سناریوی پدر و دختر برای قتل داماد با قند شکن

مردی که با همدستی دخترش داماد خود را با ضربه‌های قند شکن به قتل رسانده بود، پس از نقض حکم اعدامش دوباره پای میز محاکمه قرار گرفت.

به گزارش قانون، رسیدگی به این پرونده از تیرماه سال ۸۴ آغاز و با گذشت ۹ سال هنوز حکم قطعی برای متهمان صادر نشده است. روز حادثه راننده وانت بار در حال حرکت به سمت ورزشگاه تختی بود که با واکنش عجیب رهگذران رو به رو شد. او در حال انتقال یک کمد بود. وقتی ماشین را نگه داشت متوجه موضوع شد. پای یک مرد از داخل کمد بیرون افتاده بود. پس از تماس با پلیس بلافاصله ماموران برای بررسی موضوع در محل حاضر شدند. ماموران پس از آنکه در کمد را باز کردند جسد مردی ميانسال را دیدند که سرش خون آلود بوده و یک روسری دور گردنش بسته شده بود.

راننده وانت بار به ماموران گفت: «کمد را از در خانه‌ای بار زدم که مرد و زنی در آن ساکن بودند. آن‌ها به من نگفتند کمد را به کجا می‌خواهند ببرند تنها به من گفتند که می‌خواهند از شهر خارج شوند.» در ادامه زن و مرد دستگیر و برای تحقیقات به اداره آگاهی منتقل شدند. همزمان با آغاز تحقیقات از آزیتا و جبارکه پدر و دختر بودند، جسد مرد داخل کمد که گفته می‌شد شوهر آزیتاست برای بررسی‌های بیشتر به پزشکی قانونی فرستاده شد. آزیتا و پدرش در‌‌ همان جلسات اولیه به قتل صفر، همسر آزیتا اعتراف کردند. آن‌ها در اعترافات اولیه خود ادعا کردند که با همکاری هم به وسیله قند شکن و آچار چند ضربه به سر و صورت صفر زده‌اند و با گذاشتن جسد در کمد می‌خواستند او را به مکان نامعلومی برده و سر به‌نیست‌ کنند. اما گزارش پزشکی قانونی درباره علت مرگ این پرونده را وارد جریانی کرد که باعث شد تا سال‌ها بعد روند رسیدگی به آن ادامه داشته باشد.

بر اساس گزارش پزشکی قانونی ضربات وارد شده به سر مقتول به وسیله جسمی سخت و لبه دار بود که با ادعای قندشکن بودن آن وسیله از سوی قاتلان همخوانی داشت اما علت اصلی مرگ نبود. بلکه دلیل اصلی فوت فشار رشته‌ای است که بر گردن او وارد شده و باعث خفگی صف شده است. بر‌اساس نظر پزشکی قانونی کسی که ضربات را به سر مقتول وارد کرده نمی‌توانسته همزمان بر گلوی مقتول فشار وارد کند و او را به قتل برساند بلکه این کار از سوی دو فرد کاملا مجزا انجام شده است. در مقابل ادعای آزیتا و پدرش درباره نحوه قتل صفر و مشخص نبودن اینکه چه کسی واقعا در قتل او مقصر است باعث شد تا این پرونده پس از ۹ سال بار‌ها پای میز محاکمه قرار بگیرد و با نقض حکم دوباره به دادگاه کیفری ارجاع شود. در آخرین جلسه محاکمه این پرونده که در شعبه ۷۱ دادگاه کیفری استان تهران برگزار شد حکم قصاص صادر شده، از سوی شعبه ۱۶ دیوان عالی کشور نقض شد و پرونده برای رسیدگی دوباره به شعبه ۷۴ دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد.

در جلسه صبح دیروز این پرونده که در شعبه ۷۴ دادگاه کیفری استان تهران برگزار شد آزیتا زمانی که در جایگاه حاضر شد در حالی که برای دفاع از خود متنی چند صفحه‌ای نوشته بود گفت: «اتهام شرکت در قتل عمدی صفر را رد می‌کنم. من به‌‌ همان قرآنی که صفر روز خواستگاری با خودش آورد و قسم خورد که من را خوشبخت می‌کند قسم می‌خورم که بی‌گناهم. او با همین قرآن به خواستگاری من آمد و قسم خورد که خوشبختم کند اما از آن روزی که وارد زندگی او شدم یک روز خوش ندیدم. من همیشه زیر بار کتک و ضربه‌های سخت او بودم. یک بار نزدیک عید بود و من را آن چنان کتک زد که مهره دوازدهم کمرم شکست. وقتی خواستیم عید به خانه پدرم برویم او مرا تهدید کرد که به همه بگو هنگام زدن پرده از چهارپایه افتاده‌ای من هم چون از صفر می‌ترسیدم قبول می‌کردم. اما فقط ترس از او نبود من نمی‌خواستم پدرم و خانواده‌ام را ناراحت کنم. بعد‌ها طاقت نیاوردم و به پدرم موضوع را گفتم. او هم به خانه آمد و من را به دادگاه خانواده برد ولی تعطیل بود. به همین خاطر به خانه آمدیم. پدرم نمی‌خواست به خانه ما بیاید اما صفر او را به زور به خانه آورد. قبل از اینکه بخوابیم کمی با هم جر و بحث کردیم. تا اینکه پدرم رفت و در سالن پذیرایی خوابید. صفر هم که از دادگاه رفتن من ناراحت بود به اتاق آمد و به من حرفهایی زد که نمی‌توانستم تحمل کنم. او به من گفت که من تو را به خاطر خواهر‌هایت گرفته‌ام. فکر می‌کنم پدرم این حرف‌ها را شنیده بود چون نیم ساعت بعد که صفر رفت بخوابد دیدم پدرم به آشپزخانه آمد و از من سراغ قند شکن را گرفت ومن هم قند شکن را به او دادم. تا اینکه شنیدم صدایی آمد. وقتی رفتم دیدم پدرم با قند شکن چند ضربه به سر صفر زده است. برای آنکه خون صفر زمین نریزد یک پلاستیک دور سرش کشید و یک روسری دور گردنش بست. بعد با کمک هم او را داخل کمد گذاشتیم و سوار وانت بار کردیم. در میان راه بودیم که دیدم دو جوان که سوار موتور هستند وانت را نگه‌داشتند و فهمیدیم که پای صفر از کمد بیرون زده است. همانجا بود که پدرم با پای خودش رفت و اعتراف کرد.»

زمانی که قاضی از آزیتا درباره اعترافات اولیه‌اش درباره زدن چند ضربه با آچار و کشف آچار در محل وقوع جرم پرسید او تمامی گفته‌ها و مدارک را انکار کرد و گفت از وجود چنین چیزی اطلاعی ندارم.

در ادامه جلسه، جبار پدر آزیتا در جایگاه قرار گرفت و گفت: «آن روز با شنیدن حرف‌های صفر انگار جوان شده بودم. وقتی بالای سر صفر رسیدم از او پرسیدم این چه حرف‌هایی بود که زدی او هم به من نگاه کرد و بعد من با قند شکن چند ضربه به سرش زدم. آن زمان آن قدر عصبانی بودم که فقط همین‌ها را به خاطر می‌آورم. جزئیات خیلی زیادی هم به خاطرم نمانده تا یادم بیاید دخترم در آن زمان دقیقا کجا بود و چه کار می‌کرد.» قضات دادگاه پس از شنیدن اظهارات دو متهم و وکلای دفاع آن‌ها برای صدور حکم وارد شور شدند.

منبع خبر: تابناک

اخبار مرتبط: سناریوی پدر و دختر برای قتل داماد با قند شکن