گفته می شود غالب مبارزات کارگری در ایران مبارزاتی صنفی و اقتصادی است. این کاملا درست است، اما این هم، حقیقتی غیرقابل انکار است که هیچ مبارزه ای در جامعه ای مانند ایران، که یک نظام سرکوبگر و دیکتاتوریت محض در آن حاکم است نمی تواند سیاسی نشود. "نان" و "آزادی" را در ایران نمی توان با هیچ توجیهی از هم جدا کرد

گفته می شود غالب مبارزات کارگری در ایران مبارزاتی صنفی و اقتصادی است. این کاملا درست است، اما این هم، حقیقتی غیرقابل انکار است که هیچ مبارزه ای در جامعه ای مانند ایران، که یک نظام سرکوبگر و دیکتاتوریت محض در آن حاکم است نمی تواند سیاسی نشود. "نان" و "آزادی" را در ایران نمی توان با هیچ توجیهی از هم جدا کرد
اخبار روز
آکسیون اول ماه مه، مارشی جهانی است، ولی در عین حال کارگران در هر بخش کره خاکی با مسائل ویژه خود نیز درگیرند و گرامیداشت روزشان معنای خاص تری پیدا می کند. از این روی و برای اینکه بتوان اثرات جهان وطنی طبقه را در پرتو انترناسیونالیسم کارگری تقویت کرد، باید در بعد مشخص تر به صورت کنکرت، پی مهمترین نکات در سطح محلی هم رفت، تا بهتر فرصت ها و موانع را دید. تمرکز این سطور بصورت اجمالی و تیتر وار روی چند نکته است که خاص تر به طبقه کارگر در ایران معطوف است.
مبارزه کارگران برای احقاق حقوقشان در ایران امری روزمره است و آمار و گزارشات گواه دارد که جنبش کارگری زنده ترین و پردامنه ترین جنبش اجتماعی در ایران است. با این حال، این جنبش علیرغم وسعت مبارزه ای که دارد، علیرغم نیرو و توان بالقوه ای که دارد، در تحولات سیاسی جامعه و در بزنگاه های مهم اجتماعی توان بهره گیری تام و تمام از تغییرات به نفع منافغ طبقاتی اش، را در مقابل طبقات دیگر ندارد.
لذا سئوال این است که مشکلات و ضعف ها کدام ها هستند که طبقه کارگر علیرغم توان و ظرفیت بالایش و علیرغم نقش کلیدیش، باز به حاشیه رانده می شود و دستاوردهای مبارزاتی اش پس گرفته می شود؟ ضمانت به قدرت رسیدن طبقه کارگر در تحولات سیاسی آتی که اکنون بیش از هر زمان دیگری چشم انداز روش تری دارد، کدام ها هستند؟

خیزش دی ماه و کارگران

خیزش سراسری دی ماه و "ده روزی که ایران را لرزاند"، با وجود اینکه نویددهنده سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی و آینده ای روشن برای محرومان جامعه ایران بود، اما به مانند یک آزمون تاریخی، در عین حال نشانگر ناآمادگی و کمبودهای جنبش کارگری نیز بود. این جنبش اگر چه با مبارزات روزانه و همیشگی اش یاری رسان این خیزش بود، اما نتوانست از این موقعیت بهره ببرد و با اعتصابات خود یاری رسان تداوم این خیزش باشد. به عبارت دیگر مشخص تر شد که هنوز جنبش کارگری در موقعیتی نیست که در تندپیچ های تاریخی و برآمده های جنبش های توده ای بتواند مهر طبقاتی خود را بر روند تحولات سیاسی بکوبد. هنوز این طبقه و رهبران و پیشروانش از ایفای نقش هژمونیک خود بر روند اوضاع فاصله دارند. از این روی و از آنجا که به این امر اذعان هست که آنچه در دی ماه روی داد، یک پدیده ناگهانی نبود و ریشه در نابسامانی ها و بحران عمیق سیاسی و اقتصادی در جامعه داشت و تردیدی نیست در آینده این خیزش در اشکال دیگر و به بهانه های مختلف دوباره سر بر آورده و فوران خواهد کرد، سئوال اصلی فراروی فعالین جنبش کارگری و کمونیست ها این است که برای این آمادگی سازی و ایفای نقش در آینده چه باید کرد؟ مبارزترین و پیگیرترین بخش جامعه یعنی کارگران به چه سازه ها و ملزوماتی نیاز دارند و ضمانت اینکه دوباره بسان تجربه قیام ۵۷ و ... "سرشان بی کلاه نماند"، چیست؟

مبارزه صنفی، مبارزه سیاسی

گفته می شود غالب مبارزات کارگری در ایران مبارزاتی صنفی و اقتصادی است. این کاملا درست است، اما این هم، حقیقتی غیرقابل انکار است که هیچ مبارزه ای در جامعه ای مانند ایران، که یک نظام سرکوبگر و دیکتاتوریت محض در آن حاکم است نمی تواند سیاسی نشود. "نان" و "آزادی" را در ایران نمی توان با هیچ توجیهی از هم جدا کرد. کارگرانی که برای دریافت حقوق معوقه شان مبارزه می کنند و با سرکوب و زندان و اخراج روبرو می شوند، نمی توانند سیاسی نشوند. این خود سیستم حاکم است که با روش و متدهای ضد کارگری و ضدمردمی و سرکوبگرانه اش هر نوع نافرمانی و حتی هر نوع مطالبه ای را به سمت تعارض سیاسی با خود می کشاند و ناگزیر از این کار هم هست. رژیم و نیروهای سرکوبگرش نیک می دانند که اگر "گربه را دم حجله نکشند"، این گربه "برایشان شیر می شود". از این روی وقتی دشمن "به درستی" خواسته های کارگران برای نان و معیشتشان را ضدیت با دم و دستگاه سرمایه دارانه خود می بینند، چه دلیلی وجود دارد کارگران مبارزات صنفی خود را سیاسی نبینند. چه دلیلی وجود دارد که کارگران این واقعیت را واضح تر نبینند که رژیم و دستگاه های سرکوبگرش، یا خود مستقما صاحبان کار و کارفرما هستند (سپاه پاسداران و ....) و یا کل نظامشان در خدمت و در دفاع از منافع طبقه سرمایه دار است.
جدا کردن مبارزه صنفی از سیاسی و کشیدن "دیوار چین" بین این دو عرصه، بویژه در جامعه ایران، یک گرایش تردیونیستی و لیبرالی صرف است که نمی خواهد کارگران پای از مبارزه برحقشان برای خواسته های صنفی فراتر بگذارند. این گرایش علیرغم ادعادهایش در پاسداری از حقوق کارگران، در عمل به سود رژیم و سرمایه داران است.

"نان" و "آزادی"های سیاسی و اجتماعی

یکی از شعارهای برجسته خیزش وسیع و سراسری دی ماه، شعار "نان و آزادی" بود. این شعار ضمن اینکه به حق تشخیص درست گردانندگان و پیشروان خیزش های اخیر بود، نشان از لزوم پر رنگ تر کردن یک ضرورت هم داشته و دارد. مسئله از این قرار است که برای کارگرانی که نان شب برای فرزندان و خانواده هایشان ندارند و چند مرتبه زیر خط فقر زندگی می کنند، برای کارگرانی که چند ماه حقوقشان پرداخت نشده است و ... مسئله نان اولویت اصلی است و این کاملا قابل درک است که سمت و سوی اصلی مبارزات کارگران اقتصادی باشد. اما طرف دیگر هم مسئله از این قرار است که به این امر توجه شود که، چه کسی نان کارگران را قرق کرده و عامل سفره خالی آنهاست، عامل فقر و بیکاری و هزار و یک درد و آسیب اجتماعی کارگران و اقشار محروم جامعه کی ها هستند؟
طرف حساب کارگران کسانی هستند که با سلب همه آزادی های سیاسی و اجتماعی، سلب حقوق ابتدایی انسان ها، ایجاد شکاف و تبعیض به بهانه های جنسیتی، مذهبی، ملی و ... توانسه اند، نان را هم از کارگران سلب کنند. از این روی نان و معیشتی بهتر را، بدون مبارزه ای همه جانبه برای آزادی های اجتماعی یا نمی توان بدست آورد، یا اگر هم توفیقی حاصل شد ضمانت ماندگاری ندارد و پس گرفتی است.
با توجه به این ضرورت ساده، مبارزه برای آزادی های سیاسی و اجتماعی، مبارزه برای برچیدن ستم های جنسیتی، ملی، مذهبی و ... نمی تواند موضوع کار طبقه کارگر و پیشروان این طبقه نباشد. فراتر، از این رهگذر است که طبقه کارگر می تواند نقشی هژمونیک پیدا کند و با همسویی و دفاع از آزادی های سیاسی و اجتماعی، دفاع از تساوی حقوق بین زن و مرد، ملیت ها و... هم طبقه خود را در موقعیت بهتری قرار دهد و هم این جنبش ها را در همسویی بیشتر با مبارزه طبقاتی خود قرار دهد. کسانی که مبارزات دموکراتیک برای آزادی های سیاسی و اجتماعی را دو دستی به گرایشان لیبرالی، ناسیونالیستی و فمینیست های لیبرال تقدیم می کنند و پیشروان جنبش کارگری را از دخالت گری در جنبش های اجتماعی دیگر منع می کنند، عملا با هر درجه از "خیراندیشی" و "کارگر منشی" که داشته باشند، در عمل کارگران را در موقعیت منزوی تر و ضعیف تری قرار می دهند.

تشکل های توده ای کارگران

در عمل ثابت شده است که کارگران نه به صورت آحاد پراکنده، بلکه در اتحاد و همبستگی با همدیگر است که می توانند مانند یک طبقه اجتماعی که اکثریت جامعه را تشکیل می دهد، در فعل و انفعالات اجتماعی به نفع خود عمل کنند. کارگران بدون تشکل های توده ای خود نمی توانند در این موقعیت قرار گیرند. تلاش های ارزنده ای که در سال های اخیر در میان پیشروان جنبش کارگری و در قامت دهها نهاد، سندیکا و کمیته های کارگری شکل گرفته تا حد زیادی نشان از درک و عملی کردن این ضرورت دارد. اما بطور واقعی این تشکل ها غالبا تشکل های پیشروان جنبش کارگری هستند و به تشکل های توده ای و فراگیر کارگران در محل کار و زیست شان تبدیل یا متکی نشده اند.
از این روی امر تشکل یابی کارگران، یکی از کمبودها و نیازهای عاجل جنبش کارگری ایران است. در این امر تردیدی نیست که سیاست های سرکوبگرانه رژیم، بیکاری و مشکلات عدیده اقتصادی و... مانعی جدی بر سر راه پیشروی در این عرصه بوده است، اما در توازن قوایی که بعد از رویدادهای دی ماه در جامعه بوجود آمده است و بر بستر اعتراضات گسترده و روزانه ای که کارگران به اشکال مختلف در برابر کارفرمایان و صاحبان کار و حامیانشان پیش می برند، بیش از همیشه زمینه رشد و گسترش تشکل های توده ای کارگری بوجود آمده است. به هر میزان پیشروان و رهبران جنبش کارگری بتوانند در این عرصه توده های وسیع تری از کارگران را در محل کار به فعالیت دسته جمعی و متشکل مجاب سازند، به همان اندازه ظرفیت های سرکوبگری دستگاه های امنیتی و پلیسی رژیم کمتر خواهد شد و به همان اندازه کارگران در موقعیت مناسب تری برای پیگیری خواسته ها و مطالباتشان قرار خواهند گرفت.

کارگران و حزبیت

تلاش برای ایجاد تشکل های توده ای کارگری، از تلاش سازمان یافته تر و حزبی پیشروان طبقه کارگر نه تنها جدا نیست، بلکه لازم و ملزوم همدیگرند. تجارب تاریخی زیادی هم در ایران و هم در دیگر کشورها نشان داده است که جنبش کارگری حتی متکی بر سازمان های گسترده و پرنقوذ توده ای، اگر با ایده و تلاش برای تحزب یابی کارگری عجین نگردد، سر طبقه کارگر در نهایت "بی کلاه خواهد ماند". حزب کارگری ستاد رهبری طبقه کارگر است و این تنها ابزار ضمانت به سرانجام رساندن انقلاب به رهبری طبقه کارگر و به بار نشستن تلاش ها و مبارزات این طبقه و پاسداری از دستاوردهایش است.
جنبش کارگری نمی تواند تنها با اتکا به سندیکاها و اتحادیه ها و تشکل های توده ای اش، به سوی قدرت سیاسی که تضمین کننده استقرار یک جامعه سوسیالیستی است حرکت کند و برای این مهم به ستاد رهبری اش یعنی حزب طبقاتی اش نیاز دارد. گرایشاتی که تشکل های کارگری را ظاهرا به بهانه عدم کارآیی و ناتوانی این یا آن حزب موجود "مستقل از احزاب" تعریف می کنند، خواسته یا ناحواسته کارگران را از ایده‍ی تحزب یابی اش دور کرده و آسیب پذیری جنبش کارگری را در مقابل گرایشات رفرمیستی بیشتر خواهند کرد. ***
طبقه کارگر ایران در شرایطی اول ماه مه امسال را گرامی می دارد، که از یک سو در بدترین شرایط زندگی و بی امکاناتی قرار دارد و از طرف دیگر کارنامه ای درخشان از ستیز و مبارزه برای احقاق حقوقش را با خود دارد. این کارنامه درخشان و توازن قوای مناسب تری که در جامعه بعد از خیزش دی ماه بوجود آمده است بستر مناسبی برای تلاش جهت فایق آمدن بر کمبودها و ضعف ها و راهبری جنبش کارگری در تحولات آتی است. کارگران ایران اول ماه امسال را با شعارهای مطالباتی شان، با صدور قطعنامه های مشترک، با خواست آزادی کارگران در بند و همه زندانیان سیاسی، با امید برای تلاش بیشتر جهت اتحاد و همبستگی و تشکل های توده ای پیش می روند. گرامی باید این رزم نستوه و نجات بخش! ***
مسائل و معظلات سر راه زندگی و معیشت و مبارزه طبقه کارگر معمولا در آستانه آکسیون جهانی اول ماه مه برجسته تر و زیر ذره بین قرار می گیرد. این اگر چه امری مثبت است و باید نهایت استفاده را از توجهاتی که جامعه به این مناسبت به طبقه کارگر می کند برد، ولی باید کوشید این توجه را آنگونه نهادینه کرد که در طول سال هم امر رهایی کارگر از ستم و استثمار سرمایه داری مشغله همیشگی کمونیست ها و فعالین جنبش کارگری باشد.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

منبع خبر: اخبار روز

اخبار مرتبط: گفته می شود غالب مبارزات کارگری در ایران مبارزاتی صنفی و اقتصادی است. این کاملا درست است، اما این هم، حقیقتی غیرقابل انکار است که هیچ مبارزه ای در جامعه ای مانند ایران، که یک نظام سرکوبگر و دیکتاتوریت محض در آن حاکم است نمی تواند سیاسی نشود. "نان" و "آزادی" را در ایران نمی توان با هیچ توجیهی از هم جدا کرد