جنایت نوه برای دستیابی به قالیچه ۴۰۰ میلیونی

به گزارش «تابناک» به نقل از روزنامه ایران، در بررسی‌های اولیه مشخص شد که زن سالخورده به‌خاطر مسمومیت فوت کرده و همسر او نیز به‌همین دلیل در بخش مراقبت‌های ویژه بیمارستان بستری و بی‌هوش است.

ردپای یک آشنا

در ادامه تحقیقات یکی از فرزندان مقتول گفت: پدر و مادرم به تنهایی زندگی می‌کردند و به‌همین خاطر هر روز از طریق تلفن جویای احوالشان می‌شدم. اما روز گذشته چندین بار با منزل‌شان تماس گرفتم که پاسخی ندادند و همین موضوع موجب نگرانی‌ام شد و به خانه‌شان رفتم. به محض ورود به خانه، متوجه بهم ریختگی شدم و پدر و مادرم را بی‌هوش داخل پذیرایی دیدم. بعد هم با اورژانس تماس گرفتم و آن‌ها را به بیمارستان منتقل کردیم، اما مادرم حدود ۲۴ ساعت بعد فوت کرد.

باتوجه به سالم بودن قفل در ورودی و مسمومیت زوج سالخورده، بازپرس شعبه پنجم دادسرای امور جنایی تهران احتمال داد که عامل یا عاملان این پرونده از آشنایان این زوج بوده‌اند. بدین ترتیب تیم تحقیقات، بررسی‌های خود را روی افراد آشنا متمرکز کردند و در تحقیق از فرزندان پیرزن، یکی از آن‌ها گفت: به پژمان، پسر برادرم مشکوک هستم، اما مطمئن نیستم که او این کار را انجام داده باشد. ۵ سال قبل، برادرم از همسرش جدا شد و پسرش با همسر سابق برادرم زندگی می‌کند. برادرم هم به ترکیه رفت و ساکن آنجاست. چند روز قبل برادرم زنگ زد و از من خواست که برای پژمان پول واریز کنم. می‌گفت می‌خواهد به دیدن پدر و مادرم برود و پول ندارد من هم ۲۰۰ هزار تومان به حساب پژمان واریز کردم.

در حالی که تحقیقات در این خصوص ادامه داشت، پیرمرد در بیمارستان به هوش آمد. او نیز انگشت اتهام را به سمت نوه ۲۵ ساله‌اش گرفت و گفت: پژمان یکبار دیگر هم می‌خواست من وهمسرم را بی‌هوش کند. او غذای مسموم آورده بود تا ما بی‌هوش شویم، اما چون مقدار دارو‌ها کم بود، فقط حالمان بد شد و اتفاق دیگری برایمان رخ نداد. به همین دلیل در این مورد به کسی حرفی نزدیم. روز حادثه هم او برایمان غذا آورد که به همسرم گفتم من به پژمان اعتماد ندارم و غذایی را که آورده نخوریم. اما او گفت اشتباه می‌کنم غذا را خوردیم در عین حال به‌خاطر ترسم سعی کردم غذای کمتری بخورم و همین مسأله باعث شد زنده بمانم.

در ادامه بررسی‌ها نیز مشخص شد که پژمان به ماده مخدر گل اعتیاد دارد و به لحاظ مالی هم در وضعیت مناسبی نیست. همه مستندات تیم تحقیق را مجاب کرد که پژمان را بازداشت کنند. او پس از دستگیری منکر هرگونه ارتباط با ماجرای قتل مادربزرگش شد، ولی در نهایت وقتی در مقابل مستندات و مدارک موجود در پرونده قرار گرفت به قتل ناخواسته مادربزرگش اعتراف کرد.

با اعتراف پسر جوان، او در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت قرار گرفت و بررسی‌ها در این خصوص ادامه دارد.

گفتگو با متهم

چه شد که تصمیم به چنین کاری گرفتی؟ من عاشق پراید ۱۱۱ هستم. همیشه دلم می‌خواست که این ماشین را داشته باشم، اما توانایی مالی‌ام در آن حد نبود. برای همین تصمیم گرفتم این آرزویم را برآورده کنم.

با قتل؟ نمی‌خواستم کسی کشته شود. فقط می‌خواستم بیهوش شوند. مادر بزرگم یک تابلوفرش نفیس ابریشمی داشت که قیمتش ۴۰۰ میلیون تومان بود. همیشه با خودم می‌گفتم اگر این تابلو برای من باشد، می‌توانم همه آرزوهایم را برآورده کنم. برای همین نقشه سرقت تابلو را کشیدم. اولین بار، می‌خواستم بدون بیهوشی این کار را انجام دهم، اما جست‌وجو داخل اتاق‌ها و کمد‌ها برای یافتن تابلوفرش، کاری پر سر و صدا بود و آن‌ها متوجه می‌شدند. برای همین نقشه‌ام را نصف کاره رها کردم. بار دوم داخل غذا داروی بیهوشی ریختم، اما مقدارش کم بود و آن‌ها تنها حالشان بد شد. بار سوم هم این اتفاق افتاد.

ایده این جنایت چطور به ذهنت رسید؟ داخل اینترنت شیوه‌های سرقت را جست و جو کردم. در میان شیوه‌هایی که دیدم، سرقت به شیوه بیهوشی برای من به درد بخورتر بود. به همین دلیل تصمیم گرفتم با این شیوه آن‌ها را بیهوش کنم و نقشه سرقت را اجرا کنم.

روز حادثه چه اتفاقی افتاد؟ ساعت ۹ صبح بود که از خانه خارج شدم و قرص‌های بیهوشی را که تهیه کرده بودم، داخل مقداری آب جوش که از یک دکه خریده بودم، ریختم. با مترو به‌سمت خانه مادر بزرگم رفتم و حدود ساعت ۱۱ و نیم بود که از نزدیکی خانه آن‌ها کباب و دوغ خریداری کردم. آن روز پدربزرگم بی‌حوصله بود و از طرفی مادر بزرگم هم بیمار بود و حال خوبی نداشت. ساعت حدود ۲ بعد ازظهر بود که غذا خوردیم و وقتی آن‌ها بیهوش شدند به جست و جو برای پیدا کردن تابلوفرش خانه را زیر و رو کردم، اما هیچ خبری از تابلو فرش نبود.

تابلو فرش کجا بود؟ بعدا متوجه شدم که یکی از عمه‌هایم آن را به خانه‌اش برده است. من به خاطر هیچ مرتکب جنایت شدم. هرچند واقعاً قصدم قتل نبود و حتی آن زمان که خانه را جست و جو می‌کردم مدام می‌ترسیدم پدربزرگ و مادربزرگم به هوش بیایند و مرا ببینند. به‌همین دلیل خیلی زود خانه را ترک کردم.

زمانی که عمه‌ات به خانه می‌آید، از غذا خبری نبود. قبل از ترک خانه غذا‌ها را با خودم بردم.

بعد از این ماجرا به خانه آن‌ها رفتی؟ آن روز نه، فکر می کردم که بعد از ساعتی به هوش بیایند. اما بعد که فهمیدم آن‌ها را به بیمارستان برده‌اند، برای دیدن آن‌ها رفتم و حتی در مراسم ختم مادربزرگم هم شرکت کردم.

اعتیاد داری؟ مدت‌هاست گل می‌کشم، اما چند وقتی است که ترک کرده‌ام.

منبع خبر: تابناک

اخبار مرتبط: جنایت نوه برای دستیابی به قالیچه ۴۰۰ میلیونی