نمایش خانگی مثل فست‌فود است

او که زمان فعالیت در کمیسیون فرهنگی، طرح استفاده مدیریت شده از ماهواره را دنبال می‌کرد، حالا خود از طریق برنامه‌سازی با مدل ماهواره‌ای و نمونه‌های خارجی- البته با محتوای وطنی- به فکر مقابله با جریان نفوذ و معطوف کردن توجه مخاطب از ماهواره به محصولات فرهنگی داخلی است و این نگاه را در تلویزیون و شبکه نمایش خانگی دنبال می‌کند.

وقتی برای گفت‌و‌گو با ابوطالب راهی دفترش بودیم، یکی از همکاران سپرد از او بپرسیم چرا دیگر مثل سال‌های قبل و به‌ویژه در روز عاشورا که آقای ابوطالب را در مسجد شهدا اتوبان محلاتی می‌دیدیم، خبری از او نیست.

ابوطالب با خنده گفت: «من هنوز هم به آن مسجد می‌روم. در همین شب‌های قدر امسال هم آنجا بودم؛ منتهی به آبدارخانه مسجد می‌روم، چون خلوت است. با این‌که محل زندگی‌ام تغییر کرده، هنوز به آن منطقه می‌روم و خریدم را هم همان‌جا انجام می‌دهم.» این یعنی شاید ابوطالب هنوز همان آدم قبلی باشد، با همان اصول. فقط فروعِ رفتاری‌اش تغییر کرده است و رئالیتی‌شو‌ها و برنامه‌های خوش‌رنگ و لعاب می‌سازد.

اول کمی درباره سرشلوغیِ این روزهایتان بگویید؛ تولید 77 ساعت، بازپخش 7 روز و 7 ساعت،‌ تولید و پخش شام ایرانی. به‌ویژه درباره این آخری سوالات زیادی داریم.

یک سریال جاسوسی به نام «بیروت شمال شرق» داشتم. چند سال پیش فیلمنامه آن را به سازمان صدا و سیما ارائه دادم و قرار شد آن را برای معاونت سیما بسازم. آن زمان که آقای دارابی معاون سیما بود، تصویب شد که این سریال در لبنان ساخته و در همان سال‌ها- حدود 91- در ماه مبارک رمضان پخش شود. اما کار در سازمان به مشکل مالی خورد، چون به هرحال کارهای خارج از کشور، کمی گران‌تر درمی‌آید. ساخت سریال به‌قدری زمان برد که اتفاقات سوریه و لبنان و بهار عربی پیش آمد و همه چیز به‌هم ریخت و دیگر نشد بسازیم.

بعد ما به‌هر دلیلی با آمریکا درگیر شدیم، ما پهپاد آمریکایی را زدیم، بعد آنها سردار سلیمانی ما را به شهادت رساندند، بعد ما پایگاه آمریکایی‌ها را در عراق زدیم و ... چون قصه آن سریال کمی قدیمی و درباره جنگ اطلاعاتی دستگاه‌های اطلاعاتی ایران و حزب‌ا... لبنان با اسرائیل و آمریکا بود، نیاز به به‌روزرسانی و تغییراتی داشت. من هم فیلمنامه را به‌روز کردم و آنها را با واقعیات امروز عرصه سیاسی- اطلاعاتی وفق دادم و برای ساخت آن یک سرمایه‌گذار خصوصی پیدا کردم. قرار است که امسال این سریال را با نام «ربوده شده» در شبکه نمایش خانگی کلید بزنیم. به جز این قرار بود سال گذشته برنامه 77 ساعت (با نام قبلی سرزمین مهارت) را برای تلویزیون بسازیم که آن هم نشد و ساخت آن موکول شد به امسال و این روزها. در همین حین که یک فرصتی پیش آمد و من چند ماه بیکار شدم، یکی از وی‌او‌دی‌ها پیشنهاد ساخت فصل‌های جدید شام ایرانی را به من داد. دلیل آن هم تجربه ساخت رالی ایرانی بود که با اقبال خیلی خوبی مواجه شده بود. همچنین تجربه ساخت مجموعه «دستم را بگیر» را برای شبکه افق داشتم که آن هم رئالیتی‌شو بود. مجموعه دیگری به نام 7 روز و 7 ساعت برای شبکه افق ساخته بودم که آن هم رئالیتی‌شو بود. شبکه مستند، عید امسال آن را بازپخش کرد و اخیرا هم شبکه نسیم آن را پخش می‌کند. این کار به‌قدری دیده شد و مورد توجه قرار گرفت که شبکه مستند، پیشنهاد داد عین همین را با موضوع مقاومت در سوریه بسازیم که قبول کردیم. قرار شد اواخر تیر برای پیش‌تولید این کار به سوریه برویم. در این کار که اسمش «10 روز تمام» است، بازیگران ایرانی و سوری حضور دارند.

فصل دوازدهم شام ایرانی را دیدم، خوشم نیامد و گفتم این چه کاری است؟ اما یک فرصت دیگر به خودم دادم و فصل یازدهم را هم دیدم که بخش‌های جذاب و بانمکی داشت. با وجود این، این انتظار وجود داشت که وقتی کسی مثل سعید ابوطالب این کار را می‌سازد، فراتر از تقلید صرف از نمونه‌های ماهواره‌ای چون بفرمایید شام باشد که البته خودش کپی نمونه‌های خارجی است. شما دقیقا روی همان فرآیند بفرمایید شام حرکت کرده‌اید که خیلی با فرهنگ و برنامه غذایی خانواده‌های ایرانی همخوانی ندارد و مراحل صرف شام طور دیگری است یا شیوه امتیازدهی که مثلا می‌توانستید آن را از یک تا 20 در نظر بگیرید.
این شام ایرانی که ما می‌سازیم، نسخه اینجایی بفرمایید شام آن شبکه ماهواره‌ای نیست.

آن خودش کپی نمونه‌های موفق خارجی است.

نگوییم کپی. این یک مدل برنامه است که کشورهای مختلف جهان آن را ساخته‌اند.

اما رایت و حقوق آن را می‌خرند، شما رایت آن را خریده‌اید؟

نه. اما بازیگران لبنانی و ترکیه‌ای که در برنامه ما شرکت کردند گفتند ما عین همین برنامه را در کشورهای خودمان هم داریم. پس این یک مدل است. در همه دنیا فوتبال، برنامه‌های کودک، مسابقات تلفنی و ... به هم شباهت دارد. ضمن این‌که یادم نمی‌آید بفرمایید شام را به جز در حد چند دقیقه، دیده‌باشم. چون من کلا ماهواره نگاه نمی‌کنم. البته آن‌موقع که نماینده مجلس و عضو کمیسیون فرهنگی مجلس بودم، می‌دیدم. اما از آن به بعد نگاه نکردم.

کارهایی که شما در این چند سال و در قالب رئالیتی‌شو و مستند- مسابقه انجام می‌دهید، تقریبا کم‌سابقه بوده و جذابیت‌هایی دارد و مخاطبان آنها را با علاقه دنبال می‌کنند. اما همه این برنامه‌ها نمونه‌های جهانی دارد. یعنی به عنوان برنامه‌ساز، این نمونه‌های اصل و موفق خارجی را نگاه نمی‌کنید؟

نه، اصلا. واقعا نمی‌بینم.

چرا؟

فکر می‌کنم ساخت چنین برنامه‌هایی باید از درون خود آدم بجوشد. اگر شما به عنوان برنامه‌ساز، آن نمونه‌ها را ببینید، سلیقه‌تان را خراب می‌کند و به‌طور ناخودآگاه شما را به یک «کپی زن» تبدیل می‌کند. ضمن این‌که قالب این نوع برنامه‌سازی در همه جای دنیا یک مدل است. البته بعضی از برنامه‌ها مشخصا از نمونه‌های جهانی کپی می‌زنند. مثل این‌که شما یک ماشین بنز را دمونتاژ کنید و دوباره از روی آن یک ماشین دیگر بسازید. هرچند این مهندسی معکوس هم خیلی خوب است و اصلا اشکال ندارد. پس کپی زنی را کار بدی نمی‌دانم. مورد دیگر این‌که اساسا شباهت ساختاری هم بیننده را جذب می‌کند. منتها طبیعتا ما برنامه‌ها را در محتوا و پیام، بومی سازی می‌کنیم. ممکن است وقتی چنین برنامه‌هایی ساخته و پخش شود، بیننده بگوید این برنامه شبیه فلان نمونه خارجی است. هیچ نیت و قصدی برای این‌که برنامه‌ای شبیه برنامه خارجی بسازیم، وجود ندارد و کپی زنی نمی‌کنیم. اگرچه همان‌طور که گفتم، اصالتا کپی زنی و گرته‌برداری برنامه‌های خارجی را بد نمی‌دانم، بلکه حتی لازم و در مواقعی مفید هم می‌دانم. اینها درباره برنامه‌های مختلفی چون 7 روز و 7 ساعت، دستم را بگیر، هفت شهر عشق و ... است که ساخته‌ام، اما قصه شام ایرانی کاملا فرق می‌کند و کپی یک برنامه خارجی است. بازیگر ترکیه‌ای که در شام ایرانی حضور داشت، گفت من در نمونه ترکیه‌ای همین برنامه شرکت کرده‌ام. برای سری جدید هم درحال مذاکره با اردوغان آتالای، بازیگر آلمانی- ترکیه‌ای نقش سمیر در کبرا 11 هستیم. وقتی از یک بازیگر خارجی برای این برنامه دعوت می‌کنم، از من می‌پرسد این برنامه چیست؟ می‌گویم همان برنامه‌ای است که در همه دنیا ساخته می‌شود. با پیش‌زمینه‌ای که دارد، تکلیفش خیلی زود مشخص می‌شود. ضمن این‌که این نوع برنامه‌سازی مخصوص شبکه نمایش خانگی است. این شبکه، تعهدات تلویزیون را به عنوان دانشگاه ندارد. وظیفه‌اش سرگرمی است. وقتی من در تلویزیون برنامه می‌سازم، وظیفه دانشگاه را برای خودم قائلم. حضرت امام (ره) فرمودند صدا و سیما، دانشگاه است. پس وقتی در شبکه نمایش خانگی کار می‌کنم، قصدم فقط ایجاد سرگرمی‌است.

پس قائل به تفاوت‌های دو مدیوم هستید؟

بله، کاملا مخاطبان و سلایق‌شان فرق می‌کند.

ظاهرا یکی از دلایل اقبال حدودی به آنها بازتر بودن فضا نسبت به سریال‌های تلویزیون است. قبول دارید فضای رهاتری دارد؟

اصلا مخاطبش با تلویزیون فرق می‌کند. شبکه نمایش‌خانگی اصالتا رقیب تلویزیون نیست، بلکه رقیب ماهواره است. وقتی من در شبکه نمایش‌خانگی برنامه می‌سازم، نگاه مخاطب را از ماهواره به برنامه داخلی خودمان معطوف می‌کنم. اما در تلویزیون این‌طور نیست. وقتی ما در تلویزیون برنامه می‌سازیم، از یک کودک خردسال تا یک کهنسال در همه شهرها و روستاهای دور و نزدیک آن را می‌بینند. پس خیلی ملاحظات را باید برای این رسانه رایگان و بیت‌المال مسلمین درنظرگرفت. اما در شبکه نمایش‌خانگی، یک نفر می‌رود با اختیار خودش پول می‌دهد و یک دی‌وی‌دی می‌خرد و اگر دوست نداشت قسمت بعدی‌اش را نمی‌خرد.

اما دیدن برخی آثار شبکه نمایش‌خانگی، یک باری را به وجود نمی‌آورد و باعث نمی‌شود مخاطبی که به دیدن سریال‌های خوش‌آب‌ورنگ و بعضا فریبنده در شبکه نمایش‌خانگی عادت کرده، دیگر پای سریال‌های مبتنی بر ملاحظه تلویزیونی ننشیند و آنها را پس بزند؟

نه، قبول ندارم. برنامه تلویزیونی را باید مثل غذای خانگی در نظر گرفت که مادر، آن را می‌پزد. غذای خانگی همیشگی است. شما 70 سال آن را می‌خورید. ولی شبکه نمایش‌خانگی، مثل فست‌فود و غذای بیرونی است. فست‌فود را می‌شود ماهی یا هفته‌ای یک‌بار خورد. اگر 10 روز پشت سر هم بخورید، باید در بیمارستان بستری شوید. شما همیشه دستپخت مادر را دوست دارید. مادر فکر می‌کند برای روند رشد بچه‌ها چه چیزی لازم است، همان‌ها را برای او می‌پزد. فارغ از این‌که آن غذا را دوست داشته‌باشند یا نداشته‌باشند. البته فست‌فود با وجود گرانی، کمی خوشمزه است. با این حال نمی‌شود آن را همیشه خورد، چون هم گران است و هم به سلامتی صدمه می‌زند.

الان اکران آنلاین و تخفیف‌های وی‌‌اودی‌‌ها، آن بحث گرانی تماشای شبکه نمایش‌خانگی را کمرنگ کرده و مخاطبان نه به‌راحتی و رایگانی تلویزیون، اما به‌هرحال دسترسی بیشتری به آن دارند.

با این وجود، شبکه نمایش‌خانگی آن چیزی نیست که شما همیشه با آن مواجه باشید. دقیقا برعکس تلویزیون که ممکن است صبح تا شب روشن باشد و همه آن را می‌بینند. اما شبکه نمایش‌خانگی، در دسترس همه نیست و برخی پدرها و مادرها اجازه استفاده از همه برنامه‌های آن را به بچه‌ها نمی‌دهند.

البته با فراگیرشدن تلفن‌های همراه و هوشمند که حتی بچه‌های کم‌سن‌وسال هم به آن دسترسی دارند، باید تقریبا همه را مخاطب بالقوه شبکه نمایش خانگی و فضای مجازی دانست و کمی کنترل اوضاع از دست والدین خارج است.

اما مخاطب بالاخره با صرف وقت و هزینه، از میان انبوه آثار موجود، انتخاب می‌کند. عرضم این است که با وجود شبکه نمایش‌خانگی و جذابیت‌های ظاهری آن، تلویزیون همیشه تلویزیون است و اگر صد بار دیگر هم سریال‌های مختارنامه و امام‌علی‌(ع) را نشان دهند، ما می‌نشینیم و می‌بینیم. آقای حیاتی هم 30سال دیگر اخبار بگوید می‌نشینیم پای اخبار او.

با علم به تفاوت‌های شبکه نمایش‌خانگی و تلویزیون، به نظر می‌رسد دوست دارید در شبکه نمایش خانگی، ماجراجویانه‌تر و هیجان‌انگیزتر کار کنید. همین‌طور است؟

نه. من در شبکه نمایش‌خانگی، رالی ایرانی ساختم و به قول شما دستم هم باز بود و ممیزی آن کمتر بود. 7‌روز و 7‌ساعت را هم با ملاحظاتی برای تلویزیون و شبکه افق ساختم. خودم هنوز فکر می‌کنم هفت‌روز و هفت‌ساعت به‌همراتب از همه رئالیتی‌شوهایی که برای شبکه نمایش‌خانگی ساخته‌ام، جذاب‌تر و پربیننده‌تر است. خودم هم آن را بیشتر دوست دارم. درحالی‌که شما فکر می‌کنید چون در رالی ایرانی دستم باز بود و خانم موتورسوار را نشان می‌دادم و هر موسیقی‌ای که می‌خواستم پخش می‌کردم، باید بیننده بیشتری داشته‌باشم. البته همه چیز بستگی به خود تهیه‌کننده و کارگردان دارد که چقدر مایل باشد از این آزادی عمل استفاده کند. درمجموع این ملاحظات بهانه‌ای نمی‌شود که ما برنامه‌ای بی‌مزه و بی‌مخاطب بسازیم. خیلی از برنامه‌های تلویزیون به‌همراتب جذاب‌تر از برنامه‌های شبکه نمایش‌خانگی است.

اما یکسری سریال در شبکه نمایش خانگی تولید شده که بیننده‌های بیشتری دارد.

قبول ندارم.

فعلا بحث سریال‌های ماندگار و محبوب و پربیننده تلویزیون به کنار، اما آیا در این چند وقت اخیر، سریالی در تلویزیون داشتیم که نسبت به برخی از این سریال‌های شبکه نمایش خانگی بیننده بیشتری داشته باشد؟

حتما، شک نکنید. از من بپرسید. ضعیف‌ترین و کم مخاطب‌ترین سریال تلویزیون بی‌تردید ده‌ها برابر بیشتر از بهترین برنامه شبکه نمایش خانگی مخاطب داشته است.

میزان رضایت چطور؟

میزان رضایت یک مفهوم قابل بحث دیگر است. کف مخاطب تلویزیون، مخاطب میلیونی است، اما سقف مخاطب شبکه نمایش خانگی چند صد هزار است. این شبکه، برد آنچنانی ندارد.

اگر مخاطب آنچنانی ندارد، چرا اینقدر برخی علاقه‌مند سریال‌سازی و برنامه‌سازی در آن هستند؟

چون راستش را بخواهید این یک بازار پرسود است، اما درباره میزان مخاطبان، قطعا تلویزیون حرف اول را می‌زند. اگر شبکه نمایش خانگی میزان مخاطبان سریال‌هایش را زیاد اعلام می‌کند، فریب آمار را نخورید. این شبکه اصلا نمی‌تواند جای تلویزیون را بگیرد.

یعنی بخشی از جمعیت جوان و نوجوان ما دلبسته ظواهر فریبنده و پرزرق و برق برخی سریال‌های شبکه نمایش نمی‌شوند و آمار مخاطبان این آثار را افزایش نمی‌دهند؟

قبول ندارم. این هم یکی از دروغ‌هایی است که در این زمینه گفته می‌شود. به هرحال کمی فضای رسانه‌ای و ژورنالیستی وجود دارد. به‌طوری‌که ما وقتی چند بیلبورد یک سریال را در خیابان می‌بینیم یا تیزر آن را در تلفن همراه می‌بینیم، فکر می‌کنیم همه عالم آن را می‌بینند اصلا اینطور نیست.

می‌خواهم به اینجا برسم که چرا سعید ابوطالب با آن سابقه، در فضایی کار می‌کند که برخی سریال‌هایش با تعاریف ناخوشایند و انتقادات ساختاری و محتوایی مواجه است؟

اینها را به من می‌گویند اما مهم نیست. ابوطالب دارد در شبکه نمایش خانگی مشق می‌کند. من باید مدام برنامه بسازم و ارتباطم را با هنر حفظ کنم.

این مشق‌ها و سابقه مستندسازی برای ساختن فیلم سینمایی است؟

من کلا رئالیتی‌شو می‌سازم و این ژانر را دوست دارم، اما ممکن است یک روز فیلم سینمایی هم بسازم. بار بخورد، چرا که نه. داشتم عرض می‌کردم؛ اگر من رالی ایرانی را در شبکه نمایش خانگی نمی‌ساختم، این کار را بلد نبودم. بعد از رالی ایرانی، برگشتم به تلویزیون و «دستم را بگیر» را ساختم. بعد دوباره در شبکه نمایش خانگی رالی ایرانی 2 را ساختم. من معتقدم‌هاردتاک‌هایی که تلویزیون می‌سازد، می‌تواند بهتر از این باشد. برای این‌که اثبات کنم، شام ایرانی را می‌سازم. این نشان می‌دهد که این کار را بلدم. ضمن این‌که مخاطب برای دیدن این برنامه پول می‌دهد. وقتی من این برنامه را می‌سازم یک ژانر و یک توانمندی را به صدا و سیما اضافه کرده‌ام. برخی از این برنامه‌ها و رئالیتی شوهای دیگری که ساخته می‌شود، خیلی هزینه دارد.

مگر کارهای شما باوجود این تعداد سفر به مناطق ایران و حتی کشورهای مختلف پرهزینه نیست؟

اصلا به معنی گران بودن نیست. برای هفت شهر عشق بازیگرانی از 7کشور داشتیم. همان‌موقع اعتراض می‌کردند که در گرانی دلار، تلویزیون پول داده ابوطالب رفته برنامه خارجی ساخته است. برآورد مالی آن کار از بسیاری برنامه‌های مستند و داستانی کمتر است. رئالیتی‌شو ساختن اصلا به معنی تولید گران نیست، فقط باید یک‌سری آدم این کار را بلد باشند. برای یکی از قسمت‌ها ما به جز بازیگران، فقط با یک گروه دو نفره به هند رفتیم، خودم و فیلمبردار. البته گروه در ایران 70 نفر بود که لازمه این کار است. مشکل این است که بعضی برنامه‌سازان با این ماجرا، کارمندی برخورد می‌کنند. اما وقتی در بخش خصوصی برنامه می‌سازی، باید ارزان کار کنی. چون من در بخش خصوصی و شبکه نمایش خانگی ارزان کار کردم، بلدم در تلویزیون هم ارزان بسازم. اگر در بخش خصوصی، بخواهم برنامه گرانی بسازم، سرمایه‌گذار هزینه آن را تامین نمی‌کند. چرا من شام ایرانی می‌سازم؟ برای‌ این‌که به غایت ارزان است، حتی با این‌که سفر خارجی و رفتن به لبنان و ترکیه و آذربایجان دارد.

چرا موسیقی اول تیتراژ شام ایرانی، ایرانی شده آهنگ We Will Rock You کویین است؟

به آهنگسازمان گفتم شبیه این را بسازد.

نمی‌شد آهنگ تازه‌ای ساخت؟

چرا می‌شد. ولی این هم عیبی ندارد، چون به ریتم برنامه می‌خورد. ما انبوهی پلان داشتیم که باید در زمان یک دقیقه‌ای و ده ثانیه‌ای تیتراژ می‌گنجاندیم. برای همین یک موسیقی پرریتم می‌خواستیم. در ضمن این موسیقی تقریبا ورزشی و رقابتی و به گوش شنونده و بیننده برنامه آشناست. البته رایت ندارد و آهنگساز ما دوباره آن را ساخته است. چون برنامه شام ایرانی در یوتیوب هم پخش می‌شود، موسیقی آن نباید رایت داشته باشد. نکته دیگری که می‌خواستم شام ایرانی من با شام ایرانی دوستان دیگر فرق داشته باشد حضور بازیگران خارجی است. دنبال مقایسه و نزدیکی فرهنگ‌ها بودم. موقعی تفاوت فرهنگی به معنای قرابت فرهنگی است. نوع غذا و شیوه صرف آن، مدخلی برای ورود به فرهنگ جامعه است. جورج الاسطا، بازیگر لبنانی و مسیحی شام ایرانی که البته مقاومت لبنان را هم دوست دارد، نشان داد یک مسیحی در غرب لبنان چقدر می‌تواند شبیه سیدجواد‌هاشمی در ایران باشد. چقدر می‌تواند به همزبانی برسد و حرف‌های مشترک بزند و دو کشور را دوست داشته باشد. یک موقعی گوینده‌ای در یک برنامه خبری با جدیت می‌گوید مردم لبنان خوبند و باید کمکشان کرد که آن هم خوب و لازم است، اما قطعا تاثیر این شیوه بیانی فرهنگی را ندارد. همین جورج وقتی در برنامه‌های تلویزیونی لبنان از خوبی مردم ایرانی تعریف می‌کند، این یعنی کار فرهنگی. کار فرهنگی را سیاستمداران ما انجام نمی‌دهند، کار فرهنگی را فرهنگی‌های ما می‌کنند. این کارهایی است که یک رسانه می‌تواند انجام دهد و من هم در حد خودم آن را انجام می‌دهم.

وقتی به عنوان نماینده و عضو کمیسیون فرهنگی مجلس فعالیت می‌کردید، بحث جریان نفوذ هم داغ بود. همین‌طور بحث مقابله با این جریان و واکنش درست به برنامه‌های ماهواره‌ای و ... حضور شما با این شیوه برنامه‌سازی که از قالب‌ها و مدل‌های آشنا و پربیننده ماهواره‌ای برای ساخت نمونه‌هایی وطنی و البته با محتوای اینجایی استفاده می‌کنید، انگار مصداق بارز مقابله با جریان نفوذ است.

نمی‌خواستم این را بگویم. برنامه‌سازی و فیلمسازی نباید نیاز به پیوست داشته باشد. در 7روز و 7ساعت ما از مقاومت حرف می‌زنیم، اما بیننده هیچ‌وقت متوجه این نمی‌شود. معتقدم محتوا باید عین پنیر پیتزا، لای غذا باشد و نباید به شکل گل درشت، توی چشم تماشاگر بزند. وقتی شما با یک برنامه ایرانی و بازیگر ایرانی، به حدیقه ایرانی می‌روید که مشرف به مرز اسرائیل است، این نفوذ و سلطه ایران را لب مرز اسرائیل توضیح می‌دهد. در واقع مخاطبان در قالب این برنامه‌های تلویزیونی سرگرم‌کننده، با یک تور با مقاومت هم آشنا می‌شوند.

اما به نظر می‌رسد برای رسیدن به این منظور، امتیازاتی را هم به مخاطب می‌دهید و گاهی وجه شوخی و سرگرمی‌ها به اندازه‌ای است که مجبورید برای حرف‌های نعیمه نظام‌دوست از بوق استفاده کنید.

نه، بحث امتیاز دادن نیست. ما رئالیتی شو هستیم و متن آماده‌ای نداریم. من فقط به شرکت‌کننده‌ها موضوع پیشنهاد می‌کنم و می‌گویم سه دو یک و دیگر دخالت نمی‌کنم. علی انصاریان می‌نشیند و هرچه دلش می‌خواهد می‌گوید. من در تدوین 80درصد حرف‌های او را درآوردم. 50درصد حرف‌های خانم نعیمه نظام‌دوست را هم درآوردم. البته حرف‌های بدی نمی‌زنند و فقط حرف‌های معمولی مردم است. البته اتفاقا آنجاهایی که بوق گذاشتیم، حرف زشتی نزده و شوخی ما در تدوین است.

یک دورهمی سالم

سعید ابوطالب در بخشی از صحبت‌هایش درباره «شام ایرانی» گفت: با وجود برخی انتقادها، سعی کردیم در شام ایرانی یک برنامه سرگرم‌کننده و سالم ایرانی بسازیم. من واقعا به جز چند دقیقه بفرمایید شام را ندیدم، اما می‌دانم خانم‌ها با لباس‌های آنچنانی حاضر می‌شوند و شرکت‌کننده‌ها علیه هم حرف می‌زنند و مشروب سرو می‌کنند و ... درحالی‌که ما نشان دادیم می‌توانیم یک بازیگر لبنانی مسیحی بیاوریم، دو ساعت هم بخندیم، به همدیگر هم بی‌احترامی نکنیم و هیچ فعل حرامی هم در آن صورت نگیرد. مهمانی خانم‌ها و آقایان جداست و تماشاگر هم لذت می‌برد. ممکن است بگویید کار کمی با ملاحظات تلویزیون فاصله دارد، بله، اما حتما نسبت به معدل جامعه رعایت کرده‌ام. پس می‌شود دور هم نشست و گفت و خندید و گناه هم نکرد.

علی رستگار - سینما / روزنامه جام جم

منبع خبر: جام جم

اخبار مرتبط: نمایش خانگی مثل فست‌فود است