علم فروشی روی آسفالت!/ پشت میزنشینی مدیران و بی‌تفاوتی به ابتذال علمی

علم فروشی روی آسفالت!/ پشت میزنشینی مدیران و بی‌تفاوتی به ابتذال علمی
خبرگزاری مهر
خبرگزاری مهر - ۱۶ آبان ۱۳۸۸

به گزارش خبرنگار مهر، خیابانی که هر ایرانی وقتی می خواهد اولین ویژگی آن را نام ببرد به دانشگاهی بودنش اشاره می کند امروز محل دیدینی ها شده است، دیدنیهایی که انتظار می رود توسط برخی دیده شوند اما بی هیچ توجهی از کنار آنها به سادگی عبور می شود. نمی شود مسئول یک دانشکده روزانه حداقل دو بار از جلوی سر در دانشکده اش تردد کند اما زیر پای خود را نبیند. پیاده راه خیابان انقلاب - نبش خیابان فلسطین - دانشکده هنر و معماری دانشگاه آزاد اسلامی تهران مرکزی محلی است که در آنجا نشانی فروش علم را اعلام کرده اند. در آنجا تحقیق، پژوهش و پایان نامه به همراه یک شماره تلفن همراه به طور مستند گواهی می دهند که مسئولان دانشکده به یک بی احترامی انکارناپذیر به جامعه علمی بی اعتنا بوده اند. البته دانشجویان و اعضای هیئت علمی که هر روز از پیاده راه جلوی دانشکده عبور می کنند نیز شاید آن قدر نوشته های روی زمین جلوی دانشکده برایشان مهم نبوده که حداقل نسبت به زدودن ظاهری اثر آن همت کنند.

"نمی شود مسئول یک دانشکده روزانه حداقل دو بار از جلوی سر در دانشکده اش تردد کند اما زیر پای خود را نبیند"نوشته که نه، بلکه نیشخند گونه‌هایی که از ریشه دوانی بازاری زرد حول پژوهش، تحقیق و پایان نامه خبر می دهند. شاید هم به اطلاعیه های دست نویسی که بر روی زمین نقش بسته است به چشم یک شوخی نگاه کرده اند. اما جای این سئوال باقی است که چه اتفاقی باید می افتاد تا حساسیت دانشجو، عضو هیئت علمی و مسئولان دانشکده هنر و معماری دانشگاه آزاد را برانگیزد و آنها را به واکنش وا دارد. واکنش نسبت به این نیشخند هیچ هزینه ای نداشت. نه واکنشی از جنس هیاهو بود و نه واکنشی هزینه بردار، فقط کمی حساسیت می خواست.

فقط واکنش یا اقدامی از جنس دفاع یا صیانت از ماهیت و کارکرد دانشگاه بود. از خیابان فلسطین که بگذریم به سردر معروف دانشگاه تهران می رسیم، سردری که هر بیننده ای را رهنمون می کند تا به تصویری خیالی از دو پرنده ای که بالهایشان را برای اوج گرفتن باز کرده اند بیندیشد، سردر مادر دانشگاههای ایران یعنی دانشگاه تهران. شاید نام یکی از آن بالها جسارت باشد و نام دیگری خلاقیت. شاید در این بنای نمادین آموزش عالی ایران، جسارت و خلاقیت به دو بال تشبیه شده اند که موجب صعود افراد بر فراز اجتماع و پاسداری از آن می شوند. تبلیغ فروش پایان نامه بر سنگفرش پیاده رو دانشکده هنر و معماری دانشگاه آزاد تهران مرکزی با نگاهی دیگر به سردر دانشگاه تهران آن را کتابی باز در مقابل دیدگان می بینی، کتابی که در آن باید سرمشق دیکته جامعه یا موضوع انشای مردمان آن نگاشته شده باشد.

"پیاده راه خیابان انقلاب - نبش خیابان فلسطین - دانشکده هنر و معماری دانشگاه آزاد اسلامی تهران مرکزی محلی است که در آنجا نشانی فروش علم را اعلام کرده اند"اما وقتی چند گام از سردر عبور می کنی همه این اوصاف که روایت گونه ای از کارکردها و نشانه های مرکزی علمی دانشگاهی است رو به سردی می روند.  وقتی اطلاعیه "فوری فوری، انواع پروژه و پایان نامه کمیاب دانشجویی کارشناسی و کارشناسی ارشد و ..." را بر صورت اماکن دانشگاهی مشاهده می کنی انگاره‌هایت اصرار می کنند تا به آنها اجازه دهی که منجمد شوند. وقتی سردر دانشگاه را می بینی که خود را پشت نرده ها مخفی کرده است، بهتر می توانی مهجوریت معرفت و تلاش عده ای برای غروب علمی را دریابی و سوز نیشخند اطلاعیه فروش علم را حس کنی. گویا آنهایی که باید ببینند، نمی بینند که جریانی در صدد سبک جلوه دادن محصولات دانشگاه و دستاوردهای علمی دانشجویان (اعم از تحقیق، پژوهش، پایان نامه، پروژه و ...) برآمده و رخوت و سستی در میان دانشجویان را تبلیغ می کنند. اما محمد مهدی زاهدی وزیر علوم، تحقیقات و فناوری در دولت نهم به اذعان خودش این تبلیغات را دیده بود.

وقتی زاهدی ششم بهمن ماه 1387 در مراسم چهلمین سال تاسیس پژوهشگاه اطلاعات و مدارک علمی ایران برای رونمایی پایگاه ثبت اطلاعات پایان نامه ها و رساله های تحصیلات تکمیلی کشور شرکت کرده بود حلقه ای از خبرنگاران را در اطراف خود یافت که در طرح اولین سوال خود از "وزیر علم" پرسیدند "آیا از آسیبی به نام فروش پایان نامه خبر دارید و اگر خبر دارید چه کاری در دستور قرار داده اید". محمد مهدی زاهدی در آن زمان با طرح اظهاراتی که حاکی از تاسف درباره این آسیب بود، عنوان کرد: "متاسفانه یک جریان واقعا ضدعلمی که اخلاق علمی را زیر پا گذاشته و با آگهی های غیر رسمی نسبت به فروش پایان نامه های کارشناسی ارشد و دکتری اقدام می کند وجود دارد که قول می دهم مانع فعالیت آنها شویم." گامهای زاهدی در وزارتش به پایان رسید اما نیشخندهای چسبیده بر دیوار خیابان، کیوسک تلفن، ایستگاه اتوبوس، تیر چراغ برق، شیشه مغازه نوشت افزار فروشی و ... هنوز هستند و هنوز نور ماه در غروبهای زمستانه خیابان انقلاب می درخشد تا پس از دیدار آن آرزو کنی که ای کاش به اندازه یک هزارم و شاید یک ده هزارم یا ... از نور این ماه در چشمان آنهایی باشد که باید ببینند. اما گویا آنهایی که باید ببینند، نمی‌بینند.

"در آنجا تحقیق، پژوهش و پایان نامه به همراه یک شماره تلفن همراه به طور مستند گواهی می دهند که مسئولان دانشکده به یک بی احترامی انکارناپذیر به جامعه علمی بی اعتنا بوده اند"اکنون نیمه های پاییز سال ۱۳۸۸ را سپری کرده ایم و از محمد مهدی زاهدی و همکارانش سئوال می کنیم که نتیجه اقداماتتان چه شد. آیا اطلاعیه هایی که کماکان روزانه نو به نو بر چهره این شهر نقش می بندند در نتیجه اقدامات مدیریتی شما هستند. امروز کامران دانشجو وزیر چند ماهه علوم، تحقیقات و فناوری نیز خود را حساس نسبت به این موضوع نشان می دهد اما این حساسیت فقط جنبه رسانه ای دارد یا اینکه در مکانیسم دیگری می خواهد اثربخش باشد، سئوالی است که باید مدتی در انتظار پاسخش ماند. البته امید است کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس شورای اسلامی نیز که باید در صف اول نظارت بر مجریان و متولیان مدیریت علمی کشور قرار داشته باشد، ایفای نقشی درخور این جایگاه داشته باشد. اما یک سئوال هم از اعضای کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس باقی است که کدام اتفاق یا کدام هرج و مرج باید در جریان علمی کشور رخ دهد تا اعضای این کمیسیون را به ئسوال از متولیان وادارد.

به گزارش مهر، با این همه به نظر می رسد اگر در مدیریت علمی کشور واحدهایی تحت عنوان "نظارت" وجود دارند، بهتر است مدیران و کارکنان این واحدها با خود به این جمع بندی برسند که با پشت میز نشستن در وزارتخانه یا هر جای دیگر نمی توان نظارت کرد. همچنین مدیران علمی که در برابر حیات و بالندگی و حیثیت علمی کشور مسئولند نیز بهتر است در بحث مبارزه با جریانی که قصد تبلیغ ابتذال علمی را دارد، از اشتغال به آیین نامه نویسی و منشور نویسی و تهیه طرحهای تشریفاتی و شعاری پرهیز کنند

منابع خبر

اخبار مرتبط