پیشنهاد آیت الله بهجت برای رابطه با امام زمان(عج)

خدمت - ۱۱ شهریور ۱۳۹۰

عالمان ربانی و صاحبدلان اهل راز، آنان که با مهدی آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف) پیوند و عقله‌ای دیرینه دارند، و در ندبه‌ها و ناله‌های شبانه‌شان، همواره فرج حضرتش را از درگاه دوست تمنا می‌کنند، مدام نفس خود را کشیک می‌کشند که مبادا کاری از ایشان سر زند که مطلوب و محبوب آن دلدار بی‌مثال نباشد. از این رو هم خود را می‌پایند و هم دیگران را نسبت به مراقبت بر این دقیقه سفارش می کنند. فقیه فقید، و عارف دانای راز، حضرت آیت الله العظمی بهجت که به تعبیر مقام معظم رهبری، سرچشمه پایان ناپذیر فیوضات معنوی بودند، یکی از این نمونه‌هاست. آنچه می‌خوانید درباره انتظار فرج و تحصیل مقدمات آن است : همه می‌دانیم زعیم ما در این زمان غیبت، دست بسته و زندانی است و حق ندارد در میان جمعیت، خود را معرفی کند و نشان دهد. آقایی گفته بود: در خواب دیدم گروهی آمدند از شهر عبور کنند، مخفیانه با هم وعده گذاشتند که خود و جای خود را پنهان کنند و پس از خرید از بازار و انجام کارهایشان، یکی یکی در محل و یا قهوه خانه ای خاص همدیگر را ببینند.

"از این رو هم خود را می‌پایند و هم دیگران را نسبت به مراقبت بر این دقیقه سفارش می کنند"ـ نعوذُبالله ـ مثل قاچاقچی ها و دزدها که از شهر و اهل آن در وحشتند، جدا جدا و یکی یکی در فلان محل یا قهوه خانه یکدیگر را ملاقات کنند. تا این که در خواب دیدم دور هم جمع شدند، همه آدم های نورانی بودند، به حدی که نمی‌شناختم رییس آن ها کدام است، و مُعَمم نبودند جز یکی از آن ها ولی از بس نورانی بودند تشخیص نمی‌دادم که او رییس است. یکی از آن ها درباره من چیزهایی می‌گفت، خبرهایی می‌داد. یک مرتبه یکی از آن ها به او اشاره کرد که دیگر نگو، و او ساکت شد، از این جا فهمیدم که رییس همان شخص است و متوجه شدم که مُعَمم در میان آن ها فقط او بود. بله، کار صاحب ما ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ نعوذ بالله به جایی رسیده که یقین داریم بسیاری از حکومت ها، او و یارانش را مفسد و جانی و اخلالگر می‌دانند و اگر به آن‌ها دسترسی پیدا کنند، اعدام می‌کنند! اگر ما او را نمی‌شناسیم، او همه ما را می‌شناسد و می‌داند و می‌بیند.

بالاخره، در این عصر بین ما و زعیم ما فاصله افتاده و او گرفتار است، خدا می‌داند اگر نُواب اربعه زیادتر بودند چه بلاهایی بر سر آن ها می‌آوردند! اگر چه علمای بزرگی هم چون شیخ مفید ـ قدس سره ـ بوده اند، ولی نواب اربعه از جهاتی راجح بوده اند. آیا با وجود این می‌شود در این زمان غیبت کاری کرد؟! آیا مقاتله و جهاد، بر ضرر مسلمانان تمام نمی‌شود؟! حال اگر مقاتله نشد و یا نکردیم، آیا راهی برای اصلاح خود و اصلاح دیگران و جامعه داریم یا نه؟ آیا راهی جهت حفظ خود از فساد و اصلاح فاسدهای قابل اصلاح در جامعه وجود دارد یا خیر؟ به گمان بنده این یک راهی است که هیچ کس نمی‌تواند انکار کند که نشدنی است، و یا این که پیش نمی‌رود و بی نتیجه و بی فایده است. و در عین حال، اشکالاتی و معذوراتی را که راه های دیگر دارند، ندارد. آن راه این است که هر شخصی باید برنامه اصلاحیه ای برای خود تهیه کند؛ به این صورت که مشخص کند این ها اصول اعتقاداتی است که من به آن ها یقین دارم، در زمینه توحید و نبوت و امامت و... و این ها معتقدات بنده است و از روی دلیل بدان عقیده دارم خواه اظهار بکنم یا نکنم، و خواه چیزی اتفاق بیفتد، یا نیفتد، حتی اگر حکومت، دست سفیانی بیفتد و من مجبور شوم که از روی تقیه به او بگویم: «أَلْحَق مَعَک»؛ (حق با تو است.) ـ چون اگر نگویم کشته می‌شوم، و یا نزدیکان و دوستانم کشته می‌شوند ـ اشکالی نداشته باشد.

"فقیه فقید، و عارف دانای راز، حضرت آیت الله العظمی بهجت که به تعبیر مقام معظم رهبری، سرچشمه پایان ناپذیر فیوضات معنوی بودند، یکی از این نمونه‌هاست"پس از آن که انسان برنامه خود را درست کرد، باید اول خودش به آن التزام عملی داشته و به آن متعهد شود تا از ناحیه آخرتی خاطر جمع گردد، و پس از آن که خود را با این برنامه اصلاحی اصلاح کرد، می‌تواند دیگران را، هر چند افراد مُنصِف را، با خود هم عقیده کند، و تدریجا به افراد بگوید که این عقیده من است و این هم دلیل من. به این ترتیب، هر کس می‌تواند کم و بیش دیگران را در برنامه صحیح خود داخل کند. آن افرادی که به این برنامه عمل می‌کنند اول خود را اصلاح می‌کنند و بعد به نوبه خود با فرد سومی‌مطرح می‌کنند، و مانند شخص اول او را به طریقه صحیح خود دعوت می‌کنند. بدین ترتیب، هر طالب اصلاحی از روی برنامه و ادله صحیحه وقتی خود را اصلاح کرد، دومی‌و سومی‌و چهارمی‌و... را اصلاح می‌کند، و کار به جایی می‌رسد که محیط و افراد جامعه همه صالح می‌شوند.

آیا این مطلب قابل تشکیک است؟! با این راه، اهل ایمان و عُقلا و اهل انصاف صالح می‌شوند، و لازم نیست شمشیر به دست بگیریم و با اهل باطل محاربه کنیم و یا با اهل حق محاربه کنیم؛ زیرا در جنگ شروط محاربه لازم است که برای همه و همیشه میسر نیست؛ ولی ما با این راه می‌توانیم شرایطی را فراهم نماییم که گروه های بسیار و جامعه را اصلاح کنیم و شرط آن چیزی جز اصلاح خود و اصلاح غیر، نیست. اگر کسی در این کار جدی باشد، گمان نمی‌کنم پشیمان شود، و اگر این برنامه به دست افراد منصف افتاد، دیگری را اصلاح می‌کند و آن دیگری هم همین طور، و در نتیجه، برخلاف امراض مُسری، اصلاحات مسری، تحقق پیدا می‌کند. خداوند متعال می‌فرماید: «وَمَنْ أَحْیَاهَا فَکَأَنمَآ أَحْیَا الناسَ جَمِیعًا»(۲) هر کس یکی را احیا کند، گویا همه مردم را احیا کرده است. منظور از حیات در این آیه شریفه، نجات دادن از ضلالت و گمراهی در دین است. این راه اصلاح را نباید کَالعَدَم و نشدنی حساب کنیم، و گرنه پشیمان می‌شویم از این که می‌توانستیم عادل و صالح فراهم کنیم و نکردیم، و در وُسع ما بود و قدرت داشتیم که دنیا را به امن و امان و عدالت وادار کنیم و نکردیم.

"آنچه می‌خوانید درباره انتظار فرج و تحصیل مقدمات آن است : همه می‌دانیم زعیم ما در این زمان غیبت، دست بسته و زندانی است و حق ندارد در میان جمعیت، خود را معرفی کند و نشان دهد"انوشیروان از مزدک پرسید: قاتل را می‌کشی؟ گفت: نه. گفت: اگر او را نکشی ممکن است صد نفر دیگر را بکشد. او را و صد هزار تابع او را در یک روز، در یک مجلس کشت. پی نوشت: ۱. بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۳۵۶؛ الغیبة طوسی، ص ۳۸۴.

۲. سوره مائده، آیه ۳۲

منابع خبر

اخبار مرتبط

دیگر اخبار این روز

خبرگزاری جمهوری اسلامی - ۱۱ شهریور ۱۳۹۰
خبرگزاری جمهوری اسلامی - ۱۱ شهریور ۱۳۹۰
خبرگزاری جمهوری اسلامی - ۱۱ شهریور ۱۳۹۰
اخبار روز - ۱۱ شهریور ۱۳۹۰
خبرگزاری جمهوری اسلامی - ۱۱ شهریور ۱۳۹۰