تلفیق غریب تناقض‌ها

تلفيق غريب تناقض‌ها
فرهیختگان
يادي از همايون صنعتي‌زاده تلفيق غريب تناقض‌ها امتیاز: / 0 بدعالی  08 شهریور 1388 - 11:40 علي‌اصغر سيدآبادي* هركس كه بخواهد در زمينه تاريخ ايران قديم (چه ايران دوران باستان و چه ايران دوره اسلامي) مطالعه و تحقيق كند، هيچ چاره‌اي جز مراجعه به كتاب‌هايي ندارد كه سال‌ها پيش از انقلاب توسط موسسه فرانكلين منتشر شده است. موسسه فرانكلين و بنگاه ترجمه و نشر كتاب با هر هدفي كه تاسيس شده بود، در احياي متون ايراني و اسلامي بسيار تاثيرگذار بودند. بخش زيادي از متون قديم ادبيات فارسي و متون عرفاني و ديني در همين مجموعه چاپ و منتشر شده بود. آثار ايران‌شناسان برجسته‌اي چون لاكهارت، گريشمن، داندامايف، جورج گلن كمرون، جرج ناتانيل كروزن، دونالد ويلبر، ريچارد نلسون فراي، دياكونوف و برتولد اشپولر در همين مجموعه ترجمه و منتشر شده و آگاهي‌هاي تازه‌اي به ايرانيان درباره گذشته ايران داده بود. گيريم كه اين آثار با ذهنيت غيرايرانيان نوشته شده باشد، تا وقتي ايرانيان خود دست به كار نشده‌اند كه متاسفانه هنوز هم چندان كه بايد نشده‌اند، اين آثار كمبودهايي را جبران مي‌كرد و هنوز مي‌كند و هنوز بعد از گذشت ساليان وارثان موسسه فرانكلين همان آثار را تجديد چاپ مي‌كنند و خوانندگان همان آثار را مي‌خوانند. سفرنامه اروپاييان به ايران نيز در همين مجموعه‌ها منتشر شد. علاوه بر اينها انتشار آثار برجسته جهاني در حوزه ادبيات، فلسفه، تاريخ و... از ديگر فعاليت‌هاي موسسه فرانكلين بود كه هنوز مجموعه‌هايي چون تاريخ تمدن ويل دورانت، تاريخ فلسفه كاپلستون، مجموعه‌هاي اسطوره‌ها و داستان‌هاي ملل و گردونه تاريخ در حال تجديد چاپ است. طبيعي است هركس اندك آشنايي‌اي با صنعت نشر در ايران داشته باشد، موسسه فرانكلين را مي‌شناسد و در پي آن با موسس آن همايون صنعتي‌زاده نيز آشنايي مختصري دارد.   غبارروبي از يك تجربه موسسه فرانكلين پس از انقلاب با بنگاه ترجمه و نشر كتاب تلفيق شده و پس از چند بار تغيير و تحول سرانجام در قامت موسسه انتشارات علمي و فرهنگي در دوره اصلاحات توانسته بود، بخشي از ميراث گذشته‌اش را احيا كند. من يك سالي با اين موسسه همكاري داشتم و همان روزها مشغول تاليف كتاب‌هايي تاريخي براي نوجوانان بودم. دستيابي به مجموعه كتاب‌هاي اين انتشارات به صورت يكجا برايم مثل رسيدن به گنجينه‌اي بود پايان‌ناپذير. كتابخانه‌اي در يكي از طبقات اين موسسه بود كه كارش متوقف شده بود، اما مديري داشت كه مي‌شد به آن سر زد. كتاب‌هاي قديمي با آن كاغذ‌ها و آن گرد و خاكي كه رويش نشسته بود، يادآور خاطرات و تلاش گروهي از نويسندگان و مولفان بود كه هنوز در ميان بهترين‌هاي اهل فرهنگ نام برده مي‌شوند. دلم مي‌خواست صبح تا شب همان‌جا مي‌نشستم و اين كتاب‌ها را ورق مي‌زدم. راهروهاي ساختمان آن انتشارات هنوز بوي آدم‌هاي بزرگي را مي‌داد كه عكس بعضي از آنها بر در و ديوار نصب شده بود و بعضي از آنها هم محروم بودند و از جمله آنها موسس آن همايون صنعتي‌زاده بود. من نمي‌دانم موسسه فرانكلين با چه هدفي تاسيس شد و آيا به آن هدفي كه براي آن تاسيس شده بود دست يافت يا نه، اما به نظرم تاسيس اين موسسه كمك بزرگي بود به شناخت فرهنگي از ايران و اسلام. هنوز هم اگر بخواهيد يك جا را نام ببريد كه بيشترين ميراث مكتوب ايران و اسلام در آن منتشر شده بود، با گذشت اين همه سال انتشارات علمي و فرهنگي به عنوان ميراث‌دار فرانكلين يكي از مهم‌ترين مراكز است. نخستين شناختم از همايون صنعتي‌زاده به عنوان موسس و مدير چنين مجموعه‌اي بود، به اضافه خوانده‌هاي جسته و گريخته مطبوعاتي پس از انقلاب كه گاهي اين موسسه به عنوان يكي از مراكز وابسته به غرب و جايي براي گسترش فرهنگ غربي در آنها معرفي شده بود. ديگر مهم نبود كه همايون صنعتي‌زاده با چه هدف و نيتي اين موسسه را تاسيس كرده بود و به آن اهداف و نياتش رسيده بود يا نه؟ جواب واقعي در كتاب‌هايي بود كه در اين قفسه‌ها چيده شده بودند. ناشر فرهنگ غربي؟ او پس از انقلاب مدتي را در زندان به سر برد. وی در گفت‌و‌گويي با سيروس علي‌نژاد به خاطرات دوره زندانش در سال‌هاي بعد از انقلاب مي‌پردازد و مي‌گويد: در اوين، بعد از اينكه روشن شد من براي سي‌اي‌اي (سازمان اطلاعات مركزي آمريكا) كار نمي‌كنم اداره اطلاعات مرا تحويل دادگاه انقلاب داد. گفتند ما ديگر با شما كاري نداريم. اما تو مشكلت با دادگاه انقلاب است. دادگاه انقلاب گفت ۱۵۰۰ عنوان كتاب آمريكايي چاپ كردي و باعث گمراهي شده‌اي... يك روز يك حاج‌آقايي كه آدم معقولي هم بود، در اوين به من گفت اتهامت اين است كه ناشر فرهنگ غرب هستي. كتاب آمريكايي چاپ كرده‌اي و باعث گمراهي مردم شده‌اي، حرفي داري، دفاعي داري يا نه؟ گفتم حرف چي؟ نمي‌توانم بگويم من مسوول فرانكلين نبودم. نمي‌توانم بگويم اين كتاب‌ها در زمان تصدي من چاپ نشده، اما در ضمن حرف‌هاي شما درست هم نيست. گفت ضد و نقيض حرف مي‌زني. يا درست است يا درست نيست. گفتم هم درست است، هم درست نيست. مثلا اگر به من بگويي تو يكي از توليدكنندگان بزرگ عرقي (او در كار گلابگيري نيز فعاليت داشت) حرف‌تان درست است. من هر سال چندين و چند هزار بطری عرق در جمهوري اسلامي توليد مي‌كنم. آنچه تهيه مي‌كنم اسمش عرق است. اما برداريد بخوريد ببينيد اين عرق پاكديس و قوچان است يا عرق نعناع. كتاب‌هاي ما را هم بخوانيد ببينيد در آنها چه نوشته شده است... اين آقاي روحاني مرد باحوصله دقيقي بود. گفت فلاني حرفي بزن كه معقول باشد، شدني باشد. من كه نمي‌توانم در اين شلوغي انقلاب بنشينم ٨٠٠-٧٠٠ تا كتاب بخوانم. گفتم نيازي نيست. اين كار را كرده‌اند. مثلا آقاي مطهري، آقاي باهنر و ديگران. گفت چطور؟ گفتم كتاب‌ها را خوانده‌اند و در تاليفات خود از آنها استفاده كرده‌اند. ارجاع داده‌‌اند. از اين گذشته اين كتاب‌ها هم‌اكنون در جمهوري اسلامي دارد تجديد چاپ مي‌شود. بايد خدمت شما عرض كنم كه نگاه اين روحاني خيلي تغيير كرد. راه گل‌محمدي شناختم از همايون صنعتي‌زاده در همين حد و حدود بود كه يك روز علي دهباشي زنگ زد و ترجمه گزارشي از زندگي همايون صنعتي‌زاده را داد كه در يكي از نشريات انگليس منتشر شده بود كه همان روزها در روزنامه اعتماد ملي منتشر شد با تيتر «راه گل‌محمدي.» در اين مطلب كه گزارشي بود از گفت‌وگوي خبرنگار يكي از نشريات مشهور انگليس، پنجره‌اي تازه بر زندگي و شخصيت او مي‌گشود. گزارش با اين جمله آغاز مي‌شد: «هرچه در زندگي رخ مي‌دهد، اتفاقي است.» او در اين گفت‌وگو پنج سال زندانش را پس از انقلاب نيز تصادف خوانده و آنقدر راحت از كنارش رد شده بود كه انگار نه انگار اتفاقي افتاده است، اما اين تنها نكته تازه اين گزارش نبود. در اين گزارش او به عنوان يك كشاورز و تاجر معروف در كشت گل‌محمدي، گلابگيري و تجارت آن به اروپا معرفي شده بود. در گزارش آمده بود: هر تابستان مي‌توان او را در كرمان - شهري در جنوب شرقي ايران يافت - زماني كه برداشت محصول از «گلابگيري زهرا» در راه است. «گلابگيري زهرا» شركتي است كه او در اواخر دهه ٥٠ شمسي تاسيس كرد. گلاب زهرا در خردادماه سال گذشته، يكصد كيلوگرم اسانس خالص گل‌محمدي محصول داشت كه عمده آن از قرار كيلويي ٧٥٠٠ دلار به سازندگان عطريات و لوازم آرايشي در اتحاديه اروپا و به ويژه آلمان فروخته شد.پايان گزارش نيز جذاب و خواندني بود: وقتي كه در اروپا حرف از كشاورزي مي‌شود، اقتصاد آن برمبناي درآمد حاصل از هر يك هكتار زمين سنجيده مي‌شود؛ در حالي كه در ايران، افغانستان يا ديگر كشورهاي خاورميانه زمين‌ها تعيين و محدودكننده نيست؛ بلكه اين آب است كه نقش حياتي دارد. اگر يك هكتار زمين را زير كاشت خشخاش ببريم، چيزي حدود سه كيلو ترياك به دست مي‌آيد كه هر كيلو ٣٠٠ دلار ارزش دارد؛ يعني به عبارتي ٩٠٠٠ دلار عايدتان مي‌شود. ولي اگر همان يك هكتار را زير كاشت گل ببريم، مي‌توان ٦٠٠ بوته كاشت كه اگر درست آبياري شوند ٥/١ كيلو روغن گل به دست مي‌آيد؛ يعني هفت تا هشت هزار دلار عايدتان مي‌شود. درست است كه اين مبلغ كمتر از ترياك است، ولي ترياك نيازمند سه مرتبه آبياري بيشتر است؛ به عبارت ديگر درآمد حاصل از يك مزرعه يك هكتاري خشخاش با درآمد حاصل از يك هكتار مزرعه گل‌محمدي برابر است. اما با همان آب مورد نياز خشخاش مي‌توان مزرعه‌اي سه برابر از گل محمدي را آبياري كرد و سه برابر درآمد به دست آورد. او با همين ايده بود كه مدتي نيز مشاور يك نهاد غيردولتي بين‌المللي براي كشت جايگزين در افغانستان بود. در قامت مترجم و مولف اين گزارش و به‌خصوص نگاه و زندگي او چنان برايم جذاب بود كه دوست داشتم بيشتر درباره‌اش بدانم و دنبال راهي براي يك گفت‌وگو بودم، گفت‌وگويي كه دريافتم سيروس علي‌نژاد پيش‌تر انجام داده و به‌زودي منتشر خواهد شد. همايون صنعتي‌زاده در كنار فعاليت‌هاي نشر و تجارت و صنعت، دستي نيز در ترجمه و تاليف كتاب داشت و «شيراز در روزگار حافظ» را كه به تازگي منتشر شده بود (سال ١٣٨٦) برايم از كرمان پست كرد. دوست داشتم چيزي درباره كتاب بنويسم. امروز و فردا كردم و شرمنده شدم و هنوز شرمندگي‌اش باقي است. او در ميان آثارش دو سه كتاب شعر هم دارد. هرچند شعرهايش جايگاه ويژه‌اي در ادبيات ايران ندارد، اما نشان‌دهنده حال و هواي اوست. او بيشتر به تاريخ علاقه دارد. از جمله كتاب‌هاي او مي‌توان به «تاريخ كيش زرتشت»، «چكيده تاريخ كيش زرتشت»، «پس از اسكندر گجسته» نوشته مري بويس، «علوم دقيق در عصر عتيق» نوشته نويگه باور، «پيدايش دانش نجوم» نوشته بارتل ليندروان در، «جغرافياي تاريخي ايران» نوشته ويلهلم بارتولد، «ايران در شرق باستان» نوشته ارنست هرتفلد، علم در ايران باستان (مجموعه مقالات از مولفان مختلف)، جغرافياي تاريخي ايران پيش از اسلام، معماي گاه‌شماري زرتشتي (مجموعه مقالات)، «تذكره جغرافيايي تاريخ ايران» نوشته بارتولد واسيلي ولاديميروويچ، «جغرافياي اداري هخامنشي» نوشته آرنولد جوزف توينبي و.... از كودكي تا مرگ او در كرمان به دنيا آمده بود، ٨٤ سال پيش، در خانواده‌اي ثروتمند. تحصيلات را در كرمان، تهران و سپس اصفهان گذراند، اما علي‌رغم تمايل پدر به دانشگاه نرفت و همين باعث كدروتي بين او و پدرش شد. اين كدروت باعث شد همايون راه جداگانه‌اي را در پيش بگيرد، هرچند كه اين راه جداگانه در تجارت به هم مي‌رسيد. او به مكاتبه با شركت‌هاي خارجي براي دريافت نمايندگي پرداخت تا نمايندگي‌شان را در ايران بگيرد و شركتي كه پوستر چاپ مي‌كرد، به او پاسخ داد و او توانست پس از سه سال كار كردن با پس‌اندازش تجارتخانه‌اي باز كند و با پدرش آشتي كند و با هم شريك شوند. پدرش در كنار كار تجارت در كرمان پرورشگاه معروفي داشت كه برخي از كودكان و نوجوانان آن پرورشگاه در سال‌هاي بعد خود سري در ميان سرها درآوردند و از همه معروف‌تر مجسمه‌ساز معروف ايراني علي‌اكبر صنعتي‌زاده است كه سال ١٣٨٥ از دنيا رفت و برادرخوانده همايون محسوب مي‌شد. همايون صنعتي‌زاده پس از شراكت با پدر در زمينه برگزاري نمايشگاه‌هاي نقاشي هم فعاليت مي‌كرد و از طريق همين نمايشگاه‌ها با چهره‌هاي مشهور فرهنگي و هنري آن سال‌ها و برخي از خارجيان مقيم ايران آشنا شده بود. در يكي از همين نمايشگاه‌ها سفير آمريكا دو نفر آمريكايي را به او معرفي مي‌كند كه از او مي‌خواهند نمايندگي فرانكلين را در تهران بپذيرد. او ابتدا سر باز مي‌زند، اما بعدها مي‌پذيرد. اگرچه تاسيس بنگاه فرانكلين مهم‌ترين فعاليت اوست، اما از او كارهاي ديگري نيز به يادگار مانده است كه بخشي از آن عبارتند از تاسيس موسسه كتاب‌هاي جيبي براي انتشار كتاب‌هاي ارزان در تيراژ زياد، تاسيس شركت چاپ افست، تاسيس كاغذ‌سازي پارس، تاسيس سازمان چاپ و انتشار كتاب‌هاي درسي و... او همچنين در حوزه صنعت و تجارت نيز موسس چند شركت مثل كشت مرواريد در كيش، كارخانه رطب زهره و گلاب زهرا بود. صنعتي‌زاده سال‌ها نيز مديريت پرورشگاه صنعتي كرمان را برعهده داشت. او چند ماه پيش از انقلاب فرانكلين را به كسي ديگر واگذاشت و به كرمان بازگشت و به توسعه شركت گلاب زهرا پرداخت. پس از انقلاب پنج سال را در زندان گذراند و بخش زيادي از اموالش مصادره شد، اما رفته‌رفته توانست دادگاه انقلاب را قانع كند و بخشي از اموالش ازجمله پرورشگاه صنعتي كرمان را پس گرفته و دوباره آن را راه‌اندازي كند. صنعتي‌زاده تا آخرين روزهاي عمرش كار مي‌كرد. نگاهي به زندگي وي نشان مي‌دهد كه مجموعه‌اي از چيزهايي است كه در فرهنگ ما كنار هم نشستن آنها محال است. او تلفيق غريبي از اين تناقض‌ها است. صنعت نشر و صنعتي‌زاده همايون صنعتي‌زاده هنگامي بنگاه فرانكلين را به ديگران وانهاد كه ١٥٠٠ كتاب منتشر كرده بود كه حدود ١٠٠٠ عنوان كتاب آن ترجمه از زبان‌هاي انگليسي، آلماني، فرانسوي، روسي و عربي بود. هنگامي كه او نمايندگي فرانكلين را در ايران پذيرفت، يك شرط گذاشت. اينكه بايد دستش در انتخاب كتاب باز باشد و لزوما كتاب‌هايي را كه از آمريكا معرفي مي‌شود، منتشر نكند. شرطش را پذيرفتند و او در مدت كوتاهي بنگاه فرانكلين را در ايران نه‌تنها از كمك آمريكايي‌ها بي‌نياز كرد كه در مقاطع مختلفي مبالغي هم به آمريكايي‌ها قرض داد، قرضي كه مجبور شد به خاطرش با رئيس‌جمهور وقت آمريكا هم حرف بزند، اما فايده‌اي نداشت. آن چه در اين موسسه اتفاق افتاد فقط فعاليتي در حوزه اقتصاد نشر نيست. اين موسسه در نهادسازي براي صنعت نشر بسيار تاثيرگذار بود، چيزي كه موسسان آمريكايي آن توجهي به آن نداشتند و حاصل ابتكار و توانايي همايون صنعتي‌زاده و همكارانش بود. فرانكلين نخستين موسسه انتشاراتي در ايران است كه در آن طراحي و برنامه‌ريزي وجود داشت. ناشران ديگر در آن روزگار و اغلب حتي در روزگار ما براساس برنامه‌اي از پيش تعيين شده و براساس سياست‌هاي مشخص و تعريف‌شده سراغ كتاب نمي‌روند، اما نگاهي به فهرست كتاب‌هايي كه در اين موسسه منتشر شده نشان از برنامه‌ريزي دارد. توجه به كتاب‌هايي كه در بازار فروش فوري ندارد، اما نوعي سرمايه‌گذاري دائمي است نتيجه همين برنامه‌ريزي است و بيراه نيست كه اغلب كتاب‌هاي اين موسسه كماكان توسط ميراث‌دار آن انتشارات علمي و فرهنگي و ناشران ديگر منتشر مي‌شود. يكي از نتايج اين برنامه‌ريزي توجه ويژه به مجموعه‌سازي است. تا آن دوره انتشار تك‌كتاب در ايران مرسوم بود و كمتر ناشري سراغ مجموعه‌سازي مي‌رفت، اما فرانكلين كارش را با مجموعه‌سازي آغاز و دنبال كرد، مجموعه‌هايي كه كماكان با گذشت چند دهه از انتشار آنها هنوز منتشر مي‌شود. اين موسسه در پايه‌گذاري ويراستاري در نشر ايران نيز تاثير مهمي داشته است. هزينه كردن براي ويرايش كتاب در دوره‌اي كه در ايران ويرايش مرسوم نيست، به منزله گران‌تر كردن كتاب است، اما در اين موسسه با صرف هزينه‌اي سنگين بخش ويرايش به سرپرستي منوچهر انور شكل گرفت و سپس با مديريت كساني چون دريابندري، حميد عنايت، كريم امامي و... دنبال شد و چنان كه نوشته‌اند گاهي ٣٠ نفر در اين بخش مشغول فعاليت بودند. پايه‌گذاري تاليف نخستين دايره‌المعارف مدرن ايراني به سرپرستي غلامحسين مصاحب از ديگر فعاليت‌هاي ارزنده اين موسسه به سرپرستي همايون صنعتي‌زاده بود. بنگاه فرانكلين تنها يك نشر نبود، بلكه مركزي بود براي تربيت نيروي متخصص در حوزه نشر. كساني كه در آن سال‌ها در اين بنگاه فعاليت مي‌كردند در ساليان بعد هر يك در كار خود به ستون‌هايي محكم تبديل شدند و بسياري از آنان با تاسيس موسسات انتشاراتي در سال‌هاي بعد و قبول مديريت موسسات مختلف انتشاراتي و همچنين تاليف و ترجمه‌هاي مهم منشا خدمات زيادي به فرهنگ ايران شدند.

منبع خبر: فرهیختگان

اخبار مرتبط: پيوندگاه هنر و دانش