وقتی معمار راه پله را درست محاسبه نمی کند! (تصویر)

وقتی معمار راه پله را درست محاسبه نمی کند! (تصویر)
گویا
گویا - ۲۷ مرداد ۱۳۹۴


 
ما زنان خواهان داشتن جهانی هستیم که در آن صلح و امنیت و آزادی و رهائی مان تضمین باشد. جهانی که هیچ زنی در آن مورد خشونت قرار نگیرد. جهانی که هیچ زنی در آن مورد ستم و استثمار نباشد. جهانی که نیاز به داشتن اسلحه و بمب و... نباشد و زنان و کل بشریت برای پیشرفت جامعه بدون داشتن حق برتری جنسی و نژادی و ...

"   ما زنان خواهان داشتن جهانی هستیم که در آن صلح و امنیت و آزادی و رهائی مان تضمین باشد"تلاش کنند. اما سوال مهم این است که آیا در سیستم جهانی مرد/پدرسالاری که اکنون در سطح جهانی غالب است می توانیم به این خواسته های عادلانه دست یابیم؟
خشونت علیه زنان یک پدیده جهانی است. هیچ نوشته ای نمی تواند تاثیرات روانی زنی که مورد تجاوز قرار گرفته را به رشته تحریر در آورد. هیچ سخنرانی نمی تواند موقعیت زنی که از جانب همسر و یا مردان خانواده مورد ضرب و شتم قرار گرفته است را بیان کند. هیچ کلامی نمی تواند در هم ریختن شآّن انسانی زنانی که با زور و فریب و یا در نتیجه فقر خرید و فروش می شوند، را بازگو کند.


خشونت علیه زنان پدیده جدیدی نیست، اما گسترش بی سابقه و ابعاد آن در جهان مردسالار سرمایه داری به پدیده ای هولناک بدل شده است. از تجارت دختران خردسال و زنان جوان به کشورهای غربی و سایر کشورها برای تن فروشی اجباری و پورنوگرافی تا تجاوز و ضرب و شتم، توهین و تحقیر زنان در خانه توسط مردان خانواده، زنجیر بهم پیوسته ای است از ستم دولتی، اجتماعی و خانگی بر زنان. این سیستم مردسالار سرمایه داری است که چنین خشونت بی رحمانه و خشنی را بر زنان اعمال می کند. این سیستم بدون فرودستی زنان، بدون دفاع عملی و ایدئولوژیکی برتری و مالکیت مرد بر زن و سازماندهی وسیع ترین شکل خشونت در عرصه های گوناگون اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و خانگی قادر به ادامه حیات نمی باشد.
هیچ جائی در جهان برای زنان امن نیست.

"اما سوال مهم این است که آیا در سیستم جهانی مرد/پدرسالاری که اکنون در سطح جهانی غالب است می توانیم به این خواسته های عادلانه دست یابیم؟ خشونت علیه زنان یک پدیده جهانی است"برای هیچ زنی از روستاهای کشورهای جهان سوم گرفته تا شهرهای کشورهای امپریالیستی امنیت وجود ندارد. از دهلی تا کنگو، از نیویورک تا اسلام آباد، از تهران تا پکن، از مسکو تا قاهره، از کابل تا برلین، از بصره تا لیما و سایر نقاط جهان زنان و دختران جوان از خطر خرید و فروش بدن شان، ضرب و شتم، پورنوگرافی، تجاوز، زندانی شدن در خانه، به قتل رسیدن، اسید پاشی به سر و صورت، آزار جنسی و روانی در امان نیستند. در واقعیت امر، بدن زنان از آنان جدا شده و به تصرف مردان در آمده است.
در کشورهای غربی علیرغم برابری نسبی قانونی، با وجود یک سیستم مردسالار، تبعیضات ضدزن را در عرصه‌های مختلف و ابعاد گسترده، تولید و بازتولید می‌کند. خشونت علیه زنان در اشکال گوناگون هم چون تجاوز، ضرب و شتم و خشونت خانگی در ابعاد وسیع هم‌چنان ادامه داشته و افزایش یافته است.

حق سقط جنین پیوسته با محدودیت در کشورهای مختلف روبرو می‌شود. بدن زن در این کشورها شکل دیگری از کالاست و از این طریق کنترل و مورد خرید و فروش قرار می‌گیرد. هر ساله هزاران دختر جوان و نوجوان از طبقات محروم این کشورها و هم‌چنین از کشورهای جهان سوم و یا کشورهای بلوکِ شرق سابق توسط سوداگران انسان برای بردگی جنسی اگرچه نه به شیوه‌ی داعش بلکه به شکل "مدرنِ" آن، به بازار سکس این کشورها وارد می‌شوند تا به عنوان برده‌ی جنسی در فاحشه‌خانه‌های کشورهای مدرن غربی مشغول کار شوند، و یا وارد "صنعت" پورنو گرافی شوند، تا فرودستی و ستم‌های ظالمانه علیه زنان به شکلی، به اصطلاح مدرن را تضمین کنند و میلیاردها دلار را نصیب سلاطین سرمایه کنند.
زنان در منطقه خاورمیانه به خاطر حملات و تجاوزات امپریالیست‌های اشغال‌گر از یک سو و از سوی دیگر با رشد بنیادگرایی اسلامی متحمل ستم‌‌های غیرقابل تصوری شده‌اند. جنگ‌افروزی‌ها و اشغال‌گری‌های سبعانه‌ی قدرت‌های امپریالیستی برای کنترل منطقه خاورمیانه تحت بهانه‌های مختلف و رشد نیروهای اسلامی که در بنیادگرایی از هم پیشی می‌گیرند، زنان این منطقه را در موقعیتی به مراتب سخت‌تر و حقارت‌بارتر از گذشته قرار داده است.
با اشغال عراق و جنگ در سوریه که در نهایت منجر به قدرت‌گیری دولت اسلامی داعش شد، زنان در منطقه به‌طور کل و به‌خصوص زنان ایزدی به شیوه ی وحشیانه ای به بردگی جنسی کشانده شده و خرید و فروش می‌شوند.

"هیچ نوشته ای نمی تواند تاثیرات روانی زنی که مورد تجاوز قرار گرفته را به رشته تحریر در آورد"میلیون‌ها زن در این منطقه در کشورهای عراق و سوریه، آواره در کوه و بیابان تحت بدترین شرایط زندگی می‌کنند و از هر حق و حقوق انسانی محرومند و پیوسته تهدید به تجاوز و خشونت می‌شوند.
از دوران اشغال نظامی افغانستان توسط امپریالیست های مردسالار آمریکائی و شرکا و به قدرت رساندن دولت اسلامی در این کشور و به تصویب رساندن قوانین ریز و درشت علیه زنان که بر شریعت اسلامی استوار است نه تنها موقعیت زنان بهبود نیافته بلکه ابعاد خشونت و بردگی زنان را توسعه بخشیده است. اشاعه خرافات و دین پرستی از جانب دولت و مرتجعین اسلامی در جامعه هر روز ابعاد گسترده تری به خود می گیرد. روزی نیست که در افغانستان مورد تازه ای در باره تجاوز، سنگسار، قتل ناموسی و زن کشی و یا جنایت دیگری علیه زنان به گوش نرسد.
در ایران نیز از همان ابتدای قدرت گیری رژیم ضد زن جمهوری اسلامی زنان و بدنشان مرکز کشمکش برای استقرار و تحکیم قدرت طبقات ارتجاعی در ایران بوده است.

جنگ علیه زنان در این رژیم با فرمان ارتجاعی حجاب اجباری و شعار « یا روسری، یا توسری» آغاز شد و این جنگ تا به امروز ادامه یافته است. در طی بیش از سی و پنج سال خشونت دولتی علیه زنان و گسترش آن در جامعه یکی از ستون های اصلی رژیم زن ستیز جمهوری اسلامی را تشکیل داده است. در واقع همین روی کار آمدن رژیم ارتجاعی جمهوری اسلامی در ایران و سیاست های به غایت سرکوب گرانه اش نقطه عطفی در پیش برد اهداف و برنامه های جنایت کارانه و چپاول گرایانه ی امپریالیستی و گسترش بنیادگرایی یکی پس از دیگری در کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا بوده است. این یک بازسازماندهی مذهبی بود که بدون تکیه بر شرایط فکری - سیاسی مردم جهان، بدون تکیه بر گیجی و ناامیدی فکری و عملی مردم جهان، بدون تکیه بر کارزار عظیم قدرت‌های سرمایه‌داری علیه انقلاب و تغییرات بنیادی، بدون حمایت‌های سیاسی، نظامی، مالی و همچنین کارزارهای فکری و تئوریک آنان و حمایت مستقیم و غیرمستقیم از نیروهای مرتجع، بدون همراهی مستقیم و غیرمستقیم متفکرین و تئورسین‌های سکولار و روشن‌فکران در سراسر جهان و بدون بازسازماندهی مجدد نیروهای اجتماعی و طبقاتی؛ و بازسازماندهی سرمایه‌داری امپریالیستی در کلیت آن ... امکان‌پذیر نبود.
سیستم امپریالیست مردسالار برای اعمال سرکوب و ستم تنها از بازسازماندهی های مذهبی بنیادگرایانه، اشاعه و تحکیم ایدئولوژی، فرهنگ و ارزش های کهنه منطبق با مالکیت خصوصی، و روابط و افکار مبتنی بر تمایز استفاده نمی کند بلکه از همه مهم تر دستگاه قهر دولتی، ارتش و نیروهای نظامی ان است که به دهشتناک ترین شکل سرکوب و کشتار، این امر را میسر می نماید.

"هیچ سخنرانی نمی تواند موقعیت زنی که از جانب همسر و یا مردان خانواده مورد ضرب و شتم قرار گرفته است را بیان کند"
در چنین شرایطی چگونه می توان صلح و امنیت برای زنان و به طور کل توده های مردم را متحقق کرد؟ آیا می توان از امنیت برای زنان حرف زد اما در برابر جنگی که بنیاد گراها و امپریالیست ها بر زنان تحمیل کرده اند سخنی به میان نیاورد؟ آیا می توان خشونت سازمان‌یافته‌ی دولتی که به‌طور سیستماتیک هر روزه در خانه و خیابان و محل کار بر زنان اعمال می‌شود را نادیده گرفته و در مقابل آن هرگونه حرکت انقلابی و یا خواست انقلابی زنان برای سرنگونی این رژیم را رد کرده و آن را عین خشونت و نقض امینت زنان معرفی کرد؟ مسلما نه! اما آن چه که از جانب سردمداران این نظام و ایدئولوگ های آن تبلیغ می شود تفکرات زن ستیز پراگماتیستی، اصلاح طلبانه و ... در رد انقلاب و "واقع بینانه و امکان پذیر" بودن رفرم است که بتواند در خدمت منافع و اهداف ستمگرانه و استثمارگرانه خود قرار گیرد. این خط فکری را تبلیغ می کنند که این خشونت های افسارگسیخته علیه زنان، یک مساله فرهنگی است و در ساختار این نظام با انجام کمی اصلاحات در قوانین آن و باز خوانی های زنانه از آن، می توان به " حقوق" مورد نظر شان در رابطه با زنان دست یافت. فقط کافی است زنان «مبارزات» را "خشونت آمیز" نکنند بلکه «خواسته ها»ی مسالمت آمیز داشته باشند زیرا در غیر این صورت با نقض کنندگان صلح و امنیت هم کاسه اند!
رفرمیست‌ها، گرایش راست و اصلاح‌طلب حکومتی و غیرحکومتی درایران، از این دسته اند. آن ها همراه با سازمان های " حقوق بشری" و نهاد های هم چون ان.جی.

او ها، .... تلاش دارند تفکرات پراگماتیستی و مماشات جویانه شان را تئوریزه و مبارزات حق طلبانه‌ی مردم را فروکش داده و مشارکت زنان در جنگ و مبارزه‌ی مسلحانه‌ را تحت این عنوان که باعث گسترش خشونت علیه زنان می‌شود تقبیح کنند. این طرز تفکر را در برخوردی که نسبت به مبارزات برحق زنان کوبانی کردند به روشنی می توان دید. اینان این گرایش را پیش گذاشتند که تمام جنگ‌ها، با هر هدف و برنامه‌ای که بر پا شده باشند، علیه زنان هستند و زنان به‌هیچ وجه نباید در آن شرکت کنند. این گرایش فکری شرکت در جنگ‌ها را یک عرصه‌ی مردانه دانسته که فقط مردان آن‌را برپا می‌کنند.

"هیچ کلامی نمی تواند در هم ریختن شآّن انسانی زنانی که با زور و فریب و یا در نتیجه فقر خرید و فروش می شوند، را بازگو کند"بنابراین مشارکت زنان در جنگ و مبارزه‌ی مسلحانه‌ی آن‌ها در کوبانی را تحت این عنوان که باعث گسترش خشونت علیه زنان می‌شود، محکوم و رد کرده و آن‌ر‌‌ا عین خشونت معرفی کردند. اینان بین مردمی که از حقوق انسانی و زندگی خود دفاع می‌کنند و کسانی که می‌خواهند مردم را به اسارت و بردگی بکشانند، تفاوتی قائل نشده و هر دو طرف را چون اسلحه در دست می‌گیرند، دارای یک ماهیت ارزیابی می‌کنند و تأکید می‌کنند که زنان ذاتا اصلاح‌طلب بوده و فقط با مبارزات رفرمیستی و اصلاح‌طلبانه در چارچوب همین نظام زن ستیز می‌توانند وضعیت خود را بهبود بخشند! و این دقیقا همان فلسفه ای است که می گوید زندانبان و شکنجه گر خود را نیز دوست بدار زیرا زنان " ذاتا" و در هر شرایطی "مسالمت جو و صلح طلب" اند! تاریخ نشان داده است که بدون مبارزات رادیکال هیچ پیشرفتی در زندگی زنان بدست نیامده است. در حقیقت اگر اصلاحاتی به نفع زنان و یا سایر ستمدیدگان درهرجامعه ای انجام شده، در نتیجه انقلابات و مبارزات رادیکال از پائین بوده است. مبارزات سیاهان و زنان در آمریکا در دهه ٦٠ و ٧٠ بر مبنای خواست های اصلاح طلبانه و رفرمیستی بوجود نیامد. در واقع امثال مارتین لوتر کینگ و خواسته های رفرمیستی او نبود که جنبش سیاهان را آفرید، این فمینیست های رفرمیست نبودند که باعث و بانی اصلاحات در مورد مسایل زنان شدند، بلکه به دلیل اوضاع انفجاری در سطح جهان، و مبارزات سهمگین و خونین سیاهان و زنان بود که دولت های سرمایه داری اروپا و آمریکا مجبور شدند عقب بنشینند و تن به برخی اصلاحات دهند.


در واقعیت امر، این گرایشات و خطوط فکری- ایدئولوژیک جزحفظ و تداوم وضعیت موجود و بد تر شدن آن و جز به هدر دادن پتانسیل و نیروی عظیم زنان که هیچ نفعی در حفظ این نظام سرکوب گر ندارند و قادر اند با مبارزات رادیکال و انقلابی خود پایه های پوسیده آن را بلرزانند، کار دیگری از پیش نخواهند برد. بنابراین چگونه می توان برنامه های مماشات طلبانه ی زنان اصلاح طلب حکومتی و غیر حکومتی را الگوئی برای رسیدن به صلح و امنیت برای زنان دانست؟
این واقعیات نشان می‌دهند که ما در اوضاع بسیار سختی به‌سر می‌بریم. سختی در این است که با وجود نارضایتی عمیقی که در بین خیل عظیم زنان و سایر اقشار و طبقات مردمی، خصوصا زحمت‌کشان وجود دارد، اما بدیلی انقلابی در مقابل آنان برای برون رفت از این اوضاع به‌وجود نیامده و کماکان جهان زیر سیطره‌ی بنیادگرایان مذهبی، مرتجعین رنگارنگ و امپریالیست‌های مردسالار قرار دارد. زنان درسراسر جهان در موقعیت فرودست قرار دارند، و در مقابل خشونت‌های سیستم پدر/ مردسالارانه شکننده اند. سیستم یکی است و ستم بر زن یکی است و راهی برای دور زدن نیست.

" خشونت علیه زنان پدیده جدیدی نیست، اما گسترش بی سابقه و ابعاد آن در جهان مردسالار سرمایه داری به پدیده ای هولناک بدل شده است"راه‌حل رهایی زنان در سیستم سرمایه‌داری مردسالار نهفته نیست چرا که این سیستم خود عامل و مبدأ عمده‌ی ادامه و تشدید فرودستی زنان در سطح جهان است.
آن‌چه که امروزه بیش از هر دوره در مقابل همه زنانی که حاضر نیستند تن به خشونت و فرودستی دهند این است که بتوانند با پیشبرد هر چه وسیع‌تر مبارزه و اشاعه‌ی آگاهی در میان زنان به بسیج و متشکل کردن آنان بپردازند. بدون داشتن نیروی آگاه و متشکل زنان و سایر اقشار و طبقات مردمی با افق رهایی بشریت، هر چقدر هم که مبارزات خود به خودی توسط زنان، جوانان و یا زحمت‌کشان جامعه به‌وقوع بپیوندد، تغییری اساسی در مناسباتی که تشدید فرودستی زنان، سرکوب و اختناق و عمق بخشیدن به ستم و استثمارکل جامعه در سرلوحه‌اش قرار دارد، نمی‌دهد. همان طور که شرکت میلیون‌ها زن و مرد در مصر و تونس، نتوانست از درون مبارزات خود به خودی که نام «بهار عربی» را به خود گرفت، تغییری ریشه‌ای و بهاری واقعی برای زنان و سایر توده‌ها به‌وجود بیاورد؛ و نشان داد بدون یک آلترناتیو انقلابی واقعی که رهایی زنان در سرلوحه‌ی برنامه‌هایش قرار داشته باشد، حتا با حضور میلیون‌ها توده‌ی مشتاق و پرشور و از جان گذشته هم نمی‌توان از شر دولت‌های واپس‌گرا و وابسته به امپریالیست‌ها و تفکرات پراگماتیستی شان خلاص شد و دوباره همان روابط کهنه و پوسیده‌ی باقی مانده از رژیم سابق، به‌شکلی عمیق‌تر بازسازی خواهد شد.
اگر این تجربیات تلخ نتواند راهی در مقابل‌مان باز کند ما از تاریخ هیچ نیاموخته‌ایم و محکوم به تکرار آن خواهیم بود.

آموختن این درس‌های تاریخی ضرورتی است در مقابل زنان که ستمی هزاران ساله و به وسعت جهان را تجربه کرده و می‌کنند. ضرورت بر درب می‌کوبد و تنها راه مقابله با این اوضاع راه‌اندازی جنبش انقلابی زنان، در جهت ساختن بدیلی انقلابی است که بتواند نفرت عمیق زنان و کل مردم ستمدیده را در جهت سرنگونی انقلابی تمام و کمال رژیم جمهوری اسلامی و قطع دست کلیه امپریالیست‌ها هدایت کند. باید فارغ از زمزمه‌های منفعت‌طلبان و محافظه‌کاران، بی‌باکانه در پی تغییری باشیم که متضمن امنیت و صلح و رهایی زنان و بشریت باشد. باید خودمان را برای مبارزاتی سخت آماده کنیم که محرک مبارزات کنونی ما برای تغییر طولانی و بنیادین جامعه باشد. باید جنبش انقلابی زنان را به راه بیندازیم که الهام بخش مبارزات زنان و کل توده‌ها در منطقه خاورمیانه و جهان باشد.

* امسال کنفرانس بیناد پژوهش های زنان ایران در لندن با تم زنان ، صلح و امنیت برگزار می شود و ما تلاش کرده ایم که در این اطلاعیه فشرده نظرات خود را در باره این تم بیان کنیم.

  سازمان زنان ٨ مارس (ایران-افغانستان)-انگلستان
  www.8mars.com

اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:.

منابع خبر

اخبار مرتبط