صراحت استعماری

صراحت استعماری
ایسنا

انگلیسی‌ها از همان اوایل دوره قاجار منافعی در ایران برای خودشان تعریف کردند و در حفظ این منافع، هم در رقابتی استعماری رودرروی روس‌ها ایستادند و هم در امور داخلی کشور ما به قول مرحوم عبدالحسین زرین‌کوب «مداخله‌های فضولانه» داشتند.

به گزارش ایسنا، روزنامه اعتماد در ادامه نوشت: «گاهی این سیاستِ حفظ منافع را پشت واژه‌ها و جملات زیبا پنهان می‌کردند و گاهی هم علنی و انصافا وقیحانه از آن حرف می‌زدند. نوشتن از این که معاهدات شوم و زیانباری به قاجارها تحمیل کردند، این که هر جا لازم شد از تهدید و حتی نیروی نظامی و زور بهره بردند، این که گاهی رجال و تصمیم‌گیران کشور ما را به مهره بازی خودشان تبدیل کردند، این که در اواخر عصر قاجار و از ترس آلمان - با وساطت فرانسه - کشور ما را با روس‌ها تقسیم کردند و نیمه جنوبی آن را برای خودشان برداشتند تکرار مکررات است. پس همه اینها به کنار، بعد از جنگ اول جهانی، یا در واقع بعد از انقلاب روسیه و سقوط امپراتوری تزاری رقیب سنتی انگلیس در استعمار ایران از صحنه کنار رفت و از این‌ رو برنامه آنها برای ماندن در ایران بزرگ‌تر و جاه‌طلبانه‌تر شد.

اوج این جاه‌طلبی در معاهده‌ای موسوم به قرارداد ۱۹۱۹ (یا وثوق - کاکس) خودش را نشان داد. به ظاهر می‌گفتند هدف‌شان کمک به ایران برای نوسازی و بهبود اقتصادی است و احتمالا به دولت مستقر (یعنی دولت وثوق‌الدوله) کمک‌هایی هم در این زمینه می‌کردند تا نظم و امنیت را احیا کند و از مشکلات اقتصادی بکاهد. اما نیت‌شان چیز دیگری بود. نیت‌خوانی نمی‌کنم، این حرف، حرف خودشان است. مثلا جرج کرزن که آن زمان وزیر خارجه انگلیس بود سال ۱۹۱۹ در چنین روزی در نامه‌ای خطاب به هیات دولت کشور و در توجیه پافشاری برای تحمیل قرارداد به ایران نوشت: «ما در گوشه جنوب غربی ایران دارایی‌های هنگفتی به صورت مناطق نفتی داریم که برای تامین احتیاجات دریاداری بریتانیا منظور شده و ما را دارای منافع مهمی در این قسمت از جهان کرده است.»

حرفش این بود که اگر ایرانی‌ها با خواسته‌های ما همراه نشدند - و این واقعیت را که ما در خاک کشورشان منافعی داریم نپذیرفتند - «بریتانیا باید کمک‌هایش را قطع کند، خواستار بازپرداخت بدهی‌های کلان ایران شود و آنها را با مشکلات‌شان تنها بگذارد.» البته همه تصمیم‌گیران انگلیسی مثل کرزن چنین صریح و روراست نبودند و اجرای سیاست حفظ منافع را با روش‌های به ظاهر موجه‌تر - و عملی‌تری - دنبال می‌کردند. مثل سفیرشان در کشور ما که می‌گفت برای ماندن در ایران و حراست از منافع بلندمدت‌مان باید اعتماد ایرانیان را از طریق کمک‌های مالی و تسلیحاتی جلب کنیم. چنان که می‌دانیم دولت وثوق‌الدوله در اجرایی کردن قرارداد ۱۹۱۹ پافشاری کرد اما حریف نیروهای ملی و خشم افکار عمومی نشد. دولت او زیر فشار سیاستمداران مستقل و خشم جامعه سقوط کرد و تشکیل کابینه بعدی به عهده مشیرالدوله افتاد که مخالف قرارداد بود. ناگفته نماند اعتراض وطن‌دوستان ایرانی در آن مقطع چند نقطه اوج داشت که یکی از آنها خودکشی دراماتیک کلنل فضل‌الله‌خان از افسران باشرف ژاندارمری بود. کنار جسد او یادداشتی دیده می‌شد و او «در آن گفته بود که به عنوان یک میهن‌پرست نمی‌تواند انقیاد نیروهای مسلح ایران را به خاطر منافع امپریالیسم بریتانیا تحمل کند.»

سیدضیا که خودش از طرفداران قرارداد بود بعدها در مصاحبه‌ای به صدرالدین الهی گفت: «خدا رحمت کند کلنل فضل‌الله‌خان را. خودکشی او به اندازه یک انقلاب در زمان خود اثر داشت.»

انتهای پیام

منبع خبر: ایسنا

اخبار مرتبط: صراحت استعماری