دلایل اهمیت اربعین در فرهنگ اسلامی/در نخستین اربعین حسینی چه گذشت؟

دلایل اهمیت اربعین در فرهنگ اسلامی/در نخستین اربعین حسینی چه گذشت؟
خبرگزاری فارس
خبرگزاری فارس - ۱۸ آبان ۱۳۹۶

دلایل اهمیت اربعین در فرهنگ اسلامی/در نخستین اربعین حسینی چه گذشت؟

مرحوم شهید محراب قاضی طباطبایی بر این باور قطعی است که سر مبارک امام حسین در روز اربعین به پیکر پاک امام حسین(ع) ملحق شد، این خود بهترین دلیل بر حضور اهل بیت(ع) در روز اربعین بر سر مزار امام حسین(ع) در کربلا می‌باشد.

به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، حجت‌الاسلام امیرعلی حسنلو مدیر گروه تاریخ و سیره مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم در یادداشتی به دلایل اهمیت اربعین در فرهنگ اسلامی پرداخت که در ادامه می‌آید:

*دلایل اهمیت اربعین در فرهنگ اسلامی

-آیات قرآن

روز و عدد چهل از ظاهر قرآن و روایات چنین بر می‌آید که دارای اسراری باشد، در قرآن سوره بقره آیه ۵۱ خداوند می‌فرماید: وَ إِذْ واعَدْنا مُوسی‏ أَرْبَعینَ لَیْلَةً ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَنْتُمْ ظالِمُونَ.

قالَ فَإِنَّها مُحَرَّمَةٌ عَلَیْهِمْ أَرْبَعینَ سَنَةً یَتیهُونَ فِی الْأَرْضِ فَلا تَأْسَ عَلَی الْقَوْمِ الْفاسِقینَ.

وَ واعَدْنا مُوسی‏ ثَلاثینَ لَیْلَةً وَ أَتْمَمْناها بِعَشْرٍ فَتَمَّ میقاتُ رَبِّهِ أَرْبَعینَ لَیْلَةً وَ قالَ مُوسی‏ لِأَخیهِ هارُونَ اخْلُفْنی‏ فی‏ قَوْمی‏ وَ أَصْلِحْ وَ لا تَتَّبِعْ سَبیلَ الْمُفْسِدینَ.

با موسی چهل شب وعده گذاشتیم و او به میعادگاه برای گرفتن فرمان‌های الهی آمد. یعنی مدت وعده الهی که موسی در آن به دیدار خداوند برای گرفتن دستور و الواح رفت چهل شب بود. یعنی چهل شب موسی به طور رفت و با خداوند مناجات می‌کرد. خداوند خود چهل روز برای موسی وعده داد که به مناجات بپردازد تا الواح مهم رسالت به دست او برسد و موسی تا تحقق این وعده به میقات رفت و چهل شب کرارا مستمراً و لاینقطع ادامه داد.

در آیه دیگر چنین آمده است: وَ وَصَّیْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَیْهِ إِحْساناً حَمَلَتْهُ أُمُّهُ کُرْهاً وَ وَضَعَتْهُ کُرْهاً وَ حَمْلُهُ وَ فِصالُهُ ثَلاثُونَ شَهْراً حَتَّی إِذا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ بَلَغَ أَرْبَعینَ سَنَةً قالَ رَبِّ أَوْزِعْنی‏ أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتی‏ أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَ عَلی‏ والِدَیَّ وَ أَنْ أَعْمَلَ صالِحاً تَرْضاهُ وَ أَصْلِحْ لی‏ فی‏ ذُرِّیَّتی‏ إِنِّی تُبْتُ إِلَیْکَ وَ إِنِّی مِنَ الْمُسْلِمینَ.

وقتی انسان به سن چهل سالگی می‌رسد از خداوند می‌خواهد توفیق شکرگزاری از نعمت‌هایش را به او بدهد و خواستار توفیق انجام عمل صالح از خداوند می‌شود ـ یعنی انسان در سن چهل سالگی به مرحله‌ای از رشد و ایمان می‌رسد که نوعی تکامل و بلوغ است لذا در روایات آمده هرکس تا سن چهل سالگی گناه کند و توبه نکند امکان بازگشت برای او سخت است و همچنین نقل شده هرکس که چهل سال بر او بگذرد نیکی‌هایش به بدی‎هایش غلبه نکند و جهت‌گیری‌هایش به سوی خوبی‌ها نباشد جایش دوزخ است.

بعثت برخی از انبیاء در چهل سالگی بوده است، اینها همه نشان می‌دهد که اربعین و چهل روز و چهل سال در فرهنگ اسلامی بدون حکمت نیست و عدد بلوغ و تکامل خاص است:

۱- امام صادق(ع): مَنْ حَفِظَ مِنْ أَحَادِیثِنَا أَرْبَعِینَ حَدِیثاً بَعَثَهُ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ عَالِماً فَقِیهاً؛ هر کس چهل حدیث از احادیث ما حفظ کند، روز قیامت از فقها شمرده می‌شود، منظر از فقیه بودن برخورداری از درجات و امتیازات فقیه در نزد پروردگار و جایگاه رفیع فقاهت است.

۲- مورد دیگر مشخص کردن حدود همسایه‌ها: قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص کُلُّ أَرْبَعِینَ دَاراً جِیرَانٌ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ وَ عَنْ یَمِینِهِ وَ عَنْ شِمَالِهِ، پیامبراکرم حدود همسایه را تا چهل خانه از چپ و راست و مقابل و پشت سر برشمرده که دارای حق همسایگی هستند، هر بنده‌ای چهل سپر و پناهگاه در پیشگاه خداوند دارد، مادامی که چهل گناه مرتکب شود تا از این امنگاه خارج شود.

بنابراین در اسلام عدد چهل دارای اسراری است که آن را مهم جلوه می‌کند و در فرهنگ ایران زمین «چهل» عدد مشهوری است و در شعر و ادب فارسی نیز ترکیب‌هایی از این کلمه وجود دارد، در فرهنگ اسلامی نیز عدد چهل از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است در روایات اسلامی عدد چهل فراوان مطرح شده است. به عنوان نمونه در حدیثی آمده است: «کسی که تا ۴۰ روز خالص برای خدا شود، چشمه‌های حکمت از قلبش بر زبانش جاری می‌شود».

«عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ قَالَ: مَا أَخْلَصَ الْعَبْدُ الْإِیمَانَ بِاللَّهِ عَزَّوَجَلَّ أَرْبَعِینَ یَوْماً أَوْ قَالَ مَا أَجْمَلَ عَبْدٌ ذِکْرَ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ أَرْبَعِینَ یَوْماً إِلَّا زَهَّدَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِی الدُّنْیَا وَ بَصَّرَهُ دَاءَهَا وَ دَوَاءَهَا فَأَثْبَتَ الْحِکْمَةَ فِی قَلْبِهِ وَ أَنْطَقَ بِهَا لِسَانَهُ ثُمَّ تَلَا إِنَّ الَّذِینَ اتَّخَذُوا الْعِجْلَ سَیَنالُهُمْ غَضَبٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ ذِلَّةٌ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ کَذلِکَ نَجْزِی الْمُفْتَرِینَ فَلَا تَرَی صَاحِبَ بِدْعَةٍ إِلَّا ذَلِیلًا وَ مُفْتَرِیاً عَلَی اللَّهِ عَزَّوجَلَّ وَ عَلَی رَسُولِهِ وَ عَلَی أَهْلِ بَیْتِهِ إِلَّا ذَلِیلًا،

بنابراین عدد اربعین و چله گرفتن در سیر و سلوک و رسیدن به مدارج معنوی در منابع اسلامی دارای جایگاه پذیرفته شده است؛ بر این اساس در فرهنگ اسلامی نیز جایگاه یافته است، عرفا و صلحا در تقید به مناسک و رسیدن به مراتب به این عدد توجه داشته‌اند و دیرینه آن به پیش از اسلام بر می‌گردد؛ اما در فرهنگ اسلامی با تأکید روایات جایگاه شاخص به خود گرفته است.

اربعین حسینی که نکوداشت اربعین شهدای کربلا است نیز جایگاه ممتاز یافته تا جایی که امام حسن عسکری(ع) درباره زیارت امام حسین(ع) در روز اربعین تأکید فرمود و از این ره‌آورد انسجام و هویت شیعه را سامان داد، آن حضرت در روایتی که در منابع معتبر شیعه گزارش شده فرمود: مؤمن پنج نشانه دارد: ۱.

"یعنی مدت وعده الهی که موسی در آن به دیدار خداوند برای گرفتن دستور و الواح رفت چهل شب بود"خواندن ۵۱ رکعت نماز (۱۷ رکعت نماز واجب + ۳۴ رکعت نوافل) ۲. زیارت اربعین ۳.داشتن  انگشتری در دست راست ۴. سجده بر خاک ۵. بلند گفتن  بسم الله در نماز»، این حدیث تنها مدرک معتبری است که جدای از خود زیارت اربعین که در ادعیه و منابع دعا آمده به اربعین امام حسین(ع) و بزرگداشت آن روز تصریح کرده است.

*امام عسکری و جایگاه اربعین در احیاء و انسجام شیعه

۱- زیارت اربعین که مورد تأکید امام عسکری(ع) است، با توجه به اینکه دوره امامت حضرت به لحاظ سیاسی و اجتماعی شرایط خاص دارد و شیعه نیاز دارد، به اینکه نمادهای خود را علنی کند، چون دوره حضور امامت بعد از امام عسکری(ع) پایان یافته و دوره غیبت صغری و کبری شروع می‌شود، لذا شیعه باید انسجام خود را در این نمادها نشان بدهد و از نظر جمعیتی شاخص داشته باشد و اظهار وجود کند، وگرنه اگر شعارها و نمادهای خود را علنی نکند ممکن است در طول تاریخ راه گم شود و تشیع مانند دیگر فرقه‌ها از نظر عقیدتی و با توجه به غیبت امام به حسب شرایط سخت از بین برود.

امام عسکری(ع) بقای شیعه را به زیارت اربعین امام حسین(ع) پیوند می‌دهد، از آنرو که نهضت امام حسین(ع) عامل بقا و حیات اسلام و شیعه که راه اصیل اسلام ناب است بوده لذا امام می‌خواهد با همان شعارهای حسینی نهضت زنده باشد، هدف‌ها و شعارهای امام حسین(ع) زنده بماند؛ لذا ویژگی‌های خاص شیعه را بر می‌شمرد و مرزها را مشخص می‌کند تا شیعه از حیات و پویایی برخوردار و از دیگر گروه‌ها متمایز باشد، اگر امام نمادهای شیعه را در پویایی و حضور می‌داند.

از این نوع نگاه می‌توان فهمید شیعه می‌تواند انسجام خود را در حضور در صحنه‌های عبادی جمعی و علنی برپاکردن فرایض دینی از نمازهای جمعه، جماعت، حج، زیارت، شرکت در دعای کمیل، توسل و دعای ندبه امام حسین(ع) که روز اربعین در کربلا با حضور میلیونی محسوس و آشکار است؛ امام عسکری اتحاد و انسجام را پیرامون امام حسین(ع) قابل دسترسی می‌داند، لذا به سوی اربعین و زیارت اربعین انگشت نشانه می‌برد، انگار امام عظمت امروز شیعه را تجسم کرده و برای خلاصی و رهایی انسان امروز از بدبختی‌های دوره غیبت به اربعین و عظمت امام حسین(ع) اشاره می‌فرماید، زنده‌داشت اربعین، زنده‌داشت امام حسین(ع) و نهضت عاشورا و کربلا با تمام محتوای نهضت حسینی است، لذا شیعه امروز با سرافرازی به نهضت حسین(ع) می‌نگرد و از آن در انسجام اسلامی، برادری و اتحاد بهره‌مند می‌شود.

*اولین اربعین حسینی و زیارت اهل بیت(ع) از کربلا

درباره زیارت کاروان اسرای اهل بیت(ع) از مرقد شهیدان کربلا در اولین اربعین سخنان بسیاری گفته شده، برخی از محققین معتقدند که کاروان اسیران در راه بازگشت به مدینه از کربلا عبور کرده و به زیارت شهیدان رفتند، ولی بعضی بر این نظرند چنین چیزی امکان ندارد، بلکه اسرای اهل بیت(ع) در اولین اربعین به زیارت نرسیدند و ملاقات با جابر صحت ندارد، این مسأله نیز یکی از مسائل مورد اختلاف بین محققین است، مرحوم محدث نوری این قضیه را به استناد نظر و برداشت خود بعید دانسته و رد کرده است، شهید مطهری هم که در نوشتن کتاب حماسه‌ حسینی و برخی از آثارش مقداری از مرحوم محدث و کتابش تأثیرپذیر بوده است، موافق با مرحوم محدث نوری آن را رد کرده است، اما به نظر می‌رسد که دلایل این دو بزرگوار برای رد واقعه حضور اهل بیت در اربعین چندان قوی و معتبر نیست.

شهید مطهری از نظر عقلی ناممکن دانست، در حالی که چنین نیست، این مسأله از نظر عقلی محال نیست، بلکه عقل تایید و تحسین می‌کند که اهل بیت امام حسین(ع) از کنار این حادثه به این سادگی نگذرند، هر عاقلی تأئید می‌کند که اهل کاروانی که بسیاری از عزیزان خود را در منطقه‌ای از دست دادند، دوباره مراجعه کرده و از آن‌ها زیارت کنند، از نظر عاطفی و عقلی بسیار بعید است که انسان بعد از دست دادن عزیزانش به هر نحوی که ممکن باشد برای تسلی خاطر و تسکین آلام روحی بر سر مزار او برود و در آنجا عزاداری کند! عقل چگونه با چنین چیزی مخالف بوده و آنرا تکذیب می‌کند.

بانویی مثل زینب که محبوبترین فرد خاندانش(برادرش حسین) و سایر برادران و فرزندان و برادرزادگان را از دست بدهد و خودش به اسارت برده شود و در راه بازگشت به زیارت مزار آن‌ها نرود، امام زین‌العابدین(ع)، امام معصوم که از هر لحاظ در کمال و در اوج بوده و با عواطف انسانی و عظمت معنوی فوق‌العاده از مزار عزیزانش رد شده و زیارت نکند و فرزندان و خاندان پدرش را برای وداع به کربلا نبرد! اتفاقاً اگر نرفته باشد، جای بسی تعجب است و از نظر عقلی رجحان با رفتن اسراء به کربلا است و نرفتن مورد مذمت عقل است!

چون مسیری را که اسراء را از کربلا به سوی شام آوردند از همان مسیر ممکن است، اسراء از شام به کربلا برگردند، در هر صورت شهر مدینه بعد از سرزمین کربلا است و کربلا در بین راه سوریه کنونی(شام) و کشور عراق واقع است و از نظر عقلی هیچ استبعاد و مانعی وجود ندارد و غیر ممکن نیست که خاندان امام حسین(ع) در راه بازگشت به مدینه در اولین فرصت به زیارت قبور مطهر شهیدان رفته باشند.

یکی از دلایل میرزای نوری و شهید مطهری این است که گفته‌اند چون ابن طاوس صاحب لهوف در جوانی این کتاب را نوشته حرف او غیر معتبر است، در حالی که جوان بودن ابن طاوس دلیل منطقی وعقلائی بر رد این مطلب نمی‌تواند باشد،  نیرویی که در جوانی برای پژوهش و تحقیق وجود دارد در کهن سالی نیست، این دلیل آنها نیز دلیل قابل قبولی نیست.

دلیل دیگر آنها این است که گفته‌اند مقتل‌نویسان و مورخان اسلامی این واقعه را ذکر نکرده‌اند.

پاسخ این ایراد:

۱-نمی‌توان مدعی شد که تمام جزئیات مسیر اهل بیت(ع) در مدت اسارت ضبط شده است تا گفته شود اگر اهل بیت(ع) اولین اربعین رفتند به کربلا می‌رفتند ضبط می‌شد.

۲- مرحوم سید بن طاوس خودش یکی از مقتل‌نویسان متقدم و معتبر شیعه است که آن مطلب را نقل کرده است.

۳-علاوه بر او ابن نما نیز در مثیرالاحزان و دیگر مقتل‌نویسان در تأیید کلام سید ابن طاوس  نقل کرده است.

۴-ابن طاوس نوشته است سخن امامیه درباره الحاق سر امام حسین(ع) به بدن قابل اعتماد است، در اعلام الوری از طبرسی و مقتل العوالم ریاض المصائب و بحار آمده است، مشهور میان علماء الحاق سر به بدن است.

۵-شمار قابل توجه از علمای بزرگ گفته‌اند که سر سیدالشهدا بر بدنش ملحق شد؛ ابن شهرآشوب گفته است: سیدمرتضی در بعضی از رساله‏‌های خود ذکر کرده که سر حسین‏(ع) به بدنش در کربلا ملحق شد، شیخ‏ طوسی‏ می‏‌گوید: زیارت اربعین بر الحاق دلالت دارد، در بحار الأنوار از برادر علامه حلی و قزوینی نیز گفته است: در بیستم صفر سر حسین(ع) به بدن بازگردانده شد.

شبراوی می‏‌گوید: گفته شده که پس از چهل روز سر به بدن بازگردانیده شد،  در شرح همزیة البوصیری آمده: سر حسین(ع) پس از چهل روز از شهادت وی بازگردانیده شد، ابن جوزی می‏‌گوید: مشهورتر اینست که سر به کربلا بازگردانیده شد و با بدن دفن شد،  مناوی در کتابش نقل کرده است که امامیه بالاتفاق معتقدند که سر به کربلا بازگردانده شد، قرطبی آن را ترجیح داده و به بعضی از اهل کشف و شهود نسبت داده که آنها از بازگرداندن سر به کربلا مطلع شده‏‌اند و همچنین ابوریحان بیرونی می‏‌گوید که در بیستم از صفر سر حسین(ع) به بدن بازگردانده شد تا با آن دفن شود توسط امام سجاد(ع).

۶-از این مباحث و نظرات علمای شیعه و برخی از اهل سنت بر می‌آید که شهید مطهری و نوری بدون تحقیق لازم مدعی شده‌اند که هیچ یک از مورخین اسلامی و مقتل‌نویسان این واقعه را منعکس نکرده‌اند. چون آنها به تمام مقاتل دسترسی نداشته‌اند و تمام منابع تاریخی را مراجعه نکرده‌اند که بدون تحقیق و استقصاء اثبات ادعای آنها مشکل است، از آن رو که شماری از علما درباره مراجعه اهل بیت در اولین اربعین به مزار شهدای کربلا نظر مثبت دارند.

۷ -برخی بدون دلیل و گواهی تاریخی به ملاحظه برخی از امور همچون مسیر طولانی بین کربلا و شام و مدت زمان طی این مسافت حضور اهل بیت(ع) را محال ‌دانسته‌اند.

۸- علاوه بر آنها مرحوم قاضی طباطبایی پژوهشی مفصل در این باره انجام داده و معتقد است که روایت جابر تا آخر نقل نشده است، بلکه بخش پایانی آن قطع شده وگرنه حضور اهل بیت در کربلا و دیدارشان با جابر در زیارت امام حسین(ع) منعکس می‌شد، مرحوم شهید محراب قاضی طباطبایی با استناد به اقوال علمای سلف بر این باور قطعی است که سر مبارک امام حسین در روز اربعین به پیکر پاک امام حسین ملحق شد، این خود بهترین دلیل بر حضور اهل بیت(ع) در روز اربعین بر سر مزار امام حسین در کربلا می‌باشد.

مرحوم قاضی تمام دلایل محدث نوری را جواب داده و مردود شمرده است و ادعای خود را که حضور اهل بیت در اربعین اول بر سر قبور شهدا است ثابت می‌کند، مرحوم قاضی برای اثبات نظر خود با شتر به طور معمولی این مسیر را از شام تا به کربلا رفته و ثابت کرده که کسانی که محال عقلی دانسته‌اند درست نیست، با توجه به اینکه تحقیق مرحوم قاضی مفصل است و کاملاً مخالف با گفتار میرزای نوری و شهید مطهری است، لذا نمی‌توان با احتمالات مرحوم نوری، حضور اهل بیت(ع) را در اولین اربعین منکر شد؛ بلکه عواطف شدید اهل بیت(ع) و بی‌قراری آنها از فراق امام و دیگر شهیدان و عزیزان حکم می‌کند که در اولین فرصت به زیارت شتافته باشند.

انتهای پیام/

.

منابع خبر

اخبار مرتبط