نامه ای سر گشاده به خدمت آقای خامنه ای - محمدعلی مهرآسا

نامه ای سر گشاده به خدمت آقای خامنه ای - محمدعلی مهرآسا
اخبار روز
اخبار روز - ۹ فروردین ۱۳۹۵

* به ملازمان سلطان که رساند این دعا را؟

آقای خامنه ای که نام مستعار علی را برای خود برگزیده اید و پدرتان به هنگام تولد نامی دیگر بر شما نهاد و شما سالها با نام «سید ضیاءالدین» تحصیل نیز کردید، به آگاهی حضرتت می رسانم که هم اکنون شما منفورترین فرد در جامعه ی ایرانیان بیرون و درون ایران البته در مدار اکثریّت هممیهنان تشریف دارید. شما از اینکه دزدان دستگاه حاکمه که خود شما در رأس آن جا خوش کرده اید در تظاهرات دروغین و حکومت ساز برایتان هورا می کشند؛ و یا دستگاه انتظامی به دست فواحش خیابانی پلاکاردهائی می دهند که رویش نوشته است «جانم فدای رهبر» خود را فریب داده و می دهید و می پندارید اکثریّت مردم ایران به شما احترام می گذارند؛ و به عبارتی عوامانه شما را دوست می دارند. این همان خود فریبی است که به آن عادت کرده اید که از خواص مضر ازدواج با قدرت خانم است. شما مدتهاست درست طرز اندیشه محمد رضا شاه پهلوی را در سالهای پیش از انقلاب دارید. شما زمانی که فهمیدید که سید ضیاءالدین طباطبائی کودتاچی و عامل بریتانیا منفور خاص و عام است، نامتان را از سید ضیاء الدین به علی تبدیل کردید و خود را به زعم خویش از ننگ نام نجات دادید.

"شما زمانی که فهمیدید که سید ضیاءالدین طباطبائی کودتاچی و عامل بریتانیا منفور خاص و عام است، نامتان را از سید ضیاء الدین به علی تبدیل کردید و خود را به زعم خویش از ننگ نام نجات دادید"پس نام نخستین شما در شناسنامه سید ضیاءالدین است.

شاه سابق هم این ناخوشی را داشت که گمان می کرد تمام مردم ایران او را بت می دانند و می پرستند؛ چون ملازمان چنین به گوشش خوانده و در مغزش فروکرده بودند. شاه سابق زمانی که حزب رستاخیز را درست کرد و دستور داد دیگر احزاب تشریفاتی منحل شوند و تمام مردم در حزب رستاخیز شاه فرموده نام نویسی کرده و عضو شوند؛ در جمع هیئت دولت و خبرنگاران سخنی دیگر گفت به این مضمون: «کسانی که این نوع حکومت مرا برنمی تابند، یا خفه شوند و سکوت کنند و یا پاسپورتشان را می دهیم از کشور بروند» چون او هم ایران را مثل شما مِلک طِلق خود می دانست و مخالفان را از کشور بیرون می کرد. البته تنها یک فرد نامه نوشت که پاسپورت مرا بدهید بروم. او هم شاعر و نویسنده ای بود به نام آقای «رضا براهنی» که با این کارش نوعی اعتراض سمبلیک را به دستور دیکتاتور منشانه محمد رضا شاه نشان می داد. رضا براهنی رفت و در کانادا مقیم شد و همانجا استاد دانشگاه شد.

چون زبان انگلیسی را خوب می دانست. اما محمد رضا شاه هر جا که با خبرنگاران خارجی مواجه می شد و آنان از میزان نارضایتی مردم پرسش می کردند، پاسخش این بود:« تنها یک نفر مخالف بود که آمد پاسپورتش را گرفت و از کشور بیرون رفت» اما او یعنی آقای رضا براهنی را نیز انقلاب سال ۱٣۵۷ همچون بسیارانی دیگر فریب داد و به ایران برگشت. متاسفانه در زمان قدرت خمینی با نوشتن نخستین مقاله در رد نبودن آزادیهای لازم که برایش انقلاب کرده بودیم، به زندان افتاد و پس از مدتی نه کوتاه، مرخص شد و دوباره راه سفر گرفت و خود را از این مهلکه نیز نجات داد.

اما شما آقای خامنه ای! با اینکه تظاهرات سال ۱٣٨٨ را در اعتراض به انتخابات دیده اید و آن میلیونها مردم ناراضی را در تمام نقاط ایران به خیابان ریخته بودند به یاد دارید، با کمال وقاحت آن را ساخته و پرداخته دشمن یعنی امریکا جار می زنید و هر جا دهن به سخن می گشائید، از این دشمن مرئی که دوازده ساعت با شما فاصله حرکت دورانی زمین دارد، نام می برید و بدبختی، فساد، رشوه خواری، دزدی های نجومی و فحشاء نمونه در تعداد فواحش و فقر شدید عمومی و... را به گردن این دشمن خود ساخته می آویزید. تا خود و دستگاه خود را از فساد و تباهی و ناامنی از هرجهت را که گربانگیر مردم شده است بی گناه نشان دهید.

آقای خامنه این دزدی هائی که در زمان ریاست دولت احمدی نژاد در ایران به انجام رسید در تاریخِ نه تنها ایران بل تاریخِ هیچ کشوری دیگر سابقه ندارد.

"او هم شاعر و نویسنده ای بود به نام آقای «رضا براهنی» که با این کارش نوعی اعتراض سمبلیک را به دستور دیکتاتور منشانه محمد رضا شاه نشان می داد"مبلغ ۷۰۰ میلیارد دلار پول فروش نفت بشکه ای ۱۰۰ دلار توسط دزدان دستگاه شما نابود و فنا شد و به بانکهای خارج منتقل گردید. این موضوع را معاون کل رئیس جمهوری کنونی بارها گفته و تکرار کرده است و هیچ منبعی آن را تکذیب نکرده است. هیچ کس هنوز نمی داند بابک زنجانی شاگرد و پادو بازار چگونه دارای چندین میلیارد دلار ثروت شد؟ معاون اول ریاست جمهوری به جرم دزدی و فساد در زندان است. او شهروند قروه کردستان است و در آن شهر جزو افراد معمولی بود و در شهرستانی درجه پنج زندگی متوسطی داشت. اما در سایه آقای احمدی نژاد ملیجک جنابعالی خانه پنج میلیارد تومانی در خیابان پاسداران یا سلطنت آباد سابق دارد.

شما تمام اینها را در آن زمان می دانستید و آگاه بودید که این ابله و وزرا و اطرافیانش چگونه بیت المال ملت را بالا می کشند و به حسابهای خود و خاندان شما واریز می کنند. اما به جای تعویض این آینه دق، درانتخابات ۱٣٨٨ دستور تقلب دادید و به جای آقای میرحسین موسوی دوباره ملیجک دربارت را به قدرت رساندید که باز هم بدزدد. چرا...؟ چون احمدی نژاد بلد بود چگونه سهم شما را نیز کنار بگذارد و به حسابهایتان در بانکهای خارج بریزد.

آقای رهبرشیعیان مومن!
روزنامه های درون ایران مدتهاست می نویسند درآمد ماهی ۵/٣ میلیون تومان زیر خط فقر است نسبت به بهای اجناس و ارزاق مورد استفاده مردم و با تعیین کرایه خانه و دیگر هزینه هائی که به طور حتم ضرورت زندگی است. آیا شما غیر از گردن کلفتهای درون حاکمیّت کارمند و کارگری را سراغ دارید که این مبلغ را در ماه به عنوان حقوق دریافت کند.

"مبلغ ۷۰۰ میلیارد دلار پول فروش نفت بشکه ای ۱۰۰ دلار توسط دزدان دستگاه شما نابود و فنا شد و به بانکهای خارج منتقل گردید"پس چرا به جای افزودن به دشمنی و نفرت از امریکا در اندیشه ی پائین آوردن بهای کالا و اجناس نیستید. چون بدبختانه هرچه به میزان حقوقها بیفزائید، تنها خبرش در جراید کافی است که بهای اجناس را چند برابر کند. چون بازاریان کنونی از نوع بازاریان زمان زنده یاد دکترمصدق نیستند و بل عین خود حضرتعالی هیچ دغدغه ای جز اندوختن ثروت و افزودن سرمایه ندارند.

آقای خامنه ای نوع تنفر شما از امریکا به حدی است که نمی تواند تفکرات یک آخوند حوزه ی دینی باشد؛ و یا چیزی نیست که از تفاوت یا دشمنی بین شیعه و عیسوّیت نشأت گرفته باشد. شما مطابق اسناد معتبر چهار سال در شوروی کمونیست در زمان برژنف مقیم بوده اید و در دانشگاه «پاتریس لومومبا» درس خوانده اید و زبان روسی را هم خوب می فهمید و هم خوب تکلم می کنید و در مواجهه با آقای پوتین نیازی به مترجم و دیلماج نداشتید. شنیده ام در دانشگاه مسکو با پوتین نیز همدوره بوده اید و آن قرآن را نیز به این نیّت به شما اهدا کرد که مردم ایران و جراید را بفریبد و استالینیستی شما را کتمان کند.

شما از همان موقع یک کمونیست کاملاً استالینی شده اید و همان طرز اندیشه را با خود به ایران آورده اید و در کاسه سرتان محفوظ نگه داشته اید. آری شما یک کمونیست استالینی هستید و سبب انزجار و نفرتتان از امریکا همین است. من مطمئنم اگر استالین یا برژنف زنده بودند، شما به گونه ای دیگر با شوروی رفتار می کردید. آری شما یک متعصب استالینیستی هستید که تنفر از امریکا تا هنگام مرگ در نهادتان ذخیره شده است. بی شک حمله سال ۱٣۵٨ به سفارت امریکا نیز بدون اذن شما صورت نگرفته است.

"این موضوع را معاون کل رئیس جمهوری کنونی بارها گفته و تکرار کرده است و هیچ منبعی آن را تکذیب نکرده است"بدبختانه شما از نشان کمونیست بودن تنها به نفرت از امریکا بسنده کرده اید و دیگر امتیازات آن را به فراموشی سپرده اید. به همین دلیل است که ایران کنونی به کشوری به غایت سرمایه داری تبدیل شده و در کنف حمایت شما، بازاریان و دیگر ارازل و اوباش و لمپن های هوادارتان مولتی میلیاردر شده اند و قشری از کلان سرمایه داران به وجود آمده که اموال و حق دیگر هموطنان را به غارت برده و بالا کشیده اند. این است که اکنون در جامعه ایران دو قشر بیشتر وجود ندارد. قشری اقلیّت کلان سرمایه دار؛ و قشری اکثریّت گدا و بدبخت. آری دیگر در ایران ما قشر متوسطی نیست.

به همین میزان نفرتی که شما از امریکا دارید، ملت ایران در حد اکثریّت از شما متنفرند و برخلاف شما، نفرتی از امریکا ندارند. بر همین قیاس ملت امریکا نیز علیرغم این همه نفرت شما، هیچ نفرتی از ایران و ایرانی ندارند. هر امریکائی که به ایران سفر می کند، از مهمان نوازی و ادب و معرفت ایرانیان توصیف و تعریف می کند.

همچنین شما مسلمان و مومنید که نماز هم می خوانید ولی روزه نمی گیرید؛ زیرا آدم معتاد به تریاک نمی تواند روزه گیر باشد. این است نتیجه حماقت یک استالینی احمق که تنها جنبه به قول خود ضد امپریالیستی حکومت استالین و برژنف را در مد نظر دارد و آنچه را که به صرف و صلاح ملت است به دست فراموشی می سپارد. چون رنگ دلارهای نفتی چیزی نیست که آخوند روضه خوان دو تومانی را وسوسه نکند و دزد پرور نشود.

"هیچ کس هنوز نمی داند بابک زنجانی شاگرد و پادو بازار چگونه دارای چندین میلیارد دلار ثروت شد؟ معاون اول ریاست جمهوری به جرم دزدی و فساد در زندان است"
ما در این مدت بیست و اندی سال حکومتتان مرتب دیده و شنیده ایم که شما اعداد بیست و سی و چهل و پنجاه حتا ۱۰۰ و دویست میلیون تومانی به بعضی موسسات مورد محبتتان کمک کرده اید. ممکن است بفرمائید این خزانه خصوصی شما چقدر موجودی دارد که می توان این همه پول از آن بخشش کرد؟
آقای خامنه ای! چرا دستگاه اطلاعات سپاه پاسداران زیر فرمان شما به هر کس کوچکترین ظنی در او گمان ببرد، هجوم برده و بر سرش هوار می شود و او را بدون خبر خانواده به جاهائی می برند که اعراب جد و قوم و خویشتان هم نیزه شان را نمی انداختند؟ این همه بیداد و ستم برای چیست؟ آیا مدت سی و هفت سال گذشت از انقلاب کافی نیست شما دستور دهید دادگاه های انقلابی را تعطیل کرده و اگر مظنونی سراغ دارید در دادگاه عادی محاکمه شود؟ تا کی ملت ایران باید در حال انقلابی به سر برد تا نتواند به همان دلیل محیط انقلابی طالب آسایش و رفاه و امنیّت از شما و حکومتتان باشد؟ تا کی ملت ایران جز نورچشمیها باید همیشه متهم و گناهکار باشند؟ این حاکمیّت، بیش از سی هزار اعدامی در کارنامه ی متعفن خود دارد. یعنی شما سی هزار نفر را بدون دادگاه تنها با پرسیدن نام و نشانی به خاطر دگر اندیشی کشته اید. من اینها را به این دلیل تکرار می کنم که می دانم متاسفانه هممیهنانم حافظه ی تاریخی ضعیفی دارند؛ و زود زور و ستم و حتا کشتن عزیزانشان را به فراموشی می سپارند. اما تاریخی که شما آخوندها از سال ۱٣۵۷ در پشت سر دارید، بسیار ننگین و شرم آور است و تنها قشر عمامه به سر دین اسلام می تواند راضی به این شرم و ننگ و نفرت باشد.

آقای سید ضیاءالدین خامنه ای!
یادت می آید به هنگام فتوای قتل سلمان رشدی از سوی استادتان خمینی، شما در خطبه نماز جمعه فرمودید اگر سلمان رشدی توبه کند بخشیده می شود؟ اما شب همان روز خمینی در مقابل دوربین تلویزیون گفت این بی سوادها چرا از خود سخن می گویند؛ و می خواهند با توبه سلمان رشدی را ببخشند؛ چه کسی به شما حق این سخن را داده است؟ و به قول خودش یک تو دهنی به شما زد که شما مجبور به عذرخواهی همراه با توبه و لابه شدید؟ آری شما محبوب و مورد نظر خمینی نیز نبودید و این بار نکبت را هاشمی رفسنجانی بر روی دوش ملت ایران نهاد و شما را ولی فقیه مطلقه کرد که ۲۷ سال است چنین ترکتازی و دیکتاتوری می کنید.

بیش از شش سال است که سه نفر از همپالگی های خود را در حبس خانگی نگه داشته اید و چنین ستمی را برای هیچ نسبت به آنها روا می دارید. اگر نسبت به خودیها چنین بی گذشت و بدون ترحمید، پس باید فهمید برغیر خودیها در زندانهای ایران چه ماجراها و ستمی می رود!

اکنون داستانی از گلستان سعدی را به دید و سمع مبارک می رسانم تا معنای ظلم و ستم و جور بر مردمان را بدانی و متوجه باشید که شامل شما می شود:
«درویشی مستجاب الدعوه در بغداد پدید آمد. حجاج ابن یوسف را خبر کردند. بخواندش و گفت دعای خیری در حق من بکن. گفت: خدایا جانش را بستان.

"او شهروند قروه کردستان است و در آن شهر جزو افراد معمولی بود و در شهرستانی درجه پنج زندگی متوسطی داشت"حجاج گفت از بهر خدای این چه دعا است؟ گفت این دعای خیر است ترا و جمله مسلمانان چون ترا»

ای زبر دست زیردست آزار!  گرم تا کَی بماند این بازار؟
به چه کار آیدت جهانداری؟ مردنت به که مردم آزاری

امیدوارم این سرطان پرستات که به استخوانهای لگنتان نیز ریشه دوانده است، به دیگر نقاط بدنت نیز سرایت کند و هرچه زودتر این کشور و ملتش را از دست نکبت دیکتاتور پول پرستی چون تو نجات دهد. این همان دعای خیری است که آن درویش درحق حجاج ابن یوسف کرد!!

کالیفرنیا دکتر محمد علی مهرآسا  ۲۷/٣/۲۰۱۶

اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

منابع خبر

اخبار مرتبط