عدالت و امنیت ملی

عدالت و امنیت ملی
خبرگزاری دانشجو

گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، محمد نصرتی؛ با نگاه به تاریخ ایران تا پیروزی انقلاب اسلامی متوجه این موضوع می‌شویم که در اکثر دوره‌ها و حکومت‌ها، قدرت سیاسی و اقتصادی همواره بر نقاطی خاص که غالباً پایتخت‌ها بوده‌اند متمرکز شده‌ و بزرگی و اهمیت برخی از شهرهای کنونی ایران هم شاید به این دلیل است که روزی پایتخت بوده‌اند و زیرساخت‌های گسترده‌ای از قدیم‌الایام تا امروزه در آن‌ها احداث شده است.

 

با روی کار آمدن نظام جمهوری اسلامی و انتظارات مردم از شعائر و آرمان‌های انقلاب اسلامی به جهت تحقق عدالت در سراسر کشور، پیشرفت‌های خوبی را شاهد بودیم اما رضایتبخش نبوده. مشکل بزرگی که از دهه سوم و چهارم انقلاب مجدداً گریبانگیر ایران شده، قطبی شدن کشور و تمرکز بر پایتخت آن یعنی تهران است و نیز توجه وافری که به آن می‌شود.

 

این توجهات بیشتر به پایتخت در مقاطعی، نه تنها به سود مردم این کلانشهر بوده بلکه از لحاظ جغرافیایی تا شعاع ده‌ها کیلومتر سبب منتفع شدن نقاط شهری و روستایی در زمینه‌های جاده‌سازی، شهرسازی، عمران، اشتغال و... شده است.

 

با گسیل امکانات به تهران و حومه و بالطبع کاهش توجهات به استان‌های دیگر، شاهد مهاجرت‌های بی‌رویه از استان‌های دوردست‌تر به تهران و کرج شدیم که امروزه این غول و یا بهتر بگوییم قطب جمعیتی و اقتصادی، نزدیک به 16 میلیون جمعیت را در خود جای داده و این یعنی چیزی در حدود خمس جمعیت ایران!

 

عدالت حکم می‌کند که به موازات پایتخت، هر روستا، شهر و استانی به نسبت ظرفیت‌ها و جمعیت خودش از امکانات و درآمدها بهره ببرد که اکنون اینگونه نیست. بسیاری از استان‌ها به نوبه‌ی خود پتانسیل بالایی برای درآمدزایی و ایجاد اشتغال پایدار دارند اما نه‌تنها قادر به جذب سرمایه و درآمدزایی سرشار نیستند بلکه اکثر آن‌ها چشم به سرانه‌ای دارند که سالانه از طریق دولت به آن‌ها اختصاص داده می‌شود و با شرایط اقتصادی فعلی، این بودجه‌ها مبالغ قابل توجهی برای توسعه و احداث زیرساخت‌ها نیست که البته این خود یک سوی ماجراست و سوی دیگر مدیران ناکارآمد و ضعیفی‌ است که با مدیریت ناصحیح، از این بودجه‌ها هم به‌درستی بهره نمی‌برند و سبب حیف‌ومیل بیت‌المال می‌شوند.

 

با مشکلاتی اعم از ترافیک، گرانی مسکن و ازدحام جمعیت که به تدریج گریبانگیر پایتخت گردیده، عقل حکم می‌کند که بایستی قطب‌های به وجود آمده در پایتخت را که شامل مواردی همچون سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، گردشگری، درمانی، ورزشی و... می‌شود را به کل کشور تعمیم داد؛ این الگویی موفق است که در کشورهای توسعه یافتۀ زیادی پیاده شده و شاهد پیشرفت اکثر نقاط در آنان به موازات هم هستیم.

 

این سیاستِ تمرکز به مرکز و کاهش توجه به خارج از مرکز، خود سبب کاهش اعتماد مردمان آن مناطق از مرکز و بدبینی آنان به دولت مرکزی شده که این باعث به‌وجود آمدن شکاف عمیق بین مردم با مسئولان و یا حتی مردم این نواحی به مردم نقاط مرکزی می‌شود.

 

این مسئله زمانی حادتر می‌شود که متوجه می‌شویم اکثر مردمِ دور از مرکز از اقوام اصیل و مرزنشین ایرانی‌اند و این حس خواه‌ناخواه به مردم این مناطق القا خواهد شد که دولت مرکزی به آنان و قومشان اهمیتی نمی‌دهد. همین مسئله امنیت ملی را هم به مخاطره خواهد انداخت؛ دورتادور ایران گروهک‌های تجزیه‌طلبی فعال‌اند که تقریباً همگی آنان با بیگانگان ارتباط دارند و به‌جهت تلاش برای تجزیۀ ایران مبالغ هنگفتی را دریافت و هزینه می‌کنند؛ حالا این حس فراموش شدگی توسط دولت مرکزی را در کنار نرخ بیکاری این نواحی، شاخص فلاکت، عدم اشتغال جوانان و تبلیغات گسترده گروهک‌های پولدارِ تجزیه‌طلب یا قومیت‌گرا قرار بدهید و ببینید که چه پیش خواهد آمد؛  مسئله‌ای که طی سالیان اخیر در غرب، شمال غرب، جنوب غرب و جنوب شرق کشور با آن روبرو بودیم و این وسط تنها آورده و خیر و برکت این گروهک‌ها برای مردمان این استان‌ها چیزی جز ناامنی، پرپر شدن جوانان و مرزداران و فرار سرمایه‌گذاران نبوده است.

 

نتیجتاً گسترش قطب‌های فوق‌الذکر به جای جای کشور سبب تقویت امنیت ملی ایران خواهد شد و این امنیت سبب امنیت سرمایه‌گذاران بخش خصوصی در این نقاط می‌گردد و آثار مثبت زیادی جهت اشتغال، مشارکت مردم در عرصۀ سیاست و اقتصاد را در پی خواهد داشت.

 

سالیان سال است که بحث تمرکززدایی از تهران و حتی انتقال پایتخت از سوی کارشناسان و نمایندگان مجلس شورای اسلامی به گوش می‌رسد اما تاکنون قدم بزرگی در راستای تحقق این امر برداشته نشده و کماکان شاهد مهاجرت سالانه قریب به دویست هزار نفر از مردم کشور به سمت تهران و حومه‌ی آن هستیم که این خود قابل تأمل است. امیدواریم با گسترش امکانات، رفاه و موقعیت‌های شغلی در سراسر کشور، شاهد شبهِ پایتخت‌ها و مراکز مهمی در کشور باشیم تا هم نقاط روستایی و شهری دیگر که از این تمرکزگرایی آسیب جدی دیدند به وضع مطلوب و پایدار برسند و هم تهران و حومه‌ی آن بتوانند نفسی از میان این شلوغی ها بکشند. امید است نمایندگان محترم مجلس یازدهم تمرکززدایی از پایتخت را هرچه سریعتر در دستور کار خود قرار دهند تا بیش از این شاهد عمق یافتن این شکاف‌ها نباشیم.

 

در انتها این روایت آقای مارانی از شهید بزرگوار سپهبد حاج قاسم سلیمانی را بخوانید:

«حاج قاسم از من خواست یک محلی را برای استقرار قرارگاه و لشکر ۴۱ ثارالله در نظر بگیریم و ما چند ساختمان از کشت صنعت را تجهیز کردیم و و همچنین محلی را در زهکلوت و چاه حسن برای استقرار ادوات تعیین و آماده کردیم.

 

حاج قاسم دستور دادند که نامه‌ای به سران طوایف بزنید و ما این کار را انجام دادیم و همه را یک جا جمع کردیم و سردار با زبانی شیوا، بلیغ و جذاب با آن‌ها صحبت کرد و از سران طوایف خواست تا اینکه همه افرادی را که در ناامنی منطقه نقش دارند با اسحله‌هایشان بیایند.

 

من از سال ۵۹ همراه سردار و در رکابش بودم و ایشان بزرگترین سرمایه و دارایی ما بود. جلسه را گذاشتیم و سران طوایف حاضر شدند. سردار خطاب به آن‌ها گفت «ما نمی‌خواهیم خونی به زمین ریخته شود و همکاری کنید که اسحله‌ها را تحویل و تأمین بگیرند و ما معیشت را نیز در دستور کارمان داریم».

 

سران طوایف با کسانی که در ناامنی‌ها نقش داشتند با سلاح هایشان گروه گروه آمدند و سلاح‌های خودشان را تحویل می‌دادند و در همان لحظه تامین بهشان داده می‌شد و قرار شد بعد از این دست از شرارت بردارند، اما سردار با همکاری وزارت جهادکشاورزی و جمعی از سرداران سپاه تفاهمنامه‌ای نوشتند که سپاه پاسداران اعتبار تامین کند و وزارت جهاد کشاورزی هم اراضی برای این افراد را شناسایی و در اختیار آن‌ها بگذارد و محمدباقر قالیباف و محسن رضایی به همراه حاج قاسم بیش از ۴۰ روز در منطقه جنوب کرمان ماندند تا اوضاع مدیریت و جمع و جور شد.

 

در چاه حسن اسلام آباد و و قلعه گنج اراضی شناسایی و تسطیح شدند، شهرک سازی و خانه سازی کردند و از سال ۱۳۷۴ به مدت دو سال کل منطقه کانال آب‌رسانی حفر و چاه‌های کشاورزی برقی شدند و وام‌های معیشتی و کشاورزی هم داده شد و افراد مدنظر شروع بکار کردند.

به غیر چند نفر از کسانی که مُخل امنیت بودند و تسلیم تامین امنیت نشدند و همچنان با تغذیه بیگانان به شرارت‌ها و آدم کشی ادامه می‌دادند و حتی از سرقت طلا و جواهرات نوعروسان ابا نداشتند، بقیه برگشتند و برای آن تعداد محدود نیز حاج قاسم حذف آن‌ها را آخرین راه حل دانست و اقدام کرد بدون اینکه به اطرافیان آن‌ها صدمه‌ای وارد شود».

 

محمد نصرتی-فعال سابق دانشجویی دانشگاه تهران

انتشار یادداشت‌های دانشجویی به معنای تأیید تمامی محتوای آن توسط «خبرگزاری دانشجو» نیست و صرفاً منعکس کننده نظرات گروه‌ها و فعالین دانشجویی است.

منبع خبر: خبرگزاری دانشجو

اخبار مرتبط: عدالت و امنیت ملی