فضای سایبر چقدر به رنگارنگ شدن سینما کمک می‌کند؟ / قصه‌های گمشده و جغرافیای سایبری!

فضای سایبر چقدر به رنگارنگ شدن سینما کمک می‌کند؟ / قصه‌های گمشده و جغرافیای سایبری!
خبرگزاری دانشجو
 به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، «مشکل سینمای ایران، ضعف در فیلمنامه است»، گزاره‌ای تکراری که بیش از یک دهه از صرف آن در بیان و قلم منتقدان می‌گذرد. بله! این گزاره صحیح است، اساسا نه فقط در فیلمنامه که در رمان هم در روی همین پاشنه می‌چرخد، حتی در ترانه‌سرایی! اما شاه‌کلید گزاره بالا را در اسم رمز «قصه» باید جست‌وجو کرد، قصه‌گویی، داستان‌پردازی! مدت‌هاست که عنصر قصه‌گویی در موازنه معادلات محصولات رسانه‌ای ما نایاب شده است.

چرایی تراژیک حذف قصه از مختصات سینما و تلویزیون ما، یک چندگانه ۱۲۰ دقیقه‌ای است، آنقدر که هزارتو تنیده‌ایم که مبادا «انحصار» خدای‌ناکرده خدشه بردارد! مبادا یک تازه‌نفس جا را برای آقاجون‌های فعلی سینما تنگ کند، نه! دفتر مشق قلم‌فرسایی، آن هم با طرح جلد فیلمنامه، به این زودی‌ها به انتها نمی‌رسد؛ داستان‌پردازی در هالیوود، بالیوود، چاینیوود و مابقی خرده‌وود‌ها با آن حجم وحشتناک تولید هنوز می‌تازد، چه برسد به سینمای ایران که تا امروز یک دفتر ۱۰۰ برگ را هم مشق نکرده است! این دایره بسته فیلمنامه‌نویسی اگر شعاع بیشتری نیابد به قول بورس‌باز‌ها بازار عمق پیدا نمی‌کند، معدود نویسنده‌های خوب دایره حال‌حاضر به چالش رقابت با نیرو‌های تازه‌نفس نمی‌روند و این تثلیث آزاردهنده برای دهه جدید نیز ادامه خواهد یافت، الحق و الانصاف لیاقت سینمای ۱۴۰۰، حق سینمای قرن بعد، یک تکان اساسی است، یک قصه اساسی.

اما تنها متهم پرونده اضمحلال قصه‌گویی در سینمای ما، «آقاجون»‌های فیلمنامه‌نویس نیستند! بلکه آن تهیه‌کنندگانی هستند که به فیلمنامه‌نویس توهم علامه‌بودن می‌دهند، چرا یک موقعیت‌نویس صرف، باید دراماتیک‌ترین و پر پروداکشن‌ترین آثار سینمایی را بنویسد؟! فقط هم او بنویسد! چرا باید یک قصه ناب تاریخی یا جنگی را با همه صغری و کبری‌های قصه‌دارش خرج یک روایت موقعیت‌محور بدون قهرمان، یک بعدی و مخاطب‌گریز کرد؟ اینکه یک قصه را آنچنان از تک‌وتا بیندازی تا به یک موقعیت تنزل پیدا کند واقعا کار مشکلی است! این کار طاقت‌فرسا، اما انگار در سبک فیلمنامه‌نویسی سینمای ما به یک اپیدمی بدل شده!

سومین عامل افت فشار جریان قصه در سینمای ایران، ژانر تحریمی است. به خودی خود و با توجه به جغرافیای فرهنگی ایران، ورود به برخی ابعاد درام در سینما و تلویزیون ما مشکل است. آن بخش، اما درمقابل آنچه خود سینما از خود محروم کرده، ناچیز است. این درجا زدن سکته‌وار روی موقعیت‌ها و قصه‌های نیم‌بند و نبود جسارت برای ورود به ژانر‌های جدید باعث از کار افتادن نیمی از پیکره بالقوه سینمای ایران شده است. نیم‌پیکره‌ای که هست؛ اما لمس!

منبع خبر: خبرگزاری دانشجو

اخبار مرتبط: فضای سایبر چقدر به رنگارنگ شدن سینما کمک می‌کند؟ / قصه‌های گمشده و جغرافیای سایبری!