هیچکس چنین فجیع، مانند صداوسیما به کشتن خویش برنخاست

چکیده :اصل مساله این است که حاکمیت می‌خواهد منویات خود را در همه امور به مردم دیکته کند. در آن سو مردم هم نمی‌خواهند بپذیرند.این تقابل و تضاد مدت‌هاست که ادامه دارد. در این میان مردم می‌توانند واکنش‌هایی از سر بی‌اعتنایی نشان دهند. اما واکنش‌های حاکمیت همیشه از سر استیصال بوده و همواره موجب بی‌اعتبار شدنش...


فرشاد قربان‌پور

مسابقه فوتبال بین تیم‌های اولسان و پرسپولیس پایان یافت. این بازی تنها یک بازی فوتبال بین ایران و کره نبود.
بیرون از این شرایط، رقابتی بود بین حکومت و مردم و عرصه‌ای بود برای بازی مردم در راستای مخالفت با آنچه حاکمیت دیکته می‌کند.
به بیان دیگر بازی ایران و کره را باید به مثابه ظهور رویگردانی دیگری از سوی مردم در قبال تصمیم‌ها و دیکته‌های حکومت حساب کرد.

آنچه روی داد در واقع ناشی از هوشمندی کنفدراسیون فوتبال آسیا بود که با انتخاب درست عادل فردوسی‌پور به عنوان گزارشگر اصلی این بازی برای فارسی‌زبانان، متوجه شد که فردوسی‌پور کسی است که می‌تواند مخاطب ایرانی را جذب کند. این چیزی‌ست که صداوسیما نمی‌خواهد بفهمد.

حکومت ایران از این امتیاز نه تنها غافل شده بلکه حتی افتخار استفاده از آن را نیز از خود سلب کرد.
به همین دلیل بود که عادل فردوسی‌پور را در در اوج مشهور بودن از گزارشگری کنار گذاشت. آن‌هم توسط یک مدیر تازه به دوران رسیده. مدیری که هیچ خوب و بد مملکت را تشخیص نمی‌دهد و هیچ وجاهتی در هیچ حوزه‌ای ندارد.
اما کنفدراسیون فوتبال آسیا این هوشمندی را داشت که از عادل فردوسی‌پور به عنوان گزارشگر این بازی استفاده کند. آن‌هم در یک شبکه اجتماعی.
اگر بینندگان فردوسی‌پور اینجا رکورد بزنند، علی‌القاعده در یک شبکه تلویزیونی غوغا خواهند کرد.

اما همه می‌دانند که این ظاهر ماجراست. یعنی به ظاهر گویی که تنها یک مجری تلویزیونی و یک گزارشگر بسیار توانا را از دست دادیم.
اما اصل مساله چیست؟
اصل مساله این است که حاکمیت می‌خواهد منویات خود را در همه امور به مردم دیکته کند. در آن سو مردم هم نمی‌خواهند بپذیرند.
این تقابل و تضاد مدت‌هاست که ادامه دارد. در این میان مردم می‌توانند واکنش‌هایی از سر بی‌اعتنایی نشان دهند. اما واکنش‌های حاکمیت همیشه از سر استیصال بوده و همواره موجب بی‌اعتبار شدنش می‌شود. از جمله پافشاری نامناسبش در عدم پخش ربنا با صدای زنده‌یاد شجریان.

در این میان صداوسیما به خودش می‌گوید رسانه ملی، حال آنکه میلی است.
و اعتبارش در حد روابط عمومی و بازوی حاکمیت پائین آمده است. تا آنجا که امروز، جامعه به سمت کسی و یا جریانی جذب می‌شود که حاکمیت با آن جریان و یا آن شخص زاویه دارد.

امروز از نظر جامعه
مجری و گزارشگر خوب، مجری برکنار شده است.
هنرمند خوب، هنرمند ممنوع‌الکار و ممنوع‌التصویر است.
رئیس‌جمهور خوب، رئیس‌جمهور در حصر است.
دانشجوی خوب، دانشجوی ستاره‌دار است.
آخوند خوب، آخوند خلع‌لباس شده است.
مدیر خوب، مدیر برکنار شده است.
نماینده خوب، نماینده ردصلاحیت شده است.
و…

این دوگانگی همیشه وجود داشت. و در همین دوگانگی است که مردم کنش‌های خود را سامان داده و هویت خود را شکل می‌دهند.
در این میان اصل اساسی، استوار و لایتغیر این است؛ هرچه را حاکمیت بخواهد، مردم برآنند که نخواهند.
بر این آتش بیش از پیش خود حاکمیت می‌دمد. تا جایی که اغلب به شکست و آبروریزی برای خودش منجر می‌شود.

شاملو سروده بود:

هرگز کسی این چنین فجیع به کشتن خود بر نخاست که من به زندگی نشستم…

و این مصداق عملکرد صداوسیما و حکومت است که چنین فجیع برعلیه خودش اقدام می‌کند.

رفتار حاکمیت که انعکاسش در صداوسیما به خوبی قابل مشاهده است را در همین راستا می‌توان ارزیابی کرد.

صدا و سیما با کنار گذاشتن فردوسی‌پور دقیقاً بر علیه خود و حاکمیت اقدام کرد.
حال آنکه با حضور این گزارشگر در تلویزیون، صداوسیما می‌توانست بیشترین بیننده و بیشترین تبلیغات و در نتیجه بیشترین حجم درآمد تبلیغاتی را از آن خود کند.

در عوض صداوسیما با این کار پاس گل می‌دهد به دیگران. از جمله به کنفدراسیون آسیا که صفحه اینستاگرامش به یکباره به حدود سه میلیون دنبال کننده برسد.

براساس اخبار رسمی در هنگام گزارش فردوسی‌پور در اینستاگرام کنفدراسیون فوتبال آسیا بیش از ۸۰۰ هزار اکانت حضور داشتند. حال آنکه لزوما بینندگان هر اکانت یک نفر نبودند
به گمان من بیننده گزارش فردوسی‌پور از این بازی دست‌کم دو میلیون نفر بودند.
و این یعنی شکست، شکستی که کسی برای خودش تدارک ببیند.

منبع خبر: کلمه

اخبار مرتبط: تهران مصمم به تحکیم روابط با روسیه است/ تاکید روسیه بر تداوم همکاری‌ها با ایران