کنکاش تاریخی درباره نامه منشور روحانیت امام خمینی (ره) در کتاب «خون دل»

کنکاش تاریخی درباره نامه منشور روحانیت امام خمینی (ره) در کتاب «خون دل»
خبرگزاری میزان
خبرگزاری میزان - ۳۰ خرداد ۱۳۹۹

خبرگزاری میزان - کتاب «خون دل» به قلم جواد موگویی که کنکاش تاریخی نامه منشور روحانیت امام خمینی (ره) را مورد بررسی قرار می دهد.

دیدگاه «امام خمینی (ره)» در جریانِ خطر تحجرگرایان و مقدس نمایان در حوزه‏ های علمیه و تحمل تلخی فشار‌ها و ضربات این جریانات در طول دوران مبارزه و بیان امام نسبت به مروجان اسلام آمریکایی، همچنین ژست تقدس مآبی عده‌ای از روحانیون در حوزه‌های علمیه که چنان تیشه به ریشۀ دین و انقلاب و نظام می‏زنند که گویی وظیفه‏ ای غیر از این ندارند و این امر چنان بر امام سخت و طاقت فرسا بوده که وقتی پس از نیم قرن برای نگارش منشور روحانیت دست به قلم شد با تلخی نوشت: خون دلی که از پدر پیرتان از این دسته متحجر خورده است، هرگز از فشار‌ها و سختی‌های دیگران نخورده است.

  • بیشتر بخوانید:
  • برای مطالعه معرفی آخرین کتب منتشر شده اینجا کلیک کنید


چند ماهی از پایان جنگ گذشته بود که امام دست به قلم شد و نامه‌ای خطاب به روحانیون نوشت که به نامه منشور روحانیت معروف شد. امام در این نامه برای نخستین بار از رنج‌ها و ملالت‌های جریاناتی در حوزه‌های علمیه سخن می‌گوید که ار ابتدای شروع نهضت به مقابله با او پرداختند.

در ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ مقابله با گلوله تفنگ و مسلسل شاه نبود که اگر تنها این بود مقابله را آسان می‌نمود. بلکه علاوه بر آن، از داخل جبهه خودی، گلوله حیله و مقدس مآبی و تحجر بود؛ گلوله زخم زبان و نفاق و دورویی بود که هزار بار بیشتر از باروت و سرب جر و جان را می‌سوخت و می‌درید.

گزیده‌ای از منشور امام خمینی (ره)

مسئلۀ کتاب آیات شیطانی کاری حساب شده برای زدن ریشۀ دین و دینداری و در رأس آن اسلام و روحانیت است. یقیناً اگر جهانخواران می‏توانستند، ریشه و نام روحانیت را می‏سوختند ولی خداوند همواره حافظ و نگهبان این مشعل مقدس بوده است و ان‏شاءاللّه‏ از این پس نیز خواهد بود، به شرط آنکه حیله و مکر و فریب جهانخواران را بشناسیم. البته بدان معنا نیست که ما از همۀ روحانیون دفاع کنیم، چرا که روحانیون وابسته و مقدس‏نما و تحجرگرا هم کم نبودند و نیستند.

"البته بدان معنا نیست که ما از همۀ روحانیون دفاع کنیم، چرا که روحانیون وابسته و مقدس‏نما و تحجرگرا هم کم نبودند و نیستند"در حوزه‏های علمیه هستند افرادی که علیه انقلاب و اسلام ناب محمدی فعالیت دارند. امروز عده‏ای با ژست تقدس مآبی چنان تیشه به ریشۀ دین و انقلاب و نظام می‏زنند که گویی وظیفه‏ای غیر از این ندارند. خطر تحجرگرایان و مقدس نمایان احمق در حوزه‏های علمیه کم نیست. طلاب عزیز لحظه‏ای از فکر این مارهای خوش خط و خال کوتاهی نکنند، این‌ها مروّج اسلام امریکایی‏اند و دشمن رسول اللّه‏. آیا در مقابل این افعی‌ها نباید اتحاد طلاب عزیز حفظ شود؟

استکبار وقتی که از نابودی مطلق روحانیت و حوزه‏ها مأیوس شد، دو راه برای ضربه زدن انتخاب نمود؛ یکی راه ارعاب و زور و دیگری راه خدعه و نفوذ در قرن معاصر.

وقتی حربۀ ارعاب و تهدید چندان کارگر نشد، راههای نفوذ تقویت گردید. اولین و مهمترین حرکت، القای شعار جدایی دین از سیاست است که متأسفانه این حربه در حوزه و روحانیت تا اندازه‏ای کارگر شده است تا جایی که دخالت در سیاست دون‏شأن فقیه و ورود در معرکۀ سیاسیون تهمت وابستگی به اجانب را به همراه می‏آورد؛ یقیناً روحانیون مجاهد از نفوذ بیشتر زخم برداشته‏اند. گمان نکنید که تهمت وابستگی و افترای بی‏دینی را تنها اغیار به روحانیت زده است، هرگز؛ ضربات روحانیت ناآگاه و آگاه وابسته، به مراتب کاریتر از اغیار بوده و هست.

در شروع مبارزات اسلامی اگر می‏خواستی بگویی شاه خائن است، بلافاصله جواب می‏شنیدی که شاه شیعه است! عده‏ای مقدس نمای واپسگرا همه چیز را حرام می‏دانستند و هیچ‏کس قدرت این را نداشت که در مقابل آن‌ها قد علم کند. خون دلی که پدر پیرتان از این دستۀ متحجر خورده است هرگز از فشار‌ها و سختیهای دیگران نخورده است. وقتی شعار جدایی دین از سیاست جا افتاد و فقاهت در منطق ناآگاهان غرق شدن در احکام فردی و عبادی شد و قهراً فقیه هم مجاز نبود که از این دایره و حصار بیرون رود و در سیاست و حکومت دخالت نماید، حماقت روحانی در معاشرت با مردم فضیلت شد.

"امروز عده‏ای با ژست تقدس مآبی چنان تیشه به ریشۀ دین و انقلاب و نظام می‏زنند که گویی وظیفه‏ای غیر از این ندارند"به زعم بعض افراد، روحانیت زمانی قابل احترام و تکریم بود که حماقت از سراپای وجودش ببارد و الاّ عالم سیّاس و روحانی کاردان و زیرک، کاسه‏ای زیر نیم کاسه داشت؛ و این از مسائل رایج حوزه‏ها بود که هر کس کج راه می‏رفت متدینتر بود. یاد گرفتن زبان خارجی، کفر و فلسفه و عرفان، گناه و شرک بشمار می‏رفت. در مدرسۀ فیضیه فرزند خردسالم، مرحوم مصطفی از کوزه‏ای آب نوشید، کوزه را آب کشیدند، چرا که من فلسفه می‏گفتم. تردیدی ندارم اگر همین روند ادامه می‏یافت، وضع روحانیت و حوزه‏ها، وضع کلیساهای قرون وسطی می‏شد که خداوند بر مسلمین و روحانیت منت نهاد و کیان و مجد واقعی حوزه‏ها را حفظ نمود.

انتهای پیام/

منابع خبر

اخبار مرتبط