حجیت لیبرالیسم زیرسوال رفته است/از بین رفتن مشروعیت نظام سلطه

حجیت لیبرالیسم  زیرسوال رفته است/از بین رفتن مشروعیت نظام سلطه
خبرگزاری مهر

به گزارش خبرگزاری مهر، روح الامین سعیدی عضو هیات علمی دانشگاه امام صادق علیه السلام اخیرا گفتگویی با موضوع اعتراضات مردم آمریکا علیه نژاد پرستی انجام داده که در این گفتگو اشاره کرده است: این اتفاقی که افتاد، به هیچ وجه خلق الساعه نبوده و سابقه ی بسیار بسیار طولانی دارد. کسانی که اخبار را دنبال می کنند، همواره این را شاهد بودند که پلیس آمریکا رفتار بسیار خشنی نسبت به سیاه پوستان داشته است.می دانید که امریکا در سال ۱۷۷۶ در قرن ۱۸ استقلال پیدا می کند و نحوه شکل گیری کشور آمریکا، حضور مهاجرین متمول خصوصاً از کشور های اروپایی در این قاره بوده است. سرمایه دارانی که خصوصاً با رویکردهای یهودی به عنوان یک سرزمین موعود تلقی کنند، به آمریکا مهاجرت کرده و بر اساس آن ویژگی ها و رویکردها، رفتاری که نسبت به ساکنان این منطقه دارند، مشاهده می شود؛ یعنی سرخپوستان را به شدت سرکوب می کنند. امروز شما اگر آن وقایع را بررسی بکنید، و یک نسل کشی به شدت تمام عیار صورت گرفته و مردمی که ساکن این سرزمین و صاحب این سرزمین بودند از بین رفتند.

وی افزود: استثمار سیاهان نیز دقیقاً به خاطر اقتضائات نظام سرمایه داری است. نظام سرمایه داری نیاز به کارگر دارد که در مزارع آمریکا, در مزراع گسترده مانند پنبه و در کارخانه هایی که نظام صنعتی باعث فعالیت آنهاست، مشغول کار شوند. لذا سیاهان از مناطق دیگر جهان مانند افریقا می آیند و به شدت مورد تبیعض نژادی قرار میگیرند و صفحه های بسیار سیاه و تاری از حقوق انسان در همان سالها و دهه های تشکیل اولیه آمریکا مشاهده می شود.این مورد را ما حتی در ادبیات آمریکا می بینیم ، رمان هایی مثل کلبه ی عمو تام ، یا مثل رمان برباد رفته Gone with the wind مارگارت مانرلین میچل مارش که فیلم مشهور هم درموردش ساخته شده مشاهده می کنیم که وضعیت سیاهان و تبعیض نژادی که از همان ابتدا نهادینه می شود را نشان می دهد.در واقع آن طبقه ی متمول که وارد آمریکا شده است، چه سرخپوستان ساکن آمریکا را و چه سیاهانی که وارد امریکا شدند را به عنوان انسان درجه اول حساب نمی کنند، اینها را به عنوان خادمین خودشان حساب می کنند ، که آمدند فقط بندگی کنند.

عضو هیات علمی دانشگاه امام صادق علیه السلام  ادامه داد: در کلبه عمو تام (Uncle Tom Cabin)   نوشته خانم هریت بیچر و فیلم های متعددی که ساخته شده، مانند فیلم زمانی برای کشتن  (A Time to Kill) فیلمی محصول سال ۱۹۹۶ به کارگردانی جوئل شوماخر، که مبتی بر رمان جان گری شام ساخته شده کاملا نشان می دهد که یک اساس ماجرا تجاوز به یک دختر ۹ ساله کم سن و سال آفریقایی است توسط دو مرد سفید پوست که فیلمش سال ها پیش ساخته شده بود و یا مثلا رمان  The Chamberجان ری گریشام  که بر مبنای آن فیلمش هم ساخته شده است ، این هم داستان یک شخص سفید پوست هست که یک آفریقایی را برای هیچ و پوچ دار می زند، نمونه این ها را زیاد داریم یا مثلا فیلم فقط رحمت  (Just Mercy‎) فیلمی درام به کارگردانی دستین دنیل کرتون است و درباره سیاهانی است که بدون هیچ دلیل توسط پلیس آمریکا دستگیر می شوند و سال ها در زندان می مانند. ما نمونه های حقوقی زیادی داریم که طرف سی سال در زندان بوده سیاه پوست و بعدا مشخص شده که کاملا بی گناه بوده است ، و بعد آزاد شده سی سال سال های زیاد نمونه های متعددی داریم که فیلم ها و رمان های زیادی در این زمینه تولید شده است.بنابراین از ابتدای شکل گیری امریکا این مسئله نهادینه است ، نژاد پرستی به شدت در امریکا رواج داشته و هنوز هم به شدت هست و یکی از نُرم های نهادینه ی فرهنگ امریکا نژاد پرستی است و از زمانی هم که ترامپ آمده به شدت فعال شده است.یک زمانی گفته می شد که امریکا یک ملتینگ پات The Melting Pot  است ، یک جامعه مذاب و جوشانی است که مردم از اقوام و فرهنگ های مختلف داخل آن می روند و ذوب می شوند و همه تبدیل به ملت امریکا می شوند. در حالی که این موضوع اتفاق نیفتاده است. امروز شاهد هستیم که در قرن بیست و یکم بحث مکزیکی ها و پرتوریکویی ها و بحث اسپانیایی ها و چینی ها و افرادی که از ملیتهای مختلف آمده اند ولی هضم نشدند. فرهنگ خودشان را دارند و اصلا به عنوان شهروند درجه یک حساب نمی شوند و مورد تبعیض نژادی عجیب و قریب قرار می گیرند. از جانب دولت امریکا، از جانب سیستم قضایی امریکا، از جانب پلیس امریکا.

سعیدی افزود: در سال ۱۹۵۵ یک جنبش مدنی بسیار بزرگ به نام جنبش حقوق مدنی سیاهپوستان آمریکا برای گرفتن حقشان و برای گرفتن برابری ها راه می افتد که شخصیت های بارز آن مارتین لوتر کینگ و مالکوم ایکس هستند و به شدت برای حقوق سیاهان فعالیت می کنند و هر دو ترور می شوند، مالکوم ایکس در سال ۱۹۶۵ و لوتر کنیک در ۱۹۶۸ ، و البته در سال ۱۹۶ قانون برابری در امریکا تصویب می شود ولی این قانون هیچ گاه به منصه ی ظهور در نمی آید و همواره آن رویکرد تبعیضی عجیب حاکم است و هیچ گاه سیاهان را به چشم یک شهروند نگاه نمی کنند و این جزو فرهنگ و عرف امریکایی شده است و کاملا در گوشت و پوست این جامعه نهادینه شده است. شما هر از گاهی می بینید که مثل یک زخمی سر باز می کند و دوباره عود می کند، اما ریشه هایش بر می گردد به آن زمان ها. شاید شنیده باشید جنبش معروف کوکلوس‌کلان را که شامل سفید پوستان افراطی بودند که کارشان این بود که سیاهان را به طور فجیعی ترور می کردند و می کشتند و تصاویر این موجود است که سیاهان به دار آویختند یا آتش زدند.میزان نژاد پرستی ای که در آمریکا وجود دارد به شکل متحیر کننده است  و اگر بخواهیم خلاصه بکنیم اتفاقی که درباره جورج فلوید افتاد، هرگز اتفاق خلق الساعه و جدیدی نبود. این یک زخم کهنه است که همواره این را فریاد زدند ولی این جامعه ای که از اساس مبتنی بر منطق سرمایه داری و سود محور است این صدا ها را جواب نداد و می بینید که علیرغم شعار های حقوق بشر امریکا این زخم به عنوان یک زخم مزمن در جامعه امریکایی وجود دارد .

این استاد دانشگاه اضافه کرد: سیاست جهانی  وارد یک حالت گذاری شده است  و این نظمی که تا امروز حاکم بوده است نشان داده است که استطاعت لازم برای تامین نظم و عدالت و امنیت ندارد. یعنی مکتب لیبرال سرمایه داری که خصوصاً خودش را بعد از فروپاشی شوروی به عنوان تنها مکتب و منطق و مرامی که اجازه دارند مردم در مقابلش کرنش کنند، امروزه نشان داده که آن استطاعت لازم را ندارد. فقر جهانی، نا امنی ها و شکاف بین فقیر وغنی هم چنان وجود دارد ؛ جنگ ها و نا امنی ها نارضایتی ها. این نارضایتی ها یک روزی تصور می شد در جهان سوم است ولی الان در قلب امریکا است، در قلب اروپا است این که می گویند :  ما نمی توانیم نفس بکشیم ، We  cannot Birth  این نشان می دهد که این سیستم و قدرت نظامی و اقتصادی، نظامی که خودش را به عنوان قدرت مشروع نشان می داده، هیمنه و ابهتش فرو ریخته است و نه فقط در جهان غیر توسعه یافته بلکه در خود غرب دارد ریشه های اعتراضی خودش را نشان می دهد.ناکارآمدی دولت آمریکا در جریان مهار کرونا و قتل جورج فلوید نشان می دهد که خیلی از دانشمندان روابط بین الملل به این نتیجه رسیدند که حجیت لیبرال دموکراسی از بین رفته است خصوصاً در مقابل مرام های دیگر مانند حکومت داری چین که یک حکومت کاملا غیر لیبرال و غیر دمکراتیک است در مقام عمل نشان داد که در بحرانی مانند کرونا خیلی بهتر از دولت امریکا عمل کرد، کرونا در ووهان چین شروع شد ولی امروز کنترل شده و می بینیم امریکا بیشترین میزان کشته را دارد. بنابراین اتفاقاتی که می افتد از بین رفتن مشروعیت نظام سلطه است چه در عرصه عمل پذیرش امریکا زیر سوال رفته است و چه در عرصه نظری پذیرش مرام سرمایه داری و لیبرالیسم از بین رفته است.زمانی پس از فروپاشی شوروی اینان مست قدرت بودند که فوکویاما در نظریه پایان تاریخ بیان کرد : تاریخ با لیبرال دموکراسی تمام شد .  ولی امروز خود آقای فوکویاما کتاب هویت را می نویسد که در آن اشاره می کند که  لیبرالیسم مشکل است و باید مقداری سوسیالیسم با آن ترکیب کنیم ، ما به هویت ها توجه نکرده بودیم . مخصوصا از زمانی که آقای ترامپ روی کار آمده و جریان راست افراطی در اروپا جان می گیرد . حجیت لیبرالیسم به شدت زیر سوال رفته و این زیر سوال رفتن ( ناظر بر سوال شما ) باعث می شود در عرصه بین المللی شاهد پذیرش هژمونی لیبرال دموکراسی نباشیم و کشور ها به جریان های دیگر میل می کنند و  جریان عمده گذار قدرت از غرب به شرق است ، اما در مورد نحوه و این که چه کار بکنیم  آیا می توان از آن جلوگیری کرد یا نکرد ، بحث است. اما این که کانون قدرت و ثروت به شرق می روند و الان مهمترین قدرت آن چین است ، و قدرت ها و کنشگران منطقه ای هم رفته رفته رشد می کنند ماند هند و برزیل و ایران و آفریقای جنوبی در آفریقا، دارند به قدرت می رسند و تصویری که از نظام جهانی خواهیم داشت خیلی متفاوت تر خواهد بود از تصویری که بعد از فروپاشی شوروی و نظم تک قطبی آمریکا محور بود . امروزه امریکا فروپاشی خودش را در عرصه های مختلف نشان می دهد و در ماجرای قتل جورج فلوید نشان می دهد که آمریکا در سراشیب افول قدرتش قرار گرفته است .

وی افزود: یکی از مشکلاتی که مکاتب الحادی آن را دارند ، هم کمونیزم آن مشکل را داشت  و نتیجه اش را در فروپاشی شوروی دید، و هم لیبرال سرمایه داری امریکایی به خاطر این که همه چیز را مبتنی می کنند بر سرمایه داری، بر ماتریالیزم ، جنبه های عاطفی و روحانی انسان را مغفول قرار می دهند. اگر فاشیسم هم اضافه کنیم و بگوییم سه تا مرام مهم ، هر سه به رغم تفاوت های زیادی که داشتند، در ماتریالیسم اشتراک دارند ، چه کمونیسم شوروی, چه فاشیم ایتالیایی و آلمانی و چه لیبرال دموکراسی غرب و اروپا این ها همه مبتنی بر این هستند که ماتریالیسم هستند و جنبه های روحانی زندگی بشر را به هیچ وجه در نظر نمی گیرند.در علم مدرن چه رواشناسی و علوم سیاسی و جامعه شناسی مدرن می بیننید که نظریاتی که شکل می گیرد کاملا بر اساس غفلت از جنبه های روحانی زندگی بشر است، شما وقتی  بر مبنای این بخواهید نظام یک کشور را بسازید، ممکن مقداری مثل اروپا و کشور های اسکاندیناوی رفاه بیاورید ولی خلا های روحی تاثیر خودش را می گذارد. مثلاً در اروپای شمالی که بیشترین رفاه وجود دارد خودکشی بسیار زیاد ست. زیرا افراد دچار بحران معنا می شوند. در امریکا و اروپا هم به همین ترتیب ، این که الان وضعیت جامعه اروپا دست کمی از امریکا ندارد، این که چرا روی می اورند به سمت افراطی و چرا روی می اورند به سمت این که جریان های افراطی تشکیل بدهند، اینها به خاطر خلاء معنویت  است و دنبال دستاویز مبارزاتی و آرمان بودن برای پر کردن این خلا ها، خودش را در قالب جریان افراطی و  سلفی داعش نشان می دهد.در امریکا هم به همین ترتیب مشکل ، مشکل مادی نسیت ، مشکل کمبود توسعه نیست. مشکل این است که به خاطر آن منطق سود محور نظام سرمایه داری فقدان عدالت وحود دارد. مشکل، نبود عدالت است ، تبعیض است، بی توجهی به آن ارزش های انسانی است. الان جامعه امریکایی احساس می کند که  من الان دچار خلاء معنا، خلا معنویت هستم، هر چقدر هم از لحاظ مادی امکانات داشته باشم، طبیعتاً این مسئله در آن قشری که از لحاظ اجتماعی واپس زده است و خودش را نشان می دهد. چون حالا آن قشری که متمول هست، به اصطلاح هربرت مارکوزه فیلسوف معروف آن قدر اسیر لذات کاذب است که اصلا فرصت نمی کند که به مسائل اساسی فکر کند، صبح تا شب که سر کار است ، شب هم برایشان نایت لایف در کلاب ها درست کردند و مشغول بزن و برقص است و دچار لذات کاذب است. ولی کسانی که این مشکلات را دارند و مسائل اجتماعی خیلی بیشتر سراغ اینکه خلا ها وجود دارد می روند. همان طور که  رهبر معظم انقلاب در نامه ای خطاب به جوانان اروپایی نوشتند که، درد مشترک استفاده کردند و هشتک آن ترند شد، درد بی عدالتی، درد تبعیض، درد خلا معنوی و این نظام سرمایه با قدرت مادی و قدرت اسلحه و بگیر و ببند پلیس این ها را سرکوب می کند. ولی بالاخره خودش را یک جایی نشان می دهد و مترصد یک فرصتی هست که خودش را نشان دهد، یک بار در ماجرای وال استریت و جنبیش نود و نه درصدی  ها و سرکوب می شود و هر از گاهی مانند این جریانات اخیر خودش را نشان می دهد و نشان می دهد.

سعیدی با اشاره به اینکه در چند ماه آینده انتخابات ریاست جمهوری آمریکا برگزار می شود توضیح داد: مسئله انتخابات امریکا خیلی پیچیده است، یکی از پیچیده ترین سیستم های انتخاباتی جهان را و پیشبینی آن خیلی سخت است، کما این که پیش بینی سرکار آمدن ترامپ هم کسی نتوانسته بود پیش بینی کند. حتی برجسته ترین اساتید روابط بین الملل منتظر خانم هیلاری کلینتون بودند و معتقد بودند که آقای ترامپ رای ندارد. ولی بنا به دلایل مختلف به یک باره آقای ترامپ رای آورد و رئیس جمهور آمریکا شد تا همین قبل از این بحران ها هم همه معتقد بودند که آقای ترامپ ۸ ساله خواهد شد و می ماند. معتقد بودند که در داخل امریکا عملکرد بدی هم نداشته و کارهایی توانسته بکند، شغل هایی ایجاد کند،  که با این سیاست های جلوگیری از مهاجران و مقابله با چین ، قابل قبول بود برای آقای ترامپ و معتقد بودند که آقای ترامپ به راحتی انتخابات را خواهد برد، ولی مسئله کرونا مشکل ایجاد کرد و تمام شغل هایی که ایشان ایجاد کرده بود به دلیلی کرونا از دست رفت و الان مسئله بیکاری خلی جدی است و بعد ناکارآمدی که ایشان در بحران داشت.

وی گفت: حالا مقایسه کنیم با مدیریتی که چینی ها و روس ها نشان دادند، این ها خیلی مهم است، چون رهبر دو نوع سبک حکومت داری بودند و چینی ها به عنوان یک حکومت غیر دمکراتیک ولی در حال توسعه خیلی بهتر مدیریت کردند ماجرا را، ولی در آمریکا ترامپ اول انکار می کرد. ماجرا را ولی بعدا دیدیم بیشترین میزان کشته ها و مبتلاها را داشت، این یک مسئله! همچنین در عرصه بین المللی هم دلت ترامپ نتوانست به خوبی مدیریت بکند و ماجرای کره شمالی به شکست انجامید، در سوریه و عراق هم همین طور. در ارتباط با ایران هم از برجام خارج شد و سیاست فشار حداکثری هم باعث نشده که ایرانی ها به میز مذاکره بازگرداند.  در عرصه سیاست بین المللی و سیاست خارجی عملا هیچ پرونده موفقی نداشت و در داخل هم که می گفتند توانسته است شغل ایجاد کند و به خاطر ماجرای فلوید و کرونا اوضاع دگرگون شده است.از آن طرف هم دمکرات ها بر روی موج سوار شدند و امثال جو بایدن هم استفاده هایشان را می کنند، ولی باز هم به صورت قطعی نمی توانیم پیش بینی بکنیم آیا صد در صد ترامپ رای می آورد یا نه. مولفه های خیلی زیادی درگیر هستند در انتخابات امریکا ممکن است مردم بگویند که در شرایطی که وضعیت کشور این گونه است تغییر رئیس جمهور به صلاح نباشد، همواره گفته می شود که وقتی اوضاع کشور نا به سامان است یا درگیر جنگ هست نگاه این گونه باشد که تغییر رئییس جمهور به ضرر است ، بنابراین باید این ها را در نظر بگیریم.

این عضو هیئت علمی دانشگاه امام صادق (ع) در پایان تاکید کرد: از زمان دانشجویی ما همواره این سوال را داشتیم و  واقعا این مواضع و سیاست های دوگانه را احساس می کنیم. اگر یک نفر در ایران توسط پلیس کشته می شود، فریاد می زنند ولی در مقابل این میزان تبعیض نژادی ها و یا کشته شدن افراد توسط پلیس امریکا یا در اروپا این طور ساکت هستند و حرفی نمی زنند و توجیه می کنند. پاسخی که من بهش رسیدم همان جمله ی امیر المومنین علیه السلام است که حب الشیء یعمی و یصم ، وقتی شما نسبت به موضوعی حب داشته باشید، شما را کر و کور می کند و واقعا به نظر می رسد جریان غرب گرا نسبت به نازیبایی های مدرنیته واقعه کر و کور است و یک مقدار هم باید بهشان حق داد این که چاره ای ندارد ، شما که کاملا این مکتب را پذیرفتنید و سال ها در این مکتب زندگی کردید، درس خوانید و تمام آن چه خواندید و نوشتید و گفتید به نوعی گرته برداری از همین باور ها بود ، این گونه نیست که یک دفعه در ذهن شما فرو بریزد. به  هر حال شاکله ذهنی این روشنفکران  ما مبتنی  بر اندیشه های غربی مبتنی بر جهان نگرش غربی متسلم شده ، حالا اسمم بیاوریم مثلا از آقای صادق زیباکلام نباید انتظار داشته باشیم غرب را کلی نگری ببیند انگلستان را گونه ای نگری ببیند او شاکله ذهنی اش مبتنی بر این جهان بینی شکل گرفته است.وقتی انسان در کنفرانس ها و همایش ها شرکت می کند ، همواره احساس می کند یک نوع حالت خود کم بینی ملی وجود دارد، هرچه زیبایی برای غرب است و هرچه نازیبایی است برای شرق است، برای ایرانی ها است؛ برای فرهنگ واپس زده ماست ، و آن طرف همه چیز گل و بلبل است و حالا این نازیبایی هایش هم نمی بینند ، انصافا در ماجرای کرونا شما بخواهید دو تا جامعه را با هم دیگر مقایسه بکنید، جامعه ایرانی ، اصلا جمهوری اسلامی و ولایت فقیه به کنار ، جامعه ایران که خیلی از همین روشنفکران می گویند جامعه مرده است ، در آستانه فروپاشی است، حال جامعه ای فروپاشیده است که این میزان مواسات اجتماعی کمک مردمی کاملا غیر دولتی، حضور مردم در صحنه کمک ها در بیمارستان ها یا جامعه ی آمریکایی و غربی که ماسک همدیگر را بدزدند و یا غارت کردن فروشگاه ها و...  آن ها این را نمی بینند و برایشان قابل تحلیل نیست. اتفاقی که به عنوان مواسات اجتماعی و رزمایش مواسات و مقایسش با اتفاقاتی که در غرب افتاد ولی آن طرف این را نمی بیند و جهان نگرشش کاملا این گونه شکل گرفته است. امیداریم به قول حضرت امام س آن کسانی که خواب آمریکا را می بینند خدا بیدارشان بکنند، واقعا  همین است ، آدم احساس می کند طرف آن ظرفیت فکری را ندارد که به این نتیجه برسد و فریاد بزند که من اشتباه کردم ، آن چه که من سال ها دربارش گفتم  و نوشتم و اندیشیدم ، نشان داد که به بن بست رسیده است خیلی  ها هم نسبت به اعتراف به این سختشان است.

منبع خبر: خبرگزاری مهر

اخبار مرتبط: حجیت لیبرالیسم زیرسوال رفته است/از بین رفتن مشروعیت نظام سلطه