متن کامل گفتگوی چاپ شده ی مصطفی تاج زاده با مجله رو به رو

متن كامل گفتگوي چاپ شده ي مصطفي تاج زاده با مجله رو به رو
گویا
گویا - ۱۱ آبان ۱۳۹۵

متن کامل گفتگوی چاپ شده ی مصطفی تاج زاده با مجله رو به رو »
» نسخه قابل چاپ
» ارسال به بالاترین
» ارسال به فیس بوک »

رو ب‌ رو - راهبرد ایران در سوریه، موضوع نخستین گفت‌وگوی تفصیلی «مصطفی تاجزاده» پس از ۷ سال زندان است. معاون سیاسی وزارت کشور در دوران اصلاحات، عضو شورای مرکزی احزاب اصلاح طلب منحل شده جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ‌برخلاف بسیاری از تحلیلگران محافظه‌کار راهبرد «عمق استراتژیک» ایران در سوریه را تامین کننده منافع ایران نمی‌داند و پیشنهاد می کند پرونده بحران این کشور به وزارت خارجه سپرده شود. این سیاستمدار سرشناس اصلاح‌طلب اعتقاد دارد بحران در سوریه ماهیت باخت-باخت دارد و تنها برنده آن رژیم صهیونیستی است.

متن کامل چاپ شده این گفتگو در دو هفته نامه رو به رو در زیر امده است:

روبه رو: با وجود تمام تحولات پنج سال اخیر، حمایت از بشار اسد ثابت مانده است. آیا راهبرد «حمایت مطلق» صحیح است؟

از آغازِ اعتراض مردم سوریه علیه استبداد حاکم، که مانند دیگر رژیم‌های مستبد، توأم با فساد و تبعیض‌های گسترده بود، حزب بعث به ‌جای آنکه اعتراض‌های مردمی‌ را در ردیف آزادی‌خواهی تلقی کند، آن را فتنه خواند و به سرکوب آنها پرداخت. به گفته آقای شیخ‌الاسلام، سفیر اسبق ایران در سوریه، مهم‌ترین توصیه جمهوری اسلامی ‌به اسد در شروع تظاهرات مردمی این بود که نباید ارتش پاسخ اعتراضات را با اسلحه و گلوله ‌دهد؛ بلکه معترضان را باید با باطوم و گاز اشک‌آور پراکنده کند.

"این اولین خطا ‌بود که به جای تشویق اسد به پایان‌دادن تک‌صدایی و اصلاح سریع‌ امور و تلاش برای جلب مشارکت معترضان در عرصه سیاست و قدرت، بی‌اعتنایی به آنان و پراکنده‌کردنشان را توصیه کرد"این اولین خطا ‌بود که به جای تشویق اسد به پایان‌دادن تک‌صدایی و اصلاح سریع‌ امور و تلاش برای جلب مشارکت معترضان در عرصه سیاست و قدرت، بی‌اعتنایی به آنان و پراکنده‌کردنشان را توصیه کرد. اسد می‌گفت تظاهرکنندگان از طرف خارجی‌ها هدایت می‌شوند، درنتیجه باید سرکوب شوند. پس راه‌حل دوم را انتخاب کردند؛ به خیال اینکه سرکوب و ساکت‌کردنِ مردمِ معترض ممکن است؛ یعنی حزب حاکم در سوریه به ‌جای اینکه اصل تظاهرات را به رسمیت بشناسند و با انجام اصلاحات فوری، احزاب و مطبوعات را آزاد و انتخابات آزاد برگزار کنند و با پایان‌دادن به تک‌حزبی و استبدادورزی، چندصدایی پیشه کنند و در جهت جلب مشارکتِ بیشتر مردم در حکومت و کسب رضایت نسبی شهروندان بکوشند، به سرکوب معترضان پرداختند. به علت آنکه این سرکوب مطلق، خشن و خونین بود، اعتراضات به سبک مسالمت‌آمیز تقریبا نا‌ممکن شد. آن طرف ماجرا هم ‌دست به اسلحه برد.

معنای صحبت من این نیست که از ابتدا هیچ جریان خارجی‌ای خواستار به‌هم‌زدن اوضاع سوریه نبود؛ بلکه وجه غالب اعتراض‌ها در اوایل، مردمی ‌بود و ماهیتی آزادی‌خواهانه، عدالت‌طلبانه و مشارکت‌جویانه داشت و اسد می‌توانست با روش‌های مدنی با معترضان مواجه شود و آنها را درون سیستم هضم و جذب کند. خطای بزرگ اسد، راه را بر سوء‌استفاده جنگ‌افروزان غربی، توسعه‌طلبانِ اسرائیلی و دیکتاتورهای فاسد عرب گشود.

روبه رو: اعتراض‌ها و تظاهرات واجد چه شرایطی بود؟

رژیم بعث، مستبد و فاسد بود و اجازه نفس‌کشیدن به کسی را نمی‌داد. مردم نیز خواهان آزادی، دموکراسی، عدالت اجتماعی و مبارزه با فساد بودند و تحت تأثیر بهار عربی به خیابان‌ها ریختند؛ اما به‌ جای آنکه رژیم به خواسته‌ها، حقوق و منافع آنان توجه کند، سرکوبشان کرد. با خشن‌شدن برخوردها فضا برای جولان‌دادن داعش و گروه‌های مسلحی که مطلقا به حقوق شهروندی اعتقاد نداشتند و دنبال سرنگونی رژیم بودند، فراهم شد. اگر رژیم بعث در زمان مناسب، اصلاحات می‌کرد و به مطالبات مشارکت‌جویانه مردم سوریه پاسخ می‌داد، خودِ آن مردم در برابر دخالت خارجی می‎ایستادند و به تروریسم نه می‌گفتند و داعش و امثال آن، فرصت توسعه و پیشروی سریع و وسیع نمی‌یافتند.

"به علت آنکه این سرکوب مطلق، خشن و خونین بود، اعتراضات به سبک مسالمت‌آمیز تقریبا نا‌ممکن شد"اشتباه دوم اسد و هم‌پیمانانش این بود که پس از شدت‌گرفتن بحران، به ‌جای یافتن راه‌حل سیاسی، راه‌حل نظامی را در دستور کار قرار دادند و با جذب رزمندگانی از عراق و لبنان و بعدها افغانستان و پاکستان را به سوریه به این تصور دامن زده شد که گویی نزاع‌ها در سوریه ماهیتی فرقه‌ای و مذهبی دارد. داعش و حامیانش نیز از این راهبرد، حداکثر سوءاستفاده را کردند تا جمهوری اسلامی ‌را متهم کنند که درصدد تشکیل هلال شیعی و تأسیس امپراتوری ایرانی-شیعی است و خطر بزرگی برای اعراب-سنی‌ها به شمار می‌رود. اقتدارگراها هم با رفتار خود این شبهه را تقویت کردند که عملا چنین هلالی و چنین امپراتوری ایرانی‌ای در حال شکل‌گرفتن است. امپراتوری رسانه‌ای جهانی نیز برای پوشاندن مقاصد واقعی توسعه‌طلبان اسرائیلی، جنگ‌افروزان آمریکایی و ارتجاع منطقه، که عمدتا سیاسی و اقتصادی است که حفظ امنیت رژیم صهیونیستی و غارت منابع نفتی منطقه در رأس آنها قرار دارد، به این شبهه دامن زد و به تقویت انگیزه‌های مذهبی اکثریت مسلمانان پرداخت و اهل سنت را تحریک کرد که باید به کمک مخالفان اسد و متحدان شیعی و ایرانی‌اش بشتابند. به‌این‌ترتیب جنگ تا حدود زیادی صبغه فرقه‌ای گرفت اگرچه منافع سیاسی و اقتصادی قدرت‌ها همچنان حرف اول را در این نزاع می‌زد و می‌زند.

روبه رو: یعنی دلیل ورود ‌ترکیه، قطر و عربستان به بحران سوریه همین بود؟

آنها اهداف سیاسی- اقتصادی خود را دنبال کرده و می‌کنند؛ ولی خطاهای اسد و جمهوری اسلامی، ‌بهانه‌های خوبی به آنها داد.

روشن است که آن دولت‌ها به‌مراتب، اشتباهات بزرگ‌تری مرتکب شده‌اند؛ ولی به علت این که اعزام نیرو و جذب داوطلب با پرچم مدافع حرم ‌صورت گرفت. آن‌طرف هم با فرصت طلبی و البته برای لاپوشانی اهداف پلید خود مدعی دفاع از کعبه و اعتقادات اکثریت مسلمانان جهان یعنی اهل سنت در برابر رافضی‌ها و مجوس‌ها شده است. در چنین چالشی، افکار عمومی ‌مسلمانان کدام را جدی‌تر تلقی می‌کند: دفاع از کعبه یا دفاع از حرم حضرت زینب(س) را؟ اگرچه می دانیم که مکه هرگز از سوی ایران در معرض خطر قرار نداشته است و این دروغی است که صدالبته تبلیغات برخی مداحان یا گزاف گویان به آن یاری رسانده است.

روبه رو: شما با اعزام نیرو به سوریه موافقید؟

همکاری با دولت ها یا جناح‌های مختلف سیاسی خارجی با اعزام نیرو یا دخالت نظامی، دو موضوع متفاوت هستند. روشن است که بروز بحران در یک کشور می‌تواند بر صلح و منافع و امنیت کشورهای همسایه و منطقه تأثیر بگذارد، بنابراین در این موارد، اقدام‌های سیاسی از سوی کشورهای مؤثر منطقه موجه و گاه حتی ضروری است. اگر در افغانستان، عراق یا سوریه بحرانی به وجود می‌آید، وظیفه جمهوری اسلامی است که با حساسیت، موضوع را دنبال کند، همه جوانب کار را بسنجد و تلاش‌های سیاسی و دیپلماتیک برای کنترل بحران و جلوگیری از گسترش آن را دنبال کند.

"مردم نیز خواهان آزادی، دموکراسی، عدالت اجتماعی و مبارزه با فساد بودند و تحت تأثیر بهار عربی به خیابان‌ها ریختند؛ اما به‌ جای آنکه رژیم به خواسته‌ها، حقوق و منافع آنان توجه کند، سرکوبشان کرد"این روش، حتی اگر نام آن را دخالت بگذارند وظیفه هر دولتی در ایران است. خطای اصلی آن‌جا اتفاق افتاد که در زمان شروع بحران سوریه، دولت و وزارت خارجه ایران وظیفه خود را به‌درستی انجام ندادند وگرنه می‌توانستند با نقش‌آفرینی صحیح و با کمک جامعه جهانی، جلوی تشدید و گسترش بحران را بگیرند و ترکیه و حتی عربستان را مجبور به همراهی در جهت جلوگیری از توسعه بحران کنند. به هر رو آنچه مورد نقد است، شیوه عمل ایران است. به جای دخالت سیاسی برای جلوگیری از تشدید بحران و جلوگیری از ویرانی سوریه و مرگ صدها هزار نفر در آن کشور، خود به صورت نظامی وارد معرکه شد و مدیریت سیاسی این بحران را رها کرد. به بیان روشن، دولت و وزارت خارجه بحران را رها کردند و نظامیان ایران به کمک نظامیان سوریه رفتند.

روبه رو: نقش دیگر بازیگران منطقه در تشدید بحران سوریه را چه بوده است؟

رژیم اسرائیل و دولت‌هایی مثل عربستان سعودی که با اسد و جمهوری اسلامی مشکل داشتند، ‌کاملا موافق تشدید بحران بوده‌اند و به شکلی کشورهای غربی را تشویق می‌کردند که در جهت کنترل بحران اقدام نکنند.

منافع اسرائیل و برخی کشورهای ثروتمند خلیج فارس در تشدید بحران بوده است. اشتباه ما این بود که به جای مدیریت موضوع و تغییر فضای پیرامون این بحران، خود وارد معرکه نظامی شدیم. این انحراف یعنی اقدام نظامی، با نبودِ اقدام موثر دیپلماتیک شروع شده است. در صورتی که دولت و وزارت خارجه باید برای خنثی‌کردن ترفندهای اسرائیل و افراطیون آل سعود و بقیه علاقه‌مندان به تشدید بحران تلاش می‌کردند. ایران باید کشورهای جهان را از مخاطرات ویرانگر جنگ در سوریه آگاه می‌کرد.

"با خشن‌شدن برخوردها فضا برای جولان‌دادن داعش و گروه‌های مسلحی که مطلقا به حقوق شهروندی اعتقاد نداشتند و دنبال سرنگونی رژیم بودند، فراهم شد"از خطر رشد داعش و افراط‌گرایی در سوریه با جهانیان حرف می‌زد. این تدبیرِ سیاسی می‌توانست موفق شود. در این حالت جمهوری اسلامی، متحد افکار عمومی جهانی برای جلوگیری از جنگ داخلی در سوریه می‌شد و حتی می‌توانست به دولت اسد کمک کند و حضور مؤثر دولتمردان کنونی و علوی‌ها را در دولت ائتلاف ملی تضمین کند ؛ اما در عوض، به کمک نظامیان رفت.

روبه رو: با این تعریف، شما با اعزام نیرو به سوریه موافق نیستید.

زیان‌های این راهبرد از سودهای آن به‌مراتب بیشتر بوده است. نقد من این است که ما در سوریه دخالت پرضایعه و کم‌فایده‌ای داشته‌ایم. حال آنکه می‌توانستیم با کمترین هزینه‌ها بیشترین سود را به دست آوریم و از این معرکه براساس بازی برد-برد سربلند خارج شویم.

دقت کنید که هیچ کشوری به اندازه ایران در سوریه تلفات نداده است. نظامیان آمریکا و روسیه و ‌ترکیه و اروپا و عربستان تقریبا هیچ آسیبی ندیده‌اند؛ در حالی که ما متهم به کشتار مردم سوریه و دنبال‌کردن گرایش فرقه‌ای شده‌ایم، اعتبارمان لطمه دیده است و روزبه‌روز در باتلاق سوریه بیشتر فرو می‌رویم. اسف بار اینکه جمهوری اسلامی را که مؤثرترین نیروی غیرسوری مقابل تروریسم در سوریه به شمار می رود و این‌همه هزینه داده است، در تصمیم‌گیری‌های اساسی مربوط به سرنوشت سوریه مشارکت نمی‌دهند. همه می‌نشینند و تصمیم می‌گیرند جز ما. حتی از این نظر هم ایران در بحران سوریه تحقیر شده است.

برای روشن‌ترشدن موضوع، شیوه عمل جمهوری اسلامی در سوریه را در زمان احمدی‌نژاد با شیوه عمل ایران در افغانستان پس از حمله به برج‌های دوقلو در دوره خاتمی مقایسه کنید.

"اقتدارگراها هم با رفتار خود این شبهه را تقویت کردند که عملا چنین هلالی و چنین امپراتوری ایرانی‌ای در حال شکل‌گرفتن است"پس از ۱۱ سپتامبر، ایران در معرض تهدید بسیار جدی بود. اهمیت بحران افغانستان برای امنیت ملی، به‌مراتب بیشتر از سوریه بود. در هر دو کشور، حاکم‌شدن جریان‌های افراطی مانند طالبان یا داعش برای ایران بسیار خطرناک بوده و هست. تروریست‌های افغانستان تهدیدی برای جامعه جهانی بودند و برای ایران هم به عنوان همسایه تهدید بزرگ‌تری به شمار می‌رفتند. در افغانستان هم بحث شیعه و سنی مطرح بود و اگر جمهوری اسلامی درست عمل نمی‌کرد، می‌توانست درگیر یک مناقشه مذهبی شود.

در آن زمان نیز اسرائیل به‌شدت فعال بود تا جامعه جهانی را قانع کند که خطرِ اصلی در افغانستان نیست؛ بلکه در ایران است. در آن شرایط دولت و وزارت خارجه دولت اصلاحات با تدبیر عمل کرد. مدیریت سیاسی را به دست گرفت و نیروی قدس را مدیریت کرد. در افغانستان نیروی نظامی ایران درگیر نشد و ایرانیان هیچ تلفات انسانی در جنگ افغانستان ندادند. دقت شود که همه کشورهای درگیر جز ایران تلفات داشتند.

"روشن است که آن دولت‌ها به‌مراتب، اشتباهات بزرگ‌تری مرتکب شده‌اند؛ ولی به علت این که اعزام نیرو و جذب داوطلب با پرچم مدافع حرم ‌صورت گرفت"اما جمهوری اسلامی بازیگر اصلی منطقه برای تعیین سرنوشت آینده افغانستان شد و در تمامی تحولات آن کشور حضور کلیدی پیدا کرد. در افغانستان، هم فارس‌زبان‌ها و هم شیعیان که علاوه بر مشترکات دیگر، به لحاظ زبان و مذهب هم به ایران نزدیک‌تر تلقی می‌شدند، بیش از هر زمانی منزلت و موقعیت پیدا کردند. هیچ‌کس نتوانست فعالیت جمهوری اسلامی علیه تروریست‌ها را در افغانستان به نام دخالت در امور آن کشور، فرقه‌گرایی و امثال اینها منفی جلوه دهد یا حتی نادیده انگارد. جمهوری اسلامی نقش اصلی را در برقراری صلح در افغانستان ایفا کرد.

روبه رو: در بحران مقصر اصلی کیست؟

به نظر من راهبرد غیرنظامی را باید دنبال می‌کردیم. اما دولت و وزارت خارجه مقصرند که ایران را در باتلاق جنگ سوریه خوب راهبری نکردند.

این اشتباهات بزرگ در دوران احمدی‌نژاد به وقوع پیوست؛ ولی متأسفانه در دولت جدید هم با همه تغییرات مثبت در سیاست خارجی، راهبردهای خطا درباره سوریه کم و بیش ادامه پیدا کرده است. فراموش نکنید که درباره برجام نیز رئیس‌جمهوری، دولت و وزارت خارجه با دخالت‌های زیادی از سوی دلواپسان مواجه بوده‌اند؛ اما همه را مدیریت کرده و وظیفه خود را به خوبی انجام داده اند. بگذارید همچنان‌که با افتخار می‌گوییم رئیس جمهوری، دولت و وزارت خارجه به بهترین وجه، وظیفه بسیار دشوار خود را در برجام به پیش برده و به انجام رسانده‌اند، بگویم که این عزیزان وظیفه بسیار دشوار دیگر خود را در بحران سوریه به‌خوبی به پیش نبرده و تاکنون به سرانجام درستی نرسانده‌اند. در مورد دخالت نظامی این مطلب را هم اضافه کنم که اگر با دیگر کشورهای دنیا هم مقایسه کنید خواهید دید که کشورهای مختلفی در سوریه دخالت می‌کنند، درباره آن کشور تصمیم می‌گیرند و حتی فعالیت نظامی می‌کنند؛ اما تا آنجا که من می‌دانم تنها در ایران است که مدیریت بحران سوریه عملا در اختیار نظامیان است و نهادهای سیاسی و دیپلماتیک نقشی موثردر این بحران ایفا نمی‌کنند.

روبه رو: شما بین داعش و مخالفان اسد تمایزی جدی قائل می‌شوید؟

اگر منظورتان گروه‌های مسلح نظیر النصره است، ظاهرا تفاوت عمده‌ای با هم ندارند یا هنوز به چشم نمی‌آید؛ ولی نکته مهم این است که وقتی اسد تظاهرات مسالمت‌آمیز مردم خود را سرکوب کرد، مقابله مسلحانه موجه شد و دولت‌های خارجی از آمریکا و انگلیس و فرانسه تا عربستان و‌ ترکیه و قطر فرصت یافتند تا در آن کشور دخالت‌های مرگبار کرده و از ده‌ها کشور، به‌اصطلاح مجاهد به منطقه سرازیر کنند. جمهوری اسلامی ‌هم این اشتباه را مرتکب شد که شیعیان عراق، افغانستان، پاکستان و لبنان را به آن کشور اعزام کرد.

"آن‌طرف هم با فرصت طلبی و البته برای لاپوشانی اهداف پلید خود مدعی دفاع از کعبه و اعتقادات اکثریت مسلمانان جهان یعنی اهل سنت در برابر رافضی‌ها و مجوس‌ها شده است"به‌این‌ترتیب به جنگ سالاران منطقه ای و جهانی این اجازه را داد که به درگیری‌ها، جلوه‌ای فرقه‌ای دهند و آن را جنگ شیعه و سنی بخوانند. این استراتژی، ایران را به زمینی کشاند که اسرائیل برای سرپوش‌گذاشتن بر جنایات خود، شدیدا به آن نیاز داشت؛ درست مثل قضیه انکار هولوکاستِ احمدی‌نژاد که اسرائیل محتاج آن بود. در آنجا نیز جمهوری اسلامی ‌با کنارگذاشتن ادله محکم و محکمه‌پسند علیه تجاوزات ضد حقوق‌بشری صهیونیست ها به ادله نئونازی‌ها متوسل شد و سود فراوانی نصیب اسرائیل کرد.

روبه رو:اگر امروز داعش را از شام و عراق بیرون کنند، آیا اعتراضات در سوریه خاموش می‌شود؟

فکر نمی‌کنم؛ زیرا سوریه در باتلاقی فرو رفته است که به نظر می‌رسد هیچ راه‌حلی نتواند آرامش و ثبات و نظم را در کوتاه‌مدت در این کشور برقرار کند. در حقیقت سوریه وارد چرخه‌ای شده‌ است که حالا‌حالاها باید هزینه بپردازد؛ البته اگر آمریکا، روسیه، ایران، ‌ترکیه، عربستان و تا حدودی مصر یک بازی برد-برد را آغاز کنند، می‌توانند تبعات و ضایعات جنگ داخلی را به حداقل برسانند.

روبه رو:منظورتان از بازی برد- برد چیست؟ ایران باید چه کند؟

به نظر من ایران باید راهبرد خود را عوض کند و مدیریت بحران سوریه را به جایگاه درستش یعنی شورای عالی امنیت ملی و وزارت خارجه برگرداند. نیروی قدس باید مدیریت بحران سوریه را به دولت واگذار کند و ضمن آنکه در مقابل تروریسم می‌ایستد، نقش نظامی خود را در سوریه کم‌رنگ کند.

باید تصمیم‌گیری راهبردی به نهادها و نیروهای سیاسی واگذار شود. جمهوری اسلامی باید به جایگاه شایسته‌اش در جامعه بین‌المللی و منطقه برگردد و نقش کلیدی و تاریخی خود را در پایان‌دادن به بحران سوریه ایفا کند. صرف‌نظر از شعارهایی که در صحنه جنگ ممکن است جذاب باشد، جمهوری اسلامی باید به سمت نجات سوریه و نجات مردمش پیش برود و تلاش کند با جامعه جهانی بر سر آینده دموکراتیک در سوریه به توافق برسد و جلوی مقاصد اسرائیل و برخی از جناح‌های افراطی منطقه را که به دنبال تداوم بحران هستند، با دیپلماسی صحیح بگیرد. ما باید به سمت توافق روی یک دولت ملی، متشکل از همه نیروهای سیاسی اقلیت و اکثریت در سوریه پیش برویم. منزوی‌کردن تروریست‌ها مستلزم نقش پیداکردن همه نیروهای سیاسی مؤثر سوریه در حکومت این کشور است.

روبه رو: در ابتدا، چند باری که تعدادی ایرانی‌ در سوریه اسیر شدند، ایران مسئله را تکذیب کرد اما درحال‌حاضر ایران عملا می‌گوید که ما در سوریه حضور داریم.

در زندان مصاحبه‌های آقای امیر عبداللهیان، معاون وقت وزیر خارجه، ‌را می‌خواندم که نه‌تنها حضور نیروهای ایرانی را در سوریه تکذیب می‌کرد؛ بلکه حتی منکر حضور حزب‌الله لبنان در آن کشور می‌شد؛ اما بعدها اعلام شد که ما در سوریه حضور مستشاری داریم و سپس اسامی شهدا را اعلام کردند.

"روشن است که بروز بحران در یک کشور می‌تواند بر صلح و منافع و امنیت کشورهای همسایه و منطقه تأثیر بگذارد، بنابراین در این موارد، اقدام‌های سیاسی از سوی کشورهای مؤثر منطقه موجه و گاه حتی ضروری است"لازم است اینجا درباره یک موضوع بحث کنیم و آن استراتژی «جنگ پیشگیرانه» است که اولین‌بار بوش آن را مطرح کرد. بوش می‌گفت ما -یعنی آمریکا- خارج از کشورمان می‌جنگیم تا درون مرزهای‌مان با ما نجنگند؛ ولی در حقیقت به نام پیشگیری از جنگ، جنگ راه انداخت و حتی آن را به داخل آمریکا و اروپا کشاند. روشن است که چون آمریکا ابرقدرت است و امکانات اقتصادی، علمی، فنی و نظامی‌ گسترده‌ای دارد، می‌تواند به نام تأمین امنیت خود، کشوری را در آن سوی کره زمین اشغال کند و درعین‌حال مردمش فشار اقتصادی زیادی را متحمل نشوند. درهرحال راهبرد جنگ پیشگیرانه جای درنگ دارد. چون جنگ، جنگ است و فرقی بین انسان‌ها نیست؛ یعنی خونِ یکی رنگین‌تر از دیگری نیست.

کاخ سفید وقتی می‌گوید می‌خواهیم از جنگ درون خاک آمریکا پیشگیری کنیم، معنایش این است که در قیاس با آمریکایی‌ها، جان دیگر مردم جهان، به‌خصوص مسلمانان، ارزشی ندارد. پس اگر صدها هزار نفر در عراق یا سوریه کشته شوند، اهمیت زیادی ندارد، مهم آن است که در آمریکا کسی کشته نشود. به عبارت روشن‌تر، یک نوع نژادپرستی پشت استدلال جنگِ پیشگیرانه خوابیده است. حال آنکه عمل اخلاقی آن است که از جنگ پیشگیری کند و مانع آغاز آن شود؛ ولی واقعیت آن است که جنگِ پیشگیرانه عملا جنگ را گسترش می‌دهد. مگر تهاجم واشنگتن به عراق داعش را ایجاد و دخالت‌های ناروای غرب در سوریه، آن را تقویت نکرده و تبعات آن به خودِ آمریکا و اروپا بازنگشته است؟ بر اساس این تعریف دخالت غلط ایران و شیعیان در سوریه به عراق و ایران و ...

"به جای دخالت سیاسی برای جلوگیری از تشدید بحران و جلوگیری از ویرانی سوریه و مرگ صدها هزار نفر در آن کشور، خود به صورت نظامی وارد معرکه شد و مدیریت سیاسی این بحران را رها کرد"برخواهد گشت. مگر در اخبار نمی‌شنویم که مثلا چند‌ تروریست داعشی را در یک ‌خانه تیمی ‌در کرمانشاه گرفتند؟ پس اینها عملا وارد کشور ما شده‌اند. اشتباه نشود. به علت اینکه اکثریت قاطع مردم ما و حتی اکثر مخالفان جمهوری اسلامی، ‌مخالف استفاده از سلاح در حل منازعات داخلی هستند و از ‌تروریسم در هر شکل آن می‌پرهیزند، داعشی‌ها امکان مانور و قدرت‌نمایی چندانی در ایران ندارند چون فاقد پایگاه مردمی‌اند به ‌همین‌دلیل حتی در زمانِ شاه نیز سازمان‌های چریکی، اعم از مسلمان یا سکولار، کاری از پیش نبردند و در نهایت، شکست خوردند. پس علت اینکه داعش نمی‌تواند در داخل ایران مانند عراق شلتاق کند، جنگیدن با آنها در سوریه و خارج از مرزهای‌مان نیست.

دلایل اصلی را باید در بافت و ساختار دینی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی کشورمان جست‌وجو کرد. به بیان روشن، ما در حلب و دمشق با داعش بجنگیم یا نجنگیم، ‌تروریست‌ها نمی‌توانند در ایران جولان دهند و مثلا با یک ارتش ۳ تا ۴ هزار نفره، شهرهای دو میلیون نفری را به کنترل خویش درآورند. آن چنان که در عراق مشاهده کردیم. در حقیقت داعش، با همه وحشی گری و خشونت ورزی خود در ایران نمی‌تواند مانور قدرت دهد اما می‌تواند در کشورهای واجد شکاف‌های بزرگ مذهبی، نژادی، قومی، زبانی، تاریخی و سیاسی – مانند عراق و سوریه- بتازد و نفس‌ها را در سینه‌ها حبس سازد؛ به خصوص اگر اهل سنت در آن مناطق، ازجمله به دلیل سیاست‌های غلط احساس کنند از سیستم سیاسی کشورشان حذف شده‌اند یا جایی در آن ندارند.

جنگ پیشگیرانه غیرسیاسی هم هست و ممکن است به‌سرعت به ضد خود تبدیل می‌شود. براین اساس ما کوشیده‌ایم از حرم حضرت زینب(س) دفاع کنیم؛ اما بیشترین مخاطرات را ناخودآگاه متوجه عتبات نموده و کربلا و نجف و سامرا را آسیب‌پذیر کرده‌ایم؛ به‌گونه‌ای‌که هر لحظه خدای‌ناکرده ممکن است اتفاق ناگواری آنجا بیفتد.

"اشتباه ما این بود که به جای مدیریت موضوع و تغییر فضای پیرامون این بحران، خود وارد معرکه نظامی شدیم"بنابراین برخلاف میل و نیت خود عملا هم جنگ را گسترش داده‌ایم و هم رنگ‌وبوی مذهبی به آن بخشیده‌ایم؛ و این دقیقا خواست جنگ‌افروزان غربی، توسعه‌‌طلبان اسرائیلی و ارتجاع عرب بوده است. توجه کنیم که شیعیان ۱۰ تا ۱۵ درصد مسلمانان را تشکیل می‌دهند. اگر مثلث فوق بتواند با استفاده از خطاهای ما، به جنگ چهره‌ای شیعه و سنی بدهد، همه مسلمانان آسیب می‌بینند، و اقلیت شیعه بیشتر. سال‌هاست که من به طور مکرر، خصوصی و عمومی ‌به این خطر اشاره کرده‌ام و مقامات را از افتادن در این دام برحذر داشته‌ام.

منابع خبر

اخبار مرتبط