طبقه متوسط بازی سیاسی را در ایران می‌سازد/ کنش سیاسی طبقه متوسط

بررسی علت واژگونی قطار‌ها و احتمال ریل دزدی توسط معتادان متجاهر/ تهیه موادمخدر به قیمت بازی با جان مردم
باشگاه خبرنگاران
خبرگزاری مهر - ۱۰ خرداد ۱۳۹۹

خبرگزاری مهر، گروه دین و اندیشه: نقش و تأثیر طبقه متوسط در تاریخ معاصر ایران به خصوص در اتفاقات پس از انقلاب بر کسی پوشیده نیست. اگرچه کنش سیاسی طبقه متوسط ایرانی در مقاطع مختلف با فراز و نشیب روبرو بوده و همین امر باعث شده تا برخی این طبقه را غیرقابل پیش بینی معرفی کنند، اما با نظر به عوامل مؤثر بر تصمیم گیری این طبقه و شرایط حاکم بر جامعه در مقاطع مختلف می‌توان الگوی کنش سیاسی آنها را مورد ارزیابی قرار داد.

برخی از کارشناسان معتقدند مطالبات و دغدغه‌های این طبقه از مطالبات سنتی و دینی به سوی مطالبات مدرن تغییر کرده است، اما برخی دیگر با بیان اینکه این طبقه دارای ایدئولوژی‌ها و هویت‌های متکثر است بر این باورند که در مورد آن‌ها نمی‌توان حکمی کلی صادر کرد.

آنچه مسلم است این است که در شرایط کنونی دولتمردان در پاسخ به مطالبات این طبقه موفق

نبوده
و با توجه به تجربه سیاسی طبقه متوسط احتمال اینکه تغییری در کنش سیاسی آنها رخ دهد زیاد است.

تقی آزاد ارمکی معتقد است مطالبات این طبقه بیشتر محافظه کارانه و اصلاح طلبانه است، اما دولت روحانی نتوانسته در پاسخ به این مطالبات موفق باشد.

متن زیر مشروح گفتگوی ما با استاد جامعه شناسی دانشگاه تهران در مورد کنش سیاسی و انتخاباتی طبقه متوسط ایران است؛

*در آغاز ضمن اینکه برداشت خود را از مفهوم طبقه متوسط ارائه می‌دهید، بفرمائید وزن این طبقه را در توسعه کشور مخصوصاً پس از انقلاب چگونه ارزیابی می‌کنید؟ این نقش معطوف به موضوع انتخابات چگونه جلوه می‌کند؟

طبقه متوسط در ایران پدیده‌ای معاصر نبوده و تاریخی است. من جامعه ایران را به لحاظ تاریخی جامعه‌ای طبقاتی می

دانم
و اگر در متون اجتماعی بنگریم، چه در دوره قبل از اسلام و چه بعد از آن، عنصر طبقه تعیین کننده است. ایران به لحاظ طبقاتی جامعه‌ای متلون است و ساحتی متکثر دارد، صرفاً دو یا سه طبقه‌ای نیست. به همین دلیل است که امکان زایش انقلاب در تاریخ ایران ممکن بوده است.

"خبرگزاری مهر، گروه دین و اندیشه: نقش و تأثیر طبقه متوسط در تاریخ معاصر ایران به خصوص در اتفاقات پس از انقلاب بر کسی پوشیده نیست"ورود ادیان متفاوت و از جهت دیگر ورود اسلام به ایران و تغییراتی که در نظام اجتماعی و فرهنگی ایران پدید می‌آید، به ساختار طبقاتی جامعه ایرانی باز می‌گردد.

مثلاً شعار زرتشت، شعاری طبقاتی است، ولی نهایتاً در ایران ساحت

فراطبقاتی
پیدا می‌کنند. یعنی دغدغه یک طبقه‌ای مثل محرومان را دارند، ولی وقتی روی کار می

آیند
، یک ساحت

فراطبقاتی
می‌یابند و با پدیده فرهنگ

همسان
می‌شوند. یعنی دین ساحت فرهنگ پیدا می‌کند که می‌تواند عامل انسجام بخش طبقات اجتماعی باشد.

بعد از اسلام هم تقریباً همین اتفاق می‌افتد که ورود شیعه به ایران در ستیز با نظام طبقاتی و نظام

سلطه
است، ولی در فرآیندی که طی می‌کند به عنصر انسجام بخش بین طبقات اجتماعی تبدیل می‌شود. اسلام در ایران در یک دوره‌های تاریخی بیشتر بعد از انقلاب تبدیل به عنصر دفاع از منافع طبقاتی می‌شود که در اینجا بحث دفاع از منافع محرومان و مستضعفان شکل می‌گیرد و مسئله حضرت امام و رهبر انقلاب، طبقات محروم جامعه است.

در دوره جدید وقتی از طبقه متوسط حرف می

زنیم
، ساحت فراگیرتری پیدا می‌کند و اقشار متفاوتی در درون آن قرار می‌گیرند. مثلاً روشنفکران، کارمندان دولت، معلمان و در عین حال خرده کاسب‌های جامعه ایرانی را هم در بر می‌گیرد.

لذا به لحاظ مفهومی عناصر طبقه متوسط متکثر می‌شود لذا جامعه ما جامعه‌ای طبقاتی است. ما بحث مهمی در جامعه طبقاتی داریم که موضوع طبقه متوسط است. طبقه متوسط در گذشته بیشتر به عنوان نیروی اجتماعی است و کمتر اقتصادی است. بیشتر حوزه‌های بروکراتیک و مدیریتی و تکنوکرات

ها
و صاحبان قلم و دانش و… را شامل می‌شود، ولی در دوره جدید وقتی از طبقه متوسط حرف می

زنیم
، ساحت فراگیرتری پیدا می‌کند و اقشار متفاوتی در درون آن قرار می‌گیرند. مثلاً روشنفکران، کارمندان دولت، معلمان و در عین حال خرده کاسب‌های جامعه ایرانی را هم در بر می‌گیرد.

"من جامعه ایران را به لحاظ تاریخی جامعه‌ای طبقاتی میدانم و اگر در متون اجتماعی بنگریم، چه در دوره قبل از اسلام و چه بعد از آن، عنصر طبقه تعیین کننده است"لذا به لحاظ مفهومی عناصر طبقه متوسط متکثر می‌شود. طبقه متوسط

به لحاظ
جمعیت در دوره‌ای کم است و در یک دوره‌ای بعد از انقلاب حجم بیشتری می‌یابد.

حجیم شدن طبقه متوسط به این خاطر است که ساحت خدمات جامعه ایرانی افزایش پیدا کرده است، در عین حال این جامعه مصرف گرا و شهری است. این سه عامل امکان بازی طبقه متوسط را بیشتر کرده است. اکنون جامعه ایرانی به سرعت از ساحت کشاورزی و کارگری دور می‌شود. طبقه متوسط بزرگی داریم که در کنار دولت و حاکمان و در کنار صاحبان ثروت که من به عنوان بورژوازی تجاری از آن یاد می‌کنم در مقابل طبقه پایین جامعه قرار می‌گیرند.

طبقه پایینی که از امکانات کم شهری برخوردارند و اعم از کشاورزان و کارگران و حاشیه نشین ها هستند.

لذا صف آرایی نظام طبقاتی در اینجا کمی متفاوت از صف آرایی گذشته است. اینجا چند گفتمان ظهور کرده است. مثلاً گفتمان حاکمیت معطوف به نظام پایین در جهت نقد طبقه متوسط است، اما این طبقه متوسط است که بازی سیاسی را در ایران می‌سازد. دغدغه طبقه متوسط فراخی و بزرگ شدن سطح جامعه است تا اینکه محدود کردن آن. به این خاطر که جامعه ما جامعه‌ای شهری است و رسانه فراگیر و رسانه مجازی وجود دارد، این مسئله بازی قدرتمندی برای طبقه متوسط

ایجاد شده
است.

"ایران به لحاظ طبقاتی جامعه‌ای متلون است و ساحتی متکثر دارد، صرفاً دو یا سه طبقه‌ای نیست"تحصیل کرده‌ها، مصرف کننده‌های کالای فرهنگی، کسانی که اهل رفتن به خارج از کشور

اند
و… کسانی هستند که حساسیت‌ها و علایق طبقه متوسط را دارند، حتی اگر به لحاظ اقتصادی در این طبقه قرار نگیرند. این جمعیت می‌تواند حادثه مثبت یا منفی برای ایران درست کند.

طبقات پایین و بالا هیچ وقت در جامعه نقش تأثیرگذاری نداشته‌اند. طبقه پایین که همیشه در لحظه آخر و دقیقه ۹۰ حضور داشته که به نوعی منفجر شده است. طبقه پایین کاری با تغییر و ترقی و دموکراسی ندارد، چون مسئله اصلی این طبقه زیست و کار است. دعوت از آنها هم برای ایجاد تغییر، دعوت درستی نیست.

طبقه بالای جامعه هم همیشه در غیبت بوده چون فقط به دنبال فرصت طلبی و فرصت شناسی است. در انقلاب اسلامی طبقه بالا فرصت طلبی و منابع را کسب می‌کند و عمل اجتماعی نمی‌سازد. متأسفانه دولت‌های روی کار آمده هیچکدام نتوانستند بورژوازی ملی بسازند. به همین دلیل طبقه بالای ما همیشه مشغول انباشت ثروت و انتقال آن به کشورهای همسایه است. به همین دلیل هم طبقه بالای اقتصادی کشور ما نمی‌تواند کشور را از شکنندگی اقتصادی نجات دهد.

"یعنی دغدغه یک طبقه‌ای مثل محرومان را دارند، ولی وقتی روی کار میآیند، یک ساحتفراطبقاتی می‌یابند و با پدیده فرهنگهمسان می‌شوند"بنابراین می‌بینیم پررنگ‌ترین حضور در جامعه را طبقه متوسط دارند. این طبقه نمایندگی طبقه پایین برای بحث در باب عدالت اجتماعی است و نمایندگی طبقه بالا در باب بحث درباره نظم، توسعه و غیره را به عهده دارد. طبقه متوسط درباره جامعه باز و دموکراسی بحث می‌کند و مجموعه این مسئولیت‌ها آنچنان خستگی مفرطی برای طبقه متوسط به بار آورده که ما امروز می‌بینیم این طبقه دچار نوعی فرسودگی و خستگی مفرط شده است.

*مطالبات طبقه متوسط بعد از انقلاب تا کنون چه تغییراتی کرده است؟

حدود ۸۰ درصد از مردم ایران می‌گویند ما طبقه متوسط ایم در حالی که طبقه متوسط نیستند. ولی به لحاظ نیازها، ارزش‌ها و تمایلات در این طبقه قرار می‌گیرند

ارزش‌های طبقه متوسط به ارزش‌های مسلط در جامعه تبدیل شده است. حدود ۸۰ درصد از مردم ایران می‌گویند ما طبقه متوسط ایم، در حالی که طبقه متوسط نیستند، ولی به لحاظ نیازها، ارزش‌ها و تمایلات در این طبقه قرار می‌گیرند.

این ارزش‌ها چیست؟ زندگی خوب، شهرنشینی، زندگی مبتنی بر استقلال، برخورداری از تفریح و رفاه، دغدغه جامعه آزاد و… است. چگونه به این مطالبات رسیده‌اند؟ وقتی که یک فروپاشی در ارزش‌های طبقه پایین جامعه اتفاق افتاد. وقتی در کشور در طول سال‌های مختلف تز تقویت مستضعفین به حاشیه رفت، اینجا یک تز رقیب به عنوان تز رفاه شهری قدرت گرفت. لذا وقتی طبقه متوسط جا گرفت، ارزش‌های خود را به همه جا حاکم کرد.

ارزش‌های طبقه متوسط در گذشته ارزش‌های محدود به خودش بود، اما الان معطوف به همه است. در ارزش‌های طبقه متوسط تحصیل، فرهیختگی و اخلاق عنصر تعیین کننده بود، لذا نیروی اصلی آن معلمان بودند.

"مثلاً روشنفکران، کارمندان دولت، معلمان و در عین حال خرده کاسب‌های جامعه ایرانی را هم در بر می‌گیرد"معلمی که به فرهنگ و اخلاق و ادب و… توجه می‌کرد. بعد ما شاهد یک دگرگونی در نیروهای درون طبقه متوسط بودیم و دموکراسی و قانون، نیاز اساسی آنها شد. در صورتی که در گذشته اخلاق و دستیابی به جامعه پاک ملاک بود، اما امروز جامعه قانونی مطرح است. این دگردیسی طبقه متوسط است و این بزرگترین نابکاری است که در نظام اجتماعی ایران اتفاق افتاد و طبقه‌ای که مدافع فرهنگ، اخلاق و ادب بود مدافع دموکراسی، قانون و توزیع امکانات شد. به این دلیل که آن نیرویی که عاملیت توزیع بحث فرهنگ و اخلاق داشت مشروعیت خود را از دست داد.

به طور کلی طبقه متوسط در دنیا سعی می‌کند اتفاقات را معنا کند و آن را درونی کند، اما طبقه متوسط در ایران این قابلیت را از دست داده است به این دلیل که یک جابجایی در نیروهای درونی آن اتفاق افتاد.

در کانون این طبقه افرادی قرار گرفتند که دغدغه آنها اقتصاد و بهره گیری بیشتر از امکانات بود و آن بخشی که توزیع فرهنگی و اخلاقی می‌کرد به حاشیه رفت و ضعیف شد. اکنون معلمین، ضعیف‌ترین نیروی جامعه ایرانی به لحاظ اقتصادی و اجتماعی و نفوذ هستند. این موجب شده است که به جای اینکه تز اخلاق و فرهنگ و درونی کردن ارزش‌های فرهنگی و دینی محور شود، تز قانون و سلطه و نظم، دغدغه اساسی شد.

*کنش انتخاباتی و سیاسی این طبقه چطور قابل تحلیل است؟ به نظر می‌رسد این طبقه غیرقابل پیش بینی است به این دلیل که در برهه‌های مختلف متفاوت عمل کرده است؟

کنش طبقه متوسط در ایران منطقاً محافظه کارانه و اصلاح طلبانه است و رادیکال نیست. اگر طبقه متوسط احساس کند زیست آن در حال به هم خوردن است، مقاومت می‌کند و اینجا ستیز ظهور می‌کند و واکنش آن به نوعی یک شبه رادیکالیسم است، ولی آنچه که در حالت طبیعی انتخاب می‌کند محافظه کاری است چون می‌خواهد زیست اش به هم نریزد و از طریق بوروکرات ها، دانشگاهی‌ها، هنرپیشه‌ها، گروه‌های خرده پای اقتصادی و… بازی می‌کند.

در حال حاضر بازی طبقه متوسط یک بازی اصلاح گرایانه است و اتفاقاً قابل پیش بینی است. ایده آل ها و آرمان‌های طبقه متوسط مشخص است.

"مثلاً روشنفکران، کارمندان دولت، معلمان و در عین حال خرده کاسب‌های جامعه ایرانی را هم در بر می‌گیرد"آرمان آن سامان اجتماعی، بهره گیری و امکانات زندگی و توسعه شهری و… است. وضع طبقات ضعیف که مشخص است و دولت در پاسخ به مطالبات آنها توفیقی نداشت، باید گفت آقای روحانی از مطالبات طبقه متوسط نیز فاصله گرفته و در پاسخ به آن موفق نبوده است، اما همچنان آرای پنهانی که می‌تواند به به این جریان رأی دهد از همین طبقه است.

*طبقه متوسط ایدئولوژی‌های متکثری دارد و هویت واحدی نمی‌توان برای آن تعریف کرد، لذا تحلیل شما در مورد کنش سیاسی طبقه متوسط می‌تواند معطوف به یک بخشی از آن باشد و حکم کلی نمی‌توان داد.

عمل انباشتی آن همان است که عرض کردم، ولی در داخل این طبقه سطح بندی وجود دارد. طبقه متوسط واداده به طبقه پایین، طبقه متوسطی که حاکمیت و نظام سیاسی را نمایندگی می‌کند، طبقه متوسطی که نیروی خارجی را نمایندگی می‌کند و… از جمله این سطوح است. من تکثر را قبول دارم ولی در مجموع کنش آنها همان است که عرض کردم. یعنی کنش آنها بیشتر اصلاح گرایانه است.

*امکان تغییر کنش سیاسی طبقه متوسط وجود دارد؟

طبقه متوسط تجربه نسبتاً فربهی از اتفاقات سیاسی دارد و می‌داند هجمه به او احتمالاً چه زمانی ممکن است رقم بخورد.

به نظر من تغییر عمده و اساسی در کنش آن نمی‌توانید ببینید، ولی ممکن است رأی بخشی از طبقه متوسط که نزدیک به طبقه پایین یا طبقه بالاست عوض شود. کلیت آنها به نظر من نگاه نسبتاً نزدیکی دارند. باید گفت چه اصولگرایان و چه اصلاح طلبان می‌توانند طبقه متوسط را نمایندگی کنند و شعارهای آنها خیلی تعیین کننده است.

*برخی به این خاطر که ممکن است خاستگاه رأی شأن معطوف به طبقه متوسط باشد، رأی خود را کیفی قلمداد می‌کنند و جناح مقابل را به اقدامات پوپولیستی برای کسب رأی طبقه پایین متهم می‌کنند، نظر شما در این مورد چیست، آیا تفکیک آرا به کیفی و کمی موضوعیت دارد؟

دموکراسی کمی و کیفی ندارد. برای اینکه هیجان اجتماعی ایجاد کنیم باید احزاب تقویت شوند و یا مدیران و نمایندگان مستمراً در معرض داروی مردم باشند.

گروه‌های مختلف بعد از پیروزی در انتخابات انباشته انرژی خود را برای نقد و حذف کامل رقیب به کار می‌گیرند و آنجا پوپولیسم خود را نشان می‌دهد. اما اگر ما اعلام آشتی می‌کردیم و رقیب را به کارگیری می‌کردیم قضیه شکل دیگری می‌یافت

گروه‌های مختلف بعد از پیروزی در انتخابات انباشته انرژی خود را برای نقد و حذف کامل رقیب به کار می‌گیرند و آنجا پوپولیسم خود را نشان می‌دهد.

"طبقه متوسط بزرگی داریم که در کنار دولت و حاکمان و در کنار صاحبان ثروت که من به عنوان بورژوازی تجاری از آن یاد می‌کنم در مقابل طبقه پایین جامعه قرار می‌گیرند"اما اگر ما اعلام آشتی می‌کردیم و رقیب را به کارگیری می‌کردیم قضیه شکل دیگری می‌یافت.

*به نظر شما حاکمیت برای اینکه بتواند طبقه متوسط را با خود همراه کند و در اختیار آرمان‌ها و ارزش‌های خود قرار دهد چیست؟

اولین کاری که حاکمیت باید انجام دهد این است که بپذیرد نظامش طبقاتی است. دومین کار این است که باید مکانیزم‌های تنظیم روابط بین طبقات را به رسمیت شناخت. ما به لحاظ تاریخی مکانیزم‌های تنظیم روابط بین طبقات را داریم. الان در جامعه مدرن هم وجود دارد و در جامعه ایران هم تاحدودی این کار انجام می‌شود. مثلاً یک سیستم رفاهی و یک سیستم حمایتی برای تنظیم رابطه طبقه متوسط و بالا و پایین جامعه باید تنظیم شود.

از طرف دیگر تصحیح نظام حقوقی و دادخواهی، سیستمی برای حمایت و به رسمیت شناختن طبقه متوسط در تعامل مثبت اش با نظام اجتماعی است.

مکانیزم‌های متفاوت هم ارز را باید به کار برد که طبقات بتوانند بازی غیرمخرب بکنند و در عین حال بتوان بخش باقیمانده را تقویت کرد و جلوی بخش رادیکال را گرفت. اینها ساحت‌های حقوقی دارد و بخشی از آن هم ایدئولوژیک است. یک ساحت حقوقی دارد که باید تبدیل به قانون شود و از آن ساحت نهادی دربیاید و یک بخش هم ساحت ایدئولوژی است که ما باید مفهوم ایران را داشته باشم. ما هنوز با ایران آشتی نکرده‌ایم. مفهوم ایران که همراه با مفهوم اسلام است باید تقویت شود.

"طبقه پایینی که از امکانات کم شهری برخوردارند و اعم از کشاورزان و کارگران و حاشیه نشین ها هستند.لذا صف آرایی نظام طبقاتی در اینجا کمی متفاوت از صف آرایی گذشته است"آن وقت بازی طبقاتی در منافع ملی شکل می‌گیرد.

ما ترس داریم از اینکه منافع ملی حرف بزنیم چون می‌ترسیم توسط عده‌ای مصادره شود در صورتی که منافع ملی مفهومی کاملاً فراگروهی است. اینها اگر باشد یک سامان جدید حقوقی و اجتماعی پیدا خواهد شد که طبقات ضعیف تقویت می‌شود و طبقات بالا کنترل می‌شوند.

منابع خبر

اخبار مرتبط