سلبریتی اینجا، سلبریتی آنجا، سلبریتی همه جا

سلبریتی اینجا، سلبریتی آنجا، سلبریتی همه جا
خبرگزاری دانشجو
خبرگزاری دانشجو - ۲۰ تیر ۱۳۹۹



گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، احمد جعفری؛ طبق نظریه «تبدیل فرصت‌ها» اگر شخصی فرصتی در اختیار داشته باشد سعی می‌کند آن را تبدیل به یک فرصت دیگر نماید به عنوان مثال فرصت شغل را تبدیل به فرصت ثروت کند یا فرصت ثروت را به قدرت. این جریان فقط مختص ایران نیست. به عنوان نمونه در فضای هنری غرب، بازیگر مشهوری مانند ویل اسمیت، به عرصه خوانندگی نیز وارد می شود اما موضوع ورود سلبریتی‌ها به حوزه‌های غیر تخصصی در ایران از دلایل دیگری نیز برخوردار است.

چرایی ورود؟!

یکی از این دلایل مربوط به دچار مشکل شدن بازاری است که سلبریتی ها برای درآمد داشته اند. مثلا ممکن است به بازیگری سه یا چهار سال هیچ نقشی پیشنهاد نشود یا نقش ها کفاف خرج زندگی او را ندهد، به همین خاطر و برای کسب درآمد به حوزه های دیگر روی می‌آورد.

از انظار و چشم مردم گم نشدن نیز میتواند دلیل دیگر این موضوع باشد. در تعریف تیپ شخصیتی «نارسیستیک» یا «خود شیفته» آمده است: (نوعی اختلال شخصیت است که در آن فرد خود را بزرگ و مهم می‌پندارد و به گونه‌ای غلوّآمیز احساس توانایی و لیاقت می‌کند).

"در تعریف تیپ شخصیتی «نارسیستیک» یا «خود شیفته» آمده است: (نوعی اختلال شخصیت است که در آن فرد خود را بزرگ و مهم می‌پندارد و به گونه‌ای غلوّآمیز احساس توانایی و لیاقت می‌کند)"به همین دلیل به خود اجازه می دهد در هر حوزه ای که صرفا به آن علاقه (و نه توانایی) دارد، ورود کند. البته نیاز به دیده شدن از راه های دیگری مانند حاشیه سازی نیز می تواند برآورده شود.

سلبرتی‌ها و مسئله جذب مخاطب

یکی از دلایل مهم دیگر این موضوع مساله‌ای است که رسانه‌ای مانند صدا و سیما با آن روبرو است یعنی «جذب مخاطب». این دلیل که مخاطب ایرانی نباید جذب رسانه‌های بیگانه شود، باعث شده است تا صدا و سیما با قرار دادن افراد سلبریتی (صرفا به دلیل شهرت آنها) در جایگاهی غیر متناسب با تخصصشان، به ترفند جذب مخاطب به هر قیمتی روی بیاورد. این رویه ممکن است در کوتاه مدت جواب دهد ولی در بلند مدت به ذائقه مخاطب آسیب خواهد رساند.

البته ممکن است تهیه‌کنندگان یا اسپانسرها بحث عرضه و تقاضا را مطرح کنند. یعنی با این عبارت که (حضور همیشگی سلبریتی ها خواسته مردم است) این مساله را توجیه کنند.

اما در اینجا اشکالی مطرح می‌شود.

آن هم اینکه اساسا رسانه جهت دهنده است. یعنی بر اساس علم ارتباطات، تولید کننده تقاضا نیز می باشد. مردم وقتی یک شکل و یک قالب برنامه سازی را مشاهده کنند پس از مدتی همان شکل و قالب را از شما طلب خواهند کرد.

البته در این بحث نباید پنداشت که سلبریتی ها حق ورود به حوزه هایی که به آن علاقه مند هستند را ندارند. اما مشکل از آن جا شروع می شود که رسانه آنها را به درون خود شیفت می‌دهد و آنتن عمومی کشور را تنها در اختیار آنها می‌گذارد. مردم نیز به چشم نخبه بودن به آنها نگاه می کنند.

"به همین دلیل به خود اجازه می دهد در هر حوزه ای که صرفا به آن علاقه (و نه توانایی) دارد، ورود کند"در صورتی که در داخل همین رسانه افراد توانمندی در حوزه‌های مختلف حضور دارند که صرفا به دلیل چهره نبودن، جایشان توسط سلبریتی‌ها غصب می‌شود. به عنوان مثال فردی که تخصص مجری‌گری دارد و برای این مقام آموزش دیده است جایگاه خود را در اختیار بازیگری می بیند که اساسا مجری نیست اما به دلایلی که گفته شد به کار اجرا روی آورده است.

از منظر کارشناس...

دکتر علی رضا شریفی یزدی روان شناس اجتماعی در گفتگو با خبرگزاری دانشجو برای حل این معضل به دو راه‌کار اشاره می کند:

اول، تشکیل شوراهای فنی نظارتی (مخصوص هر حوزه) درون سازمان‌های رسانه‌ای (مانند صدا و سیما) است و اگر این شوراها وجود دارد با توجه به وضعیت کنونی باید یک بازنگری اساسی به آنها شود. به عنوان نمونه در حوزه اجرا شورایی ایجاد شود از مجریان توانمند و با تجربه که با نظارت خود کیفیت افراد فعال در این حوزه را ارتقاء ببخشند. نظارت به این معنا که انتخاب یک فرد برای ایفای نقش به عهده این شوراها باشد نه تهیه کنندگان و اسپانسرها.

و راه حل بعدی (که شاید مهم تر باشد) مربوط به مخاطبان است. یکی از مهم ترین ابعاد سواد از نگاه یونسکو، سواد رسانه‌ای است که متاسفانه مردم ما با ضعف در این حوزه دست به گریبان هستند و به همین علت مخاطب نمی‌تواند به اصطلاح «دروازه بانی» کند.

در این حالت می‌توان هر متنی را به عنوان شعر، هر صدایی را به عنوان آواز و هر جنس تقلبی را به عنوان اصل به او قبولاند.

البته مشکل عدم سواد رسانه‌ای و هنری به نظام آموزشی کشور برمیگردد. نظامی که دوازده سال افراد را زیر چتر آموزش خود می‌گیرد و به جای تربیت هنرشناس سعی می‌کند هنرمند تربیت کند. وقتی در کلاس‌های هنر به اجبار سعی می شود خطاطی و یا نقاشی به بچه ها آموزش داده شود تا این که در ابتدا آنها را با هنرها و سبک‌های هنری متفاوت آشنا کنند خروجی میشود انسان‌هایی که نه هنر خاصی را فراگرفته اند و نه سواد هنری را دارا هستند.

دکتر یونس شکرخواه متخصص حوزه ارتباطات در این باره می گوید: «به زبان  ساده، سواد رسانه‌ای مثل یک رژیم غذایی است که  هوشمندانه مراقب است که چه موادی مناسب هستند و چه موادی مضر؛ چه چیزی را باید مصرف کرد و چه چیزی را نه و یا این‌که میزان مصرف هر ماده بر چه مبنایی باید استوار باشد. سواد رسانه‌ای می‌تواند به مخاطبان رسانه‌ها بیاموزد که از حالت انفعالی و مصرفی خارج شده و به معادله متقابل و فعالانه‌ای وارد شوند که در نهایت به نفع خود آنان باشد. به دیگر سخن، سواد رسانه‌ای کمک می‌کند تا از سفره‌ رسانه‌ها به گونه‌ای هوشمندانه و مفید بهره‌مند شویم.»

اگر روی این دو نکته یعنی «شورای نظارتی» و «سواد رسانه‌ای» تاکید شود و به آن اهتمام ورزیده شود با توجه به فضایی که به وجود خواهد آمد دیگر چه سلبریتی و چه غیر سلبریتی به خود اجازه و جرئت نخواهد داد تا در هر زمینه‌ای که اراده کرد، ورود کرده و این جا وآنجا از خود اثری به یادگار بگذارد.

.

منابع خبر

اخبار مرتبط