«ساعت ۵ بود»؛ روایتی از خاطرات حسین سهمی جانباز سرافراز استان سمنان

«ساعت ۵ بود»؛ روایتی از خاطرات حسین سهمی جانباز سرافراز استان سمنان
خبرگزاری میزان
خبرگزاری میزان - ۱۲ شهریور ۱۳۹۹

خبرگزاری میزان - کتاب «ساعت ۵ بود» دربرگیرنده خاطرات حسین سهمی، از آزادگان و جانبازان سرافراز استان سمنان است. وی از کارکنان شرکت برق منطقه‌ای استان سمنان است که هنوز هم با توان بالا به نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران خدمت می‌کند.

در پیشگفتار این کتاب «ساعت ۵ بود» آمده است: «ناگفته‌های بسیار زیادی از رشادت‌های مردم غیور ایران از دوران انقلاب اسلامی و روز‌های دفاع مقدس در قلب‌های مبارزان، فعالان، رزمندگان و ایثارگران آن روز‌های مقدس باقی مانده است. هر روز که دیرتر به جمع‌آوری این ناگفته‌ها اقدام کنیم، بیشتر گرد فراموشی بر این خاطرات ارزشمند می‌نشیند.»

  • بیشتر بخوانید:
  • برای مطالعه تازه‌‌ترین خبرها از انتشارات ۲۷ بعثت اینجا کلیک کنید


در بخش دیگری از پیشگفتار کتاب می‌خوانیم: «کتاب پیش رو دربرگیرنده خاطرات آقای حسین سهمی، از آزادگان و جانبازان سرافراز استان سمنان است. وی از کارکنان شرکت برق منطقه‌ای استان سمنان است که هنوز هم با توان بالا به نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران خدمت می‌کند. به همین دلیل، جمع آوری خاطرات آزاده حسین سهمی در شرکت برق منطقه‌ای استان سمنان آغاز شد و با ارتباط‌های خوبی که میان آقای حسینعلی احسانی پژوهشگر این اثر با دفتر فرهنگ و مطالعات پایداری حوزه هنری استان سمنان برقرار بود و با توجه به بازخورد‌های مثبت کتاب‌های انتشارات سوره مهر در جامعه، حوزه هنری استان سمنان تصمیم گرفت پیگیری‌های کارشناسی و سپس چاپ این اثر را به عهده بگیرد.»

در مقدمه این کتاب نیز به قلم نویسنده آمده است: «آنچه در دستان شماست روایت مردی است که در اولین روز‌های جنگ برای گذراندن خدمت سربازی، خودش را به جبهه‌های نبرد می‌رساند و در آخرین ماه‌های سال ۱۳۵۹ با رزمندگان سپاه و بسیج اصفهانی پیوند می‌خورد.

"خبرگزاری میزان - کتاب «ساعت ۵ بود» دربرگیرنده خاطرات حسین سهمی، از آزادگان و جانبازان سرافراز استان سمنان است"او برای ادامه خدمت از لشکر ۷۷ خراسان ارتش به تیپ ۱۴ امام حسین (ع) سپاه مأمور و بعد از پایان خدمت سربازی نیز در این یگان ماندگار می‌شود. قبل از اسارت، سه بار مجروح و با پنجاه و پنج درصد جانبازی، چون کوه در جبهه‌ها می‌ایستد و تا مسئولیت فرماندهی گروهان پیش می‌رود. آثار ترکش و آثار سوختگی شدید تمام بدن، به ویژه سر و صورت، بر اثر انفجار بی ام پی در تک دشمن به منطقه چزابه تا حد زیادی چهره اش را تغییر داده و او را ماه‌ها درگیر بیمارستان می‌کند. بعد از ترخیص از بیمارستان دوباره در جبهه‌ها حضور می‌یابد. بالاخره در عملیات بدر، یازدهمین عملیاتی که در آن شرکت می‌کند، به اسارت دشمن بعثی درمی‌آید.»

«کودکی و نوجوانی»، «آشنایی با انقلاب اسلامی»، «پیروزی انقلاب اسلامی»، «خدمت سربازی و جنگ تحمیلی»، «اسارت»، «نسیم آزادی و برگشت به زندگی»، ۶ فصل این کتاب است و «نامه‌ها» و «عکس‌ها سخن می‌گویند»، دیگر بخش‌های کتاب «ساعت ۵ بود» را تشکیل می‌دهد.

در بخشی از این کتاب می‌خوانیم: «دو ماه بعد، دختر عمه‌هایم موافقت تحصیلی‌ام را از دانشگاه آلمان گرفتند.

پدر از این خبر خیلی خوشحال شده بود و می‌گفت می‌تواند آینده مرا تضمین کند. به پدر گفتم: «باید بیشتر فکر کنم.» جذابیت‌های درس و زندگی در آلمان برایم لذت‌بخش بود. هنوز با خودم کلنجار می‌رفتم که ۱۳۵۹/۶/۳۱ خبر حمله رژیم بعث عراق به ایران مردم را شوکه کرد. پدر تلاش می‌کرد مرا متقاعد کند که به آلمان بروم و من باید تصمیم می‌گرفتم...»

انتهای پیام/

منابع خبر

اخبار مرتبط