همایون صنعتی، مترجم و ناشر ایرانی درگذشت

همایون صنعتی، مترجم و ناشر ایرانی درگذشت
بی بی سی فارسی
میزان پرس - ۵ شهریور ۱۳۸۸

همایون صنعتی زاده، نویسنده، مترجم، ناشر ایرانی روز چهارشنبه، چهارم شهریور پس از یک دوره بیماری در کرمان درگذشت. او هنگام مرگ ۸۴ سال داشت. مدیریت انتشارات فرانکلین در تهران که بسیاری از آثار برجسته ادبیات جهان توسط مترجمان آن (کسانی چون نجف دریابندری و کریم امامی) به فارسی ترجمه شد از مهمترین کارهای او بوده است.ایده و پیشتیبانی از انتشار دائرة المعارف مصاحب، راه اندازی چاپخانه افست، چاپ کتابهای درسی و مدیریت سازمان کتابهای جیبی از دیگر کارهای مهم او در زمینه کتاب و نشر بوده است.او به جز فعالیت در حوزه فرهنگ و ادبیات در تجارت نیز سرآمد بود و پایه گذار تعدادی از بنگاه های تجاری و مراکز صنعتی معتبر بود که هنوز اسم و رسم بعضی از آنها به گوش ما می خورد؛ شهرک خزر شهر در مازندران، کاغذ سازی پارس، کشت مروارید در کیش، رطب زهره، گلاب زهرا و تعدادی دیگر نام تجاری و بازرگانی همه به نوعی با فکر و سرمایه همایون صنعتی پایه گذاشته شده اند.در کنار تجارت و فرهنگ، فعالیت های خیریه ای نیز داشت. پدرش پرورشگاهی داشت که سپس زیر نظر او اداره شد. بچه های این پرورشگاه نام فامیل شان را صنعتی می گذاشتند، یکی از این بچه ها، علی اکبر صنعتی، نقاش سرشناس ایرانی بود.نام همایون صنعتی همچنین به عنوان یکی از پیشگامان مبارزه با بی سوادی در ایران ثبت شده است.همایون صنعتی در سال ۱۳۰۴ در تهران به دنیا آمد.

"همایون صنعتی زاده، نویسنده، مترجم، ناشر ایرانی روز چهارشنبه، چهارم شهریور پس از یک دوره بیماری در کرمان درگذشت"پدرش، عبدالحسین صنعتی، از اولین نویسندگان رمان ایرانی بود. کودکی خود را در کرمان نزد پدر بزرگ و مادر بزرگش گذراند. سپس برای طی دوره دبیرستان به تهران آمد در دبیرستان البرز مشغول به تحصیل شد. همان زمان بود که ایران در جریان جنگ جهانی دوم دچار بحران شده بود و همین شد که صنعتی نتوانست دبیرستان را در آن زمان تمام کند.او در مصاحبه ای با سیروس علی نژاد که سال گذشته در وبسایت بی بی سی منتشر شد درباره این بخش از زندگی اش گفت: "دبیرستان را به پایان نبردم. شهریور ۱۳۲۰ شد.

شهر شلوغ شد. مملکت وضعش خراب شد. بعد از مرگ پدر بزرگ (۱۳۱۸ )، پدر، مادر بزرگ را آورده بود تهران. شهریور بیست که شد من و مادر بزرگ را برگرداند کرمان. چون اینجا امن تر بود.

"مشکلات زیاد بود."البته او بعدها دیپلمش را در اصفهان گرفت اما هیچگاه نخواست که به دانشگاه برود؛ تصمیمی که باعث اختلاف و قهر او با پدرش شد"از همان وقت من مأمور کارهای پرورشگاه بودم. خیلی هم وضع بد بود. هیچ چیز گیر نمی آمد. قحطی بود. مشکلات زیاد بود."البته او بعدها دیپلمش را در اصفهان گرفت اما هیچگاه نخواست که به دانشگاه برود؛ تصمیمی که باعث اختلاف و قهر او با پدرش شد.

به جای دانشگاه، راه بازار را برگزید و شاگرد تجارتخانه ای در بازار شد. سه سال پدر را ندید و پول جمع کرد و کم کم تجارتخانه خود را باز کرد و همان شد پایه فعالیت های فرهنگی، بازرگانی و خیریه ای سالهای بعد.صنعتی درباره ورودش به بازار و بازرگانی و راه انداختن تجارتخانه اش در همان گفت و گو توضیح داده است: "سه سال آنجا کار کردم. در این فاصله پدرم را ندیده بودم. بکلی بی خبر بودم. یک خورده پول جمع کرده بودم.

"گفت چشمم روشن، آقا تجارتخانه باز کردن! کارت چطور است؟ چه کار می کنی؟ نشست یک ساعتی حرف زد"جنگ هم تمام شده بود. شده بود سالهای بیست و پنچ، بیست و شش. رفتم یک صندوق پستی گرفتم و سرنامه چاپ کردم و تجارتخانه باز کردم. به کمپانی های خارجی نامه می نوشتم و پست می کردم که می خواهم نمایندگی شما را بگیرم. شروع کردند برای من نمونه فرستادن.

اولین سمپلی که برای من آمد یک بستۀ عمدۀ پوستر بود. همین ها که کنار خیابان می فروشند. از آمریکا فرستاده بودند. رفتم آنها را دو هزار تومان فروختم. سه چهار تا از این کارها کردم، دیدم ده پانزده هزار تومان پول دارم.

رفتم سرای جواهری که جای کاسبکارهای فقیر بود، یک دکان گرفتم و تابلو زدم و شدم کاسب. یک، یک ماهی که این جوری کار کردم یک روز در باز شد و آقای صنعتی زاده تشریف آوردند تو. گفت چشمم روشن، آقا تجارتخانه باز کردن! کارت چطور است؟ چه کار می کنی؟ نشست یک ساعتی حرف زد. بعد گفت بیا با هم کار کنیم." همایون صنعتی سالهای آخر عمر را بیشتر در کرمان گذراند و بیشتر درگیر بازسازی پرورشگاه صنعتی بود که پس از انقلاب مصادره شده بود، اما دو سه سال پیش توانسته بود بخشی هایی از آن را پس بگیرد.چکیدۀ تاریخ کیش زرتشت، جغرافیای اداری هخامنشی، تأثیر علم بر اندیشه، تاریخ هند، ایران در شرق باستان و تاریخ سومر بخشی از کتابهایی است که او ترجمه کرده است

منابع خبر

اخبار مرتبط