روزههای بدون سحری دو نوجوان
هنوز هم از مقابل آن مغازه که میگذرد، با حسرت به آن قاب زیبا نگاه میکند که روی آن نوشته است «پدرم دوستت دارم» و به یاد میآورد روز پدر را که با کلی خواهش و تمنا همان قاب را از مغازه دار گرفت و گفت پولش را میآورم.به گزارش مهر بعد در حالی که چشمان پدرش از خوشحالی برق میزد، قاب را به او هدیه کرد و باز به یاد میآورد که وقتی به هر دری زد و نتوانست ۲ هزار تومان پول قاب را جور کند، مجبور شد آن را از پدرش پس بگیرد و به مغازه برگرداند.این تصویر، یک تصویر از هزاران تصویر جای گرفته در قاب زندگی آذر ۱۶ ساله است. زندگی ای که او اصرار دارد بگوید تلخ است. درست مثل خواهر بزرگش مهناز و خواهر کوچکشان زهرا که به جز سیزده به در سال گذشته هیچ روز شیرینی در زندگیشان سراغ ندارند.غیر از این سه دختر، مهدی پسر ۹ ساله، چهارمین و آخرین فرزند این خانه است. آنها فرزندان مردی هستند که قرار است از این پس به تنهایی این خانواده را سرپرستی و همراهی کند. همسرش سه هفته است که به خاطر نداشتن خرجی خانه را ترک کرده است.بچهها میگویند که بین پدر و مادرشان همیشه بر سر خواستههای مادر و نداشتههای پدر دعوا بوده است.
مهناز میگوید: تلخ ترین روز زندگیمان روزی بود که پدر و مادرمان دعوایشان به حدّی شدید شد که تمام شیشههای خانه و ظرفها را شکستند
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران