هنوز بلد نیستیم با هم گفت و گو کنیم؟!

سیدحسن خمینی: دین را کاریکاتوری کرده ایم، می خواهیم هدایت کنیم اما بلد نیستیم
کلمه
تابناک - ۴ مهر ۱۳۹۲



مجادله کلامی مانی حقیقی و بهروز افخمی در روزهای اخیر به شدت جنجال آفرین شده و از ابعاد مختلف مورد بررسی قرار گرفته و هریک با استدلالی، اقدام طرفین را محکوم می‌نماید و یا طرف سوم منتشرکننده را به چالش می‌کشد اما سوای کیفیت این جدل کلامی و محتوا این جدل و نوع انتشارش، مسئله اساسی تر این است که آیا هنوز حتی سینماگران موسپید مملکت نیز آیین گفت و گو را فرانگرفته‌اند؟!

به گزارش «تابناک»، ماهنامه سینمایی ۲۴ این هفته، یادداشت عجیبی از بهروز افخمی کارگردان سینما منتشر کرده که پس از حواشی چند روز اخیر، امروز حسین معززی نیا سردبیر مجله ۲۴، ضمن عذرخواهی از انتشار آن، انتشار این مکالمه خصوصی میان افخمی و مانی حقیقی که شکل یادداشت به خود گرفته بوده را به علت رسیدن دیرهنگام یادداشت در روز آخر و پیش از چاپ و شتابزدگی عنوان کرده اما این یادداشت جنجال ساز حاوی چه محتوایی بوده است؟

ظاهراً انتشار یادداشت بهروز افخمی درباره فیلم «گذشته» در شماره مردادماه ماهنامه «24» و همچنین میزگردی که با حضور او، فریدون جیرانی و کمال تبریزی برگزار و در همان شماره منتشر شد با واکنش تند مانی حقیقی مواجه شد. حقیقی با اشاره به بخشی از صحبت‌های افخمی خطاب به جیرانی در این میزگرد مبنی بر این‌که «حالا توجه کن که (گذشته) جایزه جشنواره کن را که البته از نظر من هیچ وقت اعتبار نداشته، به یک فیلم پورنو می‌بازد. حالا جناب عالی می‌فرمایید در آنجا دموکراسی معنایی دارد؟ فرهادی سال قبل به خاطر فیلمی ضعیف‌تر از این اسکار گرفت، اما امسال جایزه را به یک فیلم پورنو درباره‌ی همجنس‌بازی می‌بازد. این دموکراسی است؟» یادداشتی در صفحه شخصی‌اش در فیس بوک منتشر کرد.

حقیقی در این یادداشت نوشت: «یک کسی به این نابغه بفهماند که در جشنواره کن جایزه را یک هیات داوران محدود به هفت-هشت نفر تعیین می‌کنند و دموکراسی یک نهاد مربط به یک جامعه میلیونی است. باقی اراجیفی که می‌گوید درباره اعتبار کن یا درباره فیلمی که هنوز ندیده ارزش جواب دادن ندارد.

"حالا جناب عالی می‌فرمایید در آنجا دموکراسی معنایی دارد؟ فرهادی سال قبل به خاطر فیلمی ضعیف‌تر از این اسکار گرفت، اما امسال جایزه را به یک فیلم پورنو درباره‌ی همجنس‌بازی می‌بازد"مانده‌ام نعمت حقیقی بینوا چطور آن همه سال این فالانژ خشک مغز را تحمل کرد.»

اما ماجرای این مجادله لفظی به همین جا ختم نشد و بهروز افخمی که گویا از ماجرای یادداشت نگاری حقیقی بی‌خبر بوده با او برای سفارش کاری تماس می‌گیرد و حتی با شوخی پیشنهاد ساخت فیلمی کمدی با نام «لارگو» با موضوع ادعای جرج کلونی مبنی بر حضور مخفیانه در ایران و تحقیقاتش برای ساخت فیلم «آرگو» را مطرح می‌کند و در ادامه مزاح‌هایش از مانی می‌خواهد که به خاطر شباهتش با این بازیگر هالیوودی نقش جرج کلونی را هم بازی کند.

افخمی که همه این وقایع را با انتشار یادداشتی در شماره جدید ماهنامه «24» تعریف کرده، با این ادعا که تا به حال از هیچ صفحه فیس بوکی دیدن نکرده و شناختی از این شبکه اجتماعی ندارد، روایت می‌کند تازه پس از آن‌که از طریق مسئولان همین رسانه از ماجرای یادداشت‌نگاری مانی حقیقی مطلع شده بار دیگر به همین منظور با این بازیگر و کارگردان تماس می‌گیرد. شرح کامل این مکالمه را (به منظور امانتداری در حفط لحن و ادبیات حاکم بر این گفت‌وگو) به نقل از یادداشت افخمی در ادامه می‌خوانید:

«گفتم: مانی شنیدم نوشتی من فالانژ خشک مغز هستم؟

گفت: من که دیروز توی تلفن گفتم. توی فیس‌بوکم نوشتم. خیلی‌چیزهای دیگه هم نوشتم!

گفتم: آقا پسر من حزب‌اللهی خشک‌مغز هستم! حزب‌اللهی خشک مغز با فالانژ خشک مغز خیلی فرق داره. من مسلمونم.

فالانژها مسیحی‌اند. دو تا طایفه‌ی علی حده‌اند. حتی توی لبنان با هم جنگ می‌کردن. یعنی تو این قدر از دنیا بی‌خبری؟

خندید و گفت: من سمبلیک گفتم.

گفتم: آهان فهمیدم! منظورت اینه که جرئت نداشتی بنویسی حزب‌اللهی خشک مغز!

باز خندید.

گفتم: حالا من چطور بخونم که چی نوشتی؟ من که بلد نیستم بروم فیس بوک.

گفت: زیاد مفصل نیست براتون همه‌شو پیامک می‌کنم.

گفتم: باشه پیامک کن. چون من هرچی فکر می‌کنم یادم نمی‌آد توی یادداشتی که درباره گذشته نوشتم چیزی درباره دموکراسی گفته باشم.

"باقی اراجیفی که می‌گوید درباره اعتبار کن یا درباره فیلمی که هنوز ندیده ارزش جواب دادن ندارد"اما بد نیست بدونی اونجا که نوشتم صهیونیست‌ها در چهارگوشه‌ی جشنواره و فعالیت‌های فرهنگی دنیا توی برج‌های تیر نشستن و همه چیزو زیر نظر دارن و همه جور توطئه می‌کنن، این حرف از خودم نبود عباس کیارستمی این حرفو گفته و من از او نقل کردم. فقط اسمشو نیاوردم.

گفت: خب گفته باشه. پیر شده داره هذیان می‌گه!

گفتم: خودت هذیان می‌گی! عباس کیارستمی الان دیگه به جشنواره‌ها و سیرک‌های سینمایی نیاز نداره. این قدر روی فرش قرمز راه رفته که دیگه حالش بهم می‌خوره. مثل تو آرزو به دل که نیست! اگه الان چیزی رو که فهمیده و تجربه کرده نگه پس دیگه کی می‌خواد بگه؟ یکی از رفقا هم که بعد از نمایش «گذشته» در جشنواره کن با فرهادی صحبت کرده بود می‌گفت فرهادی از کوره در رفته و هر چی از دهنش در اومده راجع به تسلط اسرائیل بر رسانه‌های غربی گفته.

مانی گفت: چه می‌دونم حتما اونم خل شده.

گفتم: نه عزیزم! کیارستمی و فرهادی دیگه به جشنواره و کارناوال‌ها نیازی ندارن.

یعنی خرشون از پل گذشته. حالا دیگه اگه چیزی رو که می‌بینن نگن، دارن به خودشون خیانت می‌کنن. اصلا اگه حوصله داری بعضی از ماجراهایی رو که برای خودم اتفاق افتاده تعریف کنم تا فهمت بره بالا!

گفت: من الان دارم ناهار می‌خورم اگه می‌شه بعدا تلفن کنین.

گفتم: باشه پس هرچی راجع به من نوشتی برام بفرست...

افخمی با ذکر این نکته که بعد از این مکالمه تلفنی، دو پیامک حاوی بخشی از صحبت‌هایش در پاسخ به ادعای جیرانی مبنی بر این که «در غرب دموکراسی دارند و سینمای آنجا هم بر پایه دموکراسی رشد کرده اما در ایران دموکراسی به مفهوم غربی نداریم و در نتیجه سینما هم مشکل بنیادی دارد» و همچنین متن نوشته‌ مانی حقیقی در صفحه شخصی‌اش از وی دریافت کرده در بخش پایانی این یادداشت آورده: «اول با خودم گفتم ولش کن! اما بعد با خودم گفتم این پسر نعمت حقیقی است و نعمت خیلی به گردن من حق دارد. خوب نیست جواب آقا را ندهم و بگذارم با خودش خیال کند خیلی حرف‌های حکیمانه‌ای زده.

بنابراین برایش این پیامک را فرستادم: (همون طور که من درک می‌کنم چرا نوشته‌ای فالانژ و ننوشته‌ای حزب‌اللهی تو هم منظور مرا فهمیده‌ای اما ترجیح داده‌ای تجاهل کنی و برای جوانان بیکاری که صفحه‌ات را می‌خوانند دموکراسی را تعریف کنی.

"خیلی‌چیزهای دیگه هم نوشتم!گفتم: آقا پسر من حزب‌اللهی خشک‌مغز هستم! حزب‌اللهی خشک مغز با فالانژ خشک مغز خیلی فرق داره"با ما به از این باش! بابات به این دلیل مرا تحمل می‌کرد که «دموکرات» بود اما تو بحث را «تروریزه» می‌کنی و دلت خوش است به این که اغلب خوانندگان محدودت هم مثل خودت تروریست هستند و به فهم علاقه‌ای ندارند بلکه فقط دوست دارند برای چماق‌دار مورد علاقه‌ی خودشان هورا بکشند! ای که پنجاه دارد می‌رود و در خوابی ! تفکر این نیست...)

دموکرات را توی گیومه آوردم که یادش بیندازم این کلمه تعابیر دیگری غیر از آن‌که توی کلاس فیس‌بوکی به علاقمندانش یاد داده دارد و یک جشنواره یا حتی یک آدم می‌تواند دموکرات باشد یا نباشد اما نفهمیدم گیومه را گرفته یا نه. چون مانی به این پیامک جوابی نداد و تلفنش را هم گرفتم ولی خاموش بود. با خودش که قهر است. فکر می‌کنم با من هم قهر کرده. حیف شد! بنا بود توی فیلمم بازی کند.»

چنین برآورد می‌شد که مانی حقیقی این اظهارات را تکذیب کند اما شجاعت به خرج داد و به صورت نصفه و نیمه پای حرف هایش ایستاد.

او پس از انتشار این یادداشت در پاسخی تلگرافی تلاش کرده بیشتر بر موضع گیری همراه با توهین نسبت به افخمی تاکید کند و در عین حال به گونه ای سخن بگوید که رابطه اش به واسطه علنی شدن این دیالوگ، با فرهادی و کیارستمی و دوستداران این دو و البته ناظران که گروهی شان هنرمندان هستند، شکرآب نشود. در یادداشت حقیقی که به کافه سینما ارسال شده بوده، آمده بود: «۱) این که من در صفحه خودم در شبکه فیس بوک، با لحنی تند، حرف‌های بهروز افخمی را در میزگردی در مجله ۲۴ نقد کرده‌ام، و او را «فالانژ خشک مغز» خوانده‌ام، صحیح است. من همچنان همین عقیده را دارم، حتی بیش از پیش.

۲) این که من در مورد این موضوع با بهروز افخمی در چند نوبت گفتگوی تلفنی کرده‌ام صحت دارد.

۳) این که آیا بهروز افخمی حرف‌های من را به درستی در نوشته‌اش نقل قول کرده یا نه، جای بحث مفصلی دارد. در بسیاری از موارد افخمی یا حرف‌های من را اشتباه فهمیده و یا آن‌ها را به نفع خودش تحریف کرده. قضاوت نهایی در این مورد فقط در صورتی ممکن است که افخمی گفتگوی ما را ضبط کرده باشد.

"چون من هرچی فکر می‌کنم یادم نمی‌آد توی یادداشتی که درباره گذشته نوشتم چیزی درباره دموکراسی گفته باشم"این کار از افخمی بعید نیست.

۴) این که بهروز افخمی حق نداشته، بدون اطلاع و اجازه من، یک گفتگوی شخصی را در مجله‌ای کثیرالانتشار منتشر کند، بدیهی است. این کاری است غیر اخلاقی و غیر قانونی، و از همه مهمتر، غیر شرافتمندانه.

۵) این که سردبیر مجله ۲۴، آقای حسین معززی‌نیا، بدون تماس با من و کسب اجازه از من، این متن تحریف شده و غلط را منتشر کرده جای حیرت و تاسف دارد. (تابناک: همانگونه که اشاره شد، معززی نیا بابت اشتباه سهوی مجله تحت مدیریتش، عذرخواهی کرد)

۶) عباس کیارستمی استاد بزرگ من، و اصغر فرهادی دوست نازنین من است. انتشار این متن در صمیمیت من با این دو نفر خللی وارد نخواهد کرد چون ما هر سه بهروز افخمی را خیلی خوب می‌شناسیم.»

فراتر از اینکه رفتار بهروز افخمی در انتشار یک گفت و گوی خصوصی در یک رسانه عمومی تا چه میزان اخلاقی است و فراتر از اینکه ادبیات به کار رفته در گفتار حقیقی که «کیارستمی پیر شده داره هذیان می‌گه!»، «فرهادی حتماً خل شده» و سایر عباراتی که به کار برده و سپس تلاش کرده برخی از آنها را پس بگیرد (مشخص نکرده این گفته ها هم تحریف شده یا عیناً یا نزدیک به آن را بیان کرده) تا چه میزان اخلاقی است، یک دغدغه اساسی مطرح است و آن، اینکه آیا هنوز موسپیدان ما نیز که مدعی بسیاری از مسائل هستند، به آداب گفت و گو مجهز نشده‌اند  و در عوض یک دیالوگ محترمانه جنگ لفظی‌شان به این نقطه ختم می‌شود؟!

چنین مواجهه کلامی پیش از هر مسئله‌ای، این دغدغه را به وجود می‌آورد که آیا در صورت فراهم شدن آزادی "مطلق" که حتی در بسیاری از کشورهای اروپایی نیز فراهم نیست، توان استفاده صحیح از فضای آزاد در ما وجود دارد یا اساساً آزادی بیان و اقسام دیگر آزادی نیازمند ظرفیت‌هایی است که حتی در برخی نخبگان ما نیز ایجاد نشده است؟ شاید بهتر باشد در این زمینه به نسخه حجت الاسلام دکتر روحانی رجوع کنیم که پیش از سفر به نیویورک و در جریان به صدا درآمدن زنگ آغاز سال تحصیلی بیان کرد.

رئیس جمهور در بخشی از صحبت هایش گفته بود: زنگ گفت‌وگو به ویژه باید در مقطع متوسطه ایجاد شود چرا که دانش آموزان باید از مدرسه گفتگو کردن با یکدیگر، نقد مودبانه و انتقاد از یکدیگر را یاد بگیرند. درخواست من آن است که با ایجاد زنگ گفتگو، کرسی‌های آزاداندیشی که مورد توجه مقام معظم رهبری است نیز محقق شود، بنابراین به وزارت آموزش و پرورش و وزارت فرهنگ و ارشاد پیشنهاد دارم که این زنگ را در ساعتی از هفته یا ماه در مدارس بگنجانند و سپس این زنگ به عنوان ماده درسی که دانش آموز به ازایش نمره می‌گیرد، تبدیل شود.

قطعا با این اقدام دانش آموزان با بحث و مباحثه و تضارب آراء آشنا و آشناتر می شوند.

خواست رئیس جمهور ناظر بر یک امر مشخص است و آن اینکه هنوز بلد نیستم به درستی با هم گفت و گو کنیم، چرا که برخلاف آنکه آموزش دیده ایم که چگونه بنویسیم، آموزش ندیده‌ایم که چگونه با هم در فضایی همراه با آرامش گفت و گو کنیم و یکدیگر را در موضوعی قانع نماییم و حتی اگر موفق به این امر نشدیم، گفته‌هایمان از ریل ادب و اصول اخلاقی خارج نشود. هنرمندان ما از سایر مردم جدا نیستند و ای کاش نسل آینده در این حوزه نیز به درجه‌ای از آموزش برای گفت و گو و مباحثه رسیده باشد، که اساساً استفاده از بستری به جز گفت و گو برای رفع مصائب‌شان، برایشان صعب و حتی ناممکن تعبیر شود.

منابع خبر

اخبار مرتبط