کرونا؛ بدبینی مردم به حکومت و تضاد فرهنگی در جامعه ایرانی

گسترش سریع و ناگهانی ویروس کرونا که به یکباره ایران را به کانون اپیدمی در منطقه تبدیل کرده بار دیگر پرسش های بنیادی در مورد دوگانگی های فرهنگی عمیقی که ایرانیان در دو قرن اخیر درگیر آن بوده اند را نمایان کرده است. هشدار متخصصان و راهکارهای جامعه پزشکی که نقشی حیاتی در پیشگیری از شیوع بیماری دارد با بی توجهی مسئولان و سهل انگاری اقشار مختلف جامعه روبرو شده است.

در شرایطی استثنایی که بیش از هر زمان جامعه نیازمند یکدلی و پیوستگی همگانی، اعتماد ملی و اطمینان نسبت به کاردانی و شفافیت مسئولین دولتی است؛ لاپوشانی، پنهان کاری و دسیسه انگاری دولتمردان سایه ای تاریک بر تارک حاکمیت انداخته است. از طرف دیگر بی اعتمادی، بدبینی مردم نسبت به حکومت و تضاد عمیق فرهنگی بیش از پیش در جامعه گسترده شده و کار مدیریت بحران را آشفته تر کرده است.

حق نشر عکس Getty Images Image caption بی اعتمادی، بدبینی مردم نسبت به حاکمیت و تضاد عمیق فرهنگی بیش از پیش در جامعه گسترده شده و کار مدیریت بحران را آشفته تر کرده است

این در حالی است که انتظارات مردم از دولت برای حفاظت جامعه روز افزون است. در عصر قاجار اپیدمی های متعدد از بیماریهای همه گیر بخش قابل ملاحظه ای از جمعیت ایران را نابود میکرد. ولی وبا بلایی آسمانی تلقی میشد و حکومت قاجار تنها تا حد محدودی خود را جوابگو می دانست. ولی امروزه دولت مرکزی بسیاری از عرصه های جامعه را در کنترل خود دارد و انتظارات مردم از دولت هم برای حل مشکلات و مثلا مقابله با ویروس به همان اندازه بالا رفته است، امری که با بی اعتمادی گسترده مردم نسبت به حکومت در تناقض است.

بخشی از این دوگانگی فرهنگی حاصل تضادی درونی در حاکمیت است. سنت گرایی، دشمن تراشی، دگر ستیزی و غرب ستیزی از بدو انقلاب اسلامی برای حاکمیت مصرف داخلی داشته است، اگرچه تاریخ مصرف این نوع شعارهای انقلابی برای اکثریت جامعه منقضی شده ولی پیامدهای ناخواسته افراط گرایی انقلابی همچنان پابرجاست. مثلا تظاهرات اقلیت افراطی معترض به بسته شدن زیارتگاههای شیعه چالش پیچیده ای برای رژیم ایجاد کرده است. گویی تریبون اعتراض انحصارا در اختیار افراطی ترین راستگرایان خرد ستیز قرار میگیرد.

رژیمی که همواره مشروعیت خود را بر پایه دفاع از مقدسات شیعه استوار کرده، بالاخره بعد از هفته ها تاخیر، ناچار به تن دادن به خواسته های سازمان بهداشت جهانی شد و اقدام به بستن زیارتگاهها کرد. با اینکه لغو موقتی مراسم جمعی دینی در سراسر دنیا از جمله عربستان سعودی عموما امری پذیرفته شده است، این اقدام حاکمیت را در مقابل راویان همان روایت خرد ستیزی قرار داده که خود سالها مروج آن بوده است. نظام حکومتی از سویی رسالتی قدسی برای خود قائل است و خود را پاسدار حقانیت شیعه می داند ولی از سوی دیگر راهکاری جز رعایت موازین عقلانی بین المللی برای جلوگیری از اپیدمی ندارد. مغایرت این موازین با احکام شرعی مانعی جدی برای مدیریت کارآمد بحران بوجود آورده است.

این دوگانگی فرهنگی را حتی می توان در درون جمع فقهای شیعه نیز مشاهده کرد. اگرچه بعضی از مجتهدین پیروی از اصول پزشکی را قبول کرده اند، ولی مخالفت با علوم جدید بخصوص پزشکی همچنان پابرجا مانده است. در کشوری با ۴۸ دانشکده و ۳۰٬۰۰۰ دانشجوی پزشکی و سابقه ۱۷۰ ساله تعلیم پزشکی که به دوران امیرکبیر برمیگردد، هنوز معممین مدعی "طب اسلامی" و "دعا - درمانی" راهنمای مرجع پزشکی را آتش میزنند.

این طرز تفکر در حوزه هایی رشد میکند که مواد آموزشی آن چندین قرن است که تغییر چندانی نکرده است. اگرچه اقلیتی از طلاب به فلسفه غرب علاقمند شده اند ولی نشانی از گفتمانی پویا با فکر غربی از طرف سنت گرایان شیعه دیده نمیشود. این انزوای فکری، اصرار در حفظ سنت و مقاومت در مقابل تغییر در چه ریشه دارد؟ شاید علت را بتوان در کمبود اعتماد به نفس در برابر فکر و منش مدرن که در دو قرن اخیر به روایت غالب جهانی تبدیل شده جستجو کرد. گویی واگذاری به تجدد، هر قدر اندک، ممکن است پایه های "سنت مقدس" را واژگون کند.

ولی آیا میتوان در کنار سنت گرایی، ناکارآمدی ها و پنهان کاری های مسئولین دولت، نشانی هم از پدیده اجتماعی همه گیر تری جستجو کرد؟ آیا این دوگانگی فرهنگی و مقاومت در مقابل تجدد تنها منحصر به حاکمیت و عناصر افراطی است که خود را ملزم به "لیسیدن" ضریح میدانند؟ شاید بتوان با کاوشی نه چندان ژرف خرد ستیزی را در بسیاری از اقشار جامعه مشاهده کرد که در آنها ظاهر آراسته و تحصیلات بالا با اعتقادات کهنه آمیخته شده و آنچه "خرافات" تلقی می شود رواج گسترده تری پیدا کرده است.

صف طولانی آش نذری، نیاز جویی از چاه جمکران، رواج پیشگویی و دعانویسی، انواع فالگیری و طلسم و رمالی، اقسام رنگارنگ "عرفان" تنها نشانه هایی از این پدیده فراگیر است. گویی بخش قابل توجهی از جامعه دچار نوعی دوگانگی در مقابل تجدد و بدبینی و مقاومت در مقابل داده های علمی اگر نگوییم نوعی جدال با خرد مداری شده است. چه بسا ریشه های سهل انگاری و عدم رعایت دستورهای پزشکی برای جلوگیری از شیوع اپیدمی را بتوان در همین بدبینی جمعی جستجو کرد.

این در حالی است که ایران از سابقه روشنگری بومی عمیقی برخوردار است. صد و اندی سال پیش روشنفکران و متجددینی چون دهخدا و ایرج میرزا با سلاح طنز به جنگ آنچه که انواع عقب ماندگی فکری می دانستند رفته بودند. در این دوران، نهضت مشروطه از پیشگامان تجدد در منطقه بود و تحولات بنیادی چون احداث نهادهای آموزش نوین و قوه قضاییه با موازین جدید را پایه گذاشت که در دوران پهلوی به مرحله عمل کاملتری رسید.

جامعه همچنین تحولی عمیق در پهنه تفکر و ارزشهای اجتماعی را تجربه کرد و عصر روشنگری پایان پسگرایی فکری و عقیدتی، افول نفوذ متشرعین و خردگرایی عمومی را در آینده نزدیک ایران نوید میداد. همچنین در طی قرن بیستم جامعه از دستاوردهای عصر جدید در زمینه هایی چون بهبود بهداشت و تغذیه و آموزش و رفاه عمومی بهره برد اگرچه از شیفتگی جهانی با فرهنگ تجمل و مصرف هم مصون نمانده است.

بازگشت به سنت و رواج باورهای عامیانه و عقاید کهن منحصر به ایران امروز نیست و در بسیاری از جوامع در حال توسعه به درجات مختلف به چشم میخورد. مثلا چین به محض توسعه سرمایه داری و خلاصی از بند کمونیسم به بسیاری از سنن واپسگرای قدیم خود بازگشت. انقلاب چین اگرچه پایه مردمیداشت ولی متکی به ایدئولوژی وارداتیف گذشته ستیز و بیگانه با فرهنگ ملی بود. اما نهضت مشروطه از دل جامعه ایران بیرون آمد و اقشار مختلفی در آن مشارکت داشتند. از متجددین دگراندیش گرفته تا مجتهدین روشنفکر، وعاظ مترقی و تجار و سران ایلیاتی.

حق نشر عکس Getty Images Image caption با بالا رفتن روزافزون تعداد جانباختگان، ویروس همچنان حضوری گسترده و هولناک در سراسر جامعه دارد و اثرات عمیقی بر جای خواهد گذاشت

پس چرا جامعه ای که از چنین دستاوردهای تاریخی گرانبها و سطح بالای آموزش عالی برخوردار است نتوانسته در مقابل سنت پسگرای عامیانه و فرهنگ متحجر شریعت گرا که با تجدد سر ستیز دارد ایستادگی کند؟ چگونه است که روشنگری و خرد مداری به روایت غالب تبدیل نشده؟ بی شک بخشی از این پس گرایی فرهنگی به نقش حاکمیت در کنترل نهادهای آموزشی و رسانه ای برای ابقاء روایت غالب سنت گرا مربوط می شود. از سویی تمایل جامعه برای همخوانی با روایت قدرت نیز امری طبیعی و تا حدی همگانی است.

از سویی دیگر حاکمیت با زیرکی توانسته با بهره برداری از تکنولوژی به روایت سنتی خود رنگی امروزی ببخشد و فرهنگ عام را نیز در کنترل خود درآورد. حتی فرهنگ معترض رپ را مهار کرده و از خوانندگان به ظاهر سنت شکن برای جذب و کنترل جوانان بهره میبرد.

اما عقب نشینی از روشنگرایی ریشه در نگرش روشنفکران دوران پهلوی نیز دارد. تفکر سیاست زده شیفته با بومی گرایی، تجدد را "غرب زده" و یا وسیله ای در دست "امپریالیسم" میدانست و آن چنان درگیر اعتراض به سیاستهای دوران پهلوی بود که میراث تجدد و روشنگری بومی خود را فدای مبارزات سیاسی کرد و راه را برای سنت گرایی هموار نمود.

گروه دیگر بومی گرایان فیلسوف، علنا با مدرنیته - بخصوص نوع وطنی آن - ضدیت کامل داشتند و نوعی تجدد ستیزی را در قالب فلسفه پسا مدرن ارائه میکردند. بعضی دیگر با ترویج "فلسفه اسلامی" در نهادهایی چون "انجمن سلطنتی فلسفه" بازگشت به اصالت فرهنگی از نوع اسلامی آن را رواج میدادند. شگفتا که نسلی که خود دست پرورده ایده آل های روشنگری دوران مشروطه بود این چنین مایه تضعیف آن شد.

امروزه ویروس کرونا کابوسی است که مهار آن با اسباب سرکوب که همواره مطلوب رژیم در اعتراضات مردمی بوده است ممکن نیست. شیوه های اطلاع رسانی معمول هم دیگر برای عبور از این مخمصه کارساز نیست. با بالا رفتن روزافزون تعداد جانباختگان، ویروس همچنان حضوری گسترده و هولناک در سراسر جامعه دارد و اثرات عمیقی بر جای خواهد گذاشت.

آیا میتوان امیدوار بود که مسئولان کشوری که خود و خانواده هایشان در معرض ابتلا به ویروس واقع شده اند گامی در راست آزمایی و شفافیت با هموطنان تحت فشار و کم کردن فاصله دولت/ ملت بردارند؟ آیا رویارویی با پدیده تاریک کرونا و نیاز به همکاری جمعی ممکن است به یکرنگی در جامعه کمک کند و از شکاف دیرین فرهنگی بکاهد؟

بیشتر بخوانید:

  • کرونا و باز شدن پای 'دشمن' به بحران
  • ایران، عصر کرونا و بیم و امیدهای آن
  • کرونا و تضاد تاریخی بین ملت و دولت در ایران
  • بحران کرونا در ایران و بی‌پناهی مردم
  • کرونا؛ ضعف مدیریت حاکمیت ایران فرصتی برای تصمیم‌گیری مشورتی- مشارکتی

منبع خبر: بی بی سی فارسی

اخبار مرتبط: کرونا؛ بدبینی مردم به حکومت و تضاد فرهنگی در جامعه ایرانی