عوارض و آثار بدرفتاری با والدین

به گزارش جام جم آنلاین و به نقل ازسایت حوزه؛ (گفتند: آیا ما را مسخره می کنی؟ حضرت موسی گفت: به خدا پناه می برم از این که از جاهلان باشم ) و اگر آنها گاوی می آوردند، کارشان به انجام می رسید ولی آنها سخت گرفتند (چون توضیح خواستند)، خدای تعالی نیر بر آنها سخت گرفت: (گفتند: از خدا بخواه که برای ما روشن کند این ماده گاو چگونه ماده گاوی باشد؟ گفت: خداوند می فرماید: ماده گاوی است که نه پیر و نه از کار افتاده باشد، نه بکر و نه جوان ) یعنی نه بزرگ است و نه کوچک (بلکه میان این دو باشد) و اگر آنها گاوی با این وصف می آوردند، کافی بود ولی خود سخت گرفتند، خداوند نیز سخت گرفت. پدر گفت: کار خوبی کردی این گاو را به عوض آن سودی که از دست دادی بگیر، موسی (علیه السلام ) فرمود: ببینید نتیجه نیکی به پدر را که به کجا رسیده است.

امام رضا (علیه السلام ) در پاسخ ((محمدبن سنان )) نوشت:

حرم الله عقوق الوالدین لما فیه من الخروج من التوفیق لطاعة الله عزوجل، والتواقیر للوالدین وتجنب کفر النعمة، وابطال الشکر، وما یدعو من ذلک الی قلة النسل وانقاطاعه، لما فی العقوق من قلة توقیر الوالدین والعرفان بحقهما، وقطع الارحام، والزهد من الوالدین فی الولد، وترک التربیة بعلة ترک الوالد برهما.

خداوند عقوق پدر و مادر را حرام فرمود، زیرا در عقوق بیرون شدن از توفیق طاعت خداوند عزوجل است. همچنین انسان را از بزرگداشت اوامر خدا و احترام به پدر و مادر باز می دارد و نیز باعث ناسپاسی و کفران نعمت است، و موجب کمی نسل و انقطاع آن می گردد، نافرمانی پدر و مادر سبب می شود که از پدر و مادر کمتر احترام به عمل آید و حق ایشان چنان که باید و شاید شناخته نشود (و در نتیجه ) پیوند خویشاوندی گسیخته گردد و پدر و مادر از فرزند و تربیت وی دست برداشته، کناره گیری کنند، آری این همه آثار و عواقب نامطلوب معلول این است که فرزند از نیکی به پدر و مادر خودداری کرده است.

داستانی در مورد نتیجه و اثر دنیوی نیکی به والدین

عن البزنطی: قال: سمعت ابا الحسن الرضا (علیه السلام ) یقول: ان رجلا من بنی اسرائیل قتل قرابة له ثم اخذه فطرحه علی طریق افضل سبط من اسباط بنی اسرائیل ثم جاء یطلب بدمه فقالوا لموسی (علیه السلام ): ان سبط آل فلان قتلوا فلانا فاخبرنا من قتله؟ قال ائتونی ببقرة (قالوا اتتخذنا هزوا قال اعوذ بالله ان اکون من الجاهلین ) ولو انهم عمدوا الی بقرة اجزاءتهم ولکن شددوا فشدد الله علیهم (قالوا ادع لنا ربک یبین لنا ماهی قال انه یقول انها بقرة لا فارض ولا بکر) (یعنی ) لا کبیرة ولا صغیرة (عوان بین ذلک ) ولو اءنهم عمدوا الی بقرة اجزاءتهم ولکن شددوا فشدد الله علیهم (قالوا ادع لنا رب ربک یبین لنا ما لونها قال انه یقول: انها بقرة صفراء فاقع لونها تسر الناظرین ) ولو انهم عمدوا الی بقرة لاجزاءتهم ولکن شددوا، فشدد الله علیهم (قالوا: ادع لنا ربک یبین لنا ماهی ان البقره تشابه علینا وانا ان شاء الله لمهتدون قال انه یقول اءنها بقرة لا ذلول تثیر الارض ولا تسقی الحرث مسلمة لاشیة فیها قالوا: الان جئت بالحق ) فطلبوها فوجدوها عندفتی من بنی اسرائیل فقال: لا ابیعها الا بملامسکها ذهبا فجاووا الی موسی (علیه السلام ) فقالوا له ذلک فقال اشتروها فاشتروها وجاؤ وا بها فاءمر بذبحها ثم امر ان یضرب المیت بذنبها فلما فعلوا ذلک حی المقتول وقال: یا رسول الله: ان ابن عمی قتلنی دون من یدعی علیه قتلی، فعلموا بذلک قاتله فقال لرسول الله موسی (علیه السلام ) بعض اصحابه ان هذه البقرة لها نبا فقال: وما هو؟ قال: ان فتی من بنی اسرائیل کان بارا بابیه وانه اشتری بیعا فجاء الی ابیه فراءی والامالید تحت راءسه فکره ان یوقظه فترک ذلک البیع فاستیقظ ابوه فاخبره فقال: احسنت خذ هذه البقرة فهی لک عوضا لما فاتک قال: فقال له رسول الله موسی (علیه السلام ) انظروا الی البر ما بلغ باهله.

((بزنطی )) گوید: از امام رضا (علیه السلام ) شنیدم می فرمود: مردی از بنی اسرائیل یکی از نزدیکان خود را کشت و کشته او را بر سر راه مردی از بهترین بازماندگان یعقوب (اسباط بنی اسرائیل ) گذاشت و سپس در مقام خونخواهی بر آمد و به موسی (علیه السلام ) عرض کردند: سبط فلان، فلانی را کشته اند، قاتل او را به ما اعلام کن. حضرت فرمود: گاوی بیاوررید تا کشف حقیقت کنم. (گفتند: آیا ما را مسخره می کنی؟ حضرت موسی گفت: به خدا پناه می برم از این که از جاهلان باشم ) و اگر آنها گاوی می آوردند، کارشان به انجام می رسید ولی آنها سخت گرفتند (چون توضیح خواستند)، خدای تعالی نیر بر آنها سخت گرفت: (گفتند: از خدا بخواه که برای ما روشن کند این ماده گاو چگونه ماده گاوی باشد؟ گفت: خداوند می فرماید: ماده گاوی است که نه پیر و نه از کار افتاده باشد، نه بکر و نه جوان ) یعنی نه بزرگ است و نه کوچک (بلکه میان این دو باشد) و اگر آنها گاوی با این وصف می آوردند، کافی بود ولی خود سخت گرفتند، خداوند نیز سخت گرفت. (گفتند: از پروردگار خود بخواه که برای ما روشن سازد رنگ آن چگونه باشد؟! گفت: خدا می فرماید: گاوی باشد زرد یکدست که رنگ آن بینندگان را شاد و مسرور سازد) و اگر آنها گاوی می آوردند، کارشان به انجام می رسید ولی آنها سخت گرفتند، خدای تعالی نیز بر آنها سخت گرفت. (گفتند: از خدایت بخواه برای ما روشن کند که چگونه گاوی باشد؟ زیرا این گاو برای ما مبهم شده و اگر خدا بخواهد، ما هدایت خواهیم شد! گفت: خداوند می فرماید: ((گاوی باشد که نه برای شخم زدن رام شده و نه برای زراعت آبکشی کند، از هر عیبی برکنار باشد و هیچگونه رنگ دیگری در آن نباشد). گفتند: ((الان حق مطلب را آوردی ))! پس در مقام طلب بر آمدند و آن را در نزد جوانی از بنی اسرائیل یافتند. گفت: آنرا نمی فروشم مگر آنکه به بهای آن پوستش را پر از طلا کنید، قوم به نزد موسی (علیه السلام ) آمدند و او را باخبر ساختند. فرمود: آن را بخرید. چون خریدند، فرمان داد او را بکشید سپس دستور داد دم آن گاو را بر جسد آن مرده بزنند، چون این کار را انجام دادند مقتول زنده شد و گفت: ای رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم ) پسر عمویم مرا کشته است نه آن کسی که بر ضرر او ادعا می کنند، بدین وسیله قاتل وی شناخته شد. موسی (علیه السلام ) به برخی از اصحاب خود فرمود: این گاو داستانی دارد. گفت آن داستان چیست؟ پاسخ داد: جوانی از بنی اسرائیل به پدر خود نیکوکار بود، معامله ای کرد و به نزد پدر آمد. او را خفته و کلیدهای آن را در زیر سرش نهاده دید. دوست نداشت که پدر را از خواب بیدار کند و آن معامله را ترک گفت: پدر از خواب برخاست. پسر معامله خود را به او خبر داد. پدر گفت: کار خوبی کردی این گاو را به عوض آن سودی که از دست دادی بگیر، موسی (علیه السلام ) فرمود: ببینید نتیجه نیکی به پدر را که به کجا رسیده است.

قال علی بن موسی الرضا (علیه السلام ): انما سموا الابرار لانهم بر الاباء والابناء والاخوان.

امام رضا (علیه السلام ) فرمود: ((ابرار را از این جهت ابرار گفتند که آنها به پدران و مادران و برادران نیکی کردند)).

اعضای خانواده موظفند نسبت به برادر بزرگتر احترام گذارند و با او به ترشرویی برخورد نکنند، بلکه در مقابل تندی او صبر کرده، سعی شود از تجربه وی استفاده نمایند.

قال علی بن موسی الرضا (علیه السلام ): الاخ الاکبر بمنزلة الاب.

امام رضا (علیه السلام ) فرمود: برادر بزرگتر به منزله پدر است.

 

آثار نیکی به والدین

1 - طولانی شدن عمر

2 - وسعت رزق

3 - احسان و نیکی نسل آینده (قدرشناسی فرزندان )

4 - آمرزش گناه

5 - دفع بلاها

6 - استجابت دعا

7 - برکت در زندگی

8 - روشنی دل

9 - درک ثوابهای معنوی

10 - آسان جان دادن

مرحوم حضرت آیة الله العظمی حاج سید شهاب الدین مرعشی نجفی فرمود:

در نجف بودیم، یک روز مادرم به من فرمود: پدرات را (برای صرف نهار) از خواب بیدار کن. من به طبقه فوقانی (اقامتگاه ) رفتم. دیدم، پدرم در حال مطالعه به خواب رفته است. در فکر فرو رفتم که چگونه ایشان را از خواب بیدار کنم، مبادا اسباب رنجش خاطر ایشان فراهم شود. خم شدن، لبهایم را کف پای پدر گذاشتم و چندین بوسه زدم تا سرانجام پدر در اثر نوازش و قلقلک پا از خواب بیدار شد.

او هنگامی که مراتب ادب و کمال را تا این حد از من دید، فرمود: شهاب الدین تو هستی؟

عرض کردم: آری.

وی دو دستش را برا دعا به آسمان بلند کرد و برایم این چنین دعا کرد:

پسرم! خدا عزتت را افزون کند، و تو را از خدمتگزاران اهل بیت قرار دهد.

سپس حضرت آیت الله مرعشی نجفی افزود:

هر چه دارم، از برکت دعای پدرم است.

 

 

منبع خبر: جام جم

اخبار مرتبط: عوارض و آثار بدرفتاری با والدین