سهراب سپهری؛ تافته جدابافته شعر فارسی

سهراب سپهری؛ تافته جدابافته شعر فارسی
خبر آنلاین

بین سنت و مدرنیته سرگردان بودم، ایرج و عشقی و بهار و اشرف‌الدین قزوینی، ذهنم را تسخیر کرده بودند، شاملو هم هیمنه نثر کهن را در ذهنم تکرار می‌کرد و اخوان تکرار لحن شعر کهن بود، اما فروغ و سپهری جمله‌آرایی متفاوتی داشتند.

هجده ساله بودم که ترجمه شاهکارهای جهان را به قلم شجاع‌الدین شفا خریدم و رفته رفته به ترجمه‌خوانی عادت کردم. به نظرم می‌آمد که این لحن متفاوت باید از ترجمه‌ها به زبان فارسی کوچ کرده باشد اما نه دقتش را داشتم تا متشابهات را بفهمم نه همتش را که بنشینم و جستجو کنم. با این حال سپهری را مثل فروغ، تافته جدابافته‌ای از لحن شعر فارسی معاصر می‌دانستم که مثل اخوان و شاملو نمی‌خواهند از ساقه شعر کهن قلمه بزنند و جوانه بدهند، با این‌حال تفاوت لحن به اندازه‌ای جذاب بود که مجابم می‌کرد. بعدها نقدی از رضا براهنی خواندم که همزمان با گرایش من به سمت ادبیات مسوول و متعهد بود و قدری از سپهری دلزده شدم، به خصوص وقتی دیگر که رد پای سپهری را در نوشته‌های کریشنامورتی به قلم سیروس شمیسا دیدم و احساس کردم سهراب بی‌اشاره، به مصادره فکر عارف روزگار مدرن شبه قاره پرداخته است.

با نقد سیدحسن حسینی و طرح الهام گرفتن سپهری از بیدل به سراغ مقایسه این دو با هم رفتم و نمونه‌هایی غیر از موارد و مصادیق سیدحسن حسینی پیدا کردم؛ مثل:

«بالشم 
پر آواز پر چلچله هاست» / سپهری

«بالش پرواز شد، واماندگی‌های پرم» / بیدل

اما به هر حال در سپهر شعر مدرن فارسی، هیچ شاعری را نیافتم که به نوعی متاثر از فضای شعر ترجمه یا گذشته نباشد، نقد شعر سپهری و هم عصرانش در کتاب «با چراغ و آینه» از دکتر شفیعی کدکنی مجابم کرد که این دوره از تجدد ادبی در ایران، مستقیم تحت تاثیر فضای ترجمه آثار شعر فرنگی است.

سهراب ترکیب‌سازی‌های هیجان‌انگیزی دارد، نوعی سورآلیزم در زبان، درست یا غلط بعد از رفع اعتیاد به ادب کهن، این ویژگی در شعر دوره مدرن، جاذبه‌اش فراگیر شد و من هنوز هم از کنار هم نشستن بی دلیل کلمات در شعر سهراب لذت می‌برم و نمی‌توانم این لذت را انکار کنم.

*به مناسبت سالروز درگذشت سهراب سپهری

۵۷۲۴۵

منبع خبر: خبر آنلاین

اخبار مرتبط: سهراب سپهری؛ تافته جدابافته شعر فارسی