قربانی مقدس و ملکوت آسمان و زمین

قربانی مقدس و ملکوت آسمان و زمین
خبرگزاری مهر

خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ: در ایام ماضی ملکی بود، وی را کنیزکی بود. با شخصی زنا کرد، آبستن شد. از ملک بترسید. بچه را بزاد، به صحرا برد و در ساقیه‌ای نهاد. پلنگی ماده بیامد، وی را شیر داد تا پرورده شد. شخصی بدید پادشاه را خبر کرد. وی را بیاورد، نام وی کرد: «نمرود». چون بزرگ شد، جایِ ملک بگرفت و ملک را بکشت و جهان بستند و قصد آسمان کرد و تیر بر آسمان انداخت و ابراهیم خلیل را در آتش افکند.

پرچمدار یکتاپرستی

خلیل الله در کتاب خدا بزرگترین پرچمدار یگانه‌پرستی است. او نخستین پیامبری بود که به گواه کلام الله مجید امت خود را مسلمان نامید که «وَجَاهِدُوا فِی اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ هُوَ اجْتَبَاکُمْ وَمَا جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ مِلَّةَ أَبِیکُمْ إِبْرَاهِیمَ هُوَ سَمَّاکُمُ الْمُسْلِمِینَ مِنْ قَبْلُ». (بخشی از آیه ۷۸ سوره مبارکه حج) او نماد حلم و بردباری است و از مهم‌تر نماد وحدت و یگانگی ادیان است. کلام الله مجید با همین آیه از سوره حج، اعراب را خطاب قرار می‌دهد که به دین پیامبر و پدرتان ابراهیم و به راه او بازگردید. خداوند در قرآن بارها از ابراهیم (ع) به نیکی نام برده و صفاتی را برای او به عنوان «انسان کامل» برشمرده است. نگاه تفسیری به آیه ۷۸ سوره مبارکه حج این نکته را می‌رساند که اسلام هم چیزی نیست جز احیای خط ابراهیم. حنیفان مکه که از بت پرستان تبری می‌جستند خود را به آئین حضرت ابراهیم معتقد می‌دانستند.

بی‌گمان این آزمونی آشکار است

وَکَذَلِکَ نُرِی إِبْرَاهِیمَ مَلَکُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ (بخشی از آیه ۷۵ سوره انعام). خداوند برای آرامش دل دوستش ابراهیم ملکوت آسمان و زمین را به او نشان داد. ابراهیم خلیل الله نماد گردن نهادن به حکم حق است. او بود که به فرمان خدا همسر باردار خود را به مکانی دور برد و هاجر بدون او فرزند را به دنیا آورد. بعدها به فرمان خدا به همراه همین فرزند خانه‌ای برای خدا بنیان نهاد و به فرمان خدا نیز تصمیم گرفت تا این فرزند را قربانی کند:

رَبِّ هَبْ لِی مِنَ الصَّالِحِینَ * فَبَشَّرْنَاهُ بِغُلَامٍ حَلِیمٍ* فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْیَ قَالَ یَا بُنَیَّ إِنِّی أَرَی فِی الْمَنَامِ أَنِّی أَذْبَحُکَ فَانْظُرْ مَاذَا تَرَی قَالَ یَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِی إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِینَ * فَلَمَّا أَسْلَمَا وَتَلَّهُ لِلْجَبِینِ * وَنَادَیْنَاهُ أَنْ یَا إِبْرَاهِیمُ * قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْیَا إِنَّا کَذَلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ * إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْبَلَاءُ الْمُبِینُ * وَتَرَکْنَا عَلَیْهِ فِی الْآخِرِینَ * سَلَامٌ عَلَی إِبْرَاهِیمَ * کَذَلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ * إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِینَ.

خداوند برای آرامش دل دوستش ابراهیم ملکوت آسمان و زمین را به او نشان داد. ابراهیم خلیل الله نماد گردن نهادن به حکم حق است بر طبق این آیات سوره مبارکه صافات (۱۰۰ تا ۱۱۱) ابراهیم از خداوند درخواست فرزند می‌کند و خدا او را به فرزندی صبور و بردبار بشارت می‌دهد و چون این فرزند بزرگ می‌شود، خداوند او را در آزمونی آشکار قرار می‌دهد: ذبح نخست زاده. دوست خدا و فرزندش بی چون و چرا می‌پذیرند و خداوند بر او سلام می‌دهد. پس از همه این اتفاقات است که ملکوت آسمان و زمین به ابراهیم (ع) نشان داده می‌شود.

تاریخی از ذبح عظیم (قربانی کردن نخست زاده)

فرمانروایان در جوامع پیشین و دوران‌هایی که بشر هنوز در وضعیت اساطیری سیر می‌کرد و به «تاریخ» نرسیده بود، نیمه خدا و نماد قوم بودند. آنها نخستین بلاگردان‌های قوم‌ها نیز بودند و باید بلاهایی را که قوم به آنها مبتلا می‌شد، به جان می‌خریدند. هنگامه پیری یعنی زمانی که دیگر قدرت جسمانی آنها رو به زوال بود، قوم‌شان نیز رو به زوال می‌رفت. پیری خدا – پادشاه برابر بود با زوال کشاورزی و خشکسالی. هنگامه پیری این نیمه خدایان، رمه‌ها نیز دیگر زاد و ولد نمی‌کردند. بنابراین پادشاه باید طی آئینی قربانی می‌شد تا قدرت خدایی در چرخه طبیعی خود بازتولید شود و خدایی جوان‌تر تخت پادشاهی او را دربر بگیرد.

روایت‌های هولناکی از قربانی کردن پادشاهان در دوران اساطیری بشر به امروز رسیده است. با این اوصاف اما در گذر ایام پادشاهان توانستند به کاهنان و قوم، قربانی کردن کسی دیگر به جای خود را واجد تمام ویژگی‌های خدایی باشد، بقبولانند. این چنین بود که قربانی نخست زاده و پسر فرمانروا به جای شخص او باب شد. هیچکس بهتر از پسر خود فرمانروا نمی‌توانست جنبه خدایی فرمانروا را نشان دهد. شاید گمان می‌رفت که وی از خصلت الهی پدرش برخوردار است.

هنگام بروز بلاهای عظیم مانند شیوع طاعون، قحطی یا شکست در جنگ رسم بود که فنیقیان یکی از عزیزانشان را برای خدای بَعَل قربانی کنند. کنعانیان یا ساکنان بومی فلسطین در دوران باستان نیز رسم سوزاندن فرزندان به خاطر بعل یا مولوک را مرتباً اجرا می‌کردند در بین اقوام سامیِ غرب آسیا، شاه به هنگام بحران‌های ملی گاهی اوقات پسرش را به خاطر مردم قربانی می‌کرد. پژوهشگری به نام فیلوی بیبلیوسی در کتاب خود درباره یهودیان نوشته است: «به هنگام روی آوردن خطرات بزرگ رسم بر این بود ک فرمانروای شهر یاقوم پسر دلبندش را به عنوان کفاره‌ای برای ارواح خبیث به خاطر همه مردمان قربانی دهد و جوانانی را که بدین سان پیشکش می‌شدند ضمن آئین‌های اسرار آمیزی می‌کشتند.

اما میان قوم سامی رسم قربانی کردن اولاد خاص شاهان نبود. در هنگام بروز بلاهای عظیم مانند شیوع طاعون، قحطی یا شکست در جنگ رسم بود که فنیقیان یکی از عزیزانشان را برای خدای بَعَل قربانی کنند. میان کنعانیان یا ساکنان بومی فلسطین در دوران باستان نیز که اسراییلیان مهاجم شکستشان دادند اما نابودشان نکردند، رسم سوزاندن فرزندان به خاطر بعل یا مولوک مرتباً اجرا می‌شد. اما میان عبرانیان فقط فرزند نخست محکوم به سوختن در شعله‌های آتش بود.

بنا بر روایات زمانی که بنی اسرائیل در مصر محبوس بود خداوند خواست که آنان را از بند برهاند و به ارض موعودشان رهنمون شود. در دل شب بر زمین فرود می‌آمد و همه نخست زادگانِ مصریان اعم از انسان و حیوان را می‌کشت. صبح هیچیک از آن میان نباید زنده می‌بود. اما اسراییلیان را از ماجرا آگاه کرد و هشدار داد که شب در خانه بمانند و در خانه‌هاشان را علامت بزنند تا وقتی شب در خیابان‌ها راه می‌افتد و مقصودش را به انجام می‌رساند خانه آنها را از خانه‌های مصریان تمیز دهد و فرزندان و حیواناتشان را به اشتباه ذبح نکند. این کارها انجام گرفت و کشتار چارپایان مصریان با موفقیت به انجام رسید و اثر مورد نظر را بر جای گذاشت. خدا به یادبود این پیروزی بزرگ مقرر داشت که اسراییلیان از آن پس باید همه نخست زاده‌های خود اعم از انسان و حیوان را وقف او کنند، حیواناتی که گوشت‌شان خوردنی است قربانی شود و آنهایی که قابل خوردن نیستند، به خصوص انسان‌ها، برای هر یک حیوان مناسب دیگری یا وجه نقد تاوان داده شود. هر فصل بهار نیز جشنی برگزار شود و در آن آئینی درست مانند ماجرای شب کشتار بزرگ اجرا شود. فرمان خدا اطاعت شد و عید فصح از آن پس رواج یافت.

قربانی کردن نخست زادگان را همه اقوام تاریخ بی چون و چرا انجام می‌دادند، تا جهان از پلیدی پاک شود. از بومیان پرو گرفته تا سامیان ساکن غرب آسیا، یعنی همه خدایان در باورهای شرک آلود برای پاک کردن زمین از گناهان نیاز به خون داشتند.

اما عمل نمادین نماد یکتاپرستی، قربان کردن نفس را برجای گذاشت. نفس در همه چیز می‌تواند متجلی شود. روایت عبرانی و اسلامی یک تفاوت عمده دارد و آن در شخص نخست زاده است که باید قربانی می‌شد. روایت عبرانی بر اسحاق تاکید دارد و روایت اسلامی بر اسماعیل، اما این میان مهم این است که به جای نخست زاده قوچی قربانی شد و بشریت (یا به عبارتی صرفاً مسلمانان و یا حنیفان؛ بنابر تفسیری از منابع مقدس یهودی و مسیحی نیز مسلمانند) پس از این ماجرای قربانی پای در عرصه عقلانیت و تاریخمندی گذاشت. پیش از آن ولایت پذیری و پذیرش حکم حق و گردن نهادن به آن را اثبات کرده بود، یعنی ورود به مرحله عقلانیت، مستلزم اثبات ولایت مداری و گردن نهادن به حکم حق است.

میان گل و ریحان

گویند که یکسال نمرود هیزم جمع می‌کرد؛ و آتش در آن زد و از یک فرسنگ منجنیق بنهاد و ابراهیم را در آن نهاد و به آتش انداخت. روز دیگر بر بلندی رفت تا بنگرد حال ابراهیم به چه رسید. ابراهیم را دید با جبرئیل و میکائیل. نمرود گفت: من یک شخص به آتش انداختم، در این آتش سه کسند؟» قصد کرد که پیش وی رَوَد، نتوانست. هامان – عم ابراهیم – گفت که «آتش ابراهیم را از آن نسوخت که من آتش پرستم. از حرمت من وی را نسوخت.» پس یک شعله از آن آتش برآمد و بر هامان افتاد و وی را بسوخت.

و ابراهیم آنجا میان گل و ریحان نشسته بود.

منبع خبر: خبرگزاری مهر

اخبار مرتبط: قربانی مقدس و ملکوت آسمان و زمین