بلوای پزشکان در ایران - ابراهیم هرندی

بلوای پزشکان در ایران - ابراهیم هرندی
اخبار روز
چرا جراحانِ ایرانی توانستند سریال طنزی را که فساد و جنایت های آنان را هدف گرفته بود، توقیف کنند؟ چرا صدا و سیمای ایران که اکنون نزدیک به چهل سال است، شب و روز و روز و شب به هوش ایرانیان توهین می کند و مردم را ابله و نادان می پندارد و می کوشد که دروغ را راست نشان دهد و راست را دروغ، این سان آسان در برابر خواهش این پزشکان تسلیم شد و سریال "درحاشیه" را قطع کرد؟ پاسخ آسان و آشکار است. پزشکان در ایران بخشی از قدرت هستند و مانند همه قدرتمندان، رسانه های گروهی را در راستای سود خود در دست دارند و می توانند هر آنگاه که سود آنان به خطر می افتد، الم شنگه ای رسانه ای بپا کنند و سودِ خود را سود همگانی نشان دهند و گرفتاری صنف خود را گرفتاری ملی بخوانند و هرآنچه را خوش نمی دارند، سانسور کنند و "خلاف اخلاق و شئونات ملی" قلمداد کنند و با شهید نمایی، در تحریک کردن احساسات مردم بکوشند و آنان را به سیاهی لشکر شدن در تظاهرات خود فرا خوانند.1
قدرت، گفتمانی چند وجهی ست که رویه ها و سویه های بنیادین آن همیشه از دیدرس آنان که بدان دسترسی ندارند، دور می ماند. روانشناسی قدرت را باید در گستره ناخودآگاه انسان پژوهید زیرا که تنها دو پدیده در جهان است که حوزه ناخودآگاه ما را هدف می گیرد و با راه یافتن بدان، ما را – بی که بخواهیم و یا که بدانیم – بخدمت خود در می آورد. این دو پدیده، زیبایی و قدرت است. کسی نمی کوشد که عاشق شود و روز و شب، اندیشه و خیال و انرژی خود را در خدمت دیگری بگذارد و خود را از کار و زندگی بیندازد. همچنان که کسی نه می کوشد و نه می خواهد که خدمتگزار و ستایشگر قدرتمندان در جهان باشد. این هردو، ما را با استراتژی های روانگردان خود، غافلگیر می کنند و از ما بیگاری می کشند.
یکی از این ویژگی های پیچیده قدرت آن است که سود و زیان دارندگانِ قدرت در جامعه، همیشه و در همه جا بعنوان سود و زیان همگانی قلمداد می شود. البته این چگونگی چنان ماهرانه رُخ می دهد که انگار ورای گوشِ هوش انسان انجام می گیرد و آنچنان طبیعی می نماید که کمتر کسی در اندیشه ناراست بودن آن فرو می رود. این گونه است که سودِ قدرتمداران در هر جامعه، سود همگانی پنداشته می شود و کمتر کسی را با آن سر جنگ است. پروژه اتمی ایران نمونه خوبی از این چگونگی ست. آخوند می خواهد که بمت اتمی بسازد و با آن کار، حکومت خود را روئینه کند و تا جاودان بر تخت پادشاهی ایران بنشیند و تا جاودان دمار از روزگارِ ایران و ایرانی در بیاورد. اما او این کار را بسود ایران و برای ایران می داند و مردم ایران را بانی چنین پروژه ای نشان می دهد. در گذارِ تاریخ، پادشاهان هر پیروزی را بنام خود تمام کرده اند وهر شکست را بنام مردم. اگر در متن های تاریخی باریک بشویم، در می یابیم که هرجا سخن از پیروزی می شود، با نام شاهی همنشین است و هر جا از شکست نوشه شده است، آن شکست را تاریخ نگاران، بنام مردم ایران رقم زده اند؛ برای نمونه، نادرشاه افشار، هندوستان را فتح کرد، اما ایران از روسیه شکست خورد.
خدمات پزشکیِ کارآمد در سراسر جهان حساب و کتاب خودش را دارد. نخستین گامِ دسترسی به پزشکی مدرن، مطب پزشک خانواده باید باشد. بسی بیش از بسیاری از بیمارانی که به پزشک خانواده مراجعه می کنند، در دیدار نخست، درمان می شوند. این چگونگی از آنروست که بسیاری از بیماری ها خودبخود بهبود می یابد و نیازی به درمان ندارد. فیریولوژی تن انسان ساختاری خود- درمانگر و بازساز دارد و بسیاری از بیماری های ساده را درمان می کند. مغز انسان با کمک مکانیزم های دفاعی مانند؛ تب، لرز، عرق ریزی، سرفه، زکام، استفراغ، اسهال، درد و خواب، می تواند بسیاری از میکروب ها و ویروس ها و قارچ ها را ناکاره و سپس نابود کند. غده های درون ریز، بخشی از ساختار پاسداری از تن انسان هستند که با ساختن و ترشحِ پادزهر، تن انسان را از آلاینده های زیانمند پاک می کنند.2 کارکردِ مکانیزمِ دیدبانی و درمانیِ تن انسان را اعتماد آفرینی پزشک، شتاب می بخشد. همین که پزشک به بیمارِ ترسیده خود بگوید که؛ نگران نباش، بیماری تو نیازی به دارو ندارد و خودبخود بهبود می یابد، چرخه مبارزه درونی و بازسازی یاخته ای شتاب می گیرد و درمان خودبخودی آغاز می شود. اگر پزشک این چگونگی را دریابد و با جمله ای دلگرم کننده، خیال بیمار را آسوده کند و به او بگوید که؛ چیزی نیست، آرام باش و یکی، دو روز استراحت کن، بیمار زودتر و آسانتر بهبود می یابد. در بیماری های خطرناکی نیز که سیستم دفاعی بدن توان مبارزه با آن ها را ندارد، دلداری و اطمینان بخشی، نقش بزرگی در شتاب بخشیدن به بهبود دارد. پژوهش های بسیاری در روان- درمانشناسی نشان داده است که پنداره مثبتِ بیمار از توان خود و خوش بینی پزشک و سپارش آن به بیمار، می تواند شانس بهبود او را به گونه شگفتی افزایش دهد.3

سیستم پزشک خانواده سبب می شود که هر پزشک عمومی در هر محلی، پس از چندی بیماران خود را بشناسد و با هریک به گونه ای خودی و آشنا برخورد کند و بیمار را با سخنانی مهر آمیز و عاطفی آزمایش و درمان کند و رفتارها و کردارهای نابهنجار و هشدار دهنده او را آسان بشناسد. این چگونگی سبب می شود که پیوندی کارساز و سودمند، میان پزشک و بیمار شکل گیرد و بیمار هر چه زودتر از چرخه خدمات پزشکی بیرون رود. چنین است که در کشورهایی که خدمات بهداشتی در دست بازار نیست و به دکان بدل نشده است، همیشه و هربار که تنی به ناز طبیبان نیازمند می شود، ناگزیر است که از خوانِ نخست، که پزشک خانواده است، آغاز کند. برای نمونه، نظام پزشکی انگلستان، ساختاری این چنینی دارد. در این نظام، پزشک خانواده، خدمات و سرویس های مورد نیازِ بیمار را تعیین می کند و گزینه هایی را که باید، با بیمار در میان می گذارد و اگر نیازی به ویژه کارانی دیگر بود، آن ها را درگیر می کند. در آن کشور کسی نمی تواند بی نیاز از دیدن پزشک خانواده خود، متخصصی را ببیند و یا از خدمات ویژه دیگری مانند؛ فیزیوتراپی، سونوگرافی، روان- درمانی، رادیوگرافی و پرستاری خانگی بهره گیرد.

نظام پزشکی ِ بیمار- محور

نظام پزشکی بیمار- محور، نظامی هنجارمند است که بیمار در آن چون نگینی در کانون کوشش های پزشکی جا دارد و همه اصول آن با چشمداشت به سود هر کُنش در راستای بهبود و رفاه بیمار بنا نهاده شده است. در این نظام، بهترین شیوه درمانی برای بیمار در کمترین زمان فراهم می شود. البته این چگونگی با خدمات بهداشتی و پزشکی بازار محور جور در نمی آید، زیرا که اگر هدف سرویس خدمات بهداشتی، سود بیشتری برای سرمایه گذاران آن سرویس باشد، بناگزیر، باید تا آنجا که می شود، جیب بیمار را خالی کرد. این چگونگی سبب ناهنجاری هایی می شود که در آن نکته کانونی، خالی کردن جیب بیمار است تا درمان او. این اتفاق امروز در ایران افتاده است. یعنی که چند گروه مافیایی، کارِ ارزشمند پزشکی را که حوزه تشخیصِ بیماری و کاهش درد و درمان بیماری ست، به دکان هایی برای چاپیدن پس اندازِ بیماران بخت برگشته ایرانی تبدیل کرده اند. این جنایتکاران، با تکیه بر موقعیت اجتماعی خود، اعتمادِ را که ارزشمندترین پیوند عاطفی میان پزشک و بیمار باید باشد، از میان برده اند و ترس و هراس و دلهره را بجای آن نهاده اند. اکنون هرگاه وهرجا که سخن از بهداشت و بیمارستان بمیان می آید، هرکس داستانی شگفت انگیز و شرم آور از رفتارها و کردارهای پزشکان متخصص و جراحان برای گفتن دارد. از جنازه های تصادفی ها که شکم هاشان را می درند و باز می دوزند، تا بستگانشان را سرکیسه کنند تا آزمایش ها و درمان های بیهوده و گاه زیانمندی که بازتاب های کُشنده دارند. از بیماران سرطانی ای که تا بیایند پول زیر میزی را فراهم کنند، می میرند تا بیماران تهیدستی که در آستانه مرگ از بیمارستان بیرون انداخته می شوند.

اگرچه فساد حرفه ای و نبود اخلاقِ هنجارمند پزشکی تنها ویژه ایران نیست، اما ایران بعنوان کشوری که برروی دریای بیکران نمایی از نفت و گاز و موادِ کانی دیگر نشسته است، می تواند و باید دارای نظام خدمات پزشکی رایگان باشد. اکنون بجای آن، بیماران ایرانی با حراجان و متخصصانی روبرو هستند که ویژه کارِ زراندوزی و چاپیدن بیماران اند و درآمد ماهیانه بسیاری از آنان، بیش از ده برابر میانگین درآمد در ایران است. این گرفتاری برای آن است که خدمات پزشکی در ایران، بی در و پیکر و بی دروازه بان است. نبودِ اطلاعات آگاه کننده سبب شده است که مردم پر مشتری ترین پزشک را بهترین بدانند. این پر مشتری ترین ها، همه در تهران و شهرهای بزرگ کار می کنند وهیچ یک نیز بخاطر شلوغی مطب، نه تنها فرصت پژوهش ندارند که لابد نیازی نیز به هیچ آموزش تازه ای در خود نمی بینند و به هیچ سمیناری نیز نمی روند و ای بسا که هرگز ژورنال های پزشکی را هم نخوانند. جایی که نیازی به چنین کارهایی نیست، پژوهش و آزمایش و آموزش، تلف کردن وقت پنداشته می شود و زیان مالی دارد. موفقیت این متخصصان و جراحان بخاطر دانش و توانمندی آنان نیست، بلکه برای تقاضای کاذبی ست که گروه های مافیایی دکانداران پزشکی و سازندگان دستگاه های پزشکی در کشور بوجود آورده اند. این دکان ها که همگی نیز به هم پیوسته اند و بیمار سرگشته را بیکدیگر پاس می دهند، او را نه بیمار که مشتری اسیری می بینند که باید جیب اش را با آزمایش ها و عکسبرداری ها و نوارگیری ها و تراپی ها و فلان درمانی های بیهوده، خالی کند. البته همه این کارها به بهانه تشخیص بیماری روی می دهد.

کار هر پزشک ، تحقیق، تشخیص و درمان در پیوند با هر بیماری ست. از میان این سه کار، تشخیص، مهمترین کار پزشک است، زیرا که تعیین کننده درمان است. اگر پزشک تشخیص درستی از بیماری نداشته باشد، همه گام های پس از آن برای بیمار زیانمند و بیهوده خواهد بود. اگرچه تشخیص بسیاری از بیماری ها، نیاز به آزمایش های گوناگون دارد، اما پیش از انجام آن آزمایش ها، پزشک باید که از روی نمادها و نشانه های بیماری دریابد که چه آزمایشی باید انجام گیرد. از اینرو، تشخیص می تواند بسیار وقت گیر باشد و هست. اما صرف وقت با کار پزشکی که دکان مال اندوزی باز کرده است و هدفی جز پول در آوردن ندارد، جور در نمی آید. در حقیقت بزرگترین تفاوت میان نظام پزشکی بیمار- محور و سود – محور، در تشخیص بیماری آشکار می شود. پزشک پولکی که بیمار خود را با حق ویزتی که می گیرد، تعریف می کند، هدفی جز پاس دادن بیمار به بخش های دیگر دایره مافیایی شرکتِ خود ندارد. این دایره، دربرگیرنده همه سرویس های خدمات پزشکی مانند؛ آزمایشگاه، رادیولوژی، فیریوتراپی، روان درمانی و توان درمانی ست. پزشکی که در این دایره بازرگانی کار می کند، خود نیز سهام داراست و بیمار خود را به همه آن مراکز نیز می فرستد.

البته باید گفت که فساد اداری و حرفه ای پزشکان ایرانی را نمی توان و نباید بی چشمداشت به بستر فرهنگی و اجتماعی آن بررسید. این گونه گرفتاری ها در بنیاد، سیاسی ست و از ابَرفساد بزرگتری بنام حکومت اسلامی سرچشمه می گیرد. اهل اقتصاد بارها گفته اند و نوشته اند که مشکلات اقتصادی ایران، اقتصادی نیست. این سخن را درباره گرفتاری های همه حرفه ها و حوزه ها در ایرانِ کنونی می توان گفت. بله، گرفتاری های فرهنگی نیز فرهنگی نیست، نابسامانی های خانوادگی و کاری و شهری و شهروندی و جنسی و اخلاقی و آکادمیک و حرفه ای و بازرگانی و نظامی و امنیتی و بین المللی نیز. اما پزشکان ایرانی بعنوان گروهی اجتماعی که در قدرت سیاسی کشور سهیم اند، دست خود را برای چاپیدن بیماران باز می بینند. این چگونگی را نبودِ اطلاعات و آگاهی برای بیماران، خطرناکتر کرده است.

براساس قانون مورفی، هر رویدادی که می تواند در جهان رُخ دهد، زمانی رُخ خواهد داد.4 این سخن ادوارد مورفی بدان معناست که آنچه شدنی ست، دیر و زود خواهد شد. یکی از گزینه های روابط اجتماعی و بازرگانی، هرج و مرج و ناهنجاری ای که "قانون جنگل"، خوانده می شود، است. انسان، بعنوان جانوری خودکامه و خویشتنخواه، هماره آماده برهم زدن قانون و برداشتن مزرهای اخلاقی و قانونی و بازگشت به قانون جنگل است. آنچه جلودار این بازگشت است، سنت های اجتماعی و مهمتر از آن، ترس از مجازات است. آنجا که شیرازه هنجارهای رفتاری اجتماعی و پذیره های اخلاقی از هم می پاشد و پلیس و ارتش ناکارا می شوند، مردم در اندک زمان خوی انسانی فرو می نهند و به قانون جنگل سر می سپارند. این چگونگی را اکنون در سرزمین هایی مانند افغانستان، سومالی، سودان، نیجریه، عراق و سوریه می توان دید. در ایران نیز بخش نخست این چگونگی رُخ داده است و شیرازه هنجارهای رفتاری و پذیره های اخلاقی ازهم گسیخته است . اکنون هرآنچه نمی بایست بشود، شده است. یعنی که بهداشت و سلامت مردم به گروهی راهزن مافیایی در شهرهای بزرگ ایران سپرده شده است و کلینیک ها و بیمارستان ها، به گردنه های گروگان گیری بیماران برای چاپیدن آن ها بدل شده است.   

دانش پزشکی، وامدارِ دانش های زیست شناسی، درمان شناسی و دارو سازی ست. این رشته پس از زنسانس و بویژه در سده نوزدهم میلادی که در اروپا درد و درمان از حوزه کارِ قدیسین بیرون آمد و به پزشکان واگذار شد، بسیار ارجمند پنداشته شد.5 این ارجمندی ریشه در پذیرش همگانی داده های دانشی در روزگار نوین دارد که افسانه باوری را کنار نهاده است و حقیقت را در بوته های آزمایش های علمی پی می جوید. پزشکی همچنین بخاطر سروکارش با انسان و پنداره همگانی از توانایی پزشکان در کاهش درد، زدودن آلودگی و درمان ناخوشی، کاری شایسته پنداشته می شود و برخی آن را برترین کار در جهان می پندارند. چنین است که پزشکان در همه کشورهای جهان ارجمند پنداشته می شوند و به دایره قدرت نزدیک اند. این چگونگی تراژدی بزرگی را در کشوری مانند ایران دامن زده است، زیرا در آن کشور، قدرت حکومتی در دست اوباش و اراذلی ست که از انسانیت و وجدان و اخلاق انسانی بی بهره اند. از اینرو، اخلاق حرفه ای برخی از پزشکان در آن کشور، چنان افت شگفتی داشته است که تهیه کننده ای با آگاهی از روانشناسی این چگونگی، کار را به حوزه طنز کشانده است6.
این گونه است که پزشک بیهوشی در آن کشور با وقاحت و دریده دهانی تمام، به فامیل بیمار می گوید؛ "اگه 70هزار تومان بدهی بیمارت کمی درد را احساس می‌کند، (یعنی دوز دارو کم میشه)، اگه 100 هزار تومان بدهی بیمارت چیزی موقع عمل نمی‌فهمه." 7

انقلاب صنعتی اروپا رشته های کاری تازه ای را با خود آورد که کارگزاران آن پیشاهنگان اقتصاد و فرهنگ کاری مدرن بودند. یکی از مهم ترین پذیره های بنیادی این فرهنگ، اصل " آگاه کردن مشتری" از جنسی و خدمتی ست که برایش پول می دهد و می خواهد بخرد. این اصل برآن است که هرگونه قراردادِ بازرگانی زمانی حقیقی ست که فروشنده هیچ چیز را درباه جنسی که می فروشد، از خریدار پنهان نکند. بسیاری از منش ها، روش ها و هنجارهای حرفه ای مدرن که زمینه ساز اخلاق کاری در فرهنگ مدرن هستند را کارگزاران این حرفه ها برای رفاه مشتری و نگه داشتن آن ها پدید آورده اند. بسیاری از اصول این اخلاق نیز، مانند اصل آگاه کردن مشتری، در قوانینِ خرید و فروش و قرارداد، جنبه قانونی دارند.

کارگزاران حرفه های مدرنی که پس از انقلاب صنعتی اروپا در کشورهای مدرن پدید آمده اند، همه نمادها و نمایندگان دگرگونی در جامعه نیز بوده اند.این کارگزاران در برخی از کشورهای پیرامونی نیز با روشنفکران و نیکخواهان جامعه همگام و همدوش بوده اند. نمونه ای از این چگونگی در ایران، استادان دانشگاه، نویسندگان و وکلای دادگستری هستند که هماره در نبرد با خودکامگی و استبداد، پیشاهنگ دیگران بوده اند. این چگونگی را همین امروز نیز در ایران می توان دید.

حرفه پزشکی در ایران از روزگاران کهن، کاری بزرگ و ارزشمند پنداشته می شده است و تاریخ از نام آورانی چون ذکریای رازی، ابن سینا و اسرائیل ابن ذکریا به نیکی یاد کرده است. این ارزش سبب شده است که فرهنگ پزشکی در ایران پیرو منش منبری شود و پزشک، خود را برروی منبر و بیمار را در فرودست بپندارد و پیوندی یکسویه با او داشته باشد و او را شنونده و پذیرا و پیرو خود بخواهد. در این فرهنگ، بیمار انسان پنداشته نمی شود که گفتگو با او کمکی به درمانش بکند. در فرهنگ منبری، پزشک خود را در جایگاه خداگونه ای می نشاند که بیمار را یارای خیره شدن در چشمان او نیست، چه رسد که تشخیص او را به پرسش بگیرد و یا شیوه درمانی او را به چالش کشد. در رابطه تاریخی پزشک و بیمار در کشورِ ما، بیماری که باید تصویر کاملی از چیستی و چگونگی ناخوشی خود داشته باشد، تا بتواند با آگاهی درباره درمانِ پیشنهادی پزشک تصمیم بگیرد، گاه بی که بداند، تن به عمل جراحی خطرناک و دگرگون کننده می دهد. بلوایی که پزشکان در ایران برپاکرده اند، ریشه در این فرهنگ دارد.

=======
1. این موضوع که چگونه زیبایی و قدرت، ذهن انسان را در چنبر خود می اندازند و او را شیفته و اسیر و خدمتگزار می کنند، رشته ای ست که سری دراز دارد و در زمانی دیگر باید بدان پرداخت.
2. نگاه کنید به این لینک.
3. هرندی، ابراهیم. (1390)، برآیش و بیماری (دیباچه ای بر پزشکی برآیشی). H&S Media, UK.
4. منطق غیر دینی و خِرَد پذیرِ گفتمانِ دعا کردن برای بیمار، ریشه در این نکته دارد که بیمار با دیدن همدلی دوستانش با وی و خواهشِ آنان از نیرویی ماورایی، در می یابد که دوستانش خواستار زنده ماندن او هستند. این چگونگی، حالِ بیمار را خوش می کند و او را به زندگی امیدوارتر می سازد و ای بسا که در بهبود او نیز موثر باشد.   
5. قانون مورفی (Murphy’s Law). برای آگاهی بیشتر در این باره، نگاه کنید به این لینک.
6. برای آگاهی بیشتر در این باره، نگاه کنید به کتابِ زاده شدن کلینیک نوشته میشل فوکو در اینجا.
7. خنده ای که انسان از شنیدن و یا خواندن سخنی طنزآمیز سر می دهد، خنده فراتر از گریه است. چیزی در مایه ریشخند و نیشخند و یا زهرخند. چنین است که شاعری گفته است؛ کارم از گریه گذشته است، از آن می خندم.   
8. www.tabnak.ir
9. زیرمیزی که اکنون رومیزی شده است.
10. Caveat Emptor: "Let the buyer beware."
11. نگاه کنید به شمار نویسندگان و وکلایی که در چند دهه گذشته زندانی و یا کشته شده اند. 


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

منبع خبر: اخبار روز

اخبار مرتبط: بلوای پزشکان در ايران، ابراهيم هرندی