اقلیت آفریقایی‌تبار در بندر بوشهر/سیامک ملامحمدی

هرانا - ۲۵ آبان ۱۳۹۹

ماهنامه خط صلح – برده‌داری در ایران ناگفته‌های بسیاری دارد. هر چند در سال‌های اخیر تلاش‌هایی برای آشکار کردن زوایای پنهان آن توسط بسیاری از محققان صورت گرفته است. برخی از مستشرقین و سفرنامه‌‌نویسان نیز در این زمینه‌ متونی را بر جای گذاشته‌اند که برای روشن‌تر شدن موضوع بسیار حائز اهمیت است.

درباره‌ی حضور سیاهان و آفریقایی‌تبارها در ایران، بسیاری آن را همزمان با دوران اوج برده‌داری یعنی قرن نوزدهم میلادی می‌دانند. اما در واقع این گونه نیست و شواهدی در دست است که حضور سیاهان را در ایران در سال‌های قبل از این را نشان می‌دهد. آفریقاییان و سیاهان طی قرون متمادی و به تدریج وارد ایران شدند.

"هر چند در سال‌های اخیر تلاش‌هایی برای آشکار کردن زوایای پنهان آن توسط بسیاری از محققان صورت گرفته است"در واقع تجارت بردگان سیاه در خلیج فارس به دوران پیش از اسلام باز می‌گردد و در دوران اسلامی نیز ما در دربارهای ایران شاهد حضور بردگان سیاه در قالب خواجه، غلام، نیز، ندیمه و خدمتکار خانگی هستیم.

با این حال عمده‌ی حضور سیاهان در جنوب ایران و حوزه‌ی خلیج فارس به همان سال‌های اوج تجارت برده در جهان باز می‌گردد. یعنی در قرن نوزدهم میلادی که مصادف با حکومت قاجار در ایران است. امروزه عکس‌های زیادی از این سیاهان درباری در کتب مختلف بر جا مانده است که نشان می‌دهد در بسیاری از موارد آن‌ها رابطه‌ی تنگاتنگی با خانواده‌های اعیان داشتند.

بردگان سیاه‌پوست، بیشتر توسط تجار عرب، ایرانی و یا برده‌فروشان اروپایی چون پرتغالی‌ها از طریق بنادر خلیج فارس وارد ایران شده‌اند. بنادر مختلف آن دوره‌ در خلیج فارس همچون بندر بوشهر، بصره، بندر لنگه، مسقط، بحرین و چابهار از مهمترین بنادری بودند که در آن جا بردگان سیاه‌پوست توسط تاجران معامله می‌شدند. علاوه بر این گروهی از زائران ایرانی نیز هنگام بازگشت از مکه، کربلا و یا حتی دمشق، بردگان سیاه را با شرط مسلمان شدن همراه خود به داخل کشور می‌آوردند.

ایرانیان این برده‌ها را به واسطه‌ی مبداء حرکتشان که از شهرهای مذهبی بود، به اصطلاح «حاجی» می‌نامیدند. سیاهانی که به داخل مرزهای ایران می‌آمدند به دو گروه تقسیم می‌شوند: دسته‌ای برده‌های حبشی بودند و دسته‌ای دیگر برده‌های آفریقایی تبار. برده‌های حبشی نسبت به برده‌های آفریقایی‌تبار در تلقی عموم و معیارهای آن زمان، گرانتر بودند و البته به واسطه‌ی نزدیکی به شبه جزیره‌ی عربستان از نظر فرهنگی با جوامع عربی و کرانه‌های خلیج فارس آشنایی بیشتری داشتند. بسیاری از این بردگان خصوصا بردگان آفریقایی به خاطر مشقات جابجایی، عمر زیادی نمی‌کردند.

امروزه تعداد زیادی از بازماندگان سیاهان در ایران در نواحی جنوبی کشور چون هرمزگان، بوشهر، خوزستان، سیستان و بلوچستان، جنوب کرمان و تعداد کمی در استان فارس ساکن هستند. در این میان وضعیت این گروه در بوشهر به عنوان بندری تجاری که قرن‌ها محل ورود اقوام و نژادهای مختلف بوده از اهمیت زیادی برخوردار است.

"اما در واقع این گونه نیست و شواهدی در دست است که حضور سیاهان را در ایران در سال‌های قبل از این را نشان می‌دهد"در حال حاضر با گذشت زمان، تعداد زیادی از خانواده‌های سیاهان در بوشهر ساکن هستند. به عنوان مثال نام‌های خانوادگی زنگباری و حبشی، عیسی زاده و بلالی به همین بازماندگان تعلق دارد.

آن چه که از شواهد بر می‌آید نشانگر آن است که برده‌داری در ایران اساساً به شکل خانگی مرسوم بوده و در ایران به ویژه عهد قاجار خانه‌زاد شدن بردگان رایج بوده است. در واقع آن‌ها از نفوذ و احترام بالایی در میان خوانین و درباریان برخوردار بودند.

مشاغلی که سیاهان مرد در بنادر خلیج فارس چون بندر بوشهر عموما به آن اشتغال داشتند ملوانی، صید مروارید، نوکر خانه، سرباز و عمال خان بوده است و زنان نیز اغلب به عنوان کنیز، زن صیغه‌ای و ندیمه‌ی زنان خانه در خانه‌های اشرافی حضور داشتند. نکته‌ی قابل توجه این است که این افراد به علت نداشتن هیچ‌گونه پایگاه اجتماعی دیگری در جامعه، بسیار به ارباب خود وابسته بودند و اگر شرایط آزاد شدن آن‌ها فراهم می‌شد دچار سرگردانی شده و نمی‌دانستند باید با زندگی خود چه کنند. با لحاظ کردن برده‌داری به عنوان امری مذموم و منافی کرامت انسانی، گفته می‌شود آن چیزی که ما از برده‌داری در غرب شاهد هستیم در ایران و خصوصا در بندر بوشهر چندان وجود نداشته است.

بردگان همواره تحت الحمایه‌ی خانواده‌های اعیان و اشراف و خوانین قرار می‌گرفتند.

با این حال آن‌ها ناچار بودند که مذهبشان را تغییر دهند. به نظر می‌رسد که تغییر مذهب عنصر اساسی در پذیرش بردگان و ورود آن‌ها به خانه‌های اشرافی بوده است. هر چند که آن‌ها نیز در این باره مقاومت نکرده و با توجه به خلق و خوی آرام خود به راحتی در فرهنگ بومی حل می‌شدند. با این حال نشانه‌ها حاکی از آن است که آن‌ها چندان هم منفعل نبوده و به مرور زمان توانستند بر فرهنگ بومی مردمان جنوب تاثیر به سزایی بگذارند. امروزه تاثیر این‌ گروه بر مراسم و مناسک جنوبی‌ها همچون مراسم موسوم به «زار» قابل رویت است.

"بنادر مختلف آن دوره‌ در خلیج فارس همچون بندر بوشهر، بصره، بندر لنگه، مسقط، بحرین و چابهار از مهمترین بنادری بودند که در آن جا بردگان سیاه‌پوست توسط تاجران معامله می‌شدند"در فرهنگ شیعی این منطقه نیز حضور این افراد بسیار پر رنگ بوده و بخش بزرگی از فرهنگ عزاداری محرم با فرهنگ سیاهان تلفیق شده است. در موسیقی و رقص و مناسک مربوط به دریا و ماهیگیری نیز جلوه‌های فرهنگ سیاهان رویت می‌شود.

آنچه که در بندر بوشهر به عنوان یک بندر تاریخی باید در نظر گرفت، هم زیستی اقوام مختلف در این منطقه است. اسناد نشان می‌دهد که تعداد زیادی از اقوام و ادیان مختلف چون یهودیان و ارمنی‌ها در این منطقه در کنار هم زندگی می‌کردند. علی رغم این وضعیت عمومی، شواهدی نیز از زندگی سیاهان وجود دارد که آنها گاهی مورد آزار و اذیت قرار می‌گرفتند. به عنوان مثال در اسناد کارگزاری بوشهر شواهدی وجود دارد که زنی سیاه از دست ارباب سندگدل خود فرار کرده و به سفارت انگلستان پناه برده است.

علاوه بر این به نظر می‌رسد که امنیت این افراد در جامعه و خارج از چارچوب خانواده‌ی اربابی چندان مطمئن نبوده است. مثلا موردی وجود داشته که یک برده‌ی سیاه توسط ارباب خود آزاد شده بود اما توسط تاجری عرب ربوده شده و در یکی از بنادر جنوبی فروخته شد.

با وجود چنین دشواری‌هایی، بردگان می‌توانستند با جلب نظر ارباب و ابراز وفاداری خود به او به رده‌های بالایی دست پیدا کنند. داستانی وجود دارد درباره‌ی یکی از این سیاهان به نام بشیر خان، که به اصطلاح «کاکاسیاه» ملک‌التجار بوشهر بوده است و در دستگاه ملک‌التجار به عنوان یک شخص با اعتماد و پر نفوذ به حساب می‌آمد. ملک‌التجار کسی بود که در پیروزی مشروطیت نقش مهم و به سزایی داشته و اولین کسی است که قسمت اعظم پول اولین بانک ایرانی را سرمایه‌گذاری کرد. بشیر خان که حاجی بشیر نیز نامیده می‌شد.

"علاوه بر این گروهی از زائران ایرانی نیز هنگام بازگشت از مکه، کربلا و یا حتی دمشق، بردگان سیاه را با شرط مسلمان شدن همراه خود به داخل کشور می‌آوردند"عملا دست راست ملک‌التجار بود و در غیاب او مسئول رسیدگی به امورات به حساب می‌آمد. داستانی وجود دارد که حاجی بشیر عاشق یک دختر خبرنویس سفیدپوست در سفارت انگلیس شده بود. آن‌ها در نتیجه‌ی این عشق بدون کسب اجازه با هم پیوند زناشویی می‌بندند و عقد می‌کنند. این کار در نهایت به دعوای بین سفارت انگلیس و دولت ایران ختم شده بود. نکته‌ی مهم این ماجرا این است که انگلستان با اینکه که خواستار لغو برده‌داری در ایران بوده است، اما این پیشامد را اتفاق ننگینی تلقی کرده است.

تا زمان ناصرالدین شاه و حتی تا آغاز مشروطیت، برده‌داری در خانواده‌های اعیانی کمابیش رواج داشته ‌است.

به طوری که ورود بردگان به ایران در دوران صدارت امیرکبیر، سالانه بین دو تا سه هزار نفر گزارش شده است. برده‌داری در ایران به درخواست انگلستان از سال ۱۳۰۷ طبق «قانون منع خرید و فروش برده در خاک ایران و آزادی برده در موقع ورود به مملکت» ممنوع شد. طبق این قانون هر کسی ‌انسانی را به نام برده خرید و فروش کرده یا رفتار مالکانه دیگری نسبت به انسانی انجام دهد یا واسطه معامله و حمل و نقل برده بشود محکوم به یک تا سه سال حبس تأدیبی خواهد شد.

در حال حاضر تعدادی از این سیاهان پس از چند نسل به واسطه‌ی ازدواج و درهم آمیختگی نژادی رنگ پوستشان تغییر کرده و در برخی از موارد تبار آن‌ها صرفا را از روی نام خانوادگی و یا اظهار خودشان قابل شناسایی است. با این وجود همچنان ازدواج با سیاهان و آفریقایی‌تباران در بوشهر با یک نوع مقاومت پنهانی از سوی هر دو گروه همراه است.

آن چه که درمورد سیاهان بوشهر باید لحاظ شود، فرهنگ حاکم بر بندر بوشهر است. این شهر به واسطه‌ی تجاری بودن و ورود اقوام مختلف و هم زیستی تاریخی آن‌ها در کنار هم به شهر مدارا معروف و نشانه‌های رواداری و احترام متقابل تیره‌های متفاوت در این شهر همواره توسط سیاحان و مردم‌شناسان قابل رویت بوده است.

"ایرانیان این برده‌ها را به واسطه‌ی مبداء حرکتشان که از شهرهای مذهبی بود، به اصطلاح «حاجی» می‌نامیدند"در این شهر به طور تاریخی چند کنیسه و کلیسا از دیرباز وجود داشته است. بوشهر از جمله شهرهایی است که در مدرنیزاسیون ایران نقش مهمی ایفا کردند. به عنوان مثال بوشهر یکی از اولین شهرهای ایران بود که مدارس در آن به شکل مدرن به وجود آمد. در این شهر کنسولگری‌هایی از کشورهای مختلف چون فرانسه، آلمان، انگلیس، روسیه، عثمانی و هلند وجود داشته و مردم در آن دوره می‌توانستند در بازار به زبان‌های مختلفی صحبت کنند. شاید به همین دلیل باشد که سیاهان توانستند بر فرهنگ مردم این شهر تاثیرات زیادی بگذارند.

با این حال نمی‌توان گفت که تبعیض علیه سیاهان وجود نداشته است.

بلکه در واقع شکل آن متفاوت بوده است. همان طور که گفته شد سیاه‌پوست‌ها در دستگاه تجار و خوانین جایگاه بالا و پرنفوذی داشتند. از طرفی آن‌ها افرادی وفادار به خان بودند و در بسیاری از موارد حاضر بودند حتی جان خود را فدای ارباب کنند. زنانی که به عنوان کنیز یا همسر صیغه‌ای خان یا فرد متمول، به خانواده راه پیدا می‌کردند خود را بخشی از خانواده می‌دانستند و نسبت به ارباب بسیار تعصب داشتند. کنیزان خانه اصطلاحا ندیمه‌ی آن خانواده محسوب می‌شدند و از مهمترین رازهای آن خانواده بایستی باخبر بوده باشند.

"سیاهانی که به داخل مرزهای ایران می‌آمدند به دو گروه تقسیم می‌شوند: دسته‌ای برده‌های حبشی بودند و دسته‌ای دیگر برده‌های آفریقایی تبار"اما آیا واقعا با وجود چنین جایگاهی، تبعیض وجود داشته؟ پاسخ مثبت است. مهمترین شکل تبعیض در ارتباط خانوادگی و پرهیز از ازدواج با آنها بوده است. این پرهیز همچنان وجود دارد. اگرچه استثنائاتی نیز هر از گاهی اتفاق می‌افتد.

سبک زندگی سیاهان همچنان متفاوت است. گفته می‌شود که آن‌ها افرادی بسیار آسان‌گیر هستند و علاقه‌ای به دوراندیشی و آینده نگری و پس‌انداز ندارند.

این که چه اندازه اتخاذ این سبک زندگی برخاسته از وضعیت دشوار آن‌ها در جامعه باشد، بررسی دقیق‌تر و عمیق‌تری را می‌طلبد. اما خوشبختانه در سال‌های اخیر آن‌ها بسیار رشد کرده‌اند و قابلیت‌های زیستی خود را ارتقا داده‌اند. به عنوان مثال هنرمندان بسیار خوبی خصوصا در عرصه‌ی موسیقی در میان سیاهان بوشهر سر برآورده‌اند. برخی از آن‌ها فوتبالیست‌های خیلی خوبی هستند. از لحاظ کسب و کار، تعدادی از آن‌ها وارد بازار آزاد شده و در محله‌ی قدیمی بهبهانی بوشهر مغازه‌دار هستند.

"در این میان وضعیت این گروه در بوشهر به عنوان بندری تجاری که قرن‌ها محل ورود اقوام و نژادهای مختلف بوده از اهمیت زیادی برخوردار است"در کل از نظر سایر ساکنان بوشهر، آن‌ها افرادی خوش‌نشین هستند که به شادی و موسیقی اهمیت می‌دهند.

سیاهان پس از پایان دوره‌ی خان و خوانین یا ارباب رعیتی عملا بیکار شده بودند و در عین حال از پایگاه اجتماعی قدرتمندی نیز برخوردار نبودند. لاجرم به انسان‌هایی بدل شدند که در حومه‌ها به طور فقیرانه به زندگی خود ادامه می‌دادند و به مشاغلی چون کارگری، ملوانی و صیادی مشغول شدند. به نظر می‌رسد در سال‌های اخیر به واسطه‌ی ارتقای سطح فرهنگ عمومی، آن‌ها توانستند هویت و جایگاه بهتری را کسب کنند.

در جریان هویت‌یابی عده‌ای از سیاهان دوست ندارند آن‌ها را جدای از جامعه‌ی ایرانی بدانند و یا دیگران از لفظ (سیاه) برای خطاب کردنشان استفاده کنند. در مقابل گروهی نیز هستند که رویکردی متفاوت دارند. مثلا در شهر بوشهر، آن‌ها از سیاه نامیده شدن احساس بدی ندارند و می‌توانند با اتکا به فرهنگ غنی آبا و اجدادی خود خصوصا در زمینه‌ی هنر به هویت متفاوت خود ببالند.

با تمام این‌ها این افراد به طور تاریخی از بدو ورود خود به ایران تلاش بسیاری کردند تا بخشی از جامعه‌ی ایرانی باشند. آن‌ها دوست ندارند که تاریخ برده‌داری را در ایران دائما یادآوری کنند و می‌خواهند زیستی مسالمت آمیز با سایر مردم منطقه داشته باشند.

منابع:
۱ – کتاب اعراب و تجارت برده در دریای پارس، مولفان تامس ریکس و جان بارت کلی، ترجمه حسن زنگنه، ۱۳۸۳٫
۲ – برده‌داری در خلیج فارس، روزنامه دنیای اقتصاد، ۹۲/۷/۱۶٫
۳ – مقاله‌ی منع تجارت برده در خلیج فارس عصر ناصری، زهرا مروتی، مجله رشد آموزش تاریخ، پاییز ۱۳۸۹٫

منابع خبر

اخبار مرتبط