هفته هنر و فرهنگ؛ مرگ خاطره‌ها، رواج آنلاین، 'منم ایرانم'

هفته هنر و فرهنگ؛ مرگ خاطره‌ها، رواج آنلاین، 'منم ایرانم'
بی بی سی فارسی
هفته هنر و فرهنگ؛ مرگ خاطره‌ها، رواج آنلاین، 'منم ایرانم'
  • مسعود بهنود
  • روزنامه نگار
۶ ساعت پیش

اسفند، ماه پایان زمستان رسید. سال ۱۴۰۰ که هزار وعده در مقدمش قربانی شد، نزدیک شد و در مقدمش امیدی به جا نمانده است. ادبیات، شعر و هنر رنگ نومیدی دارد. چرا که اینک به دنبال زلزله فریاد می‌آید. شعرهای تازه، خاطره شهر و زندانی را می‌نگارند. سراوان آخرین میزبان این دفترست. حتی حکایت فوتبال هم دل خوش نمی‌دارد. صدا و سیما -نازدانه نامزدهای انتخاباتی - علی کریمی را میدان نمی‌دهد چه رسد به عادل فردوسی پور.

تله تئاترها، پادکست‌ها، فیلم-تئاترها، جمع‌های ادبی و هنری آنلاین فراوان‌تر شده‌اند، بیهوده نیست که مجلس خدمتگذار تصمیم به فکر گران کردن اینترنت برای مردم افتاده است. غفلت است ندیدن این که مجلاتی -به تاخیر و زحمت بسیار- سر می‌خورند میان آدامس‌ها و سیگارهای بساط روزنامه فروش، و از آن جا خانه به خانه می‌روند. غفلت است خلاصه کردن هنرهای تجسمی به حاشیه‌های حراج و بازرگانی، نسل تازه نقاش و مجسمه‌ساز کارها دارند که آرام آرام راه خانه‌های مردم را پیدا می‌کنند. تابلوها و مجسمه‌ها آنلاین هم خریده می‌شوند.

منبع تصویر، CamaGalerry

توضیح تصویر،

تاج و کوزه پز

پرنسس کوره پز

به فاصله چند ساعت بعد از اعلام این خبر که جمعه نمایشگاه عکسی در گالری کاما در تهران افتتاح می‌شود، جامعه مدنی واکنش نشان داد. گالری کاما توضیح داده بود که نمایشگاه عکس: "روایت دخترکانی‌ست که در حومه تهران در کنار کوره‌های آجرپزی زندگی می‌کنند و با کمک علی صوفی در کادر عکس‌هایش به پرنسس‌هایی مبدل شده‌اند که آرزوی هر دختری‌ست."

صنم حقیقی، بابک گلشیری، امیلی امرایی، آسیه باکری، نازلی کاموری و چندین نفری در توئیتر خبر را پخش کردند و بر دختران اجرپزی ها دل سوزاندند که "دیگران برای کاسبی فکر می‌کنند که آن‌ها آرزوی پرنسس شدن دارند". و نوشتند: چه اتهام بدی، چه توهم سنگینی. این‌ها نان ندارند و هر کدام بار درد خانه‌ای را حمل می‌کنند که با دست‌های کوچک خونین به خانه می‌روند. رویای پرنسس از کجا آمد

نیم روز نگذشته خبر رسید که حرکت خود جوش جامعه مدنی کار خود کرد. نمایشگاه کنسل شد. صنم حقیقی نوشت: باورکردنی نیست. یکی به فکرش برسه و اجرا کنه، دخترها رو بیاره جلوی دوربین بعد بفرسته خونه، بعد عکسها رو قاب کنه. یکی دیگه هم پیدا بشه بگه بیا نمایشگاه برات بگذارم. قیمت روی عکسها بگذارند. یکی هم شاید حتی آمد و عکس خرید.

آسیه باکری نوشت: چرا آرزوی هر دختری پرنسس شدن باید باشه. تو مغزشون چی هست. یک دختر نمی‌تونه آرزو کنه دکتر بشه نقاش یا فضا نورد مثلا!.

نیم روز بعد کامنتهای صفحه اینستاگرام گالری بسته شد و علامت بزرگی با عنوان "کنسل شد" جای همه چیز نشست.

منبع تصویر، Marivan

توضیح تصویر،

ده ساعت راه رفتن

مصائب زنان کولبر

کولبرها چند سالی است که هر فصل، به تیری که شلیک می‌شود، در میان خبرها می‌نشینند. کولبرها حالا به هنرها هم راه برده، نقاشان و طراحان از رنجشان می‌کشند و قصه‌نویسان آنان را وارد دنیای ادبیات کرده‌اند، گزارش‌های خبرنگاران گاه چونان تیری بر سینه جامعه فرومی‌رود. کجا بود این نام در تاریخ ما. پارسال بود که رضا امینی شاعر سرود:

من، فهمی از نان ندارد

از میهن،

از برف،

از سرما،

از بهمن،

از کولبر

حالا سوخت‌بر هم وارد اخبار شده. چنان که سراوان را در جا پخش کرده با صدای گلوله و فریاد عزا.

در بخشی از گزارش میدانی محسن محمدی از کولبران زن آمده: "آراسته چهار سال است که کولبری می‌کند، به همراه شوهرش. به زنی می‌ماند ۵۰ ساله، اما او ۴۰ را هنوز پر نکرده‌. فقط هفته‌ای دو مرتبه می‌رود برای کولبری. جان و توانی برایش نمانده است. دیسک کمر دارد و درد پا امانش را بریده است. شبی ۲۰۰ هزار تومان از کولبری درآمد دارد که ۶۰ هزار تومانش را هم باید بدهد بابت کرایه راه. خودش می‌گوید: "تا به خانه برسیم پول یک شب کولبری می‌رود برای خرید بسته‌ای نان و یک شانه تخم‌مرغ و دو، سه مدل میوه و خلاص. چیزی دست‌مان را نمی‌گیرد."

شبی ۱۰ ساعت یکسره راه رفتن در برف و بوران، حوالی مرز تته مریوان، با ترس و لرز و هزار و یک فکر و خیال. کسی غیر از شوهرش خبر ندارد که او کولبری می‌کند. لباس مردانه می‌پوشد و صورتش را می‌پوشاند، مثل بقیه زنان. می‌گوید دست‌کم ۴۰ زن را می‌شناسد که همچون خودش کولبری می‌کنند. مردها تا ۴۰ کیلو بار را هم برمی‌دارند اما زن‌ها آخرِ آخرش ۳۰ کیلو. بُن و قوه‌اش را ندارند.

این گزارش اعتماد، به گمانم کلمه کولبر را دارد معنا و دردی دیگر می‌بخشد: "تا زانو که در برف فرو بروی، بیرون آمدن سخت می‌شود با این حجم بار بر پشت. آراسته می‌گوید با شوهرش کولبری می‌کنند تا بتوانند چرخ زندگی را بچرخانند، با نفس‌هایی به شماره افتاده. دردمند حرف می‌زند و آخر سر، با چهره شکسته و چشمان به غم نشسته می‌پرسد: به نظرت مرگ به این زندگی شرف نداره؟"

منبع تصویر، Eghameh

توضیح تصویر،

سینمای عصر جدید

مرگ تدریجی خاطره‌ها

خبر کوتاه بود. سینما عصر جدید دیگر باز نمی‌شود. رسانه‌ها با نشر این خبر به گونه‌ای مرگ تدریجی خاطره‌های نسلی را منعکس کردند. نرگس عاشوری در ابتدای گزارش روزنامه ایران چند تا از واکنش‌ها را بازگو کرد: "دوران دانشجویی من در دانشگاه تهران با سینما عصر جدید گذشت"، "من هملت رو اونجا دیدم از دانشکده ادبیات تا عصر جدید دو دقیقه هم راه نبود"، "کلاً قرارهای عاشقانه ما دم سینما عصر جدید بود"، "پاتوق فرهنگی روشنفکرها تعطیل شد" و…سینمای خاطره‌انگیز تهران که دیگر فعالیتی ندارد.

خبر به نقل از عبدالله علیخانی - مدیر سینما - در ایسنا منتشر شد و بازنشر آن در فضای مجازی با نوستالژی جوانی چند نسل همراه شد. توالی خبر حکم تخریب سینما ایران در لاله‌زار، پلمپ سینما گلدیس یوسف‌آباد به خاطر اختلافات مالکیتی، تغییر کاربری سینما بلوار (بلوار کشاورز) و... باعث شد خیلی‌ها از مرگ تدریخی خاطره‌ها بنویسند.

منبع تصویر، iSna

توضیح تصویر،

تئاتر شهر

حریم برای تئاترشهر

زنگ مدت‌هاست به صدا درآمده، گیرم ترانه یلدا معمار و شهرساز دلسوز به نوشته آورد. او در مقاله‌ای در روزنامه اعتماد تئاترشهر را، نشانه‌ای‌ترین ساختمان عمومی تهران خواند و از زمزمه حصارکشی به دور این مرکز خبر داد و نوشت: چرا باید برای چهارراه ولیعصر این همه مشکل و حرف و حدیث آفریده شود. این چهارراه زمانی نقطه اصلی و کانونی تهران بوده است. محل تقاطع مهم‌ترین محورهای شهر، واقع در مرکزی‌ترین نقطه تهران امروز.

بنا به این نوشته در طرح طمع به جایی است: "که به علت وجود پارک دانشجو و تئاتر شهر، اتفاقا جذاب‌ترین نقطه بین تمام محیط‌های مراکز آموزشی و تجاری مرکز شهر مانند دانشگاه تهران، دانشگاه امیرکبیر، دانشگاه هنر، دانشکده هنر و معماری دانشگاه آزاد واحد تهران مرکزی، پژوهشکده فرهنگ و هنر جهاد دانشگاهی و دبیرستان البرز است و بعد از پروژه مثال زدنی پیرایش ساختمان‌های خیابان انقلاب بین میدان فردوسی و همین چهارراه ولیعصر، که آنقدر پیاده‌روهایش خوب و زیبا شده که در یکی، دو سال اخیر تعداد زیادی کافه و مغازه‌های جالب برای جوانان در آن باز شده است."

صدا شنیده شد و فردا روزی مدیر مجموعه تئاتر شهر در گفتگویی با روزنامه ایران تایید کرد که "اصلاً بحث تئاتر نیست. دیوارکشی وجود نخواهد داشت. اتفاقی که خواهد افتاد تعیین حریمی است که مثلاً در خانه هنرمندان نیز وجود دارد و بین ساختمان و تماشاخانه طراحی حریم اتفاق افتاده و اصلاً قابل دیدن نیست."

ابراهیم گله‌دارزاده اما لزوم تعیین حریم تئاتر شهر را در این دید که قرار است خیابان ولیعصر به عنوان "بلندترین خیابان دنیا" ثبت جهانی شود و "تعیین حریم‌ها به عنوان مستندات میراث فرهنگی باید در اختیار باشد تا ثبت خیابان ولیعصر به ثمر برسد."

منبع تصویر، Reza Javidi

توضیح تصویر،

نمایش یاماها

گرمای تماشاخانه

حدود ۳۰ نمایش در هفته گذشته در تهران به صحنه رفت و از این هفته به نمایش درمی‌آید، و این مصادف است با رکود بیشتر نمایشخانه‌های شهرستان‌ها. کارکنان تئاترهای شهرستان به جهت محدودیت‌های کرونا و شرایط کشنده گسترش ویروس و آلودگی شهرها، ناگزیر به بیکاری تن داده‌اند. اما تجربه روشن شدن چراغ نمایش‌های تهران که بعد از کشمکش‌های فراوان هنرمندان با ستاد مبارزه با کرونا به دست آمد، رونق و روحیه‌ای داد به دست اندرکاران و هم دوستداران تئاتر.

از میان آن ‌سی ‌تا، چند نمایش با استقبال مردم روبرو شده است، از جمله چرک که عادل عزیز نژاد نویسنده و کارگردان آن است و چنان که واکنش مردم نشان می‌دهد متن نمایش بیشتر در دل افتاده، گرچه انتقادی هم از بازی‌ها و نور و صحنه نشده است.

نمایش، طعمی از طنز دارد و در عین حال گاه چنان حکیمانه می‌شود که تماشاگران را به وجد می‌آورد. در بروشور نمایش نوشته شده: همه‌اش تقصیر آدم بزرگای بچگی‌هامه، ای کاش به جای کش مو وعروسک برای من ماشین کوکی می‌آوردن.

بازیگران نمایش چرک به جز نویسنده و کارگردان عادل عزیزنژاد، عبارتند از سودابه بختیاری، نفیسه مهری و محمد رضا اکبری.

یکی از تماشاگران چرک در بخش نظرهای سایت تیوال نوشته است: شجاعت عادل عزیز نژاد در نویسندگی و کارگردانی و بازیگری با موضوع رئال ستودنی است. نمایش چرک بسیار هنرمندانه نهفته‌ترین موضوع شخصی و یا حتی موضوع اجتماعی را به صحنه آورده است.

از میان برگزیده‌ها یکی هم نمایش نقره‌ای است، که نویسنده‌اش جلال تهرانی است و طراح و کارگردانش محمد تنها. دو بازیگر دارد ایلا تهرانی و تارا یونس تبار که نقش زن و مرد میانسالی را بازی می‌کنند که صبحی هنگام خوردن صبحانه، یک روز برفی، با نوستالٰژی زندگی خود دست و پنجه نرم می‌کنند. نمایشی که با عنوان نقره‌ای از پنجم اسفند در سالن صنوبر تئاتر شهرزاد اجرا می‌شود.

در سالن قشقایی تئاتر شهر نیز نمایش یاماها دل بسیاری از تئاترروها را ربوده. این نمایش از اول بهمن روی صحنه بوده و ادامه دارد.

نویسنده و کارگردان کهبد تاراج در شرح نمایش نوشته: و حالا یک یاماها باقی مانده و…

بازیگران نمایش مرجان قمری، لبخند بدیعی و مازیار سیدی هستند.

منبع تصویر، Aria art galerry

توضیح تصویر،

نقاشی آذر شیخ بهاالدین‌زاده

ماسک‌های آزادی

نمایشگاه ماسک و صورتک‌ها کار آذر شیخ بهاالدین‌زاده در نگارخانه آریا از اول اسفند دایر شده است. هنرمند استاد هنر دانشگاه آزاد مشهد است و متولد همان جا. هم نقاشی‌ها و هم صورتک‌های او با نقد مثبت منقدان روبروست و هنرمندی پرکارست. مجسمه‌های وی در جای جای شهرهای خراسان دیده می‌شود.

منم، ایرانم

ماهنامه بخارا در این هفته شماره نوروزی خود را منتشر کرد، انگار علی دهباشی مدیر مجله خبر داشت که به کرونا مبتلا می‌شود، آن هم با سابقه بیماری آسم که دارد. نه فقط خانواده ادبیات و هنر در ایران بلکه فارسی زبانان از اطراف دور و نزدیک جهان به میدان در آمده و گزارش روز به روز بستری شدن مدیر بخارا را در شبکه‌های اجتماعی زنده نگاه داشتند. در شروع بخارای نوروزی آخرین سروده هوشنگ ابتهاج (ه.ا. سایه) به چاپ رسیده، که همان اسفند زادروز او بود. آخرین سروده بزرگ غزلسرای ایران با عنوان منم، ایرانم

ای به رقص آمده با صد دف و نی در جانم

دف و نی چیست مّنّت کف زده می‌رقصانم

این همه عشوه اندیشه رقصان من است

سر و گردن به تماشای که می‌گردانم

ناله آموختمش از نقس خویش چو نای

این عجب بین که ز نالیدن او نالانم

سایه دست من افتاده بر این پرده و من

باز از بازی بازیچه خود حیرانم

در نهانخانه جان جای گرفته ست چنان

که به دل می‌گذرد، گاه که من می‌خوانم

گفتم این کیست که پیوسته مرا می‌خواند

خنده زد از بن جانم که منم، ایرانم

گفتم ای جان و جهان، چشم و چراغ دل من

من همان عاشق دیرینه جان افشانم

به هوای تو جهان گرد سرم می‌گردد

ورنه دور از تو همین سایه سرگردانم

کارتون هفته: بزرگمهر حسین پور

منبع تصویر، Bozorgmehr

توضیح تصویر،

روز پدر، شرم پدری

هفته‌هایی که گذشت:

هنر و فرهنگ هفته؛ مادران درد و کابوس دست‌ها در آب

هفته هنر و فرهنگ؛ هدیه ژان کلود کاریر، جشنواره لاغر، ترانه‌ سرد و انفعال

هفته هنر و فرهنگ، فجر سوت و کور، تنهایی ننه علی، مرگ ساندویچ فری

هنر و فرهنگ هفته؛ حذف و پیچش مو، حجم بزرگ سرگردانی، ثبت آرزوها

هفته هنر و فرهنگ؛ انتخاب مرگ یا آزادی، کرگدن افتاد، در کجا ایستاده ایم

هفته هنر و فرهنگ؛ زخمی بدتر از کرونا، تئاتر یا انسولین

هفته هنر و فرهنگ؛ عزای کتاب، سفر پروانه و توران، تجدد بزک شده

هنر و فرهنگ؛ هفته‌ای به نام او که در مهر آمد و در مهر رفت

منبع خبر: بی بی سی فارسی

اخبار مرتبط: هفته هنر و فرهنگ؛ مرگ خاطره‌ها، رواج آنلاین، 'منم ایرانم'