ورزش ذهنی؛ اخلاق در دوره کرونا به ما چه میگوید؟
شیوع ویروس کرونا زندگی ما را به اشکال مختلفی تغییر داده است. به تبع آن ذهن ما هم حالا با سوالهای جدیدی روبهرو شده است. حالا ما به تک تک کسانی که در کوچه و مغازه از کنارمان میگذرند به دیده شک نگاه میکنیم که نکند بیمارمان کنند. حالا ما به مراسم ترحیم درگذشتگان نمیرویم و حتی از آنها دوری میکنیم.
حالا ما از دست آنها که مواد غذایی و بهداشتی را به خاطر سود مالی انبار میکنند خونمان به جوش میآید و جایی پس ذهنمان از خودمان میپرسیم، اگر پزشکها مجبور به انتخاب بین نجات ما و فرد دیگری شوند کدام را برای ادامه حیات بر میگزینند.
حق نشر عکس NANCY L. FORD Image caption رضا حدیثی، فیلسوف، محقق مهمان در دانشگاه پرینستون استدشمنی که به چشم نمیآید و از شرق تا غرب کره زمین را گرفتار کرده بسیاری از ما را خانهنشین هم کرده و چه چیزی بهتر از نوعی ورزش ذهنی در این دوره؟
در این نوشته سه موقعیت را بررسی میکنیم که در زمان همهگیری ممکن است روی بدهد و ما باید در آن موقعیت بین دو چیز انتخاب کنیم. انتخاب اخلاقی کدام میتواند باشد؟
رضا حدیثی، در بریتانیا، کانادا و آمریکا فلسفه خوانده و در حال حاضر محقق مهمان در دانشگاه پرینستون است." او به ما میگوید که از نگاه فلسفه اخلاق چطور هر موقعیت را می توان بررسی کرد و چه جوابهایی میتوان به آن موقعیت داد. (البته این باید و نباید های اخلاقی، با باید و نباید ها حقوقی و کیفری فرق دارند.) با خواندن پاسخهای آقای حدیثی در این روزهای خانهنشینی کمی ورزش ذهنی میکنیم.
دسترسی سریع: ▼ آیا فرد مبتلا به ویروس کرونا اخلاقا باید خود را در خانه حبس کند؟ ▼ در هنگام خرید به فکر بچههایمان باشیم یا همشهریهایمان؟ ▼ در صورت محدودیت امکانات پزشکان چطور باید انتخاب کنند کدام مریض درمان شود؟ قرنطینه خودخواستهخانم الف احتمالا به ویروس کرونا مبتلا شده است. یکی از آشنایان نزدیک او که اتفاقا یک روز قبل با هم بودند به او خبر داده که دکتر به او گفته نتیجه آزمایشش مثبت است و حتما باید از کسانی که با او در تماس بودهاند بخواهد خود را به مدت دو هفته قرنطینه کنند.
خانم الف دو راه پیش رو دارد. راه اول اینکه به مدت دو هفته خود را در خانه حبس کند و تماسش با دنیا را به تلفن و تماسهای اینترنتی محدود کند تا این بیماری مهلک را به دیگران منتقل نکند.
حق نشر عکس Getty Images Image caption یک سوال اخلاقی پیش روی مبتلایان به ویروس کرونا این است که آیا باید خانه نشین شوند؟راه دیگری که خانم الف میتواند پیش بگیرد این است که از زندگیاش لذت ببرد. خانم الف پیش خود فکر میکند شاید به خاطر وضعیت سلامتش این بیماری او را از پا در آورد. پس بهتر است به جاهایی که میپسندد برود و آدمهایی که دوست دارد را ببیند.
خانم الف پیش خود فکر میکند که آدمها همیشه خود را از دیگران بیشتر دوست دارند پس بهتر است که او به فکر خودش و فرصت باقی مانده از عمر باشد.
به سوال اخلاقی خانم الف چه پاسخی میتوان داد؟ رضا حدیثی پاسخهای احتمالی را شرح میدهد.
فرض کنید خانم الف بگوید: «قبول دارم که اگر قرار باشد اخلاقی عمل کنم، به امید ایجاد اعتماد، و با هدف حفظ جان و سلامت جامعه، باید خود را قرنطینه می کردم. اما من شاید مریض باشم و این آخرین روزهای زندگی من باشد. چرا از این آخرین روزها لذت نبرم؟ چرا میان لذت شخصی و عمل اخلاقی، باید اخلاق را انتخاب کنم؟»
پاسخ به این سوال بسیار سخت است.
اول، شاید بد نباشد به خانم الف یادآوری کنیم که "عذاب وجدان"، جای لذت بردن برایش نخواهد گذاشت. اما فرض کنید خانم الف خیلی اهل عذاب دادن به خود نیست.
دوم، شاید سعی کنیم خانم الف را با هراس دینی از خشم خدا بترسانیم. باز هم چندان پیشرفتی نخواهیم داشت. از کجا معلوم که خانم الف به خدا و روز جزا اعتقاد داشته باشد؟
حتی اگر خانم الف به روز جزا اعتقاد داشته باشد شاید از ما بپرسد، که آیا دلیلی دارد که به امر اخلاقی به خاطر اخلاقی بودن آن امر احترام بگذارد؟ به عنوان مثال فرض کنید که فرزندتان میخواهد بداند «چرا باید به پدر و مادر خود احترام بگذارد؟» نوع اول پاسخ این است که اگر به پدر و مادرش احترام نگذارد، تنبیه خواهد شد. نوع دوم پاسخ این است که پدر و مادرش لایق احترام هستند چرا که چنین-و-چنان اصل اخلاقی درباره آنها صادق است. حتی اگر پاسخ نوع اول فرزند شما را وادار به احترام گذاشتن بکند، جای پاسخ نوع دوم خالی خواهد بود. فرق بین وادار کردن (از طریق ترس یا رشوه) و راضی کردن از طریق دلیل مربوط ارائه دادن، فرق بین زور و عقل است.
شاید بگویید که همه دلایل دینی، دلایل برون اخلاقی (مانند ترس و رشوه) نیستند. به عنوان مثال، به خانم الف می گویید: «تو به خدا اعتقاد داری، و خداوند وظیفه اخلاقیات را تعیین کرده که نباید به دیگران آسیب رساند. لذا باید در خانه بمانی!»
اما این پاسخ باز به کار خانم الف نمیآید. او میتواند بپرسد: "چرا باید به فرمان خدا گوش دهم؟" دلیلی که به او خواهید داد از دو گونه است: «این وظیفه اخلاقی ماست که به فرمان خدا گوش دهیم»، و یا اینکه: «اگر به فرمان خدا گوش ندهی، با خشم الهی مواجه میشوی». دیدیم که پاسخ نوع دوم راضی کننده نیست. و اما پاسخ نوع اول ما را به همان پله اول بر میگرداند: چرا خانم الف باید وظیفه اخلاقیاش را به لذت شخصی ترجیح دهد؟
دشواری این سوال تنها در این نیست که پاسخش را نمیتوانیم به راحتی بیابیم. دشواری این سوال در این است که حتی مشخص نیست که برای این پاسخ «کجا» باید جستجو کرد؟ اساس ارجحیت اخلاق بر لذت شخصی کجاست؟
بعضی فلاسفه بر این باورند که این سوال را نمیتوان پاسخ داد. در دیدگاه آنها، هر پاسخی که به این سوال بدهیم به یکی از این دو مورد بر میخوریم: یا پاسخ ما بیربط خواهد بود و یا «مصادره به مطلوب» است.
پاسخهای «بیربط»، پاسخهایی خواهند بود که زیربنای اخلاق را در مسائل غیراخلاقی جستجو میکنند. مثال این نوع پاسخ را بالا دیدیم: سوال این است که آیا دلیلی دارد به امر اخلاقی به خاطر اخلاقی بودن آن امر احترام بگذاریم؟ پاسخهای «بیربط» از این گونه هستند: «به امر اخلاقی به خاطر این احترام بگذار که عذاب وجدان نداشته باشی»، «که در روز جزا عذاب نبینی»، «که دوستانت از معاشرت با تو خوششان بیاید» و غیره.
- در قرنطینه چه کتابهایی بخوانیم؟
- کرونا؛ چرا مردم از سر ترس و نگرانی دست به خرید میزنند؟
- پنج دلیل برای امید در میان هرج و مرج ویروس کرونا
اما به نظر میآید که پاسخهای اخلاقی به این سوال نیز راضی کننده نخواهند بود. فرض کنید که در پاسخ خانم الف بگوییم: «در انتخاب لذت شخصی و امر اخلاقی، باید به امر اخلاقی احترام بگذارید، چرا که در غیر این صورت کاری که میکنید بیحرمتی به خودتان است.» اما در این صورت خانم الف باید بپرسد: «حاضرم حرفت را قبول کنم که انتخاب لذت شخصی به جای امر اخلاقی برابر با بیحرمتی به خودم است. اما چرا نباید به خودم بیحرمتی کنم؟» پاسخ ما به او میتواند دو گونه باشد: یا باید ارزش بیحرمتی را در امری «بیربط» بیابیم (به عنوان مثال: «اگر به خودت بیحرمتی کنی، غمگین خواهی شد»)؛ یا باید بگوییم که «حفظ حرمت خود یک وظیفه اخلاقی است». اما این پاسخ دوم مصادره به مطلوب است: سوال این است که چرا امر اخلاقی اعتبار دارد؟ پاسخ ما بر این گزاره استوار است که حفظ حرمت یک وظیفه اخلاقی است و امور اخلاقی دارای اعتبار هستند.
در مواجهه با معمای بالا، بعضی فلاسفه به این نتیجه رسیدهاند که سوال خانم الف (که چرا اخلاق بر لذت شخصی ارجحیت دارد؟)، سوال قابل اعتنایی نیست: چون سوالی که پاسخش یا بیربط میشود یا مصادره به مطلوب، سوال قابل اعتنایی نمیتواند باشد. به عقیده ایشان، این یک امر اساسی و غیر قابل اثبات است که اخلاق بر لذت شخصی ارجحیت دارد.
اما آیا این پاسخ شما را راضی میکند؟
▲ بازگشت به بالا
انبار کردن مواد غذایی و ضد عفونیکنندهآقای ب نگران همسر و فرزندانش است که در دوره شیوع بیماری چیزی برای خوردن نداشته و مایع ضدعفونی کننده هم نداشته باشند.
آقای ب دو راه پیش رو دارد. یکی اینکه هر چه مواد غذایی فاسد نشدنی مثل برنج است را از فروشگاهها بخرد و تا آخرین بسته از مواد شوینده را هم بردارد که بتواند از خانوادهاش در این دوران سخت محافظت کند.
او میتواند به فکر همسایگانش هم باشد و فقط برای نیاز دو هفته خانوادهاش خرید کند.
حق نشر عکس Getty Images Image caption بسیاری از افراد به محض شنیدن خبر همهگیری ویروس شروع به انبار کردن اجناس مورد نیازشان کردندآقای ب بر سر دو راهی است که چقدر باید به فکر خانواده خود باشد و چقدر به فکر همسایگان و همشهریها؟ سوال دیگری هم ذهن او را مشغول کرده. اگر راه دوم را برگزیند، آیا بقیه مردم هم مثل او مراعات میکنند یا ممکن است کس دیگری بیاید و همه اجناس را بخرد و بعد از دو هفته، آقای ب و خانوادهاش گرسنه بمانند.
اخلاق چه راههایی پیش روی آقای ب گذاشته است؟ رضا حدیثی پاسخهای احتمالی را شرح میدهد.
مسئله اول این است که بعضی وقتها، ارزش بعضی از اعمال بستگی به همکاری دیگران دارد. به عنوان مثال، در شرایط عادی پیروی از قوانین رانندگی به امنیت جان شما و بقیه کمک میکند. اما اگر اکثر افراد یک جامعه از این قوانین پیروی نکنند، امکان دارد شرایطی به وجود بیاید که یا پیروی از قوانین رانندگی فقط باعث زحمت اضافی برای شما بشود و به حفظ جان کسی کمک نکند. در این موارد، رابطه بین هدف و وسیله برای شخص شما بستگی به همکاری جامعه دارد: در صورت همکاری جامعه، برای رسیدن به هدف حفظ جان، باید از قوانین رانندگی پیروی کنید. اما در صورت عدم همکاری جامعه، پیروی از قوانین رانندگی به هدف شما کمکی نمیکند. در صورت عدم همکاری جامعه، پیروی از قوانین رانندگی، دردسر بیفایده برای شماست.
شرایط آقای ب از این جهت مشابه است: فرض کنید که آقای ب با هدف آنکه بقیه افراد جامعه چیزی برای خوردن داشته باشند زیادی خرید نکند. در صورت همکاری جامعه، آقای ب میتواند با خرید کمتر به آن هدف کمک کند. اما در صورت عدم همکاری جامعه، شاید این کار آقای ب هیچ فایدهای نداشته باشد.
اما خوشبختانه شرایط ما و کرونا این قدرها هم سیاه و سفید نیست: به مثال پیروی از قوانین رانندگی فکر کنید. درست است که اگر همه افراد از این قوانین پیروی نکنند، احتمالا انتخاب شخصی شما در پیروی از این قوانین به کسی کمک نمیکند. اما تا آن جایی که تعداد افراد زیادی از قوانین پیروی میکنند، پیروی شما از قوانین به رسیدن به هدف حفظ جان شما و بقیه کمک میکند. همینطور، درست است که اگر همه افراد از ترس کرونا مواد غذایی را در خانه احتکار کنند، دیگر مراعات یک نفر تاثیری در ذخیره مایحتاج برای همگان ندارد. اما تا آنجایی که تعداد افراد زیادی احتکار نکنند، احتکار نکردن شما به حفظ جان و امنیت جامعه کمک میکند.
و حرف آخر: فرض کنید که من و شما در صورتی از روی یک پل خطرناک به سلامت میگذریم، که من به شما اعتماد کنم و شما به من اعتماد کنید. اگر در این شرایط من بگویم که: "من به تو اعتماد میکنم، به محض آن که تو به من اعتماد کنی" و شما به من بگویید که "من به تو اعتماد میکنم، به محض آن که تو به من اعتماد کنی"، هر دوی ما ضرر خواهیم کرد. بعضی وقتها، برای ایجاد اعتماد باید قدم اول را با تکیه بر امید برداشت: به امید آن که دیگری و دیگران از اعتماد ما سوء استفاده نمیکنند و خود را لایق این اعتماد نشان میدهند.
حالا بیایید ماجرا را از سوی دیگری ببینیم: بعضی فلاسفه معتقدند که بعضی وظایف اخلاقی «وظایف خاص» هستند. برای فهمیدن این مفهوم مناسب است که نخست به «وظایف عام» اخلاقی فکر کنید: مثلا، یک وظیفه عام اخلاقی این است که جان افراد بیگناه را به خاطر هیجاندوستی نباید گرفت! این وظیفهای است که هر انسانی در قبال هر انسان دیگری و فقط به موجب انسان بودن دارد. در مقابل، مثال یک «وظیفه ی خاص» شاید این باشد که «پدر و مادر ها وظیفه دارند برای رفع گرسنگی فرزندانشان به خود گرسنگی بدهند.» ("شاید" را در این مثال ها جدی بگیرید). این وظیفه ای است که فردی خاص (پدر یا مادر) در قبال فردی خاص (فرزند) به موجب رابطهای خاص دارد.
حالا سوال ما این است که رابطه وظایف خاص و وظایف عام چیست؟ آیا میتوان یک وظیفه عام را به خاطر یک وظیفه خاص زیر پا گذاشت؟ آیا آقای ب حق دارد که برای به جا آوردن وظیفه شخصیاش در قبال سالم نگه داشتن فرزندانش، وظیفه عام خود را به خطر نینداختن جان دیگران است زیر پا بگذارد؟
شاید فکر کنید که: قطعا! هر کسی برای حفظ جان فرزندانش از جان فرزندان افراد دیگر میگذرد.
اما این پاسخ، فقط یک گزارش اجتماعی-روانی است. درست است که ما این گونه رفتار میکنیم. اما سوال اخلاقیمان را میتوانیم این طوری مطرح کنیم: «آیا صحیح است وظیفه انسانی-اخلاقی خود در برابر بعضی افراد را به خاطر این زیر پا بگذاریم که این افراد را کمتر از فرزندانمان میشناسیم، کمتر آنها را دیدهایم و کمتر دوستشان داریم، و غیره؟»
این سوال، اشاره ای دارد به یکی از مشکلات اساسی ای که مفهوم «وظایف خاص» پیش روی ما می گذارد. برای بسیاری، اهمیت و ارزش وظایف اخلاقی از آن جا بر می خیزد که امور اخلاقی «خودی» و «غیر خودی» نمی شناسند. اخلاقی عمل کردن، در دیدگاه بسیاری، برابر است با تبعیض قائل نشدن، و خود و علایق شخصی خود را ویژه بر نشمردن. اما گاهی به نظر میرسد که مفهوم «وظایف خاص» مانند توجیهی برای خودخواهی و تبعیض قائل شدن است. مثل این است که بگوییم «اگر پای افراد خاص در زندگیام در میان باشد، من موظفم غیرعادلانه عمل کنم!». شاید از دید عقل منفعتگرا، چنین دیدگاهی عاقلانه به نظر برسد. اما از دید اخلاقی، «وظیفه غیرعادلانه عمل کردن» تناقضآمیز به نظر میآید.
در آخر، بد نیست که یک نوع پاسخ از سوی مدافعان مفهوم «وظایف خاص» را به این چالش در نظر بگیریم. در دیدگاه ایشان، مهم است که شرایط وظایف خاص دقیقتر تعریف شود: (اول) وظایف خاص به ما اجازه نمیدهند که در قبال دیگران کمکاری کنیم. بلکه (دوم) وظایف خاص تنها به ما این فرمان را میدهند که در قبال افراد خاص در زندگیمان، بیشتر از حد معمول کار کنیم. به عنوان مثال، آقای ب اجازه ندارد مواد ضروری را احتکار کند و جان بقیه را به خطر اندازد (شرط اول). اما وی شاید وظیفه داشته باشد که از خوراک خود بکاهد، تا فرزندانش غذای کافی داشته باشند (شرط دوم). لذا چنین نیست که اعتقاد به وظایف خاص مثل یک چک سفید برای خودخواهی و فراموش کردن وظایف عام ما باشد.
▲ بازگشت به بالا
نجات این بیمار یا دیگریپزشکی دو بیمار دارد که هر دو برای زنده ماندن از شر ویروس کرونا به دستگاه تنفس مصنوعی احتیاج دارند. فقط یکی از این دستگاهها در بیمارستان باقی مانده و پزشک باید تصمیم بگیرد که این دستگاه را به کدامیک از این دو بیمار بدهد.
بیمار اول ۴۰ سال سن دارد و سابقه بیماری هم دارد. بیمار دوم ۶۰ ساله است و تا به حال بیماری جدی نداشته است.
حق نشر عکس Getty Images Image caption در صورتی که تعداد افراد زیادی به دستگاههای تنفس مصنوعی احتیاج داشته باشند، پزشکان باید انتخاب کنند که به کدام مریض بخت زندگی دوباره بدهندپزشک مورد نظر چطور باید تصمیم بگیرد که دستگاه نجات بخش را به کدامیک از این دو نفر بدهد؟ آن که جوانتر است؟ یا آن که سن بیشتری دارد و سابقه بیماری ندارد؟ حالا اگر پزشک بداند هرکدام از این دو نفر چند فرزند دارند، نظرش عوض میشود؟ اگر بداند یکی از آنها پزشک ماهری است که میتواند بعدا به نجات جان بقیه کمک کند چه؟
پزشک مورد نظر ما چطور باید این سوال اخلاقی را پاسخ دهد؟ رضا حدیثی پاسخهای احتمالی را شرح میدهد.
به نوعی، سوال فلسفی پزشک ما این است: آیا تصمیمات اخلاقی ما باید بر اساس اعداد باشد؟
یعنی این که اگر فکر کنیم بیمار جوانتر احتمالا 'تعداد' سالهای بیشتری خواهد زیست، به خودی خود، دلیلی اخلاقی به پزشک ما میدهد که جان او را به جان بیمار پیرتر ترجیح دهد؟ آیا این که بدانیم از زندگی یکی از آنها 'تعداد' افراد بیشتری سود یا زیان میبینند، به خودی خود، دلیلی اخلاقی به پزشک ما میدهد که جان یک بیمار را به جان بیمار دیگر ترجیح دهد؟
اعداد، فقط به معنی تعداد افراد، به خودی خود نمیتوانند در تصمیم اخلاقی تعیین کننده باشند. به عنوان مثال، فرض کنید فقط دو راه پیش رو دارید: از یک طریق، ده نفر را تا حدی شاد میکنید (به عنوان مثال، به آنها بستنی میدهید). و از طریق دیگر، جان یک نفر را نجات میدهید. اما امکان این که هر دوی این کارها را انجام دهید ندارید. اگر اعداد تعیین کننده عمل اخلاقی بودند، وظیفه اخلاقی شما این است که به جای نجات آن یک نفر، به آن ده نفر بستنی بدهید. اما این غیر قابل قبول است.
در پاسخ شاید بگویید «تعداد افراد به خودی خود تعیین کننده وظیفه اخلاقی نیست. بلکه باید اعداد را با وزن مناسب جمع زد.» به عنوان مثال (و با ساده سازی زیاد)، ارزش شادی خوردن بستنی ۲، و ارزش نجات جان یک انسان ۱ میلیون است. لذا، جمع وزنی شاد کردن ده نفر با بستنی ۲۰ (۱۰x۲) است، و جمع وزنی نجات جان یک انسان ۱ میلیون (۱۰۰۰۰۰۰ x ۱) است. پس شما میگویید که جمع وزنی اعداد به خودی خود تعیین کننده وظیفه اخلاقی است.
اما این پاسخ هم قانع کننده نیست. فرض کنید که دو انتخاب شما بین بستنی دادن به ۱ میلیون نفر و نجات جان یک انسان باشد. در آن شرایط، جمع وزنی بستنی دادن ۲ میلیون (۱ میلیون x ۲)، و جمع وزنی نجات جان یک انسان همان ۱ میلیون میبود. اما به نظر بدیهی میآید که میان این دو گزینه، نجات جان یک انسان از بستنی دادن حتی به دو میلیون نفر نیز با ارزشتر است. پس میتوان نتیجه گرفت که جمع وزنی به خودی خود مسئله را حل نمیکند.
فلاسفهای که به جمع و ضرب کردن اعداد، و حساب کردن سود و زیان برای تصمیمگیری اخلاقی اعتقاد دارند، کم نیستند. آنها در پاسخ به معماهای بالا، تئوری محاسبه اعداد خود را پیچیدهتر و پیچیدهتر میکنند.
گروه دیگری از فلاسفه معتقدند که در تصمیمگیری اخلاقی، از این گونه جمع و تفریق کردنها باید دوری جست، خصوصا اگر این جمع و تفریقها بیش از حد پیچیده باشند. یک دلیل برای این نوع دیدگاه این است: دستور اخلاقی باید کاربردی باشد. اگر قرار است اصول اخلاقی بیش از حد پیچیده باشد ما نمیتوانیم دیگران و خودمان را به خاطر زیرپا گذاشتنش نقد کنیم.
اما اگر پزشک ما به اعداد توجه نکند، و دلیل اخلاقی خاص دیگری برای نجات یک مریض به جای دیگر نداشته باشد، آن وقت تصمیم نهایی را بر چه اساسی باید بگیرد؟
پاسخهای زیادی به این سوال داده شده است. اما شاید بد نباشد که برای ورزش ذهنی روی پاسخی عجیب تمرکز کنیم. بعضی از فلاسفه معتقدند که اگر، به عنوان مثال، برای پزشک ما از لحاظ اخلاقی همه چیز برابر بود و تنها فرق بین دو گزینه، اعداد بود، در آن شرایط، عادلانهترین کار این است که پزشک ما شیر یا خط بکند و مریضی را نجات دهد که خوش شانستر است! چرا چنین راه حلی را پیشنهاد میدهند؟
نخست، برای درک این دیدگاه، به بند «اگر همه چیز برابر بود» توجه ویژه کنید. به عنوان مثال، اگر میان نجات جان یک انسان و نجات جان بقیه بشریت تصمیم میگیرید، این فلاسفه قبول میکنند که باید گزینه دوم را انتخاب کنید. اما از دیدگاه ایشان، دلیل اخلاقی این انتخاب این نیست که تعداد افراد بیشتری در یک سوی قرار دارند. بلکه، دلیل اخلاقی این انتخاب این است که از بین رفتن نسل بشریت اتفاق بسیار بدی است. به عبارت دیگر، در این شرایط اعداد در تشخیص عمل اخلاقی موثر اند. اما ادعای این فلاسفه این است که اعداد به خودی خود برای تعیین امر اخلاقی کافی نیستند.
دوم، فرض کنید که همه چیز از لحاظ اخلاقی بین دو مریض برابر بود، اما مریض اول موی مشکی و مریض دوم موی طلایی داشت. فرض کنید که از نظر پزشک ما افراد مومشکی زیباترند. حال فرض کنید که پزشک ما این گونه تصمیم میگیرد: «از لحاظ اخلاقی، فرقی بین دو مریض نیست. از جهت ملاحظات زیباشناسی، مریض مومشکی زیباتر است. لذا، من مریض مومشکی را نجات خواهم داد».
به نظر بدیهی میآید که روش تصمیمگیری پزشک ما از لحاظ اخلاقی خطا است. ملاحظات زیباییشناسی پزشک نباید برای تصمیم اخلاقی او تعیین کننده باشد. به عبارت دیگر، از آنجا که ملاحظات زیباییشناسی به خودی خود تعیین کننده وظیفه اخلاقی نیستند، پزشک ما نباید تصمیم نهاییاش را بر آن اساس بگیرد. در حقیقت، اگر تنها فرق دو مریض این است که یکی از دیدگاه پزشک ما از دیگری زیباتر است، آن قدرها عجیب نیست که بگوییم: در این شرایط، عادلانهترین کار این است که پزشک ما سکه اندازد، و مریض خوششانستر را دوا کند.
حال، فرض کنید که پزشک ما دو مریض دارد: همه چیز در مورد این دو مریض مشابه است، به غیر از این که تعداد فرزندان یکی از دیگری بیشتر است. از دیدگاه این فلاسفه، اعداد به خودی خود تعیین کننده ی وظیفه ی اخلاقی نیستند. لذا، از دیدگاه ایشان: همه چیز از لحاظ اخلاقی بین این دو مریض برابر است، اما مریض اول تعداد فرزندان بیشتری از مریض دوم دارد. لذا، هم چنان که پزشک ما نباید ملاحظات نامربوط زیباییشناسی را وارد تصمیم گیریاش کند، ملاحظات نامربوط اعداد را نیز نباید به محاسباتش وارد کند. در نتیجه: در این شرایط، عادلانهترین کار این است که پزشک ما سکه بیاندازد، و مریض خوششانستر را مداوا کند.
آیا این راه حل خیلی عجیب است؟ آیا سپردن تعیین وظیفه اخلاقی به یک سکه را نمیپسندید؟ اما شاید این تصور کمی به شما کمک کند: تصور کنید که شما مریضی هستید که یک فرزند دارد، و پزشک ما مریض دیگری را که سه فرزند دارد، به شما ترجیح می دهد. آیا به نظر شما تصمیم گیری پزشک عادلانه است؟
▲ بازگشت به بالا
منبع خبر: بی بی سی فارسی
اخبار مرتبط: ورزش ذهنی؛ اخلاق در دوره کرونا به ما چه میگوید؟
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران