شکسپیر در ایران، از اولین تا آخرین ترجمه‌ها

شکسپیر در ایران، از اولین تا آخرین ترجمه‌ها
بی بی سی فارسی
بی بی سی فارسی - ۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۳



ویلیام شکسپیر (۱۵۶۴ – ۱۶۱۶) از نخستین نویسندگان باخترزمین است که آثارش به میان ایرانیان راه یافت و به زبان فارسی ترجمه شد.

شکسپیر، پس از مولیر، دومین درام‌نویس بزرگ بود که از نیمه قرن نوزدهم میلادی آثارش با اقبال گسترده ایرانیان روبرو شد و بر نمایشنامه‌نویسی فارسی نیز اثر عمیقی باقی گذاشت. امروزه و پس از نشر ترجمه‌های گوناگون می‌توان شکسپیر را بانفوذترین سیمای ادبیات غرب در ایران دانست.

میرزا صالح شیرازی را نخستین ایرانی دانسته‌اند که از شکسپیر سخن گفته است. او از اولین گروه محصلان ایرانی بود که در زمان فتحعلی‌شاه قاجار برای کسب علوم و فنون تازه راهی انگلستان شدند.

کلیک

شکسپیر در ایران؛ چهار واگویه از 'بودن یا نبودن'

عباس اقبال آشتیانی درباره او نوشته است: "میرزا صالح یکی از پنج نفری است که در سال ۱۲۳۰ میرزا بزرگ قائم‌مقام اول به دستور عباس میرزا نایب‌السلطنه، ایشان را برای تحصیل علوم و فنون جدید به لندن فرستاده و میرزا صالح که در اوایل سال ۱۲۳۵ به ایران برگشته سه سال و نه ماه و بیست روز در انگلستان بوده و در این مدت زبان‌های انگلیسی و فرانسه و لاتینی را فرا گرفته و..."

میرزا صالح شیرازی پس از بازگشت به ایران "کاغذ اخبار"، نخستین روزنامه ایران را پایه‌گذاری کرد. او در سفرنامه‌ای که در آشنایی با غرب و گرایش ایرانیان به تجددخواهی نقش مهمی ایفا کرد، در کنار بزرگان دانش و اندیشه از شکسپیر نام برد.

در اواخر قرن نوزدهم و با پراکنده شدن بذر تجددخواهی در ایران، منادیان جنبش روشنگری، به ترجمه و نشر آثار نویسندگان غربی، از جمله شکسپیر همت گماشتند. گفته شده ایرانیانی که بخت سفر به خارج را می‌یافتند، حتی اگر به عثمانی و روسیه تزاری سفر می‌کردند، در آرزوی تماشای نمایشنامه‌های شکسپیر بودند.

میرزا فتحعلی آخوندزاده (۱۲۲۸ – ۱۲۹۵ خورشیدی) اندیشوری که از پیش‌آهنگان تجدد و مشروطه شناخته می‌شود، از ستایشگران شکسپیر بود.

"امروزه و پس از نشر ترجمه‌های گوناگون می‌توان شکسپیر را بانفوذترین سیمای ادبیات غرب در ایران دانست.میرزا صالح شیرازی را نخستین ایرانی دانسته‌اند که از شکسپیر سخن گفته است"او که از نزدیک با ادبیات باختر آشنایی داشت و خود نمایشنامه‌نویسی توانا بود، می‌نویسد: "در میان ملت انگلیس چند صد سال قبل از این شاعری پیدا شد شکسپیر نام که مصایب سلاطین انگلیس را به رشته نظم کشیده به طرزی مؤثر که در حالت سماع، شنونده هرقدر سنگدل باشد از گریه خودداری نمی‌تواند کرد".

نخستین ترجمه‌ها

میرزا صالح شیرازی را نخستین ایرانی دانسته‌اند که از شکسپیر سخن گفته است

مجلات ادبی که انتشار آنها مقارن مشروطه فزونی گرفته بود، بارها شعرها و قطعاتی از شکسپیر یا Sonnets را به نام غزلیات، تغزلات، ترانه‌ها و نغمه‌ها به چاپ می‌سپردند.

مجله فرهنگی "بهار" که در سال ۱۳۲۸ توسط یوسف اعتصامی (ملقب به اعتصام‌الملک پدر پروین اعتصامی) منتشر شد، در شناساندن شکسپیر جایگاه ویژه‌ای دارد. در یکی از اولین شماره‌های این ماهنامه نخستین بیوگرافی به نسبت کامل درباره شکسپیر منتشر شده و از او به عنوان "یکی از اعاظم شعرا و اساتید ارباب نظم و نثر" یاد شده است.

اعتصام‌الملک که به زبان‌های عربی و فرانسه تسلط داشت، افزون بر اشعار، به نمایشنامه‌های شکسپیر نیز توجه نشان داد و برخی از آنها را، مانند "افسانه لیر" و "ای محبوبه من" (شاه لیر و رومیو و ژولیت) به فارسی برگرداند.

در یکی از شماره‌های "بهار" از هنر تئاتر و انواع نمایش سخن رفته و بخش‌هایی از نمایشنامه‌های "خیالات تابستان" (رؤیای نیمه‌شب تابستان) و "ماکبث" نقل شده است.

پس از "بهار" با وجود ناآرامی‌های سیاسی پس از استقرار مشروطه، نشریه‌های گوناگون همچنان اشعار شکسپیر را منتشر می‌کردند. از جمله نشریه "سپیده‌دم" که در شیراز منتشر می‌شد، منظومه "ونوس و آدونیس" را به ترجمه لطفعلی صورتگر به صورت پاورقی بیرون داد. ظاهرا همین ترجمه بود که در سرایش "زهره و منوچهر" ایرج میرزا (۱۲۵۱ – ۱۳۰۴ خورشیدی) را به کار آمد.

یحیی آرین‌پور در "از صبا تا نیما" می‌گوید: "روایتی از افسانه ونوس و ادونیس را که شکسپیر مطابق ذوق و سلیقه مردم زمان خود در ادبیات انگلیسی زنده کرد، ایرج میرزا آن را از شاعر انگلیسی گرفته و قسمت اول داستان را به نام "زهره و منوچهر" به شعر فارسی درآورده است."

"ایرج در نقل داستان به زبان فارسی چنان استادی هنرمندانه به کار برده و مضامینی را که از شاعر انگلیسی به عاریه گرفته چنان با صحنه‌های عادی معمولی زندگانی ایرانی در آمیخته که خواننده هرگز احساس نمی‌کند که موضوع داستان و صحنه دیدار و گفت‌وگوی قهرمان از یک اثر خارجی ترجمه یا اقتباس شده است".

اولین آثار کامل

یکی از راه‌های معرفی شکسپیر به جامعه ایران، انتشار درونمایه یا "داستان" آثار او بود که خوانندگان فراوان داشت

در سالهای پس از مشروطه آثار شکسپیر با برگردان‌ها و برداشت‌های گوناگون، گاه به شکل دست‌نوشته یا نسخه‌های خطی در میان علاقه‌مندان می‌گشت و حتی اجرا می‌شد. مؤرخان از نمایش برخی از آثار شکسپیر در تهران و تبریز گزارش داده‌اند، که بیشتر توسط گروه‌های تئاتری ارمنی اجرا می‌شد.

در برگردان آثار کامل با همان ترتیب صحنه‌ای و گفتار نمایشی باید از دو مترجم پرهمت نام برد: عمادالسلطنه و ناصرالملک.

حسینقلی سالور معروف به ﻋﻤﺎداﻟﺴﻠﻄﻨﻪ (۱۲۴۷ خورشیدی – ۱۳۱۱ خورشیدی) نوه محمدشاه قاجار، از شاهزادگان فرهیخته ﻗﺎﺟﺎر بود که در سال ۱۳۱۸ قمری (۱۲۷۸ خورشیدی) یک اثر شکسپیر را ترجمه کرد که شاید نخستین برگردان کامل باشد.

از کتاب "م‍ج‍ل‍س‌ ت‍م‍اش‍اخ‍ان‍ه‌: ب‍ه‌ ت‍رب‍ی‍ت‌ آوردن‌ دخ‍ت‍ر ت‍ن‍دخ‍وی‌" در سال ۱۳۶۴ در ایران، به کوشش م‍ح‍م‍دع‍ل‍ی‌ ص‍وت‍ی، چاپی تازه عرضه شد.

از این اثر دو ترجمه دیگر به عنوان "رام کردن زن سرکش" منتشر شده است، یکی توسط علاء‌الدین پازارگادی و دومی پس از انقلاب توسط فریده مهدوی دامغانی.

مترجم دیگر ابوالقاسم خان‌ قره‌گوزلو همدانی ملقب به ناصرالملک (۱۲۸۲ – ۱۳۴۶ قمری) است، که "داستان غم‌انگیز اتللوی مغربی در وندیک" را به فارسی برگردانده است.

درباره ناصرالملک گفته شده که او نخستین ایرانی بود که در دانشگاه آکسفورد تحصیل کرد و پس از بازگشت به ایران به مقامات بالای اداری رسید و یک چند نایب‌السلطنۀ احمدشاه قاجار بود. او در آخرین سفر به اروپا، مقارن ۱۲۹۵ خورشیدی، به ترجمه اتللو دست زد. اولین نسخه کامل این ترجمه در سال ۱۲۹۶ خورشیدی در پاریس چاپ شد.

اتللو با ترجمه ناصرالملک

اتللو: دستت را به من بده. خانم! این دست، تر است.

دزدمونا: هنوز سن و اندوه در آن اثر نکرده.

اتللو: این دست می‌نماید برومندی و آزاده‌دلی را. گرم.

"از جمله نشریه "سپیده‌دم" که در شیراز منتشر می‌شد، منظومه "ونوس و آدونیس" را به ترجمه لطفعلی صورتگر به صورت پاورقی بیرون داد"گرم و تر. آن را که این دست است باید کنج تنهایی گزیند، روزه بدارد، نماز بگزارد، تن را فرسوده و پرهیز پیش گیرد. در این‌جا بچه شیطانی خوی کرده پنهان است که همواره سرکشی می‌‌‌کند. دست خوبی است.

دزدمونا: این را به راستی می‌توانید بگویید چون همین دست بود که دلم را به شما داد.

اتللو: دست با دهشی است. در قدیم دل دست را می‌داد اما به رسم جدید دست هست و دل نیست.

دزدمونا: من نمی‌دانم چه می‌خواهید بگویید.

بیایید سر وعده‌ای که کردیم.

ناصرالملک ادیبی توانا بود و ترجمه شکسپیر را چالشی بزرگ برای زبان فارسی می‌دید. او در پیشگفتاری که بر کتاب نوشته نشان می‌دهد که هم با بنیادهای تئاتر مدرن آشناست و هم از دشواری‌های ترجمه آثار شکسپیر به زبان فارسی آگاه است: "ترجمه ناقصی را که در این اوراق مسطور گشته به چیزی نتوان شمرد، جز آنکه اول ترجمه است از یک منظومه شاکسپیر به این زبان."

"هر گاه با همه بی‌رنگی که در انعکاس نظم به نثر ناگزیر است، اندک نشانه‌ای از اصل دهد، امید آنکه دانشمندان ایران را مایل سازد که پاره‌ای از دیوان این شاعر بزرگ را به فارسی در آورند و یا سخنوران آن سرزمین موزون را برانگیزد که به روشنی افکار او پی به معانی بدیع برده و در الفاظ دری را به سبک او به رشته نظم کشند و بوستان ادبیات فارسی را با گل‌های نوشکفته آرایشی تازه بخشند."

ناصرالملک با انتخاب زبانی کهنه و باستان‌گرا، کوشیده به لحن و بیان شکسپیر نزدیک شود و در عین حال متنی شیوا برای خواندن همراه با گفتارهایی روان برای اجرا ارائه دهد.

ناصرالملک که "ﺑﺎزرﮔﺎن وﻧﻴﺰی" را ﻧﻴﺰ به فارسی برگردانده، در سال ۱۳۰۶ در تهران درگذشت.

در سال ۱۳۱۱ خورشیدی، یعنی ﭘﻨﺞ ﺳﺎل ﭘﺲ از ﻣﺮگ ﻧﺎﺻﺮالملک، هنرپیشه‌ای روسی به نام ﭘﺎﭘﺎزﻳﺎن به ﺗﻬﺮان سفر کرد و چون قصد داشت نمایشی اجرا کند، اتللوی ناصرالملک را انتخاب کرد و در عمل اجرایی دوزبانه ارائه داد. در آن اجرا ﭘﺎﭘﺎزﻳﺎن، ﻛﻪ ﻓﺎرسی نمی‌داﻧﺴﺖ و ﻧﻘﺶ اﺗﻠﻠﻮ را ﺑﻪ ﻋﻬﺪه داﺷﺖ، بر صحنه گفتارهای خود را ﺑﻪ زﺑﺎن ﻓﺮانسه ادا میﻛﺮد و سایر ﺑﺎزﻳﮕﺮان ﺑﻪ زبان ﻓﺎرسی.

بعدها لطفعلی صورتگر، عبدالحسین نوشین و محمود اعتمادزاده (به آذین) ترجمه‌های دیگری از تراژدی اتللو ارائه دادند.

اقتباس‌های ادبی

یکی از راه‌های معرفی شکسپیر به جامعه ایران، انتشار درونمایه یا "داستان" آثار او بود که خوانندگان فراوان داشت. از آنجا که برگردان درست و دقیق نمایشنامه‌ها با آن زبان فاخر و چندپهلو، دشوار بود، برداشت‌ها یا اقتباس‌هایی ساده و کوتاه از آنها به صورت قصه و داستان رواج پیدا کرد.

ﻣﺤﻤﺪﺧﺎن ﺑﻬﺎدر، مترجمی که ظاهرا در بصره (عراق) سکونت داشته، برخی از آثار شکسپیر را به صورت فشرده داستانی یا روایی ارائه داده است؛ از آن جمله است "ﺟﻮﻟﻴﻮس ﻗﻴﺼﺮ" که در سال ۱۳۰۵ به چاپ رسیده. نمایش‌های "کریولانوس" و "طوفان" به خامه این مترجم را می‌توان در مجله ارمغان، سال‌های ۱۳۱۴ و ۱۳۱۵ یافت.

علی اصغر حکمت، از بلندپایگان دوران پهلوی در امور فرهنگ و آموزش، "ﭘﻨﺞ ﺣﻜﺎﻳﺖ از وﻳلیام شکسپیر" فراهم آورده و در دو مجلد به چاپ سپرده است.

کتاب کوچکی به نام "شاهکارهای شکسپیر" داستان‌های "هاملت، رومیو و ژولیت و ماکبث" را به قلم ﺳﻠﻄﺎن ﺣﻤﻴﺪ اﻣﻴﺮﺳﻠﻴﻤﺎنی معرفی کرده که به ﺳال ۱۳۰۷ در "مؤسسه ﺧﺎور" به چاپ رسیده است.

ﻋﺰﻳﺰاﷲ ﺳﺎﻣﺎن مترجم دیگری است که ﻧﻤﺎﻳﺸﻨﺎمه "روﻣﺌﻮ و ژوﻟﻴﺖ ﻳﺎ لیلی و ﻣﺠﻨﻮن ﻏﺮب" را ﺑﻪ ﻓﺎرسی "ﺗﺮﺟﻤﻪ" ﻛﺮده و آن را با منظومه معروف نظامی سنجیده است.

"خانم! این دست، تر است.دزدمونا: هنوز سن و اندوه در آن اثر نکرده.اتللو: این دست می‌نماید برومندی و آزاده‌دلی را"کتاب یادشده به سال ۱۳۱۷ در تهران توسط اﻧﺘﺸﺎرات ﻣﺮوج به چاپ رسیده است.

ترجمه‌های امروزی

با رشد هنر تئاتر در ایران، مترجمان آثار نمایشی، به جنبه اجرایی آنها توجه بیشتری نشان دادند و کمابیش اصول فن بیان را جهت گفتار صحنه‌ای در نظر گرفتند.

در صدر این مترجمان ﻋﺒﺪاﻟﺤﺴﻴﻦ ﻧﻮشین کارگردان پرآوازه تئاتر قرار دارد. او از آثار شکسپیر در سال ۱۳۱۹ ﻧﻤﺎﻳﺸﻨﺎمه اﺗﻠﻠﻮ و در ۱۳۲۹ کمدی "ﻫﻴﺎﻫﻮی ﺑﺴﻴﺎر ﺑﺮای ﻫﻴﭻ" را منتشر کرد.

ﻣﺴﻌﻮد ﻓﺮزاد که پیش‌تر بسیاری از ترانه‌های شکسپیر را ترجمه کرده بود، تراژدی "ﻫﻤﻠﺖ" را در سال ۱۳۳۳ منتشر کرد که سالها قبل آن را ﺗﺮﺟﻤﻪ کرده بود. فرزاد، که خود شاعر و نویسنده و پژوهشگری توانا بود، ﻧﻤﺎﻳﺸﻨﺎمه "رؤﻳﺎ در ﻧﻴﻤﻪﺷﺐ ﺗﺎﺑﺴﺘﺎن" را نیز ترجمه کرده است.

تراژدی "مکبث" در سال ۱۳۳۰ با ترجمه ﻋﺒﺪاﻟرحیم اﺣﻤﺪی منتشر شد، با مقدمه‌ای روشنگرانه از موریس مترلینگ. کتاب که از زبان فرانسه به فارسی ترجمه شده بود، نثری روان و زبانی پیراسته داشت، اما به ترجمه‌های باز هم به‌تری نیاز بود.

فرنگیس شادمان که پیش از این "تراژدی قیصر" یا "جولیوس سزار" (۱۳۳۴) را ترجمه کرده بود، برگردان تازه‌ای از "مکبث" ارائه داد. در سالهای گذشته داریوش آشوری ترجمه تازه‌ای از این اثر را، به صورت دوزبانه عرضه کرده است.

ترجمه شکسپیر، راهی بی‌پایان

به آذین تعدادی از آثار شکسپیر را ترجمه کرده است

از آثار معروف شکسپیر ترجمه‌های گوناگونی به زبان فارسی منتشر شده است؛ از اتللو بیش از هشت برگردان هست که بی‌شک در آینده بیشتر خواهد شد.

سخن شکسپیر الگویی چنان کامل است که از هر آزمونی پیشی می‌گیرد و هر تلاشی را ناتمام می‌گذارد. در زبان‌های فرنگی نیز، که گاه ماهرترین سخنوران به ترجمه شکسپیر پرداخته‌اند، جز این نیست: این مقوله همچنان باز است و راه ادامه دارد.

از "هملت" دستکم ۸ ترجمه فارسی وجود دارد که نخستین آن از مسعود فرزاد است و بعد به‌آذین،‏ علاالدین پازارگادی، فرنگیس شادمان، جواد ثابت‌نژاد، میرشمس‌الدین ادیب سلطانی، اسماعیل فصیح و داریوش شاهین به دنبال آمده‌اند. ترجمه آرش خیرآبادی که در سال ۱۳۹۱ به بازار آمد، آخرین ترجمه است، تا امروز. این مترجم کوشیده است در ترجمه اثر، از طرز و طراز زبان شکسپیر پیروی کند.

ادیب سلطانی، که بیشتر با ترجمه‌های فلسفی شهرت دارد، در سالهای گذشته دو اثر از شکسپیر عرضه کرده است: هملت و ریچارد سوم. اثر اخیر را پیش از این رضا براهنی ترجمه کرده بود.

جواد پیمان، ابراهیم یونسی، فریده مهدوی دامغانی، خسرو همایون‌پور از دیگر مترجمان آثار شکسپیر هستند.

"آن را که این دست است باید کنج تنهایی گزیند، روزه بدارد، نماز بگزارد، تن را فرسوده و پرهیز پیش گیرد"افزون بر این بیشتر نویسندگانی که با زبان و فرهنگ انگلیسی آشنا هستند، در این عرصه ذوق‌آزمایی کرده‌اند، از قبیل مجتبی مینوی و محمدعلی اسلامی ندوشن.

انتشارات سروش در سال ۱۳۸۹ مجموعه ۲۷ اثر شکسپیر را در کتابی دو جلدی منتشر کرد. این بزرگترین گزیده از ترجمه آثار شکسپیر در ایران است که توسط علاءالدین پازارگادی (۱۲۹۲ – ۱۳۸۳) صورت گرفته است.

پانوشت:

برای آگاهی از تمام ترجمه‌های شکسپیر می‌توان به دو مأخذ زیر مراجعه کرد:

ﺟﻤﺸﻴﺪ ملکﭘﻮر، ادﺑﻴﺎت ﻧﻤﺎیشی در اﻳﺮان در دو جلد، اﻧﺘﺸﺎرات ﺗﻮس، ۱۳۶۳

شیرین بزرﮔﻤﻬﺮ، تأثیر ﺗﺮجمه متون نمایشی بر تئاتر ایران، ﻣﺆسسه تبیان، ۱۳۷۹

منابع خبر

اخبار مرتبط

دیگر اخبار این روز

بی بی سی فارسی - ۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۳