیروهای سیاسی یا موازنه سیاست خارجی و سیاست داخلی دانست، طبیعتا پس از خروج ترامپ از برجام دچار بحران معنا و سرگشتگی فکری شد که این بحران رفته‌رفته خود را در سطح مدیریتی و اجرایی توسعه داد و به واسطه نداشتن راه‌حل داخلی از جانب روحانی موجب کسری بودجه و افزایش پایه پولی و متاسفانه حرکت به سمت ابرتورم هستیم که طبیعتا محرک نابرابری‌ها و ناامنی اقتصادی خواهد شد. دولت ایران در طول حدود صد سال گذشته همواره متکی به درآمد نفت بوده و دولت رانتیر محسوب می‌شده است.

"طبیعی است که حرکت به سمت ملی‌گرایی در روابط بین‌الملل کشش به سمت رئالیسم را بیشتر و بیشتر خواهد کرد.۳- کووید۱۹ این گفته میشل فوکو که «دانش، قدرت است» را جان و روح تازه‌ای بخشید"از این جهت، کاهش شدید فروش نفت نیازمند مشروعیت بالای دولت و توان بالای اجرایی است که دولت دوازدهم تا حدود زیادی از آنها محروم است. دولت روحانی می‌توانست پس از کووید۱۹ سیاست‌های جدی‌تری در مهار و کنترل بیماری اعمال کند اما متاسفانه خلا سیاست معطوف به جامعه موجب اختلال در تدبیر منزل مردم شد و خود را به‌صورت واضح در افزایش قیمت ارز و تورم افسارگسیخته نشان داد. دولت متاسفانه اکنون به‌جای اینکه بخشی از راه‌حل باشد به بخشی از مشکل تبدیل شده و بحران سیاست را در سطح دولت به سطح جامعه کشانده. گارد دولت نسبت‌به اقتصاد کشور همچنان برجامی ‌است و با موقعیت و وضعیت جدید به‌روز نشده است. از این جهت کرونا به نهاد دولت به‌عنوان موضوع مطالعه سیاست عینی در ایران لطماتی وارد کرد.

۹- کرونا جدا از تولید چالش‌های اجتماعی و روانی در سطح جوامع به‌واسطه عمق تحریم‌ها و ضعف دولت، عوارض شدیدی برای اقتصاد، طبقه متوسط و طبقه پایین داشته و به نظر می‌رسد در صورت ادامه شرایط شکاف‌های مختلفی را فعال کند که گرچه ریشه اقتصادی دارند اما راه‌حل‌هایی فراتر از اقتصاد دارند.

در این میان نگاه اثبات‌گرایانه دولت به جامعه، خود به انباشت نارضایتی و حتی تولید خشم و عصبانیت اجتماعی می‌انجامد. چه بسا که روحانی و اعضای دولتش با همدلی و همزبانی با مردم می‌توانستند، با فراهم کردن شرایط همبستگی ملی، نسبت افقی با جامعه برقرار کنند، نه عمودی. دیالوگ برقرار سازند نه مونولوگ. در این میان، ۸ماه دفترنشینی رییس‌جمهور و بسیاری از وزرا و دوری از مردم خود اسباب دلخوری بیشتر جامعه را فراهم می‌آورد و آنها را از بعضی مسکّن‌ها محروم می‌کند. در این میان، دولت روحانی نه‌تنها خود عافیت‌طلبی می‌کند که افراد و نهادهای در صحنه مثل مجلس را هم تخریب می‌کند که در نهایت به تصاعد بحران می‌انجامد.

"اساس هژمونی غرب به‌ویژه در دو قرن اخیر که در شکل استعمار، امپریالیسم و نواستعمار بازتولید شده متکی به دانش و تکنولوژی غرب است"کرونا ضعف دولت روحانی در مردم‌باوری و مردم‌محوری را با شفافیت تصویر کرد و نیاز ترمیم سیاست به نفع مردم و جامعه را یادآور شد.

۱۰- واکسن شرقی- واکسن غربی دوگانه‌ای است که انگار بار دیگر جنگ سرد را در بستر و قالبی جدید بازتولید کرده است. از این بابت واکسن کرونا می‌تواند به بخشی از رقابت‌ها و تعامل‌ها در سطح سیاست جهانی جهت دهد. کشف واکسن توسط روسیه و تلاش چین موجب بایکوت آنها از سوی غرب شد و به‌صورت وارونه ازسوی رسانه‌های غربی بازنمایی شد. بااین‌حال نباید فراموش کرد که سیاست به‌عنوان حکمت عملی وظیفه «به زیستن» جوامع را به‌عهده دارد و نباید این اصل زیر رادیکال قدرت‌خواهی و سرمایه‌داری قرار گیرد. کرونا از این جهت آزمونی برای سیاستمداران، رسانه‌ها و روشنفکران است که تعریف جدید و موسع و اخلاقی از سیاست ارائه دهند.

کرونا به این مفهوم می‌تواند به بازتعریف سیاست بینجامد، به شرطی که اقتصاد و معاش و حتی فناوری‌های جدید را بخشی از لوازم سیاست و سیاستمدار برای اصلاح امور بدانیم، نه وسیله سوداگری و منفعت‌طلبی.

منابع خبر

اخبار مرتبط