تاریخ به‌مثابه محکمه یا به‌مثابه عبرت؟ نگاهی به کارنامه دولت جنگ

چکیده :آنچه در تاریخ این سرزمین بیش‌تر از همه مشاهده میشود این است که واکاوی تاریخ دور و نزدیک این سرزمین، بیش از هرچیز با هدف یافتن مقصر یا مقصرانی است که بتوان مسئولیت قرار گرفتن در وضعیت کنونی را حاصل کوتاهی یا گناه آنان بر شمرد. از همین روست که تکیه برمجموعه‌های تاریخ شفاهی و زندگینامه‌های خودنوشت بیش‌تر شده تا از رهگذر آن، این تقصیرکاران را بازداشت و سپس در عرصه عمومی، به‌سان دادگاهی علنی، افشا کنیم تا همه بدانند چه کسانی موجب نابسامانی‌های کنونی جامعه بوده و...


سید علیرضا حسینی بهشتی

تاریخ‌نگاری و تاریخ‌خوانی در میان ما ایرانیان هم رایج است و هم متروک. این گزاره تناقض نما، نمایانگر موقعیت ذهنی تاریخ نزد ماست. می‌دانیم که سابقه تاریخ‌نگاری به شیوه و اسلوب امروزی آن، به بیش از یکصد و پنجاه سال نمی‌رسد، به این معنا که تا پیش از آن به شکلی سنتی به صورت روایت ماوقع انجام می‌شده و هم تکیه آن بر امیال کانون‌های قدرتی بوده که بیش‌تر مورخان از پشتیبانی آنان برخوردار بوده‌اند و هم آمیخته به اسطوره‌سازی‌ها و تخیلاتی است که مقبول آن پشتیبانان قرار می‌گرفته است. در نتیجه، مطالعه متون تاریخی که بر اساس یکی از روش‌های علمی مطرح در مکتب‌های تاریخ‌نگاری صورت گرفته باشد، در میان مردم ما، اعم از خواص و عوام، سخت غریب است. برای فهم این مدعا کافی است مقایسه‌ی میان شمارگان انتشار کتاب‌های تاریخی عوام‌پسند و کتاب‌های منتشر شده مبتنی بر اسلوب تاریخ‌نگاری علمی و حضور آن در کتابخانه‌های شخصی‌مان انجام دهیم. بازار داغ تاریخ شفاهی، که به لحاظ اعتبار در میان اسناد تاریخی در نازل‌ترین درجه اعتبار قرار دارد، خود گواهی دیگر بر این واقعیت تلخ است. تاریخ‌نویسی در چند دهه اخیر نیز از این آفت مصون نمانده است. جالب اینجاست که سایه تاریخ‌نگاری عوام پسندانه، هم بر مراکز تاریخ‌نگاری و تبلیغاتی جمهوری اسلامی و هم بر تلاش‌های صورت گرفته در صفوف منتقدان به نظام، سنگینی می‌کند. طبیعی است که در این آشفته بازار، کالاهای حاصل از خطوط تولید «تاریخ‌سازی» نیز سخت رواج دارد؛ تاریخ گویی‌هایی که در آن سره و ناسره چنان در هم آمیخته که تمیز آن گاه بر اهل فن نیز دشوار میشود، چه رسد به مخاطبان عام.

آنچه در تاریخ این سرزمین بیش‌تر از همه مشاهده میشود این است که واکاوی تاریخ دور و نزدیک این سرزمین، بیش از هرچیز با هدف یافتن مقصر یا مقصرانی است که بتوان مسئولیت قرار گرفتن در وضعیت کنونی را حاصل کوتاهی یا گناه آنان بر شمرد. از همین روست که تکیه برمجموعه‌های تاریخ شفاهی و زندگینامه‌های خودنوشت بیش‌تر شده تا از رهگذر آن، این تقصیرکاران را بازداشت و سپس در عرصه عمومی، به‌سان دادگاهی علنی، افشا کنیم تا همه بدانند چه کسانی موجب نابسامانی‌های کنونی جامعه بوده و هستند. از همین روست که در این بازارپر جنب و جوش مطلق‌نگر، لجن‌مال کردن دیگران و تطهیر خودی‌ها، سکه رایج است.

توجه به این نابسامانی، هنگامی اهمیت بیش‌تری می‌یابد و آن را از یک دغدغه آکادمیک صرف به واقعیتی ملموس تبدیل می‌کند که تأثیر آشفته‌بازار تاریخ‌گویی را در زندگی روزمره‌مان مشاهده کنیم. این روزها دیگر کم‌تر کسی است که درباره بحرانی شمردن وضعیت نظام سیاسی و کشور ایران سخن نگفته باشد. اما معمولا برای توضیح این که چرا به چنین وضعیتی دچار شده‌ایم، به گونه‌ای به تاریخ گذشتمان مراجعه می کنیم که گویی می‌خواهیم با یافتن مقصر یا مقصران، بار مسئولیت جمعی تاریخی را که هر یک از ما، کم یا زیاد، در قبال شکل‌گیری وضعیت کنونی داشته‌ایم از دوش خود برداریم و بر دوش دیگری یا دیگران بیندازیم تا پس از آن با وجدانی آرام در خارج از گود شهروندی فعال به نظاره‌گری خود ادامه دهیم. صد البته، بار مسئولیت کسی که قدرت بیش‌تری در تعیین سرنوشت کشور داشته و دارد سنگین‌تراست، اما آیندگان حق خواهند داشت یکایک ما را در شکل‌گیری سرنوشتمان سهیم و شریک بدانند. مگر نه این است که اگرجامعه‌ای تن به حاکمیت خودکامگان یا اشغال نظامی توسط بیگانگان داد، انگشت اتهام سلطه‌پذیری به‌سوی یکایک اعضای آن جامعه نشانه خواهد رفت؟

شیوه بدیل، واکاوی تاریخ گذشته‌های دور و نزدیک ایران با رویکرد درس‌آموزی از گذشته و نگاه به تاریخ‌خوانی به‌مثابه چراغ راه آینده است: گذشته را مورد ارزیابی قرار می‌دهیم تا گام‌های درست‌مان را تداوم بخشیم و لغزش‌های زیانبارمان را تکرار نکنیم.

آنچه آمد، در زمینه تاریخ جنگ تحمیلی و کارنامه افراد و ارگان‌هایی که در آن مشارکت کردند نیز صادق است و نگاهی به مجادلات و مشاجرات درباره این دوره از تاریخ معاصر کشورمان، غلبه نگرش «تاریخ به مثابه محکمه» بر «تاریخ به مثابه عبرت» را آشکارا نشان می‌دهد. در تلاش برای گردآوری مجموعه مقالات کتاب «برگ‌هایی از کارنامه دولت جنگ»، رویکرد دوم را بر گزیده‌ایم. از همین رو، در تلاش برای بازخوانی تاریخ جنگ و درخواست از پژوهشگران برای نگارش مقاله‌ها و یادداشت‌ها، کوشش کردیم تا حد ممکن به اصول زیر پایبند باشیم:

۱ – مطالب برپایه داده‌های تاریخی و مستندات معتبر باشد، اما مقصود آن تاریخ‌نگاری صرف نباشد.

۲ – انتقادی و درصدد بررسی منصفانه وعالمانه کارنامه آن دولت باشد.

۳ – هدف آن نه مدح و ستایش و نه تخریب دولت جنگ، بلکه ارایه متونی باشد که درس‌آموز و چراغی برای آینده باشد.

۴ – از مقالات ژورنالیستی صرف فاصله گرفته و متمایز باشد.

۴ – مخاطبان آن افرادی دارای سواد و آگاهی‌های دانشجویان دوره کارشناسی دانشگاه فرض شده باشد.

۵ – تا آنجا که ممکن است، مقالات را صاحب‌نظرانی نوشته باشند که در عین حال که از روش‌های علمی رایج در حوزه تخصصی خود بهره‌مند هستند، برای بازخوانی کارنامه دولت جنگ از تجربیات شخصی خود در آن دوران نیز بهره گرفته باشد.

نگاهی به ادبیات ژورنالیستی و حتی آکادمیک، نشان‌گر این واقعیت تلخ است که عملکرد دولت جنگ همواره مظلوم واقع شده است و نقش بی‌بدیل آن در پایداری هشت‌ساله مردم ایران در طولانی‌ترین جنگ قرن، نادیده گرفته شده است. در نتیجه، مقالات پژوهشی و ترویجی، پایان‌نامه‌های دانشگاهی، و کتاب‌های منتشر شده، کمابیش از فقدان اتکا به اسناد و تحلیل‌های مستند رنج می‌برند. انگیزه ما از انتشار این کتاب، گشودن راهی به‌سوی داوری‌های سنجیده و مستند درباره دولت جنگ بوده است. در ضرورت بررسی دقیق کارنامه دولت جنگ، اشاره به یک نکته کافی است و آن این که این روزها در جنگی سخت درگیر هستیم که لطمات و صدمات آن بر زندگی یکایک ایرانیان اثر گذاشته است و درس‌آموزی از کارنامه دولت جنگ، می‌تواند راهنما و راهگشای بن‌بست‌های کنونی باشد. با این که آگاهیم که این تنها یک گام در راستای شناخت کارنامه دولت در آن مقطع حیاتی و سرنوشت‌ساز تاریخ کشورمان به‌شمار می‌آید، امیدواریم انتشار آن انگیزه‌ای شود برای پژوهشگران این عرصه تا گام‌های پربارتری بردارند و هم‌وطنان خود را در شناخت این بخش مهم از هویت تاریخی‌شان، یاری دهند.

منبع: نشریه صدا

منبع خبر: کلمه

اخبار مرتبط: تاریخ به‌مثابه محکمه یا به‌مثابه عبرت؟ نگاهی به کارنامه دولت جنگ