کاش می‌‌شد تن‌ آنچنان بتکانم از غبار ِ طریق که جان ِ خسته سرانجام بیارمد ز هجوم حوادث ، و سترده شود              ز بایگانی ذهنم به تمامی نقوش ِ سیه پوش ِ خاطره‌ها .

کاش می‌‌شد تن‌ آنچنان بتکانم از غبار ِ طریق که جان ِ خسته سرانجام بیارمد ز هجوم حوادث ، و سترده شود              ز بایگانی ذهنم به تمامی نقوش ِ سیه پوش ِ خاطره‌ها .
اخبار روز
اخبار روز - ۲۰ مهر ۱۳۹۵

 
کاش می‌‌شد تن‌ آنچنان بتکانم از غبار ِ طریق

که جان ِ خسته سرانجام

بیارمد ز هجوم حوادث ،

و سترده شود

  ز بایگانی ذهنم به تمامی

نقوش ِ سیه پوش ِ خاطره‌ها .

[ هان !

 اگرت تلخ می‌‌آیم

  - این زمان -

  به مذاق ِ کام ،

ای هم زبان

  - خدای را -

 مرا مخوان ! ]

***

کلام ِ من اما ،

به جستن ِ نام نیست

  که سینه به فریاد می‌‌درد ،

بل در برابرت حضور ِ آینه‌یی ‌ست

تا تو خود

  به قضاوتِ خویشتن

  عادلانه بنشینی

و جهان را به پیرامن خود

هم آن چنان که هست ببینی .

[اگر از سلاله‌ی گلبرگِ لاله نیستی‌،

نه -

  دگر مرا مخوان ! ]

من از تبار ِ اندهان ِ جهانم ،

نطفه بسته در اشکافِ زخم ِ خونی انسان ؛

و بر بالیده ام

  - به ناچار -

 در پرندِ پیله‌ی احساس ؛

و میلادم را با د

  در آن شبانه‌ی نحس

  به تسلیت مرثیه ساز کرده بود ....

و ز آن سپس

هسی‌ام آزمون ِ تحمل ِ درد می‌‌نمود.

***

کاش می‌‌شد ،

 ‌ای کاش

تا جان بتکانم از مصیبتِ فاجعه ها

و خانه تکانی دل‌ را

به تهنیت

 سرودی بسازم از سر ِ رغبت .

  **********

جهانگیر صداقت فر

تیبوران - ۲۰ آگست ۲۰۱۳

اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

منابع خبر

اخبار مرتبط