من در اینجا تلاش دارم تا از منظری دیگر به حمید اشرف بنگرم. برای این کار، دو جنبه از حمید اشرف را مورد توجه قرار داده ام. اولی درنگ بر این پرسش‌هاست که حمید اشرف و نسل برپا کننده جنبش فدائی در شرایط حاکمیت استبداد سیاسی شاه محور و سلطه عقاید سنتی و مذهب حاکم چه اندیشه‌های سیاسی و اجتماعی را برگزیدند؟ دومی اینکه نقش حمید اشرف در تغییر و تحولات سازمان در سال ۱۳۵۳و ۱۳۵۴ چه بوده است؟

من در اینجا تلاش دارم تا از منظری دیگر به حمید اشرف بنگرم. برای این کار، دو جنبه از حمید اشرف را مورد توجه قرار داده ام. اولی درنگ بر این پرسش‌هاست که حمید اشرف و نسل برپا کننده جنبش فدائی در شرایط حاکمیت استبداد سیاسی شاه محور و سلطه عقاید سنتی و مذهب حاکم چه اندیشه‌های سیاسی و اجتماعی را برگزیدند؟ دومی اینکه نقش حمید اشرف در تغییر و تحولات سازمان در سال ۱۳۵۳و ۱۳۵۴ چه بوده است؟
اخبار روز
سخن را با این آغاز کنم که این گفتار، حمید اشرف را به عنوان یک پدیده اجتماعی ـ سیاسی مد نظر قرار داده است.

تا کنون، نظرات متفاوت و متضاد بسیاری در باره حمید اشرف گفته و نوشته شده است. مخالفین سیاسی او، اندیشه‌ها و اعمال وی را بکلی تخطئه کرده و می کنند‌ و در برابر، تایید کننده‌ها و یا مدافعین منتقدش، او را از زاویه ابراز شهامت و جانبازی در راه آزادی، عدالت و سوسیالیسم و پیشبرد مشی مبارزه مسلحانه، ستوده و یا نقد جانبدارانه نموده و می نمایند.

من در اینجا تلاش دارم تا از منظری دیگر به حمید اشرف بنگرم. برای این کار، دو جنبه از حمید اشرف را مورد توجه قرار داده ام. اولی درنگ بر این پرسش‌هاست که حمید اشرف و نسل برپا کننده جنبش فدائی در شرایط حاکمیت استبداد سیاسی شاه محور و سلطه عقاید سنتی ومذهب حاکم بر جامعه در حال گذار ما طی دهه ٤٠، چه اندیشه‌های سیاسی و اجتماعی را برگزیدند و کنار کدامین فرآیندها ایستادند؟ دومی اینکه نقش حمید اشرف در تغییر و تحولات سازمان در سال ١٣٥٣و ١٣٥٤ چه بوده است؟

تلاش برای پاسخ به سئوالات محوری فوق، از این جنبه نیز مهم است که برخی افراد و چند مجله چپ ستیز، از مدتی پیش بگونه غیرمعقولانه و در شکلی هیستریک، نیروهای چپ آزادیخواه کشور بویژه جریان فدایی و چهره‌های شاخص آن را زیر تهاجم و شانتاژ خود قرار داده و کوشش می کنند، از افکار نیروهای چپ کشور بویژه جریان ریشه دار و سراسری فدایی خلق، کاریکاتوری وارونه به خورد نسل جوان دهند.

* * *
حمید اشرف، محصول و برآمده‌ از بطن دوره‌ای خاص از توسعه جامعه ما و یکی از کنشگران سیاسی برای تغییر و تحول همین جامعه در دهه ٤٠ بود.

ایران ما بر بستر بن بست‌های دوران قاجار و عصر بیداری و انقلاب مشروطیت، بتدریج پای در راه و رویکرد جدید زندگی یعنی مدرنیته گذاشت. بقول گیدنز جامعه شناس انگلیس، مدرنیته: همچون رویکرد و شیوه جدیدی از زندگی.

جامعه ما طی دوره پنجاه ساله بعد مشروطیت، متاسفانه علیرغم دگرگونی‌های بزرگ و سازنده‌ نتوانست به جامعه‌ای توسعه یافته با دولتی مدرن ـ دمکراتیک دست یابد.

اگرچه طی دهه ٢٠ و بویژه دوره دولت مصدق جامعه ما بتدریج در مسیر ارتقاء به دولت مدرن ـ دمکراتیک قرار می گرفت ، اما بر اثر ضد حمله ائتلاف استبداد ـ ارتجاع ـ نو استعمار در شکل کودتای ٢٨ مرداد، دوباره در چنبره «دولت مدرنِ مطلقه شاه محور" گرفتار آمد و مجدداً شاهد بازتولید دولت رضاشاهی (دولت متناقض) در کشور شد.

دولت شاه به جای حمایت از فرآیند مدرنیته و دست آوردهای دولت دمکراتیک دوره مصدق، روشنفکران و نیروهای سیاسی مدرن آزادیخواه نظیر جبهه ملی ایران و حزب توده ایران را مورد سرکوب قرار داد و علم دیکتاتوری برافراشت. بدینسان بود که مدرنیته در معنی توسعه بر متن آزادی و دمکراسی مغفول افتاد.

اشاره به این موضوع مهم است که بعداز کودتا و سرکوب جبهه ملی، حزب توده ایران و روشفکران مدرن آزادیخواه، بخشی از نیروهای سیاسی مذهبی و غیرمذهبی کشور به دنبال «بازگشت به خویشتنِ » سنتی و مذهبی خویش بودند.

حمید اشرف و بخش بزرگی از جوانان دهه ٤٠ به عنوان سازندگان آتی جریان فدائی، در چنین جامعه‌ای و در آن شرایط حاکمیت اختناق سیاسی و فرهنگی بود که چشم بر جهانی مدرن گشودند.

آنها برای توضیح کیستی و چیستی خود و جامعه شان به جای «بازگشت به خویشتنِ» و یا ماندن در عقاید و افکار سنتی شاه محور و عقاید شیعی ـ سیاسی امام محور، دیدگاه‌های انسان شناسی، فلسفی و اندیشه‌های سیاسی و اجتماعی مدرن را برگزیدند.

حمید از دوران نوجوانی‌اش به سمت بلوغ یافتگی فکری رفته و وقتی که ١٧ ساله بود به روند تغییر خواهی از نوع مدرن آن پیوست و در کنار بیژن جزنی قرارگرفت.

در باره نقش حمید در شکل گیری سازمان از سال ١٣٤٦ تا ١٣٥٣ مطالب زیادی نوشته و گفته شده است. ولی از نقش او در تغییر وتحولات سازمان در سال ١٣٥٣و ١٣٥٤ کمتر سخن گفته شده است. اگر بخواهیم حمید را همه جانبه تر بشناسیم، لازم است به نقش تعیین کننده او در تغییر و تحولات سازمان در سال ١٣٥٣ و ١٣٥٤ توجه داشته باشیم. من کوشش می کنم بطور کاملا فشرده به تغییر وتحولات سازمان در سال ٥٣ و ٥٤ اشاره کنم.

سال ۱۳۵۳ سال انباشت سوالات و سربرآوردن تردیدها در موارد مربوط به مبارزه مسلحانه و باز شدن راه برای اندیشیدن و بازاندیشیدن بود.

- تردید در وجود شرایط عینی انقلاب، تردید در صحت مبارزه مسلحانه هم استراتژی، هم تاکتیک،
ـ تردید در ساختار نظامی واقعاً موجود و سربازگیری، تردید در عملگرایی حاکم بر رهبری و کل تشکیلات و نیروهای سازمان، تردید در شیوه تصمیم گیری و رهبری سازمان که کاملاً مرکزی، عمودی و بدون اطلاع اعضای سازمان و سمتگیری به سوی توجه به تئوری، کار سیاسی و مشارکت اعضا سازمان در مباحث درون رهبری به عنوان رکن های فعالیت سازمان مهمترین تغییر و تحولی بود که در سال ١٣٥٣ و ١٣٥٤ در سازمان شروع شده بود.

- کارکرد ٤ ساله سازمان و بروز سئوالات و تردیدها، موجب شد که یقین مطلق گرایانه نسبت به نقش مبارزه مسلحانه به عنوان پراتیک انقلابی به تدریج سست شود، طلسم عمل گرایی و مبارزه مسلحانه به عنوان هسته اصلی و محوری پراتیک، ترک بردارد و راه برای اندیشیدن بازشود.

در سال ۵۴، رهبری سازمان در راستای رفع اشکالات و کمبودهای فکری، سیاسی و ساختاری خود و سازمان، گام هایی عملی برمی دارد. توجه به تئوری، کارسیاسی، تداوم کار، حفظ رهبری و اصلاح ساختار تشیکلاتی و اقداماتی در این جهت از اوایل سال ۱۳۵۴ در دستور قرار گرفت.

اگر بخواهم بن مایه تغییر و تحولات سازمان را بطور فشرده بیان کنم می توان گفت تغییر و تحولات در سال ١٣٥٤ -١٣٥٣، نقطه عطفی در تاریخ سازمان و سرآغاز بازگشت سازمان چریک های فدایی خلق ایران به اصل خود در دهه چهل، یعنی سوال کردن، تردید کردن، مطالعه کردن، اندیشیدن، انتقادی اندیشیدن، بازاندیشی در عمل و راه رفته احزاب و سازمانهای سیاسی قبلی، اهمیت دادن دوباره به تئوری و کار تئوریک، اهمیت دادن به کار سیاسی و نقش آن در میان مردم، اهمیت دادن به کادرها و نقش آنان درحیات سیاسی سازمان است. حمید اشرف نقش تعیین کننده در پیش برد این جهت گیری ها داشت.

متاسفانه ضربات اردیبهشت و تیر ١٣٥٥ فرصت نداد تا سازمان باحضور حمید و دیگر کادرهای برجسته سازمان این تغییر و تحول را ژرفتر و پربار تر پیش ببرند.

نظر برآنچه گفته شد می توان گفت :
حمید اشرف، انسانی خود بنیاد بود؛ جسارت زیر سوال بردن خود و جامعه‌اش را داشت؛ برخوردار از استقلال نظر و رای بود و حامل اندیشه انتقادی؛ علاقمند به ورود فعال در میدان عمل اجتماعی، تجربه کردن، آزمون و نوآوری.
او درقبول مسئولیت در برابر جامعه پیشقدم و در تغییرتصمیم و روش جاری مورد نظر خود، انعطاف پذیربود. به همکاران و افراد تحت مسئولیت خود استقلال عمل می داد و مشوق مسئولین و اعضای سازمان به استقلال و خودکنترلی بود.

این‌ها از ویژگی‌های انسان به مفهوم مدرن است که حمید در روند زندگی آنها را کسب کرد، در خود پروراند و به کارشان گرفت. ازخصوصیات یک انسان مدرن.

اما بلافاصله این را هم باید بگویم که از حمید اشرف نباید یک پیشوا و ابرانسان ساخت. چنین چیزی، مغایر ارزش ها، آرمان ها و اندیشه‌های فلسفی، سیاسی و اجتماعی مدرن و معاصر خود حمید است.

حمید اشرف ضمن اینکه آن ویژگی‌های انسانی مدرن را داشت، در عین حال حامل و حاوی کمبودها، خطاها و ایرادات فکری، سیاسی و تشکیلاتی بزرگ و کوچک خود نیز بود. او بار آمده جامعه ایرانی بود. حمید اشرف را یک انسان مدرن ِ ایرانی باید دید؛ آن انسانی که از درون دچار تناقض است. و چرا متناقض؟

- زیرا که همچون اغلب روشنفکران، سیاسیون و رهبرانِ مدرنِ چپ و راست و میانه کشور ما، هم بسیاری از مولفه‌های مدرنیته را در خود حمل می کرد و هم عناصر منفی از تفکر و فرهنگ سنتی را در جان و وجودش داشت.
- چرا که همانند اغلبِ هم فکران چپ سوسیالیستی‌اش، هم آزادیخواه بود و هم مخالف آزادی‌های لیبرالیسم سیاسی.
- چراکه هم از دمکراسی به مفهوم خودگردانی آزاد دفاع می کرد، هم طرفدار دیکتاتوری پرولتاریا و نظرات استالین و مخالف ساختارهای دمکراسی‌های واقعا موجود بود و چنین گمان می برد که اینها بورژوائی هستند و لذا بی ارزش.

هم مدافع اندیشه های فلسفی و سیاسی مدرن چپ بود و هم مدام بر «با ایمان به پیروزی راهمان» تاکید می کرد و...

علیرغم تناقضات، کمبودها و ایراداتی از این دست اما، با سنجش زندگی ١٥ ساله حمید اشرف باید گفت که یکی از مدیران، سازمانگرانِ و رهبران سیاسی مدرن و خلاقِ جنبش سیاسی کشور ما در دوره خودش بوده است. نام او در تاریخ کشور ما ماندگار است.

یادش گرامی باد.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

منبع خبر: اخبار روز

اخبار مرتبط: من در اینجا تلاش دارم تا از منظری دیگر به حمید اشرف بنگرم. برای این کار، دو جنبه از حمید اشرف را مورد توجه قرار داده ام. اولی درنگ بر این پرسش‌هاست که حمید اشرف و نسل برپا کننده جنبش فدائی در شرایط حاکمیت استبداد سیاسی شاه محور و سلطه عقاید سنتی و مذهب حاکم چه اندیشه‌های سیاسی و اجتماعی را برگزیدند؟ دومی اینکه نقش حمید اشرف در تغییر و تحولات سازمان در سال ۱۳۵۳و ۱۳۵۴ چه بوده است؟